در سوگ جنگل سوخته لوداب؛ بر زخم تنم، مرهمی از سقّز و شیرابه ببندیم
در سوگ جنگلهای لوداب لوداب استودان تاریخ بویراحمد یادگاران سرداران و شهیدان شجاع و مدافع وطن.
به گزارش خبرگزاری فارس از یاسوج جواد رحیمیان فعال حوزه زیست محیطی و از کارشناسان جنگل و مرتع در یادداشتی آورده است: روزهای زیادی، آتش را تحمل کرد، بوته ها و درختهایش سوخت، از گور اسپید و دره بید، تا زی زی و دره سرد، گَلال و زِر تی تا تنگ یار دره سرد و نیر و گردنگَه ، یادگار تاریخ حماسی بویراحمد، همه ندای یاری طلبی، سر دادند.. در نبود امکانات و اینترنت،در فضای تاریک سوخته اما روشن از نور اخگر آتش بلوطهای عزادار، مدیریت آتش، بعد از سه روز و قتل عام هزاران دار کهنسال، از هلی برن و هوابرد و آبپاشی نمایشی، گذشته است... بلوطهای گوراسپید، به این نمایش نیازی ندارند و به این نمایش، عادت دارند،چون بازیگر این نمایش کوتاه و داغ، پیش از شروع نمایش،مرگ را تجربه کرده است. آنچه می بینیم، بازسازی ناقص صحنه است... همه مقصریم،اعتبارات را بجای آنکه به حفاظت و رویش درخت و نهال،اختصاص دهیم، به راهسازی و کشتار و خاکسپاری بلوط و جنگل، به آسفالت کوچه های بن بست، به صرف میوه و شیرینی جلسات طولانی بن بست آفرین، به تشویق و تحریک تصویری ومجازی مردم طبیعت دوست در برداشت بی رویه گیاهان و تولید سطحی گندم و جو، اختصاص میدهیم. جان درخت بی ارزش است، چون بلوط را هیمه میدانیم برای گرم کردن اجاق چای آتشی، گرچه در همایش و نمایش به وجود جنگل و بلوط، افتخار میکنیم اما پشت در سالن، بلوط را فدای پهنای باند فیبر نوری خیالی و اتوبان ها میکنیم.
آری هیمه، مغز من و توست که جز مصرف روزانه و تن پروری، مرزی نمی شناسد، انتظار داریم با این بی عدالتی در توزیع و تقسیم اعتبار و امکانات، بارانی از آسمان ببارد و آتش را در جنگلهای بلوط،گلستان نماید، دستهای_خالی_جنگلبان دیگر طاقت تکان دادن سرشاخه بلوط را ندارد،برای خاموشی آتش،کمی دیر شده است، اما، هنوز شاخه جَرگه و گَوَن و بلوط، مهارت تو را نشان میدهد، جنگلبان تنها. در عزای البرز زاگرس،شمع روشن نکنیم، به بلوطهای برجامانده گناوه و خاییز و زی زی بیاندیشیم،این راه ادامه دارد، تابستان داغ،تازه از راه رسیده است،از تاریخ ١٣ هزار ساله زاگرس، جز بویراحمد و از بویراحمد جز بلوط نمانده است... هر انسان، بله هر انسان،هم اگر بیندیشد عزادار و سیاه پوش بلوطها و بنه ها خواهد ماند تا قرن ها و سده های دیگر... چرا فقط در هنگامه بحران ، هلیکوپتر و مدیر می آید، اگر ادعای سرباز وطن داریم، باید برای پیشگیری از بحران بیاندیشیم و آمادگی داشته باشیم و باشیم، همه جای ایران سرای من است...
تلخیها و مرارتهای سوختن درختان وطن، با رویش دوباره نهالهای نورسته،کاسته میشود،حرمت بلوط را نشکنیم به حریم جنگلها احترام بگذاریم، سالها با ما و همراه و یار و نان و پناه ما بودند، اکنون، هنگام یاری کردن جنگل و جبران مافات است اگر گوش شنوایی باشد: **تکرار سخن را نپسندیم **با درد دگران، هیچ،نخندیم **بربام گل اسپید، بجنگیم **بر شعله، رَهِ پیش،ببندیم **رفتیم همه،قله اسپید **بر زخم تنم، مرهمی از **سقّز و شیرابه، ببندیم انتهای پیام/82009
05:23 - 26 June 2020