یادداشت-صادق فرامرزی| از جنگ هشت ساله تا مقابله با تجزیهطلبی و حتی دستاوردهای عمرانی دوران سازندگی با محوریت جوانان انجام شده است، حتی چپهاکه با اندیشهای باطل با طاغوت مبارزه میکردند از عنصر جوانی بهره میبردند که قطع به یقین سرمایهگذاری کردن و بعد استفاده کردن از جوانان در عرصههای سیاسی، اجتماعی، انقلاب را بیمه میکرد.
پیران به خاطر تجربه طولانی که در کشاکش زندگی و تحولات به دست آوردهاند همیشه از جوانان یا استفاده کردهاند یا سوءاستفاده که در تاریخ ما هر دو آن مشخص و قابل اثبات است.
اگر جوانان وارد چرخه مدیریتی کشور نشوند، هم کادرسازی نظام محقق نخواهد شد و هم چرخه مردمسالاری معیوب به جلو خواهد رفت. مدیران اداری، علمی و تئوریک آینده ایران جوانان عصر حاضرند و اگر قرار است وزرا و مدیران ارشد کشور، ۴۰-۳۰ سال درجا بزنند آینده انقلاب چگونه پیش خواهد رفت؟
امام على (ع) نیز در روایتی فرمودند: هرگاه به مشورت نیازمند شدى، نخست به جوانان مراجعه نما، زیرا آنان ذهنى تیزتر و حدسى سریعتر دارند. اما تأکید بر جوانگرایی نباید بهانهای شود برای اینکه صرفاً درصدد جایگزینی یک مدیر کم سن نسبت به مدیر قبلی برآییم و دائماً اعتراض کنیم که چرا در فلان پست هنوز فلانی مدیر است و باید عوض شود؛ موضوعی که بیش از هرچیز نشان دهنده یک برداشت سطحی از مفهوم جوانگرایی است.
رویکرد رهبری در زمینه تحولات، چه در تحول کلان اجتماعی مثل انقلاب چه در تحولات ساختاری و درون نظام؛ رویکرد تحول از درون و مبدأ است، یعنی جریانی میتواند حامل تحول شود که خودش متحول شده باشد. در مطالبه تحولی که امروزه از جامعه انتظار میرود، ایشان صراحتاً بحث نوسازی انقلاب اسلامی یا گام جدیدی در خودسازی و تمدنسازی را عنوان میکنند بهطوری که در گام دوم، انقلاب اسلامی را با این ماهیت تعریف میکنند، یعنی انسان تحولگرایی که ضمن شناخت درست از هدف، نسبت به آرمانها متعهد باشد، آمادگی دارد قالبها را شکسته و قالبهای نو ایجاد کند که انقلاب اسلامی نیز یکی از همین نوگراییها است و دائماً طرحی نو انداخته و به همین دلیل رهبر انقلاب تأکید دارند مفهوم انقلاب یک مفهوم دائمی است نه تاریخی زیرا انقلاب امری نیست که در سال 57 رخ داده باشد و تمام.
یکی از لوازم، وجود بدنه اجرایی است که با انگیزه، طراوت، توانمندی، امید و خستگیناپذیری بتواند این هدف را محقق کند. تعریفی که رهبری از این حامل دارند «دولت جوان انقلابی» است.
اینکه جوانان نباید منتظر تعارف کردن یا خالی کردن عرصه باشند. ایشان معتقدند هر کسی در هر موقعیتی که هست، اگر در همان موقعیت درست کار کند، هدفها را بلند ببیند و از زیر بار مسئولیتها شانه خالی نکند، بهصورت خود به خود این فضاها مهیای او میشود.
یکی از موضوعاتی که در خصوص ورود جوانان به حوزههای مدیریتی و دولتی ممکن است مطرح شود نقش دولت و نهادهاست و اینکه اصلاً چقدر این موضوع از طرف آنها پذیرفته شده است،که متاسفانه در شرایط حال، حتی این گفتمان در بعضی نهادهای منتسب به جریان رهبری که باید در این امر مهم پیش قدم باشند، محقق نشده است.
در شرایطی که ما نیاز به بهرهوری حداکثری از امکانات داریم؛ اینکه مجموعهای مایل نباشد این فرصت را در اختیار جوانان قرار دهد بهنوعی فرصتسوزی و خودخواهی تلقی میشود، چراکه که جوانان گلایهمند عدم اجازه و فرصت تجربهاندوزی هستند تا طبق آن پذیرش مسئولیتها و فرصتهای بزرگ را متصدی شوند.
تجربههایی که نسبت به دولتها و جریانهای مختلف مدیریتی کشور در عرصههای گذشته داشتهایم؛ ما را به این نقطه رسانده که یک جریان پرتوان، تلاشگر و متعهد باید بار خدمت را بهدوش بگیرد، هرچند حتی در مواردی تجربیاتی به دست آوردیم که تجربیات لزوماً زمینه تعهد نبوده و خیانتهای بزرگی مثل برجام به مردم شده است، حتی شاید به ظاهر انسانهای متعهدی بودند، اما یا کسالت یا ناتوانی در مدیریتها، موجب فرصتسوزی موقعیتها شده است.
امادر این بین ممکن است هر جریانی که میخواهد در این فرصت سهیم شود خود را تحت عنوان یک مجموعه جوان انقلابی جا بزند، جوانگرایی خویشاوندی و وراثتی تابع افرادی است که فرصتها را منجر به قدرت میکنند. متاسفانه تجربیات تلخ سالهای اخیر حکایت از آن دارد که حضور انگشتشمار جوانان در مناصب مدیریتی و تصمیم سازی کشور، اغلب تحت نفوذ روابط ژنتیکی دو جریان سیاسی غالب و آقازاده محوری بوده است. این روند فسادانگیز میتواند آینده فرآیند جوانگرایی در مدیریت کشور را تهدید کرده و به انحراف بکشاند و به وضعیتی ضد آنچه انتظار میرفت تبدیل کند! برای مقابله با این خطر از همینک باید چاره اندیشی نمود و کاری کرد تا روند دستیابی به مدیریت در کشور مبتنی بر شایستهسالاری رقم بخورد و مسیر برای سپردن امور به جوانان شایسته و صاحب صلاحیت فراهم آید.
که حتی ممکن است گفتمانهای جعلی توسط جوانانی که نمایندگان جریانهای قدرت و ثروت هستند، همان کسانی که زمانی خودشان در رأس بودهاند و حالا زمینه را برای حضور مستقیم خود نمیبینند ایجاد شود.
هرچند اصلاحطلبان در سالهای اخیر تلاش کردهاند ترکیبی از جوانان و قدیمیها را در حوزههای حزبی و انتخاباتی به میدان بیاورند اما اصولگرایان در این مهم قدری عقبتر هستند و ادعا دارند که (فلانی هنوز بچه است).
رهبر معظم انقلاب اسلامی در این باره تعریف میکنند: "آن زمان که ما در شورای انقلاب بودیم، نسبت به همین موضوع، به ما و دوستان دیگری که در آن شورا بودیم، اعتراض میشد. افراد مسنّی - عمدتاً شصت ساله، هفتاد ساله، هفتاد و پنج ساله - هم در آن شورا بودند، که خیلی عقیده به جوانان نداشتند و میگفتند چرا شما به جوانان رو میدهید و اینها را بیخود وارد کارهای عمده میکنید؟!
اینها دوست نمیداشتند که به جوانان خیلی میدان داده شود. البته دوست میداشتند که جوانان از آنها اطاعت کنند و دنبالشان راه بروند! میگفتند آنها جوانند، ما پیریم؛ باید دنبال ما بیایند. خیلی حاضر نبودند به جوانان اعتماد کنند؛ ولی ما اعتماد میکردیم و جواب آنها را هم در واقع با تجربهی عملیکه میدیدند خوب کار انجام میگیرد و پیشرفت میکند، میدادیم و داده میشد."
اما در آخر، در وضعیت فعلی کلیدواژه بسیاری از نیروهای نسل اول و دوم انقلاب ُتجربه گرایی است، اما باید بپذیریم که تجربه پیران برای مشاوره ذیقیمت است، اما میدانداری مدیران ارضاشده مالی و سیاسی، کشور را به روزمرگی میکشاند و فاقد ایده برونرفت از مشکلات میکند و وقتی به چالشهای سیاسی سالیان اخیر بنگریم خواهیم دید که منشأ تنش کسانی بودند که هم مدعی مردمسالاری بودند و هم میخواستند تا واپسین روزهای حیات در قدرت باشند و معتقدیم راه دیگری نیست، جوانگرایی تنها راه رسیدن به اهداف انقلاب اسلامی در گام دوم است.
انتهای پیام/3339/م