اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها  /  قزوین

کاش برگردی، کتابی که پایان ندارد

برخلاف همۀ کتاب‌ها، کاش برگردی پایان ندارد، با خبر شهادت و مفقود شدن پیکر زکریا در تپه‌های ایکاردا تمام نمی‌شود، با پذیرش شهادت توسط ننه رقیه هم تمام نمی‌شود، روایت ماجرا ادامه دارد و مخاطب با خودش زمزمه می‌کند، به خاطر ننه رقیه و دخترت فاطمه، چشم از تپه‌های ایکاردا بردار و برگرد.

کاش برگردی، کتابی که پایان ندارد

به گزارش خبرگزاری فارس از قزوین، جابر خرم‌نیا در معرفی کتاب تازه منتشر شدۀ «کاش برگردی»، روایت زندگی شهید زکریا شیری، نوشت:

کاش برگردی، اثر دیگری در مسیر معرفی شهدای مدافع حرم از نویسنده کتاب تحسین شدۀ یادت باشد است. رسول ملاحسنی این بار به سراغ یکی دیگر از شهدای مدافع حرم استان قزوین رفته که از قضا جاویدالاثر است و پیکر پاک و مطهر او تاکنون به وطن باز نگشته است.

زکریا شیری، شهید مدافع حرمی است که رسول ملاحسنی برای روایت زندگی او دست به قلم شده. مانند یادت باشد، این کتاب تنها یک راوی دارد، اما این بار مخاطب با یک روایت عاشقانه روبرو نیست، بلکه روایتی مادرانه در انتظار خواننده است.

بیایید اول به روایت کتاب بپردازیم. برای کسانی که با قدرت بلاغت و روایتگری ترک‌زبانان سرزمین مینودری آشنایی دارند، این انتظار وجود دارد که با روایتی گیرا، جذاب و همراه با جزئیات دقیق روبرو باشند و از همه مهم‌تر با توصیف‌ها و تصویرسازی‌هایی که خاص روایتگری ترک‌زبانان این سرزمین است. در روایت کتاب همین اتفاق هم می‌افتد و ماجرا نه از تولد زکریا که از زندگی سادۀ روستایی ننه رقیه، از جوانی و آغاز زندگی مشترکش شروع می‌شود.

در همان ابتدا، مخاطب با باورهای عمیق دینی «حاج اَدَ» و حساسیت او به حق الناس روبرو می‌شود و ریشه‌های سبک زندگی اسلامی در ذهن مخاطب جوانه می‌زند. ننه رقیه با مشقت‌های فراوان همراه همسرش-کربلایی- زندگی خویش را می‌سازد، فرزندانی به دنیا می‌آورد و در تربیت آن‌ها می‌کوشد. از زمانی که زکریا به دنیا می‌آید، بازیگوشی، شیطنت و شلوغی او رنگ زندگی ننه رقیه می‌شود؛ زکریا دقیقاً مثل کودکانی است که در هر خانواده یا فامیل یک نمونه از آن وجود دارد: شلوغ‌کار، بازیگوش، نترس و خطرساز! او مثل خیلی از بچه‌های شلوغ دهه شصتی پدر و مادر را به ستوه می‌آورد، کتک را به جان می‌خرد و تقریباً شکلی از بازیگوشی‌های خاص آن دوران وجود ندارد که در زکریا پیدا نشود. مثلا از غیبت پدر و مادر سوءاستفاده می‌کند، از گره زدن روسری و جوراب و لباس توپ درست می‌کند، در خانه با برادر و خواهرها فوتبال بازی می‌کند و در نتیجه چند وسیله مهم را هم می‌شکند.

 

زکریا با همین بازیگوشی‌ها در کنار خواهر و برادرش رشد می‌کند، مهاجرت خانواده از روستا به شهر اقبالیه در قزوین مقارن با دوران نوجوانی زکریا است. روزهایی که همچنان شلوغی پسرانه در او موج می‌زند، اما آرام آرام روح مردانگی او پدیدار می‌شود. سختی معاش خانواده، دقت و حساسیت در رعایت حلال و حرام و به‌ویژه توجه دقیق به حق الناس که خط قرمز زندگی ننه رقیه است از زکریا مرد می‌سازد. او از همان نوجوانی کمک خرج خانواده می‌شود و تمام درآمدش را به پدرش می‌دهد و از او پول تو جیبی دریافت می‌کند.

سبک زندگی زکریا، حیاط طیبه است، حدود و حریم‌ها را خوب می‌شناسد، حجب و حیا دارد، برای ننه رقیه آنقدر حرمت و احترام قائل است که از او اثر می‌پذیرد. در کنار همۀ ویژگی‌ها، او مثل هرجوانی عاشق می‌شود، وقتی احساس خطر می‌کند و خبردار می‌شود که قرار است برای الهه دختر عمه‌اش خواستگار برود، پیش دستی می‌کند و از عمه‌اش الهه را خواستگاری می‌کند. خواستگاری عجیب و غریب زکریا، پدر و مادرش را هم متحیر می‌کند و ماجرای عاشقانه‌ای را می‌سازد.

زکریا هنوز همان شوخ‌طبعی و شلوغی‌های دهه شصتی را در وجود خود دارد، حتی وقتی به دانشگاه افسری سپاه می‌رود، همچنان شوخ و سرزنده است؛ با همین شوخی‌ها بلاهایی هم سر داماد خانواده می‌آورد. حتی برنامه‌ریزی می‌کند که هنگام ورود داماد به خانه‌شان از پشت بام روی سرش گچ بریزند که توطئه او و برادرش توسط ننه رقیه کشف و خنثی می‌شود!

کاش برگردی را باید خواند، این یک روایت مادرانه، از زندگی پسری است که در دامان مادری امی، اما فرهیخته و باورمند رشد می‌کند. سبک زندگی قانع، پرتلاش، مومنانه و حساسی که ننه رقیه برای همه فرزندانش می‌سازد، زکریا را خیلی زود به ملکوت نزدیک می‌کند.

آنچه در کاش برگردی لذت بخش است، قصه‌های ساده، روان و شیرینی است که مادر شهید در حال روایت آن است و آنقدر خوب تنظیم شده که خوانند تصور می‌کند آن را از دهان راوی می‌شنود. گرچه گاهی در برخی ماجراها جزئیات دقیق و ریز بیان شده‌اند، اما در برخی جاها هم سرعت گرفتن روایت باعث شده تا از پرداختن به جزئیات غفلت شده باشد.

 

اما در کل ریتم روایت هم مناسب است و پایین و بالاهای بجایی دارد. باید اوج روایت کاش برگردی را سفر اربعین ننه رقیه دانست. زکریا قرار است همراه سفر باشد اما به سوریه می‌رود و ننه رقیه در حالی که زکریا در سوریه است، الهه و فاطمه(همسر و دخترت زکریا) را به خانواده می‌سپارد و راهی سفر اربعین می‌شود. در همین سفر زکریا شهید می‌شود و مادر هم در شهر کوفه دل‌آشوب فرزندش.

برخلاف همه کتاب‌ها، کاش برگردی پایان ندارد. با خبر شهادت و مفقود شدن پیکر زکریا در تپه‌ها ایکاردا تمام نمی‌شود، با پذیرش شهادت توسط ننه رقیه هم تمام نمی‌شود، روایت ماجرا ادامه دارد و با پایان یافتن کتاب مخاطب همچنان ماجرای زندگی زکریا را در ذهن خود باز نگه می‌دارد و با خودش زمزمه می‌کند، کاش برگردی، این‌بار به خاطر ننه رقیه و دخترت فاطمه، چشم از تپه‌های ایکاردا بردار و برگرد.

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول