خبرگزاری فارس مازندران ـ زهرا طاهریپرکوهی| روز ولادت امام رضا(ع) به نام روز محیطبان نامگذاری شده است همه ما داستان نجات آهویی که به دامان ایشان پناه بردند را شنیدیم، افتخار محیطبانان هم همین است که روزشان مزین به تولد این امام بزرگوار است.
محیطبانان کارش سرما و گرما نمیشناسند وقت و ساعت ندارد وقتی باید عاشق باشد که بتواند اینگونه به کارش دل ببندد؛ این حکایت محیط بانان است که باید در سرما و گرما در دل طبیعت حافظ حیات وحش باشند.
حتی اگر جانشان به خطر بیفتد برایشان مهم حفظ حیات وحش است چراکه قلبشان برای حیات وحش میتپد و در این راه حاضر هستند جانشان را هم نثار کنند و چه بسیار محیطبانانی که برای حفظ حیات وحش جان خود را از دست دادند و یا حتی برای همیشه خانهنشین شدند.
تمام کار محیطبانان عشق است و علاقه و اگر عشق وعلاقه نباشد قطعا کار کردن در این حوزه بسیار سخت خواهد بود و در این راه محیط بانان هستند باوجود مشکلات فراوان سالهای سال است کار و تلاش میکنند.
*سبزپوشان بیادعا نه میزی دارند، نه اتاقی و نه دفتر کاری
شاید اگر کسی بخواهد در ارتباط با مشکلات محیط بانی صحبت کند عطایش را به لقایش میبخشد اما محیط بانان با توجه به علاقه وافری که به طبیعت دارند باوجود کوهی از مشکلات هر آنچه دارند را وقف طبیعت کرده و میکنند و در این راه عشق و ایثارشان مثال زدنی است.
آری محیط بانان این سبزپوشان بیادعا نه میزی دارند، نه اتاقی و نه دفتر کاری؛ محل کارشان در دل کوه و کمر است که با وجود مشکلاتی از جمله دوری از خانواده، مشکلات ناشی از درگیری با شکارچیان، آسیب دیدن، پرت شدن از کوه، مارگزیدگی و دشواری گشتهای شبانه، گرما و سرما، کمبود امکانات همچنان قلبشان با حیات وحش میتپد.
*محیطبانی، شغلی دلی
مهدی کیا حیرتی محیط بان ۳۴ ساله از شهرستان نوشهر که مسؤولیت منطقه حفاظت شده البرز مرکزی را عهدهدار شده و از سال ۸۸ محیطبان شده است در ارتباط با شغلش در گفتوگو با فارس، میگوید: محیطبانی شغلی است که اول و آخرش با احساس انسان درگیر است و شغل کاملا دلی است، اگر انسان بخواهد کاری را برای طبیعت انجام دهد حتما بدون منت و توقع خواهد بود.
وی اضافه میکند: وقتی درگیر کار محیط بانی شدم و مظلومیت حیات وحش را به عینه دیدم تمام تلاشم را میکنم که از حیات وحش تا زمانیکه جان در بدن دارم حمایت کنم.
این محیطبان با بیان اینکه از شغلی که دارم راضی هستم، یادآور میشود: قبل از اینکه وارد فضا شوم همیشه به دنبال این بودم علاوه بر اینکه منبع درآمدی برای تامین معاش خانوادهام داشته باشم به هیچ وجه روزهای تکراری نداشته باشیم که این موضوع با روحیهام سازگار بود و در این مدت نیز اصلا روز تکراری نداشتم.
* ویژگیها و اتفاقات طبیعت تکراری نیست
کیاحیرتی اضافه میکند: وقتی عاشق کارت باشی و به آن عشق بورزی به ویژه اینکه در دل طبیعت باشی و وقتی هر روز با ویژگیها و اتفاقات طبیعت درگیر میشود تکراری را نمیبینید همه چیز برایت جالب است.
روز نخستی که محیطبانی را به عنوان شغل انتخاب کردم و وارد این شغل شدم میدانستم که چندان درآمدزایی ندارد و حقوقش پایین است و زندگی به سختی میگذرد ولی اعتقاد داریم برکت درآمد شغل ما خیلی بیشتر از اینهاست
وی درباره ساعت کاریاش تصریح میکند: قبلا شیفتهای ما ۱۰ روزه بوده که الان دو روز کاهش یافت و ۶ روز منزل هستیم یعنی هشت شبانهروز باید در دل طبیعت و در کوه و جنگل باشیم و ۶ روز را در منزل و آن ۶ روز را هم اگر گزارشی داشته باشیم باید حضور یابیم البته اجبار اداری نیست بلکه اجبار دلی است وقتی تماس میگیرند و گزارشی دریافت میشود به دل خودمان رجوع میکنیم.
این محیط بان ادامه میدهد: فاصله محل زندگی تا محیط بانی ۷۰ کیلومتر است که با ماشین شخصی به محیط بانی میروم و از زندگی خودم باوجود همه مشکلات راضی هستم.
*برکت درآمد شغل ما خیلی بیشتر است
کیاحیرتی درباره میزان درآمدش بیان میکند: روز نخستی که محیطبانی را به عنوان شغل انتخاب کردم و وارد این شغل شدم میدانستم که چندان درآمدزایی ندارد و حقوقش پایین است و زندگی به سختی میگذرد ولی اعتقاد داریم برکت درآمد شغل ما خیلی بیشتر از اینهاست؛ درست است درآمدم کم ولی آبروی من حفظ است و زندگی شخصی من دارد میگذرد.
دیدم زمان زایمان مرال فرا رسیده بود و برای اینکه صدایش بلند نشود علفی را به دندان گرفت تا جلوی صدایش را بگیرد و توجه حیوانات درنده را متوجه خود نکند در آن زمان نمیتوانستم جلوی اشکهایم را بگیرم، اشکهایم ناخودآگاه میآمد
*خاطره شیرین محیطبانی؛ جدال حیات وحش برای زندگی
وی گریزی به خاطرات اولین روزهایی که محیط بان شد، زد و به ۱۱ سال پیش برگشت که حدود سه ماهی بود فعالیتش را در محیطبانی آغاز کرده بود و اردیبهشتماه و در دل طبیعت بود که مرالی توجهش را به خود جلب کرد که از گله جدا شد و کنار بوتهها برایش سوال پیش آمد چرا مرال از گله جدا شد چون تجربهای در این زمینه نداشتم از همکارم پشت سر هم سوال میکردم و همکارم گفت خودت دنبال کن و دیدم زمان زایمانش فرا رسیده بود. و برای اینکه صدایش بلند نشود علفی را به دندان گرفت تا جلوی صدایش را بگیرد و توجه حیوانات درنده را متوجه خود نکند در آن زمان نمیتوانستم جلوی اشکهایم را بگیرم....
اشکهایم ناخودآگاه میآمد به این دلیل که مظلومیت حیوان را به عینه لمس کردم و چند دقیقه بعد از زایمان گوسالهاش را لابهلای بوتهها پنهان کرد چراکه گوساله توان راه رفتن نداشت و طی دو روز آینده پشت سر هم به گوساله شیر میداد که گوساله توان راه رفتن پیدا کند و پس از آن گوساله هم توانست راه برود به گله وارد شد که خیلی جالب و تجربه احساسی بود که این حیوان چقدر سخت توانست بقایش را حفظ کند و این موضوع همواره در ذهنم میماند.
این خاطره همواره همانند یک تصویر در ذهنم نقش بسته و هر زمانی که کاری انجام میدهم این تصویر انرژی را بیشتر و روحیهام را مضاعف میکند و حتی شده دو روز در جنگل بودم و غذایی برای خوردن نداشتم اما مشکلات همه برای من حل شده و کارم را پیش میبرم و یادآوری آن زمانی که سختی کارم به من چیره میشود و حتما باید مسوولیتم را انجام دهم مشکلات را کوچک میبینم.
*زجرآورترین صحنه برای یک محیطبان تنش حیات وحش است
زجرآورترین صحنه برای یک محیطبان تنش حیات وحش است که یادم میآید به دنبال شکارچی طی سهشبانه روز در جنگل بودیم که شبها برای پیدا کردنشان حتی یک چوب کبریت را هم روشن نکردیم و درست در سومین شبانهروز به همراه چهار نفر از همکاران توانستیم شکارچیان را پیدا کنیم که پنج کل بز را به بدترین وضع شکار کردند و وقتی رسیدیم نتوانستیم جلوی گریهمان را بگیریم و خیلی خیلی برای ما سخت بود البته این افراد جریمه و هم زندانی شدند اما یادآوری این خاطره تلخ قلب انسان را جریحه دار میکند.
درست است طی سالهای اخیر جهتگیری به سمت خوب شدن اتفاق افتاد و سالهای پیش تفکری داشتند شاید لفظ شکار را بهکار میبردند ولی الان میگویند حیات وحش که البته سرعت این جهتگیری کم است باید تلاشمان را بیشتر کنیم تا این جهتگیری با سرعت بیشتری در جامعه نهادینه شود.
انتهای پیام/۸۶۰۳۴/ ج/و