گروه اقتصادی فارس- محسن سلگی: پیش بینی مارکس از وقوع انقلاب پرولتری در اروپا سبب شد تا در کشورهایی مانند انگلستان و آلمان به فکر راه چاره بیفتند و دست بر قضا انقلاب مذکور در روسیه تزاری رخ داد نه در غرب سرمایه داری.
پیش بینی های مبتنی بر تاثیر انقلاب اسلامی بر سایر کشورها بهویژه در کمی بعد از وقوع و طلوع آن هم سبب شد تا فکر چاره بیفتند و اثرگذاری انقلاب بر جهان را کم کنند.
حال پیش بینی های نزدیک به آنچه رضا سراج گفته مانعی بر سر راه این فتنه می شود یا آن را به وقوع نزدیک تر می کند؟
مارکس براندازی یک نظام را پیش بینی کرد آن هم ناظر به یک نگاه مرحله ای-خطی به تاریخ و برخی در ایران اقدام و برنامه براندازی یک نظام را پیش بینی می کنند؛ اقدام و برنامه ای که وقتی ذیل واژه فتنه و در زنجیره هم ارزی با فتنه ۷۸ و فتنه ۸۸ قرار میگرد، اولا متضمن گستردگی می شود و ثانیا بعضا اشارتی ضمنیتلویحی بر نظم آن دارد که این قریب الوقوع بودن-اگر نگوییم حتمی الوقوع بودن- آن را متبادر و القا می کند.
یک تفاوت جدی به عمق نگاه مارکس بازمی گردد؛ در برابر اغلب تحلیل های رایج، پیش بینی او دلالت بر تناقض درونی و ذاتی سرمایه داری داشت و سرمایه داری درست با اصلاحات اقتصادی مانع اسقاط خود شد.
تفاوت دیگر اینکه نظام تناقض ذاتی و متنی ندارد بلکه صرفا با تعارض طبقاتی و زمینه ای(وضع موجود) مواجه است. نظام اسلامی در اثر تحریم به عنوان امر بیرونی و خارجی و دولتی نامنطبق (نه لزوما ناهمسو) با فشار کنونی رو بهروست و بس سهل تر از نظام سرمایه داری در قرن نوزدهم میلادی قادر است مشکل پیش رو را حل کند.
فتنه ۸۸ مبتنی بر انتخابات بود و فتنه ۷۸ با جرقه قانون مطبوعات و پشتوانه و درون مایه ای سیاسی رخ داد. اقتصادی بودن فتنه ی محتمل(البته میان ممکن و محتمل در آینده پژوهی تمایز وجود دارد و ممکن به تحقق نزدیک تر است) مضمونی است که اغلب تحلیل ها بر آن اجماع دارند. پرسش های مهمی در این میان مطرح می شود که شاید در یادداشت دیگری بدان پرداختیم: اعتراض سیاسی خصوصیت تسری بخشی قوی تری دارد یا اعتراض اقتصادی؟ به بیان اخری، تسری اعتراض اقتصادی به اعتراض سیاسی سهل تر است یا تسری و سرایت اعتراض سیاسی به اعتراض اقتصادی؟ در اعتراض سیاسی خصوصیت طبقاتی جدی تر است یا در اعتراض اقتصادی؟ در هر حال اعتراض اقتصادی پتانسیل یارگیری بیشتر و توان دامنهپذیرتری دارد.
ضمن اینکه این قبیل پرسش ها به ویژه ناظر به شرایط امروز، جای تأمل نظری در سطح حاکمیتی و حتی آکادمیک دارد، باید گفت اگرچه تمام فتنه های قبلی در نهایت نظام را استوارتر کردند، باید توجه داشت در فتنه های قبلی اثری از حقانیت نبود که نماد آن، فتنه تغلب و دروغ تقلب بود. اما در فتنه آینده چه بسا حقانیت و ناحقانیت به هم آمیخته شوند. بنابراین می توان از آن تحت عنوان فتنه ی فتنه یا فتنه مضاعف یاد کرد. یک تعریف فتنه آمیخته شدن حق و باطل به هم است و تعریف تقلیل گرایانه کسانی نظیر علی مطهری آن را به ابتلا و امتحان فرومی کاهد(مطهری فتنه ۸۸را چنان میداند).
آمیخته شدن مطالبه به حق اقتصادی کثیری با مطالبه ناحق سیاسی برخی فتنه محتمل پیش رو را مبهم تر و پیچیده تر - نه لزوما دشوارتر- خواهد کرد.
خوئینیِ بریده از خمینی
به نظر میرسد خوئینیِ بریده از خمینی امکان بازگشت خود و همفکرانش را در انقطاع تام و تقابل یافته است. به هر حال او یک پتانسیل فتنه است. اما خود او نیز باید بداند با این حرکات موبوکرات مآبانه(غوغایی) و با اتکای به دوستان بروکراتاش امکان براندازی عملی و حتی برانداز چشمی (چه رسد برانداز نگاهی و فکری و بالاتر از اینها، براندازی خشمی) هم وجود ندارد. نگاه سطحی امثال او ناتوان از درک اوج و عمق انقلاب و درهمتنیدگی مردم و انقلاب است؛ آنسان که اعتراض مردم به برخی رویههای موجود، اعتراض انقلاب به منزله رخداد۵۷ و نظام به مثابه نظم مطلوب و وفادار به رخداد مذکور، به همان رویههاست.
انقلاب و مردم دو بُعد از یک واقعیت اند و این عمیق تر از استعاره «دو نقش یک سکه» است. چراکه میان این دو، روی سکه بر پشت سکه برتری نمادین دارد. دوبعدی بودن انقلاب و مردم در نسبت باهم به معمای اینهمانی نیست(اصل اینهمانی نزد لایب نیتز را به یاد آورید) .
بهعبارتدیگر، هرچه انقلابیتر، مردمی تر یا هرچه جمهورتر، اسلامیتر. باری، در نگاهی عمیقتر و مبتنی بر حقیقت یا واقعیت مطابق خلقت، امر الهی همان امر انسانی است.
اما خشم امثال خوئینیها بیس از وضع موجود، از خمینیها و ولایت فقیه است. خشم او برخلاف میلش چونان شخم زمین انقلاب و رویش بذر اباذرهای آینده است. انقلاب اسلامی رخدادیّت(event-ality) مبهمی چون جنبش یا شبهانقلاب مه ۶۸در فرانسه نیست که آقای خوئینیها بتواند هر طوری آن را تفسیر و مصادره به مطلوب کند. ماتریس این انقلاب استقامت در برابر سیستم ستم بینالملل است و او و بسیاری همفکرانش که امریکای جنایتکار را در برشمردن علل وضع موجود از قلم میاندازند، نسبتی با انقلاب ندارند و گو اینکه نمیدانند این انقلاب برای تغییر مسیر تاریخ میهن برآمده است.
این خشم برخلاف نیت و هدف نظیر خوئینیها ما را وا میدارد تا با مبارزه انقلابی تر با فساد مانع وقوع فتنهای در آینده باشیم. راه حل بنیادین و ایمن بخش ما بازگشت به افق انقلاب و اعاده آرمان استضعاف است.
پینوشت:
قابل تأکید است که پیش بینی به معنای محتوم و قطعی دانستن یک رخداد نیست.
انتهای پیام/