اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

هنر و رسانه  /  رادیو و تلویزیون

پیگیری فارس من| موسیقی «بچه محل» به 3 قطعه کاهش یافته است/ حضور روحانی در فرهنگسرای محله پورنگ/ فرضیایی: قهرمان نیستم

سازندگان برنامه «بچه محل» درباره موسیقی هایی که در برنامه استفاده می شود، گفت: استفاده ما در سری های قبل از موسیقی بیشتر بود اما در فصل جدید برنامه با توجه به فضای نمایشی کار، تلاش کردیم این میزان را کمتر کنیم و آن را به 3 قطعه رساندیم.

پیگیری فارس من| موسیقی «بچه محل» به 3 قطعه کاهش یافته است/ حضور روحانی در فرهنگسرای محله پورنگ/ فرضیایی: قهرمان نیستم

خبرگزاری فارس- گروه رادیو و تلویزیون: برنامه های «عموپورنگ» نزدیک به 2 دهه است که از تلویزیون پخش می شود. روزی روزگاری در شبکه یک و حالا چندسالی است که در شبکه دو این برنامه روانه آنتن می شود. در طول این سالها هم شکل و شمایل برنامه مدام تغییر می کرد و هر سال پورنگ با قصه هایی جدید به خانه کودکان ایران زمین می آمد.

چندی پیش، در سامانه «فارس من» مطالبه ای از سوی برخی مخاطبان این برنامه ثبت شد که ارجاع آن به موسیقی هایی بود که در برنامه استفاده می شود و امضاءکنندگان این مطالبه عقیده داشتند که موسیقی برنامه های عمو پورنگ پا را از حد مجاز فراتر گذاشته و مبتذل شده اند. همین موضوع بهانه ای شد تا با «مسلم آقاجان زاده» تهیه کننده ، داریوش فرضیایی (عمو پورنگ) و محمد درویشعلی پور (نویسنده) برنامه «بچه محل» گفت و گویی داشته باشیم و بدانیم که ساز و کار ساخت یک برنامه ویژه کودک چیست؟، متن ها، بازیگران، دکور، ترانه ها و ... چگونه انتخاب می شوند و اصلا یک برنامه شاد ویژه کودکان چه مفاهیمی را با چه روش هایی به کودکان آموزش می دهد؟ و پرسش اصلی اینکه آیا واقعا نمی‌شود از موسیقی هایی در این برنامه استفاده شود، که به مخاطب حس مبتذل بودن ندهد و با آرامش کودکش را پای برنامه عمو پورنگ بنشاند؟

**موضوع موسیقی هایی که در برنامه استفاده می شود، محل بحث مخاطبان خبرگزاری فارس بوده است. برخی از آنها معتقدند که در برنامه های شما موسیقی بی رویه مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی هم شکل مبتذلی به خود پیدا می کند، در این زمینه برنامه ریزی ها به چه شکلی است؟ آیا قصد تغییر در این بخش را ندارید؟

آقاجانزاده: یکی از مسائلی که روی آن کار کرده ایم بحث موسیقی بوده است. ما در حوزه موسیقی چند کار کرده ایم. در سری های قبلی برنامه ما حالت شوی زنده بود. به واسطه شو بودن نیاز داشت ما چند آهنگ داشته باشیم. بعد که نمایشی شدیم و یک قسمت استیج  داشتیم برای بچه ها ، در قسمت استیج باز هم می طلبید موسیقی خوانده شود. اینبار چون کلا فضای کارمان نمایشی شده در طراحی کارمان وقت موسیقی نداریم. هر قسمت بیش از 3 موسیقی نگذاشتیم. چون کار ما با قصه جلو می رود. بعد برای اینکه موسیقی هایمان هدفمند باشد، شخصیت هایی با قومیت های مختلف داریم. از موسیقی فولکلور استفاده کردیم. این موسیقی ها در قدیم یا برای عزا بود یا عروسی. موسیقی فولکوریک در یک برنامه کودک قطعا شاد است. این مردم با این موسیقی بزرگ شده اند و آن را دوست دارند. این موسیقی شاد است.

همچنین بعضی از حرمت های موسیقی ما به واسطه موسیقی نیست، به واسطه محتوا است. گاهی مناسب نبودن موسیقی به شعرش برمی گردد. ما به سراغ موسیقی های جنوبی و شمالی رفته ایم و رویشان ترانه های بامعنی گذاشته ایم. اگر به دقت اشعار را بررسی کنید فرهنگ کار ، تلاش و باخدا بودن را ترویج می دهیم.حتی  پورنگ یک موسیقی شمالی دارد که در وصف پدربزرگش است.

این یعنی احترام به بزرگ تر در شرایطی که به خاطر کرونا در کشورهای دیگر دارند سالمندان را می کشند و به آنها توجه نمی کنند تا بمیرند. ما در چنین شرایطی به بچه ها می گوییم احترام سالمندان را حفظ کنید. وقتی خود پورنگ تنهایی می خواند همه مفهوم هایی در بردارد. روی سوژه های محیط زیستی و خانوادگی تاکید می کنیم. الان موسیقی های برنامه را بررسی کنید همه اشعار معنا و مفهوم دارد و دارای محتوای آموزشی است. موسیقی آخر برنامه دعای زیبا و فاخری است. مفاهیم عظیمی دارد.

 

درویشعلی پور: ما ترویج رقص نمی کنیم. بچه های ما دارند مزخرف ترین و ریتمیک ترین موسیقی ها را به راحتی دانلود می کنند و در دسترسشان است. من دو سال پیش در همین برنامه می گفتم به بچه هایتان گوشی موبایل ندهید. الان نمی توانم بگویم چون اگر بچه گوشی موبایل نداشته باشد نمی تواند درس بخواند! تازه باید به او اینترنت هم بدهی. بچه شما همه ترانه های سخیف آن ور آبی را هم می تواند دانلود کند.ما هم تلاش کردیم محتوا را با موسیقی همراه کنیم که اگر بچه من گوش می دهد به محتوای خوب و سالم گوش بدهد. حرف ها و شعرهای برنامه ما خوب است. ترانه ها حماسی است و رقص حماسی مازندرانی است. در ایران قدیم لشکریان به این روش خود را برای نبرد گرم می کردند. ما اصلا دنبال این بازی ها نیستیم.

فرضیایی: من اگر شعر مادر را می خوانم. از آن طرف مرز ایراد گرفته اند گفته اند شعری آمده است بچه های ما را تحت تاثیر قرار می دهد. شما این فرصت را از اینجا دارید می گیرید. اما از آن طرف مرز بهترین فرصت را پیدا می کنند که شعری را به بچه من و شما یاد بدهند که شرم آور است. باید چه کرد؟ من دست و دهنم را ببندم و بگویم عنصر شعر اینجا ایراد دارد؟ عنصر شعر چه ایرادی دارد؟ اشعار ما همه فولکوریک و دارای هویت هستند. تعریف دارند.

برخی به جای نقد ما را تخریب می کنند. من دست اصحاب رسانه را می بوسم. خدا در قرآن به قلم یاد کرده است و قسم داده است. این قلم حرمت دارد. بچه های شما و بچه های قبل با من بزرگ شده اند. طرح برخی موضوعات تخریب است. اینهایی که می نویسید را بیا با من در میان بگذار. بگو برادر من این نقدها هست اینها را می توانی درست بکنی. صرف اینکه شعار بدهی به درد نمی خورد. من زمانی خوشحال می شوم که بچه ای من را می بیند  و می گوید سلام عمو پورنگ خسته نباشی برای کارهایی که برای ما کرده ای. این یعنی ادب و یعنی اینکه بچه درک کرده است. بچه ای که من را ببینند و یک ادا واطواری دربیاورد و از کنار من رد شود را ندیده ام. این جمله دوسِت دارم و عمو خسته نباشی برایم با ارزش است. این رابطه عاطفی بین من و بچه ها است. شما که داری این را تخریب می کنی من را تخریب نمی کنی. من اگر در بین این 20 میلیون بچه تخریب شوم 20 میلیون عدم اعتماد به وجود می آوری حتی در بین خانواده اش.

**نقدی هم به عروسک تازه وارد شما شد، این بود که ترویج همجنس گرایی است. فکر می کنید کوتاهی کجا شکل گرفته که مخاطب شما چنین برداشتی داشته است؟

درویشعلی پور: این حرف ها یعنی چه؟ بچه ها وقتی بازی می کنند مادر و پدر عروسکشان می شوند. این چیزها برایشان معنا ندارد. این عروسک برای بامزه کردن قصه جایی می گوید بامان. یعنی هم می توانی پدرم باشی و هم مادرم. او عروسک بازیگوشی است و بعضی وقت ها پدرش به او می گوید نه روی صحبتش را به مادرش می کند و بعضی وقتها برعکس عمل می کند. این یک بازی بود نه اینکه عقبه ذهنی داشته اشیم و خدای ناکرده بخواهیم چنین مسائلی را به بچه ها القاء کنیم. ما و تیم اتاق فکرمان سعی می کنیم همه چیز را زیر نظر داشته باشیم تا به سمتی نرود که دچار انحراف و اشتباه شویم.اینها شوخی های بچه گانه ای است که برای جذابیت کار استفاده کرده ایم.

 

آقاجان زاده: ببینید، سیدبشیر حسینی اینجا می آید و مشاوره های خوبی در حوزه سواد رسانه ای به ما می دهد. از حوزه علمیه قم محمود جویباری درس خارج فقه خوانده و از نزدیکان و شاگردان آیت الله بهجت که کتاب زندگینامه او را نوشته و کتاب های فراوانی در حوزه کودک دارد، مشاور مذهبی کار ما است. ما تنها برنامه کودک هستیم که از اول از یک روحانی به جا استفاده کردیم. در محله مان فرهنگسرا داریم و کلاس های  مختلف گذاشته ایم. روحانی آورده ایم کلاس قصه گویی راه انداخته است. اگر برنامه مستقیم به حوزه مذهبی و دین برود شاید گل درشت به نظر برسد. از راه قصه مفاهیم را منتقل می کند. در کلاس قصه گویی این روحانی خیلی از نکات را می گوییم.

**درست است که شاید ارائه مستقیم مسائل تربیتی برای کودکان جذابیت نداشته باشد، اما جای برخی موارد هم در محله شما خالی است، مثل جاهایی برای عبادت یا حتی ورزش.

آقاجانزاده: شخصیت های ما همه طنز هستند. نمی توانستیم اینها را در حوزه مسجد ببریم. یا مثلا در سری های اول محله گل و بلبل زورخانه هم داشتیم. اینقدر به ما اعتراض کردند چرا شخصیت های طنز وارد زورخانه می شوند که از خیرش گذشتیم. اینقدر نامه زدند و اعتراض کردند. بنا بر این چطور این کاراکترها را به مسجد ببریم؟ البته در محل مسجد هم داریم. از روزی که محله گل و بلبل را ساختیم مسجد هم ساختیم. ولی نمی شود شخصیت طنز را داخل مسجد ببریم. ولی روحانی جوان برنامه که کارش قصه گویی است با گلدان خان به زبان شیرین مازندرانی صبحت می کند. می خواهیم زبان روحانی برای بچه ها شیرین باشد و این لباس را به عنوان دوست عموپورنگ در ذهنش جا بیاندازیم. وقتی به لباس روحانی حس خوب دارد بعدها پای حرف هایش هم می نشیند و به حرفهایش هم گوش می دهد. نمی خواهیم شعار بدهیم. می خواهیم بچه ها این لباس را یک چیز خوش ببینند.

فرضیایی: از جمله موارد دیگری که در برنامه گنجانده شده، اخلاقیات است. به عنوان مثال، شکر گذاری یا احساس رضایت از خود و عزت نفس چیزهایی است که کم می بینیم. ما دائم داریم بدی ها را می بینیم. درست است که بدی ها هم هست و گرفتاری ها هم هست. اما اگر دائم از اینها بگوییم کی فرصت پیدا خواهیم کرد تا از خوبی ها بگوییم؟ اگر خوبی داریم باید آن را برجسته کنیم. ما در این فصل به این موضوع به خوبی پرداختیم و من خیلی خوشحال هستم از اینکه در قالب طنز غیرمستقیم آموزش هایی داشته ایم و قشنگ پرداخته شده است. مثلادر زمینه احساس خود رضایتی آمده ایم کاراکتر آقای بحرانی را داریم که نقش شوهر عمه من را بازی کرد. او از شهرستان می آید و از همه ناراضی است. در نهایت می فهمیم او هنوز خوبی های خودش را کشف نکرده است که بدی های دیگران را می بیند. کمبودهای خودش را با به چشم آوردن بدی های دیگران جبران می کند. چیزهایی که در بچه ها می بینیم که به یکدیگر می گویند تو که مثلا عینکی هستی یا قدت کوتاه تر از من است. در نهایت به این نتیجه می رسد که خودش چقدر فردی است که می تواند خوب بنویسد و صدایش قشنگ است. جایی به عموپورنگ می گوید تو با این بینی بزرگ و خال روی صورتت چطور اینهمه سال برای بچه ها برنامه اجرا می کنی. من هم گفتم اگر بینی ام بزرگ است اهدافم هم بزرگ است. بچه ها من را اینطور دوست دارند. اهداف بزرگی دارم. دل بچه ها و دل مردم را شاد می کنم. گفت واقعا اینها را داری؟ گفتم بله.

**یعنی عقیده دارید در بخش محتوا درست عمل کرده اید؟

فرضیایی: اتفاقا ما دغدغه های امروزی را به خوبی مورد نظر قرار می دهیم. محیط زیست مسئله کمی نیست.عروسکی که به نام عروسک پسماندی است ساخته شده از پسماندها و اشتباهات من و شماست. که وقتی بیرون می رویم بطری را روی زمین پرت می کنیم. درختی را می بریم. شما ببینید غالب کامنت های من چه محتوایی دارد. خیلی خانواده ها می گویند خدا خیرتان بدهد. ما کلمه ببخشید را برای بچه ها جا می اندازیم در جامعه ای که مسلمان هستیم و حسن رفتارمان باید الگوی دیگر جوامع باشد. ما تازه داریم ببخشید را جا می اندازیم. آموزش اینها یعنی خدمت کردن، عبادت کردن و درست زیستن. مگر خدا از بنده هایش چه می خواهد؟ دل همسایه را شاد کردن و به او رسیدگی کردن. خانه ما امید محله است. یعنی هر کسی هر مشکلی دارد سراغ خانه عمو پورنگ می آید.

 

درویشعلی پور: در سری های قبلی کاراکتر عمو نوروز حرف های خدایی می زد. نمی شود گلدون خان که یک شخصیت کمدی است حرف های مذهبی بزند. این بار هم یک روحانی آورده ایم که از قسمت 13 وارد قصه می شود و حرف های مذهبی می زند. در بچه محل تلاش کردیم از فضای فانتزی و تخیلی بیرون بیاییم و قصه رئال را دنبال کنیم. نقش منفی را هم حذف کردیم. هرکسی می تواند خاکستری باشد. یک وقت هایی یکی از نواقصمان که بیرون می زند منفی می شویم. خواستم به بچه ها بگویم هر کسی می تواند اشتباه کند و آن آدم بد باشد، اما در عین حال فرصت اصلاح هم برای او فراهم باشد.

**آقای فرضیایی، چه شد که در فصل جدید برنامه تان از «محله گل و بلبل» به «بچه محل» رسیدید؟

فرضیایی: خیلی غیرمنتظره و بدون هیچ گونه قصدی اسم «بچه محل» را برای برنامه انتخاب کردیم. قصدمان یک نمایش کودک و خانواده بود. در حقیقت به خاطر ماجرای کرونا به ما اصرار کردند که برنامه بسازیم و ما هم این بار همان محله گل و بلبل را با نام «بچه محل» ساختیم.

**تفاوت «بچه محل» با «محله گل و بلبل» در چیست؟

فرضیایی: مهم ترین ویژگی این فصل این است که به قصه خیلی حرفه ای تر پرداخته شده است. آمدن ژانرها و کاراکترهای جدید به انتقال خیلی از آموزش هایی که ما در پس فضای طنز داریم کمک کرده است. آدم هایی که می آیند همه شخصیت خود را دارند. عمو پورنگ شناخته شده است بنابراین کار خیلی سخت تر شده است. من باید خودم را بازی کنم. خود واقعی ام را بازی کنم. من عموپورنگ هستم و باید با کاراکترها و پارتنرهایم هماهنگ شوم و مسائل آموزشی را از طریق بودن در کنار آنها به بیننده انتقال بدهم. در فصل جدید هم به این موارد در بچه محل خیلی دقیق و حرفه ای تر پرداخته شده است.

**آقای درویشعلی پور در بخش نویسندگی کار، وظیفه سنگینی بر عهده شماست، در «بچه محل» اولویت های شما چه بود؟

درویشعلی پور: من 10 سال است که با این گروه کار می کنم. توفیق خدمت به بچه های گروه و بچه های ایران را دارم و باید بگویم که اولویت ها هر بار تغییر می کند. یک بخشی از اولویت مربوط به زمان و مکان است. شرایط اجتماع متفاوت است. گاهی در شرایطی مثل الان در بحران کرونا هستیم. جو بسیار بدی حاکم بر مردم است و شاید در این جو بیشترین آسیب را بچه ها می بینند. چون به دلیل قرنطینه دیگر مدرسه نمی روند، روابطشان بسیار محدود شده و به تفریح نمی توانند بروند. وقتی چنین شرایطی به وجود می آید بچه ها ناخودآگاه به سمت آسیب‌های روحی و روانی می روند. کسانی این مسئله برایشان دغدغه می شود که خودشان بچه دارند و می بینند که بچه هایشان دچار افسردگی و پرخاشگری شده اند. در فصل جدید هم بنا بود برنامه با حضور کودکان ضبط شود ودکور هم به همین شکل طراحی شد اما به دلیل کرونا مورد استفاده قرار نگرفت.

آقاجانزاده: بنابر این تعدادی از بازیگران را تغییر دادیم و در فضای فانتزی و طنز فکر کردیم. طراحی این کار برای بعد از عید بود و بعد از اعلام شعار سال توسط حضرت آقا. ما یک شخصیت مخترع در محله خلق کردیم و این شخصیت اسمش داداش جان است. اسباب بازی ساز  و اسباب بازی فروش است و یک عروسکی با مواد پسماندی ساخته است. ویژگی این آدم این است که اهالی محل به هر چه که احتیاج دارند به این آقا مراجعه می کنند. او تولید می کند. فکر می کند و مشکل اهالی محل را به وسیله اختراع هایش حل می کند.

 

**در حقیقت به تولید توجه شده است؟

آقاجانزاده: بله. این بهترین مفهوم برای بچه ها است که هر چیزی نیاز دارید تولید کنید. واقعا این شعار نیست و ما از این طراحی هدف داشته ایم. بعد متاسفانه می گویند چرا عروسک تولید کرده اید؟ خوب فضا کاملا فانتزی است و با مواد پسماندی یک عروسک ساخته است و یک جورهایی بچه ها یاد قصه پینوکیو می افتند. ما یک شخصیتی داریم که شاگرد پدرژپتو بوده است. در فضای قصه و فانتزی با بچه ها حرف می زنیم. یک عروسک تولید کرده ایم.این عروسک هم مدام اشاره می شود که از مواد پسماندی ساخته شده است. با ویژوال افکت برایش توانایی هایی قرار داده ایم که باعث می شود بچه به کار جذب شود و از شخصیت مخترع ما علاقمند به تولید و اختراع شوند.

**این نکات مختص ساختار است، در محتوا چه تلاشی شده تا مضامین اخلاقی و دینی در کار گنجانده شود؟

درویشعلی پور: این برنامه برای اولین بار طوری طراحی شد که بچه ها در لا به لای نمایش قرار بگیرند. دکور را هم طوری طراحی کرده ایم که بچه ها نمایش ها را ببینند.اما به خاطر کرونا نشد و در یک هفته طرح را عوض کردیم. بعد گفتند روی مسائل شادی بخش تمرکز کنید.  ما هم در همین راستا در هر قسمت محتواهای زیادی به بچه ها ارائه کرده ایم. به عنوان مثال اول و آخر برنامه دعا داریم. اینجا به جای امیرمحمد گلدون خان را می آوریم. او حرف مذهبی نمی زند. ولی حرف مذهبی فقط پرداخت مستقیم نیست. وقتی می گوییم به پدر ومادرت احترام بگذار یعنی نصف دین را به او گفته ایم. وقتی می گوییم مشورت کنید در کارهایتان دستور مستقیم دین است.

**در این بخش از حضور مشاوران هم استفاده کرده اید؟

درویشعلی پور: بله. مشاورانی داریم که از حوزه های مختلف به ما کمک می کنند. به عنوان مثال ما دکتر روانشناس کودک داریم. آگاه و آشنا به فقه اسلام داریم. دکتر بشیر حسینی را داریم که در حوزه رسانه فعالیت می کنند. افرادی که در این پروژه فعالیت می کنند، مذهبی هستند و این مسائل را خیلی خوب درک می کنند. اما در این میان نقدهایی می شود که ما را خیلی آزار می دهد. یم و چیزی که ما را آزار می دهد  به دلیل نقدهایی که شده است این است که ما  خیلی از همه شما مذهبی تر هستیم. منتهی ما چیزهایی را می دانیم که شاید کمتر به آن توجه می شود.

**چه چیزهایی؟

درویشعلی پور: ما می دانیم اگر برنامه جذابیت نداشته باشد شما مخاطبی نخواهی داشت که به او چیزی یاد بدهی. بیننده ای نداری. تازگی راه افتاده اند و هر کاری که موفق است را می زنند. من خودم قویا به شما می گویم که اینها آدم های نفوذی هستند. چشم نظام تلویزیون است. وقتی بیننده تلویزیون را بگیری دقیقا رابطه نظام را با مخاطب قطع کرده ای. در این اوضاع کرونا و سختی ها، حسن کارها را هم ببینیم. چرا هنرمند را ناراحت و رنجور می کنیم؟ کسانی که به جای نقد تخریب می کنند، حزب اللهی نیستند. چون حزب الهی ها اینطور نیستند. نقد می کنند ولی خوبی ها را هم می بینند.

**یعنی در نقد «بچه محل» کمتر به نکات مثبت و آموزنده ای که مد نظر شما بوده، توجه شده است؟

درویشعلی پور: ما هر بار تمام تلاشمان را برای ارائه برنامه موفق انجام می دهیم. بر فرض می گویند چرا این بار عروسک آورده اید؟ این از نظر ما اسمش جذابیت است. من فکر کردم که یک عروسک پسماندی داشته باشیم. ما برای طرح که رفتیم صحبت کنیم گفتیم روی 2 موضوع تمرکز می کنیم که قویا آن طرف آبی ها و دشمنان ما با آن مخالف هستند. یکی موضوع ازدیاد جمعیت که فرمان مستقیم رهبری بوده است و دیگری محیط زیست. گفتیم این عروسک از پسماندها درست شده است. وقتی برای اینکه این کاراکتر بامزه شود باید یک ویژگی هایی به آن بدهیم. تکه کلامی که من به این دادم «ببخشید» است. وقتی می رویم زبانی یاد بگیریم می گویند حتما از لطفا و ببخشید استفاده کنیم. ولی در دیالوگ های فارسی این را کم داریم. من به بچه ها آموزش می دهم که اشکالی ندارد اشتباه کرده ای ولی بگو ببخشید بابت اشتباهی که کرده ام. گاهی طنز هم می دهیم به کار تا بچه را با کار همراه کنیم.

 

**فکر می کنید چرا این تلاش ها به چشم برخی مخاطبان شما نیامده است؟

درویشعلی پور: متاسفانه کسانی که این نقدها را می نویسند به هیچ وجه کودکی نداشته اند و این رنج نداشتن کودکی اینها را اینقدر زبر و خشک می کند که همه چیز را از دریچه خشونت می بینند.

**موضوع فرزندآوری که به آن اشاره کردید چطور در کار گنجانده شد؟ و فکر می کنید اثرگذار است؟

فرضیایی: سروش جمشیدی که نقش داداش جان را بازی می کند، خالق عروسکی است که می گوید من تنها هستم و یک همبازی می خواهم. ما می گوییم بچه های تک فرزند در آینده دچار مشکل می شوند. یک سکانسی ضبط کرده ام که می گویم دوست دارم بچه ها تنها نباشند اما گرانی ها را چکار می شود. همه قیمت ها سرسام آور بالا می روند. دردهای جامعه را می گوییم اما می گوییم تک فرزندی هم آسیب هایی دارد.

آقاجان زاده: تغییرات عمده ای داشتیم. چون تاکیدات مقام معظم رهبری به شدت روی فرزند آوری بود و ما هم فکر کردیم که باید رویش کار کنیم. نه تنها شعار بدهیم. در قصه ما پورنگ تک فرزند نبود اما خواهر و برادرهایش رفته بودند. ما کمند امیرسلیمانی را به این دلیل آوردیم که عموپورنگ وقتی می خواهد بحث تک فرزندی را پیش ببرد خودش تک فرزند نباشد. ما یک شخصیت دیگر هم طراحی کردیم به اسم «آقای راحت باش» او اصلا قصه هایش پخش شد. آدم تنبلی است که همسرش بند کفشش را می بنند. این را موشکافی کردیم. این شخصیت محصول تک فرزندی است. همیشه نگذاشتند کارهایش را انجام بدهد. در گفت و گوی مادر عموپورنگ با مادر راحت باش که شهین تسلیمی بازی می کرد مفصل کالبدشکافی کردیم و در شخصیت سربالا که به شدت در بین بچه ها گل کرده است. تک فرزند است و برای این کار اشعار و ترانه هایی هم ساخته ایم. می گوید کاش تنها نباشم. به مخترع قصه می گوید یک خواهر و برادر برای من درست کن. خیلی بازخوردها گرفتیم که بچه ها بعد از دیدن این برنامه گفته اند ما خواهر وبرادر می خواهیم. ما پیروز شدیم در راهی که می خواستیم. تک فرزندی خطر است. تاکید می کنیم این بچه ها خواهر و برادر می خواهند و  ساختار برنامه را بر این اساس چیده ایم.از آن جایی که این عروسک پدر و مادر ندارد مدام حسرت پدر و مادر داشتن را می خورد. یعنی به بچه ها تاکید می کند که قدر پدر و مادر را بدانید. همه اینها پایه روانشناسی داشته است.

**یعنی هرکس نقدی به برنامه شما داشته باشد، شما را تخریب کرده است؟

فرضیایی: من می گویم نقد منصفانه کنید. هیچ کس کارش بی نقص نیست. گل بی عیب خداست. همه ما آمده ایم زندگی را تجربه کنیم. همه ما در حال تکامل هستیم و مطمئنا نقص داریم. اما تهیه کننده ای که خود کارشناس کودک است و سه کارشناس و روانشناس دیگر داریم. اینها چه هستند؟ ما نویسنده داریم و او با این کارشناسان مشورت می کند. ما اتاق فکر داریم که خوراک می دهد. اینها روی فکر انجام می شود. از بس فضای حزن انگیز و غم و اندوه حاکم شده است ناامیدی به بار می آورد. در زمان شیوع کرونا در عید ما جانمان را کف دستمان گذاشتیم و جلوی دوربین آنتن زنده آمدیم. مادر من در دنیا از همه چیز برایم ارزشمندتر است. در این شرایط که من مدام سر کار می آیم اگر بیماری را به او انتقال بدهم و خدای ناکرده اتفاقی برایش بیافتد چه؟ مادرم تمام دنیای من است و تمام این برنامه ها را به یک تار مویش نمی دهم.

من نمی گویم ما 100 درصد کارمان را درست انجام می دهیم اما اگر 30 درصد هم درست انجام می دهیم، آنها هم دیده شود. من کسی هستم که برای بچه های شما خاطره آفریده ام و لبخند را روی لب هایشان نشانده ام. ما از نقد و نه تخریب استقبال می کنیم. ما زحمتمان را می کشیم و هیچ کاری بدون نقص نیست. این خاطره را بگویم که روزی در دریاچه خلیج فارس صحنه ای دیدم. خانمی کنار دریاچه نشسته بود و فکر می کنید به بچه چهارساله چه چیزی دارد یاد می دهد. آموزش پرتاب کردن سنگ! سنگ را برمی داشت و پرت می کرد. تو داری از الان خشونت را به بچه یاد می دهی. نان را به آن خانم دادم و گفتم این را بچه یاد بدهید. بگویید نان رسان باش. نه سنگ انداز در زندگی دیگران حتی حیوانات. برگشت من را نگاه کرد و گفت شما دارید به ما درس یاد می دهید اینجا که تلویزیون نیست. گفتم نه من انسان هستم و به عنوان کسی که عاشق این بچه ها هستم دلم نمی آید این روحیه از الان خراب شود.

من البته جواب کارم را از مردم گرفته ام. همینکه می گویند خدا خیرت بدهد. بچه ما دارد می خندد. بزرگ ترین ثروت ما همین است. در پس طنزی که ما بچه ها را با آن می خندانیم نکته هایی نهفته است. هیچ وقت من صدایم را در برنامه برای پدر و مادرم بلند نکرده ام. همیشه می گویم از من به عنوان عنصر فرهنگی انتظار ساختن بن هور یا چیز دیگری نداشته باشید. من تمام تلاشم را می کنم. ولی آیا شما خودت برای بچه ات الگو هستی که از من ایراد می گیری؟ واقعا جرات داری برای بچه هات الگو باشی؟

**خب آقای فرضیایی خودتان به عقبه کاری خودتان واقف هستید و می دانید تا چه میزان در جامعه اثرگذار هستید، فکر نمی کنید این الگو بودن شما مسئولیت اجتماعی شما را سنگین تر می کند و بیشتر در معرض توجه و قضاوت قرار خواهید گرفت؟

فرضیایی:  اگر به این موضوع اعتقاد نداشتم اینقدر سفت و محکم صحبت نمی کردم. اصلا الگو را خراب نکنید. او را به قول خودتان کامل کنید. برای من در همه این سالها هزینه شده است. این هزینه را حق ندارید و حق ندارم خراب کنم. من به کسی کار ندارم. با خودم هم تعارف ندارم. من در فضای مجازی هم کار می کنم. اگر فیلمی از مادر می گذارم. از رفتن به بیمارستان ها می گذارم این خودنمایی نیست. این یعنی استفاده بهینه از فضای مجازی و فرهنگسازی. یعنی نیامده ام خودم را قهرمان جلوه بدهم. می خواهم بگویم من آدمی هستم مثل شما دغدغه های شما را دارم و مثل شما در مردم هم زندگی می کنم. نیامده ام از مجلس خصوصی عکس بگذارم و بگویم من و سگم!

این کارها در فضای من نیست. از آن طرف آمده ام از مادر حرف زده ام. بچه های امروزی قدر پدر و مادر را نمی دانند. خوشحالم که بچه نسل های گذشته هستم. گاهی اسم کوچک پدر را صدا می زنند. کامنت هایی که برای مادرم گذاشته اند 2 هزار و 650 مورد است. من امضا می دهم. اگر شما فحش پیدا کردید من اسمم را عوض می کنم.مردم می گویند آقا دمت گرم. هزاران کامنت گذاشته اند که کاش رفتارهای بچه های ما در آینده همین باشد. این انگیزه ایجاد می کند و همان را به بچه اش نشان می دهد.

درویشعلی پور: ما یک مقدار عجول هستیم. با دو دقیقه دیدن کار قضاوت می کنیم. این بی انصافی است. ما از جاهای مختلف خوراک می گیریم و تلاش می کنیم قصه های بامزه ای در کار بیاوریم بدون اینکه مخاطب پس بزند. من در محله گل و بلبل دو قصه برجام را نوشتم. برفک با اینها قرارداد نوشت بعد پاره کرد. آن زمان هنوز برجام را پاره نکرده بودند! من نوشتمش. بازی را در سال 1394 نوشتم. بازی که بچه ها را کنترل می کند و به آنها می گوید هرکاری من می گویم انجام بده. تا بتوانی به مرحله بعد برسی. یک سال بعد بازی نهنگ آبی آمد. من و گروهم یکسال جلوتررا می بینیم. ولی کسی که می خواهد این را تخریب کند و بزند نمی بیند. چون عناد و دشمنی دارد. من از خدایم هست آدم ها من را و تیمم را نقد کنند. نقد دلسوزانه کنند.

**آقای آقاجان زاده چرا شما تا به حال جز یک تجربه دیگر به سمت شبکه نمایش خانگی نرفتید؟

آقاجانزاده: وقتی در شرایط کرونا قرار داریم تعهد ما به بچه ها بیشتر از قبل است. کادر پزشکی جانشان را کف دست گرفته اند و سرکار هستند. بچه های نیروی انتظامی همینطور. یکسری ارگان ها مجبور هستند سرکار باشند. بچه های ما هم می توانستند سرکار نیایند. خیلی ها را داریم. نعیمه نظام دوست و بچه های دیگر را داریم. خیلی ها اینجا هستند و پدر و مادر پیر و بیمار در خانه دارند. همسرشان بیمار است. این بچه ها ریسک و خطر کرده اند. پول آنچنانی هم نگرفته اند. این برنامه کودک است و بودجه برنامه کودک در صدا وسیما اینطور است که انگار برنامه کودک است هزینه کمتری نیاز دارد در حالی که به خدا هزینه همان است. فیلمبرداری و دکور و نور یکی است. بازیگران این کار به اندازه نصف بازیگران یک سریال بزرگسال است. در موقعیت اقتصادی کرونا تنها قشری که آسیب می بینند کودکان هستند.

این روزها خانواده های مشکلات اقتصادی زیادی دارند. این بچه کجا باید شاد باشد. در برنامه ما دارد شادی را پیدا می کند. هم محتوا ارائه می کنیم و هم لحظات شادی را برایش فراهم می کنیم. هم او را به دنیای تخیلات و فانتزی می بریم. وگرنه عموپورنگ دنبال پول بود؟ اسم نمی برم اما یکی از برندها حاضر بود یک عدد وحشتناکی بدهد و او برایش در تلویزیون تبلیغ و قرعه کشی کند و او حاضر نشد این کار رابکند. من شاهد هستم. از مدیران تلویزیون به من زنگ زدند که آقا می شود او این قرعه کشی را انجام بدهد و عدد خوبی هم بگیرد. سه برابر پولی که ما در این برنامه به او می دهیم بدهد اما نکرد.او گفت من کار کودک می کنم اگر خودم را خراب یک برند تجاری کنم آن بچه نمی تواند تشخیص بدهد. تبلیغات یکسری از کالاها برای کودکان کودک آزاری محسوب می شود. بچه بین بازی و شغل تشخیص نمی دهد. وقتی شغل را می خواهیم به او معرفی کنیم باید احساس کند که یک بازی است. نکته ای که وجود دارد بیایید تیم اتاق فکر ما را نگاه کنید. روانشناس ما کاملا از اقشار مذهبی هستند.از ابتدا هم همراه ما بودند و یکی از نکاتی که در فصل جدید رعایت کردند. هر قسمت ما به هیچ عنوان بدون محتوا نیست.هر قسمت یک سوژه سواد مالی دارد تا بچه ها شغل و کار اقتصادی یادبگیرند.

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول