اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها  /  مازندران

از انس گرفتن تا صحبت با میت/ روایت غساله‌ها از بدرقه به خانه ابدی!

به‌صورت آزمایشی کارم را شروع کردم یک هفته فقط میت را نگاه می کردم نخستین بار بود که میت دیده بودم، با مشاهده صورت اولین فوتی، حس عجیبی به من دست داد تمام تلاشم این بود که آرام باشم و نترسم.

از انس گرفتن تا صحبت با میت/ روایت غساله‌ها از بدرقه به خانه ابدی!

خبرگزاری فارس مازندران ـ زهرا طاهری‌پرکوهی|این روزها همه جا صحبت از ایثارگری‌های فرشتگانی از جنس مهربانی است ولی کمتر کسی از غسال‌ها حرفی به میان می‌آورد، در حالی‌که آنها هم هم‌پای کادر درمان با مشکلات خستگی شبانه‌روزی، رد ماسک‌ها، چشم‌های گود شده، بندهای گسسته،گریه‌های بی‌صدا، فریادهای آرام، درد بی‌کسی، ترس‌های خفته، بار سنگین زندگی و سکوتی بی‌انتها غریبه نیستند، شاید ترس سراسر وجودشان را فرابگیرد و احساس متفاوتی را تجربه کردند ولی برای اینکه ترس و اضطراب‌شان را به دیگران منتقل نکرده و فضا را غم‌انگیزتر نکنند نگرانی‌شان را در وجودشان حبس می‌کنند به‌ویژه در این روزهای کرونایی که وقتی میت را دفن می‌کردند افراد نگران هستند تا شعاع چند کیلومتری مسیر قبرستان تردد کنند چه برسد به اینکه بخواهید میت را شست‌شو دهید و ...

این روزها که کرونا مشکلات و دردسرهای بسیاری به وجود آورده که غسالان نیز از آن به دور نبودند و همانند کادر درمان و با همان لباس‌های ایزوله در خط مقدم مشغول به کار هستند نه تنها لحظه‌ای تردید به دل خود راه ندادند بلکه این مسیر را تقدیر الهی دانستند ولی صحبت از آنان، فداکاری و مهربانی‌شان به میان نمی‌آید به همین دلیل به آرامگاه ملامجدالدین ساری رفتیم که این روزها دیگر کمتر صدای فریاد، ناله و گریه‌های سوزناک از آن به گوش می‌رسد و غربت اموات حس سنگین تنهایی و غم‌انگیزی به همراه دارد.

 

وقتی وارد فضا شدم حسی تمام وجودم را فرا گرفت، حسی شبیه ترس یا بهتر بگویم دلهره، ناگهان ته دلم خالی شد با خودم گفتم  روزی ناله‌های سوزناکش همه را در حزنی عجیب فرو می‌برد ولی اکنون سکوتش انسان را غرق می‌کند، درست است اینجا نقطه پایان و ایستگاه آخر است و گریزی از آن نیست حال برخی زودتر و برخی دیرتر،  با فکر کردن به این مسائل خانمی را دیدم که با صبر و انرژی بالا، بر ترسش فایق آمده و در این روزهای کرونایی که ترس از آن خیلی‌ها را خانه‌نشین کرده و از زیر مسؤولیتش شانه خالی نکرده و مشغول انجام دادن کارهایش است.

از خودش شروع می‌کند و اینکه چگونه وارد این شغل شده است، مهربانی در نگاهش موج می‌زد به‌طوری‌که ترسی از ابتدا داشتم را با نگاه کردن به چشم‌‌هایش کاملا از یاد بردم؛ شهربانو حسینی غسالی که 13 سال است در این شغل فعالیت دارد می‌گوید: از طریق یکی از دوستان با این شغل آشنا شدم قبل از اینکه وارد این شغل شوم در انجمن دیابت کار می‌کردم و برای جمع‌آوری مبالغ صندوق به آرامگاه می‌آمدم که با این شغل آشنا شدم و به من پیشنهاد شد.

خیلی زود با اموات انس گرفتم

نخستین بار که به من پیشنهاد شد، برایم سنگین بود که وارد این شغل شوم، انسان ترسویی نبودم و به‌خاطر همین موضوع را با همسرم در میان گذاشتم و چون از لحاظ درآمدی هم به این شغل نیاز داشتم و فرد فعالی بودم به‌صورت آزمایشی کارم را شروع کردم یک هفته فقط میت را نگاه می کردم نخستین بار بود که میت دیده بودم، با مشاهده صورت اولین فوتی،

کارم را مقدس می‌دانم  و خیلی دوست دارم، درست است شاید از لحاظ شغلی و حقوقی از جایگاه خوبی برخوردار نیستیم و ولی خداوند همیشه در زندگیم به من کمک کرده و لطف خدا را به عینه در زندگیم دیدم.

حس عجیبی به من دست داد تمام تلاشم این بود که آرام باشم و نترسم ولی آن شب تا صبح نخوابیدم پس از آن تلاش کردم از این فضا درس خودسازی بگیرم که خیلی زود با اموات انس گرفتم و حتی به همکارم گفتم تا وقتی نگاه می‌کنم نمی‌توانم کار یاد بگیرم که با نظارت همکارم کارم را شروع کردم.

این غسال اضافه می‌کند: مدتی گذشت احساس می‌کردم غسل را درست انجام نمی‌دهم و با همکارم نیز در میان گذاشتم که به من گفت احساس می‌کنی، درست انجام می‌دهی، این فکر و خیال همراهم بود تا اینکه یک شب خواب دیدم در خواب نگرانی‌ام را بازگو کردم گفتم همیشه نگرانم و  فردی زمزمه کرد که غسلت درست است و همین شد که دیگر نگران این مساله نبودم.

کارم را مقدس می‌دانم  و خیلی دوست دارم، درست است شاید از لحاظ شغلی و حقوقی از جایگاه خوبی برخوردار نیستیم و ولی خداوند همیشه در زندگیم به من کمک کرده و لطف خدا را به عینه در زندگیم دیدم.

*به کارم افتخار می‌کنم

حسینی اظهار می‌کند: به کارم افتخار می‌کنم و هیچوقت از اعلام شغلم ناراضی نیستم ولی در دوره‌ای دیدگاه خوبی به شغل ما وجود نداشت شاید در هر ارگانی می‌رفتم اگر از من شغلم را می‌پرسیدم می‌گفتم همه نگاه‌ها به سمتم جلب می‌کنم ولی در سال‌های اخیر این نگاه برطرف شد.

وی از سختی‌های کارش می‌گوید، سختی‌هایی که با باز شدن پای کرونا بیشتر شد، از سویی بحث احساس، از سویی سختی کار و از سویی دیگر ترس از ابتلا به بیماری و استفاده از لباس‌های ایزوله و ماسک خستگی ما را بیشتر کرد ولی هیچوقت پا پس نکشیدیم و نخواهیم کشید.

*به خانواده‌ام نگفتم تا استرس نگیرند

وقتی اولین بار خواستیم میت مبتلا به کرونا دیدم استرس زیادی داشتم، روزهای اول با توجه به اینکه امکانات و لباس‌های محافظتی مناسب وجود نداشت، اموات تیمم داده می‌شدند، بعد از توصیه رهبری اموات کرونایی را غسل می‌دادند، حالم خیلی بد شد نمی‌دانم شاید دلیلش استرس زیاد بود ولی با خودم گفتم شاید امتحان الهی باشد و به خانواده‌ام هم نگفتم که مسؤولیت بیماران کرونایی هم ما با ماست چون برای دوره‌ای ۱۰ روزه گروه‌های جهادی آمدند به همین دلیل به خانواده‌ام نگفتم تا استرس نگیرند بعدها متوجه شدم همسرم هم متوجه شد ولی به رویم نیاورد.

این غسال بیان می‌کند: شاید باورتان نشود ولی روبه‌رو شدن با این افراد خیلی سخت بود بعد از اینکه کارمان تمام می‌شد یک دل سیر گریه می‌کردیم از سویی به‌خاطر وضعیت بیماری از سویی دیگر به خاطر اینکه قبلا برای اموات افراد می‌آمدند حضور داشتند ولی این افراد غریب بودند و کمتر کسی همراه‌شان است و افرادی هم که حاضر می‌شوند فاصله را رعایت می‌کردند و گویی غریبه‌تر بودند البته حق داشتند ولی ما با این فضا بیگانه بودیم و برایم حس عجیبی همراه داشت.

 

طی این سال‌ها خاطرات زیادی داریم مثلا روزی تنها بودیم و همکارانم نبودند و درست همان روز تصادف داشتیم که ۱۰ نفر میت آوردند آن روز تلخ‌ترین روزی بود که داشتم همچنین یک‌بار در حال شست‌وشوی میت بودم که حبابی از دهان میت بیرون آمد و خانواده‌اش با دیدن آن گفتند مادرم زنده است که با ۱۱۵ تماس گرفتیم و با بررسی مشخص شد که مرده و ما کارمان را انجام دادیم.

روز دیگری تنها بودم و غروب بود گویی ترس داشت همه وجودم را می‌گرفت با خدای خودم زمزمه کردم و آیت الکرسی خواندم که دلم قرص شد اما مهم‌ترین مشکل ما این است از ما حمایت کنند درست است دیده نمی‌شویم حتی برای تبدیل و قراردادی شدن می‌گویند باید فوق دیپلم بگیرید.

 *با میت صحبت می‌کنم/ حس نمی‌کنم آنان مرده هستند

همه ما روزی در این شرایط قرار می‌گیریم و باید روی این سنگ بخوابیم من وقتی شست‌وشوی میت را شروع می‌کنم همیشه با آنان صحبت می‌کنم و اعتقادم آنقدر قوی است که هر خواسته‌ای دارم با آنان صحبت می‌کنم به‌ویژه زمانی‌که کودک یا حتی جنین را شست‌وشو می‌دهم اصلا حس نمی‌کنم آنان مرده هستندانگار زنده هستند و به حرف‌هایم گوش می‌دهند.

سیده مریم رحیمی غسال دیگری که در آرامگاه ملامجدالدین ساری کار می‌کند به جمع ما آمد و از گذشته‌هایش گفت که یک سال قبل از اینکه وارد این حرفه شود خیلی به این کار علاقه‌مند بود و به‌صورت داوطلبانه و از روی ثواب کمک می‌کرد و پس از آن کارش را شروع کرد که الان از آن مدت ۶ سال می‌گذرد.

از زمانی‌که وارد این شغل شدن احساس می‌کنم به خداوند خیلی نزدیک شدم و احساس می‌کنم قسمت بود که وارد این شغل شدم چراکه تا خداوند نخواهد برگی از درخت نمی‌افتد.

از زمانی‌که وارد این شغل شدن احساس می‌کنم به خداوند خیلی نزدیک شدم و احساس می‌کنم قسمت بود که وارد این شغل شدم چراکه تا خداوند نخواهد برگی از درخت نمی‌افتد.

این غسال اضافه می‌کند: بیشتر سختی کارمان علاوه بر سختی فیزیکی و در شرایط کرونایی پوشیدن لباس ایزوله و ماسک و سایر این است واقعا سخت است ولی با این وجود خوشحالم در چنین جایگاهی داریم کار می‌کنیم.

*غسالی مرا به خدایم نزدیک‌تر کرد

همسرم دنبال هر کاری می‌رفتم مخالف بود ولی وقتی درباره این کار با او سر صحبت را باز کردم حرفی نزد و گفت خودت می‌دانی و همی هم شد احساس می‌کنم تقدیر من اینگونه رقم خورد و کاری بوده که موجب شده به خدایم نزدیک‌تر شوم وقتی این حرف را به میان آورد شوق در کلامش موج می‌زد که خیلی برایم جالب بود.

اینجا تمام کادر خدماتی آرامستان آموزش‌دیده و لباس‌های مخصوص بر تن دارند و برای اینکه مبتلا نشوند از آنان تست گرفته می‌شود.

 به گزارش فارس، موضوعی که بیشتر از همه مرا تحت تاثیر قرار داد  این بود واقعا اینجا مکانی برای خودسازی است، به ویژه اگر ببینی کسانی که امروز روی سنگ غسالخانه دراز کشیدند آرزوهای فراوانی داشتند و اصلا فکرش را هم نمی‌کردند که سرنوشت‌شان اینگونه رقم بخورد؛ موجب می‌شود قدری به خودمان بیایم و برای ادامه زندگی درس بگیریم.

انتهای پیام/۸۶۰۳۴/ج/و

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول