اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها  /  خراسان رضوی

اتحاد راهبردی منافقین و نهضت آزادی به روایت اسناد

مسعود رجوی ارتباط ایدئولوژیک سازمان با نهضت و شخص مهندس بازرگان را این‌گونه عنوان می‌‌کند: «از نظر ایدئولوژیک، مهندس بازرگان از نمایندگان سازمان مجاهدین خلق به شمار می‌آیند و مجاهدین نیز پیوستن ازاین نظر خود را مدیون او می‌دانند. (در نشریه مجاهد ۱۶بهمن۵۹ ) “؛ این در حالی است که محمد حنیف‌نژاد و سعید محسن که از موسسین مجاهدین خلق نام‌ برده می‌شوند، از نیروهای نهضت آزادی و جبهه ملی بودند که تحت تاثیر اندیشه‌های بازرگان و مجاهدین خلق را بنیان نهادند .

اتحاد راهبردی منافقین و نهضت آزادی به روایت اسناد

به گزارش خبرگزاری فارس از مشهد، روزنامه شرق در تصویر صفحه اول شماره ۳۱خرداد ۱۳۹۹ خود را به مطلبی با تیتر «همه بازیگران دهه شصت» در مصاحبه با محمد توسلی، دبیرکل نهضت آزادی اختصاص داده است.

محمد توسلی با ارائه برخی جعلیات و تفاسیر تاریخی ضمن تبرئه تلویحی طیف منافقین و حامیان بنی‌صدر، محور مصاحبه خود ذیل این جمله که در تصویر صفحه اول هم آمده است قرار داده که «مهندس بازرگان پیش از ۳۰ خرداد در بیانیه‌های متعدد اعلام خطر کرده بود».

مزاحمین خلق بر آن شد تا با بررسی اسناد مواضع مهندس بازرگان و روزنامه میزان، ارگان رسمی نهضت آزادی، بدون تحلیل و تفسیر، به این حقیقت برسد که آیا موضوع بیانیه‌های متعدد مهندس بازرگان و نهضت آزادی، اعلام خطر بوده است یا تهدید نظام و تئوریزه کردن مبارزه مسلحانه منافقین فرزندان عزیز مجاهد و مکتبی خود!

چهارشنبه ۱۵مهر۱۳۶۰ در نطق پیش از دستور، سخنان یکی از نمایندگان مجلس اول در حمایت از مجاهدین خلق، جو مجلس را متشنج کرد و ضمن تمجید و شهید خطاب کردن کشته‌های عملیات و درگیری‌های تروریستی منافقین، آنان را «جوانان جانباز» ی خطاب کرد که مبارزه مسلحانه و ترورهای دفتر حزب و نخست وزیری را «تلافی های ناچارانه» و نتیجه «جلوگیری از آزادی ها و فقدان امنیت برای مبارزه قانونی» دانست.

موضع گیری این نماینده که همان نخست وزیر دولت موقت «مهندس مهدی بازرگان» بود، بازتاب‌های سیاسی و خشم افکار عمومی را در پی داشت به طور ویژه اینکه فضای اجتماعی بعد از ۳۰خرداد و ترورهای ۷تیر و ۸شهریور، به شدت علیه بازرگان و نهضت آزادی بود و افکار عمومی آنها را در جنایات منافقین، این فرزندان عزیز مهندس بازرگان، سهیم می‌دانستند.

اما این‌که چرا افکار عمومی، نهضت آزادی و شخص مهندس بازرگان را شریک و حتی تئوری پرداز جنایات مسلحانه منافقین می‌دانست باید در جراید نیمه سال شصت دانست. امری که با بررسی مواضع مهندس بازرگان و نهضت آزادی در روزنامه میزان (ارکان رسمی نهضت آزادی)، نشریه مجاهد (ارگان رسمی مجاهدین خلق) مواضع حضرت امام و روزنامه های رسمی کشور این سوال ایجاد می‌شود  که آیا به راستی سلاح منافقین، هدیه تئوری مهدی بازرگان بوده است؟

مسعود رجوی ارتباط ایدئولوژیک سازمان با نهضت و شخص مهندس بازرگان را این‌گونه عنوان می‌‌کند: «از نظر ایدئولوژیک، مهندس بازرگان از نمایندگان سازمان مجاهدین خلق به شمار می‌آیند و مجاهدین نیز پیوستن ازاین نظر خود را مدیون او می‌دانند. (در نشریه مجاهد ۱۶بهمن۵۹ ) “؛ این در حالی است که محمد حنیف‌نژاد و سعید محسن که از موسسین مجاهدین خلق نام‌ برده می‌شوند، از نیروهای نهضت آزادی و جبهه ملی بودند که تحت تاثیر اندیشه‌های بازرگان و مجاهدین خلق را بنیان نهادند و اندیشه التقاطی از بدو زایش در این سازمان وارد شد و مهندس بازرگان آن‌ها را فرزندان مجاهد خود خطاب می‌کند.

کتاب اصلی آموزش ایدئولوژی سازمان یعنی کتاب «راه انبیا، راه بشر» به‌شدت تحت تاثیر کتاب «راه طی‌شده» مهندس بازرگان است. همچنین بازرگان در بیانیه‌ای از نامزدی مسعود رجوی در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی حمایت همه جانبه می‌کند ابراز امیدواری می‌کند که ” برای تامین وحدت و حقوق گروه های اقلیت، امیدوارم آقای مسعود رجوی که معرف جناح پرشوری از جوانان با ایمان می‌باشد، نیز به مجلس راه یابد(روزنامه مجاهد،۱۷ اردیبهشت۵۹)“

طبق هماهنگی با سفارت فرانسه که احتمالاً بنی صدر یکی از واسطه های اصلی این ارتباط بود، در اواخر سال ۵۹، رجوی مخفیانه به فرانسه رفته و در اردیبهشت ماه ۶۰، بعد از بازگشت، ترتیب نشست درون گروهی را داد و خط مبارزه تا سرنگونی نظام را ابلاغ کرد.

مسعود رجوی در سفرش به فرانسه که بین بیست روز تا یک ماه طول کشید، اقدام به هماهنگی با کشورهای غربی برای مبارزه مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی نمود و تأیید آنها را اخذ کرد و در نظر داشت در بیست و چهار ساعت اول، حرکت مسلحانه سازمان در صورت موفقیت، ‎‏از سوی قدرت های غربی به رسمیت شناخته شود…(سازمان مجاهدین خلق، ج ۲، ص ۵۰۲)  پس از برگشت مسعود رجوی و دریافت موافقت سرویس‌های جاسوسی غربی برای اقدام مسلحانه جهت براندازی، سرمقاله‌های روزنامه میزان و مهندس بازرگان شکل و شدت جدیدی به خود می‌گیرد.

در تاریخ ۷ اردیبهشت ۶۰ روزنامه میزان، ارگان رسمی نهضت آزادی تحت مقاله‌ای با عنوان «زمینه‌های رشد دیکتاتوری» به صورت تلویحی سیر جمهوری اسلامی را معادل یک رژیم تکامل یافته و همه جانبه دیکتاتوری دینی عنوان می‌کند و می‌آورد که:«وقتی مردم از صحنه غایب باشند، اقلیت زورمند حاکم ارزش‌های مورد پسند خود را بر جامعه تحمیل می‌کنند. نظام‌های توتالیتر با استفاده از یک ایدئولوژی افراطی مساعی لازم را برای استقرار دیکتاتوری همه جانبه فراهم می‌آورند. سیستم سیاسی، مردم را وادار می‌کند از ایدئولوژی حاکم پیروی نموده و در غیر این ‌صورت متمردین به انزوا کشیده شده و یا نابود می‌گردند.  مسلماً ارزش‌های ایدئولوژیکی تحت چنین نظام‌هایی فقط از طرق ایجاد وحشت و ترور حفظ می‌گردد و از آنجایی‌که ابزارهای مزبور نمی توانند مشروعیت لازم را برای نظام سیاسی کسب نمایند در نتیجه اتوریته سیستم سیر قهقرا پیموده و موجب نابودی رژیم می‌شود. یکی از ویژگی‌های توتالیتر این است که هم فرمانبرداران و هم فرمانروایان هر دو از یکدیگر وحشت داشته و در رعب بسر می‌برند.»

میزان همچنین در  مقاله‌ای با عنوان «رشد زمینه های عذاب در جامعه» سیر درگیری‌ها، راهپیمایی‌ها،زد و خورد مسلحانه و تیراندازی وانفجار در روزنامه‌ها و بیانیه‌ها را نتیجه نگاه حاکم بر نظام می‌داند و نتیجه این سیر را قهقرایی بدتر از لبنان و ترکیه عنوان می‌کند (روزنامه میزان، ۱۴اردیبهشت۶۰)

روزنامه میزان در مقاله‌ای در صفحه اول خود با عنوان «قهر انقلابی»  قیام برای تغییر، خدمت و امر به معروف را به جای افسرده‌شدن از حاشیه رفتن عنوان می‌کند. (میزان، ۱۴ اردیبهشت۶۰)

ارگان رسمی نهضت آزادی  در سرمقاله «خط آشتی» نظام را دعوت به ارشاد شورش‌گران حامی مجاهدین می‌کند و در حمایتی آشکار، خصومت منافقین را ناشی از خصومت نظام می‌داند: «اشتباه‌کاران را باید انتقاد و ارشاد کرد، به سرکوب، و هرکه از درِ خصومت برآید بناچار از طرف مقابل جز خصومت بر نمی گیرد. (میزان، ۲۶ اردیبهشت ۶۰)“

میزان در سرمقاله دیگر خود با عنوان «بخاطر خدا همه راه‌ها را نبندید» ضمن نقد تند به محتوای خطبه‌های نماز جمعه ۱۸ اردیبهشت آیت الله خامنه‌ای پیرامون تبار شناسی منافقین، دستگیری مجاهدین درخانه‌های تیمی حین آموزش نظامی را خلاف قانون عنوان می‌کند. میزان در این سرمقاله می‌نویسید: ”در مراسم نماز روز جمعه در دانشگاه تهران، امام جمعه مطالبی پیرامون نفاق و منافقین در قرآن با ارتباط و انطباق به گروه معینی ایراد کردند و با مشخص نمودن مصداق نفاق در زمان و جامعه امروز، دراواخر خطبه اول شایستگی این گروه را برای ملاقات با امام با بیاناتی به شرح ذیل  بشدت رد کردند. همین دیروز بود که روزنامه‌ها خواندیم ۵۰ نفر از مجاهدین در یک خانه تیمی با عملیاتی که منجر به تیراندازی هم شد، دستگیر شده اند. البته نویسنده از کم و کیف جریان اطلاعی ندارد اما خبر درج شده حاکی از آنست که این افراد از این محل بدون اینکه عملی ضد انقلابی انجام داده باشند برای تجمع و کلاسهای آموزشی استفاده می‌کردند که بنظر نمی رسد عملی خلاف قانون باشد. بگذریم از اینکه ضوابط رفتاری مسلمانان با غیر مسلمان‌هایی که با آنها جنگ نکرده و آنها را از شهر و دیارشان آواره نکرده اند بدستور قرآن جز با «قسط» و «بِر» (احسان وسیع) نمی‌تواند باشد، چه رسد به مجاهدین که به مسلمان و یکتاپرست بودن اقرار دارند. آیا هرگز مخالفان این آیه را خوانده اند یا شنیده اند؟ (میزان، ۲۰ اردیبهشت ۶۰) “

این روزنامه در ۱۷ اردیبهشت ۱۳۶۰ با ستایش مجاهدین خلق و هواداران آن، «صمیمانه‌ترین درودهای گرم و آتشین به کلیه هواداران «آزاداندیش» و مسلمان و انقلابی مجاهدین یا، هواداران صادق و آزاداندیش مجاهدین که برخوردار از گرایشات مکتبی هستند»  تقدیم می‌کند و بدون اشاره به عاملان جنایات و درگیری‌های خیابانی، تلویحا نظام را علت این اقدامات تلافی‌جویانه معرفی می‌کند و می‌نویسد:«با خشونت حجت های خدا برپا نمی شود.»

همچنین مهندس بازرگان در سرمقاله خود در روزنامه میزان با عنوان «استقلال، آزادی، حکومت اسلامی» نظام را متهم به تخاصم و اقدامات عجولانه می‌داند و اولین کسی است که  تلویحا از «براندازی و از سرگیری دوباره انقلاب» سخن می‌گوید. وی در این سرمقاله، حکومت اسلامی را متهم گونه خطاب می‌کند و می‌نویسد: «آنها (حاکمان اسلامی) تداوم انقلاب را در تحریک و تخاصم و تعجیل می‌دانند و ما در اجرای تدریجی برنامه های انقلاب در سایه قرآن و قانون و قدرت یعنی پس از ترمیم خسارات و ضایعات با حفظ و توسعه تولیدات، بدون خونریزی و خرابی و در افتادن بی جهت با استیلای خارجی و ناراحت کردن همسایگان همکیش. تازه اگر یکی را از بین بردید دیگری سر در می‌آورد. از خود باید حفاظت و دفاع نمود، دفاع نظامی، دفاع اقتصادی و تولید و خودکفائی و مخصوصا دفاع فکری و ابتکار.»

نخست وزیر دولت موقت ضمن اعطای آزادی عقیده و اجتماع و اظهار وجود به همه، ولو دشمن و مخالف، به حمایت از منافقین (فرزندان عزیز مجاهد خود) می‌پردازد و خطاب به نظام می‌نویسد: ” آزادی باید داد گفته نمی شود که جلوی بی بند و باری و تجاوز و تخلف ها و هرج و مرج را نباید گرفت. اگر قرار باشد تنها به موافقین آزادی داد و از سایرین به دلیل مخالفت و منحرف بودن یا رشد کافی نداشتن دریغ نمائیم و عقیده و عمل آنها را خیانت و خطا بدانیم این همان آزادی شاهانه می‌شود که می‌گفتند در ایران همه نوع آزادی هست جز آزادی خیانت که البته تعریف خیانت و تشخیص خائن دردست خودش بود.(روزنامه میزان، ۱۵ و ۱۶ اردیبهشت ۱۳۶۰)»

اما چیزی که از آن به عنوان چراغ سبز بازرگان، نخست وزیر دولت موقت و موسس نهضت آزادی برای اقدام مسلحانه مجاهدین خلق علیه نظام و کشتار مردم بی‌گناه با هدف براندازی یاد می‌شود، مقاله ” مبارزه قانونی و مبارزه مسلحانه” او در روزنامه میزان بوده است. در این مقاله مهندس بازرگان مشروعیت اقدام مسلحانه را این‌گونه توصیف می‌کند: ”در هرجا و هر زمان که جلوی آزادی و عدالت گرفته شود و زبان‌ها و قلم‌ها شکسته شود و کسانی که در برابر قدرت انحصارطلب، احساس تبعیض و ظلم نمایند و نتوانند حرفشان را راحت بزنند، بلکه جو سازی و هزار مانع و محظور از قبیل تهدید، توقیف، چماق و تهمت‌های ضد انقلاب، همکاری با دشمن، اخلال در امنیت و تضعیف دولت ببینند و بشنوند و بطور خلاصه مبارزه پارلمانی ممنوع باشد، چنان محیطی محیط ظلم و فساد است“ و در با اشاره به سنت تاریخی و الهی! ، اقدام مسلحانه را نتیجه قطعی، الهی و مشروع منافقین قلمداد می‌کند.

بازرگان در ادامه با یادآوری هشدارهای قبلی خود، تلویحا نظام را به تقلب در انتخابات دور اول مجلس شورای اسلامی و رای نیاوردن مسعود رجوی  متهم می‌کند و عنوان می‌کند که اگر آن موقع او را وارد مجلس می‌کردید (صرف نظر از میزان رای ماخوذه‌اش) شاهد تشنج و شورش‌ها نمی‌شدیم.

او در ادامه با قیاس شباهت عینی جمهوری اسلامی با رژیم مستبد سلطنتی، این‌گونه به توصیفی خیانت‌بار از نظام می‌پردازد: «ای دوستان دست‌‌اندرکار و صاحب اختیار! امروز شما وسیله دارید، حزب و سازمان‌ها دارید، سپاه و پاسدار دارید، کمیته دارید، جهاد سازندگی دارید، دادگستری و دادگاه‌های انقلاب دارید، حزب الله دارید، صدا و سیما دارید و خطبه و پیش خطبه‌های نماز جمعه دارید، مجلس دارید و دولت دارید و هرکاری بخواهید می‌توانید بکنید. راهپیمایی و تعطیل و تظاهرات هم می‌‎توانید را بیندازید، بدون آن‌که بازرپرس ویژه ایراد قانونی بگیرد. شاه هم چیزهای زیادی داشت، خیلی منظم‌تر و مسلط‌تر! ولی یک چیز را نداشت، ملت را نداشت! نباید ملت را در نظر نگرفت، نباید مثل فرعون دسته بندی و تفکیک و تضاد طبقات راه انداخت که عده‌ای مستضعف و عده‌ای مسلط باشند!» و بعد از این تهمت‌ها، سنت الهی و مشروع مبارزه مسلحانه را نتیجه قطعی وضعیت می‌داند و با تهدید به شورش‌های مسلحانه و عن‌قریب خیابانی می‌نویسد: ” قبل از آن‌که با مبارزه مسلحانه و قیام مستضعفین!، همه شیرازه‌ها در برود کاری بکنید” پیشنهاد می‌دهد با شکستن انحصار، نظام امتیاز و سهم فرزندان عزیز مجاهدش را بدهد! و با ژس مظلومانه ادعا می‌کند ” ما چیزی خلاف و خارج از قانون اساسی که به رفراندوم ملت رسیده است، نمی‌خواهیم.(روزنامه میزان، ۹اردیبهشت۶۰)“

سرمقاله «مبارزه قانونی و مبارزه مسلحانه” به قلم پدر معنوی مزاحمین خلق، به علت تئوریزه و مشروع کردن عملیات مسلحانه  برای مجاهدین، آن هم در آغاز فوران شورش‌ها و کشتار منافقین که از غائله ۱۴ اسفند شکل میدانی به خود گرفته بود، حواشی بسیاری در برداشت. مهندس بازرگان، در مقاله «فرزندان مجاهد و مکتبی عزیزم» خطاب به مسعود رجوی و اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق می‌نویسد: «مجاهدین خلق، شما فرزندان نهضت آزادی هستید، در سال ۱۳۴۳ که در زندان بودیم به دنیا آمدید و راه خود را پیش گرفتید بدون آن که از خانه فرار کرده و یا اخراج شده باشید».

او در ادامه با ظاهری مثلا پدرانه، قیام مسلحانه مجاهدین را ناشی از انحصارگری نیروهای نظام می‌داند و در عبارتی عجیب، ضمن متاثر نامیدن انقلابی‌ها، از خود ونهضت آزادی می‌نویسد: «مکتبی‌ها نیز با همه تندی‌ و تلخی و بدخلقی که دارید از ما هستید. اولاً افکار و اعتقادات اسلامی اجتماعی سیاسی همه‌تان مستقیماً یا با واسطه از تفسیرها، تعلیمات، کتابها و سخنرانیهای امثال طالقانی، شریعتی پدر و پسر، مطهری، دکتر سحابی و من درست شده است که همگی رسماً یا فکراً نهضتی بودیم.»

بازرگان در مقابل نظرات و بیانات صریح امام و شخصیت‌های انقلاب، تمام قد از مجاهدین دفاع می‌کند و به کار بردن واژه ” نفاق و منافق” برای مجاهدین را بیجا و آن‌ها را «تفکر انقلابی مخلص پرشورِ جانباز“ می‌نامد و می‌نویسد: “یکدیگر را گروهک نخوانید. مجاهدین عده قلیل نیستند و نفوذ عجیب در دختر و پسرهای دانش‌آموز و دانشجو و در مدارس دارند.»

وی در تمام این سرمقاله‌، سیاست یکی به مجاهدین و صدتا به انقلابی‌ها را عریان پیش می‌برد و کشتار را ناشی از بی‌رحمی لباس‌شخصی‌های انقلابی می‌داند و می‌نویسد: «مجاهدین یک روز شاخ و شانه می‌کشند و بتلافی آن حزب‌الله و پاسداران بطور ناشناس یا با لباس و با شعار به آنها حمله می‌نمایند، به خانه‌های تیمی و دفاتر و مراکزشان میریزند و رحم به‌یچکس نمی‌کنند. یک روز هم رژه سنگین و زنجیری راه انداخته زهر چشم میگیرند و به کمترین بهانه درگیریهای خونین ایجاد می‌نماید.»

جنگ و اقدام جهت براندازی انقلاب نوپای اسلامی با دوگانه نهضت‌آزادی-مجاهدین خلق ، از اردیبهشت ۶۰ با بازگشت سفر محرمانه مسعود رجوی از فرانسه و مقالات نهضت آزادی و نامه نگاری‌های منافقین خطاب به امام خمینی و پاسخ صریح ایشان به تلاش‌های این دوگانه «چپ-لیبرال» شکل عینی و میدانی به خود می‌‌گیرد.

امام خمینی پس از نصیحت و دعوت به زمین گذاشتن سلاح‌ منافقین، در سخنرانی روز کاگر ۱۰ اردیبهشت ۶۰ ، آخرین اتمام حجت خود را پس از سرمقاله‌ها و صحبت‌های بازرگان و تهدیدها و نامه‌های منافقین، با اشاره به دوگانه برانداز «قلم و سلاح» در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ماه ۶۰ این‌گونه طرح می‌کنند: “ آنهایی که این طور با قلم هایشان علاوه بر تفنگ هایشان با ما معارضه دارند، به آنها کراراً‌ گفته ایم و حالا هم می‌گوییم که مادامی که شما تفنگ ها را در مقابل ملت کشیده اید، یعنی در مقابل اسلام با اسلحه قیام کرده اید، نمی توانیم صحبت کنیم و مجلسی با هم داشته باشیم“.

فرزندان عزیز مهندس بازرگان، یک ماه پس از حمایت‌ها و تئوری‌پردازی‌های پدر معنوی خود در مشروعیت اقدام مسلحانه و تلافی‌جویانه، در ساعت چهار بعد از ظهرِ سی‌ام خرداد ماه ۱۳۶۰، با صدور اعلامیه‌ای، از خانه‌های تیمی خود خارج شدند و خیابان‌های تهران را به خاک و خون کشیدند. صدها نفر از شهروندان بی‌گناه در طول یک بعد از ظهر در خیابان ولیعصر و دیگر خیابان‌های تهران کشته و زخمی شدند.

آن‌ها علاوه بر کشتار هزاران زن و بچه و بی‌گناه دست به  ترور شخصیت‌های انقلاب مانند انفجار دفتر نخست وزیری و دفتر حزب جمهوری اسلامی و قضات دادستانی می‌زنند.

اما بعد از فوران این آتشفشان و جنایات منافقین، بازهم پدر معنوی منافقین و تئوری پرداز مبارزه مسلحانه پا به میدان حمایت از فرزندان عزیز خود می‌گذارد و در صحن علنی مجلس به‌تاریخ ۱۵مهر ۶۰، با شهید و جانباز خطاب کردن منافقین و میلیشیای خود، رسم پدری در حمایت از این گروهک تروریستی را به طور کامل به جا می‌آورد و تا پایان عمر خود، حتی پس از کشتار ۱۲ هزار نفر از مردم بی‌گناه توسط منافقین و همراهی با صدام در جنگ علیه ایران و کشتار مردم عراق، کوچکترین موضعی در برابر فرزندان عزیز خود نگرفت تا در تاریخ از او و نهضت به اصطلاح آزادی، به عنوان کسی که منافقین را متولد کرد و برای جنایت بر خیانت به خلق، سلاح به دست ‌آن‌ها داد، یاد شود.

اواخر دهه شصت و در آستانه سومین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، در بحبوحه جنگ، نهضت‌آزادی در مقابل تجاوز همه‌جانبه قدرت‌های جهانی به رهبری صدام کاملاً علیه ادامه جنگ موضع داشتند و بیانیه‌های مخالفتشان با جنگ همه‌جا پخش می‌شد و در خانه‌ها جلسه سخنرانی می‌گذاشتند. و در این جلسات هم برای مجلس سوم و راهیابی به آن برنامه‌هایی همچون ارائه لیست داشتند.

در این شرایط و با توجه به اینکه تا انتخابات مجلس سوم در فروردین ۶۷ زمان زیادی باقی نمانده بود، علی‌اکبر محتشمی‌پور وزیرکشور که مسئول امنیت کشور نیز به حساب می‌آمد، به این نتیجه رسید که نهضت‌آزادی‌ها که اکنون تریبونی در دست‌شان نیست و در مجلس نیستند، این‌گونه با آرمان مردم می‌ستیزند، اگر به مجلس راه یابند، چه خواهند کرد.

به اعتقاد محتشمی‌پور «اعلام مواضع نهضت‌آزادی‌ها علیه رزمنده‌ها در حالی بود که در هیچ کشوری از دنیا در زمان جنگ به هیچ حزبی اجازه فعالیت داده نمی‌شد و کوچک‌ترین حرف علیه نظامیان مساوی نابودی آنهاست، ولی این‌ها( نهضت‌آزادی‌ها) هر روز علیه رزمندگان حرف می‌زدند و از پشت خنجر می‌زدند؛ آن وقت به مجلس هم می‌خواستند بروند. گرچه ممکن بود رأی هم نیاورند، اما احتمال داشت چند نیروی آن ها به مجلس برود و آن وقت نمی‌شد اوضاع را جمع کرد».

بر همین اساس در سی‌ام بهمن ماه سال ۱۳۶۶ ، سید علی اکبر محتشمی پور وزیر وقت کشور نامه‌ای به همراه مواضع و اطلاعیه‌های نضهت‌آزادی را خدمت امام خمینی (ره) ارسال کرد. او با اشاره به عملکرد «نهضت آزادی‌»، از ایشان در خصوص صلاحیت آنان برای شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی کسب تکلیف کرد.

وی در این نامه به قدامات دولت موقت پس از ترک قدرت اشاره کرد و آورده: «نهضت آزادی پس از استعفا و برکناری دولت موقت پیوسته در جهت اعلام مخالفت با دولت جمهوری اسلامی، مجلس شورای اسلامی و حتی قوه قضاییه و مغشوش کردن اذهان بوده است.»

به نوشته محتشمی‌پور، «مسئولین نهضت با سمپاشی‌های خود نسبت به سیاستهای دولت، دفاع مقدس و جنگ، مساله برائت از مشرکین و فاجعه خونین مکه مکرمه، جهاد مالی و تصمیمات شورایعالی پشتیبانی جنگ و بالاخره فرمایشات اخیر حضرت امام روحی فداه راجع به حکومت و ولایت مطلقه، در جهت مبارزه و تضعیف نظام جمهوری اسلامی گام برداشته‌اند.»

وزیر کشور اضافه کرده: «با توجه به اهمیت و نقش سرنوشت‌ساز مجلس شورای اسلامی، نهضت‌آزادی در ماه‌های اخیر فعالیت گسترده‌ای را جهت به اجرا درآمدن قانون احزاب و آزادی فعالیت سیاسی آنان و نیز حرکت تبلیغاتی گسترده‌ای راجع به انتخابات و راه‌یافتن به مجلس را آغاز کرده است»

او در ادامه به اظهارنظر مورخه ۶۶.۱۰.۵ ابراهیم یزدی مبنی بر اینکه «برگزاری انتخابات مستلزم وجود جامعه باز است، اگر رفتیم واقعاً مفید خواهیم بود و نخواهیم گذاشت این فتاوی را به زور بر مردم تحمیل کنند، شخصی که از طرف نهضت به مجلس برود مسلماً از این توپ و تشرها جا نخواهد زد, اگر قرار باشد مملکت را با ” فتوا” اداره کنند, بنده پیشنهاد می‌کنم که, مجلس را ببندند و خوابگاه دانشجویان کنند.» اشاره کرده و افزوده: «نهضت آزادی راجع به جنگ و دفاع مقدس که در بیانیه‌ای تحت عنوان “جنگ بی‌پایان‌” آمده چنین است:« . . . آنچه فعلا دیده می‌شود جنگی است بی‌پایان که می‌تواند پایان دنیا باشد، پایان ایران و مردم ایران باشد..‌.‌، گفته‌اند حتی اگر یک خانه هم در ایران سرپا بماند، باز به جنگ ادامه خواهیم داد و اگر یک نفر باقی بماند، آن یک نفر هم جنگ خواهد کرد‌، آیا این مترادف با چیزی جز “جنگ جنگ تا نابودی‌” هست.»

به نوشته وی، نهضت آزادی راجع به «حکومت و ولایت مطلقه» اطلاعیه‌ای منتشر کرده که در آن آمده است: «این چه فرمانی است و چه انقلابی در ایران و اسلام‌، که حکومت را در موضع بالاتر از فرستاده خدا قرار داده به او اختیار می‌دهد بر خلاف نص صریح و شاورهم فی‌الامر و بدون مشورت با امت تصمیم‌گیری در مصالح دولت و امور ملت نماید…»

محتشمی‌پور با عنایت به مراتب فوق از محضر امام خمینی ارشاد می‌خواهد که:

«۱- آیا نهضت‌آزادی با چنین عقاید و تفکراتی می‌تواند به عنوان یک سازمان حزب و تشکیلات سیاسی در جمهوری اسلامی به رسمیت شناخته شود.

۲- در حالی‌که ماده سی‌، قانون انتخابات از جمله شرایط تایید صلاحیت داوطلبان نمایندگی مجلس شورای اسلامی را: الف) اعتقاد و التزام عملی به اسلام و  ب) اعتقاد و التزام عملی به نظام جمهوری اسلامی ایران می‌داند، آیا نهضت آزادی صلاحیت دارد که در انتخابات مجلس شورای اسلامی شرکت نموده و نماینده‌ای در مجلس داشته باشد؟»

وی در پایان نامه‌ از درگاه خداوند متعال طول عمر حضرت امام و پیروزی عاجل رزمندگان اسلام را مسئلت می‌کند.

پس از بررسی این نامه و پیوست‌های همراه آن که مربوط به مواضع و اطلاعیه‌های نهضت‌آزادی است، حضرت امام خمینی (ره) پاسخی به شرح ذیل به وزیر کشور و سران قوا ارسال می کنند.

جناب حجت الاسلام آقای محتشمی،  وزیر محترم کشور ایده الله تعالی:

در موضوع نهضت به اصطلاح آزادی مسائل فراوانی است که بررسی آن محتاج به وقت زیاد است.

آنچه باید اجمالا گفت آن است که پرونده این نهضت و همین طور عملکرد آن در دولت موقت اول انقلاب شهادت می دهد که نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به امریکا است، و در اینباره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است، و حمل به صحت اگر داشته باشد، آن است که شاید امریکای جهانخوار را، که هرچه بدبختی ملت مظلوم ایران و سایر ملتهای تحت سلطه او دارند از ستمکاری اوست، بهتر از شوروی ملحد می دانند. و این از اشتباهات آنها است.

در هر صورت، به حسب این پرونده های قطور و نیز ملاقاتهای مکرر اعضای نهضت، چه در منازل خودشان و چه در سفارت امریکا و به حسب آنچه من مشاهده کردم از انحرافات آنها، که اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند ملتهای مظلوم بویژه ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال امریکا و مستشاران او دست و پا می زدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران می خورد که قرنها سر بلند نمی کرد، و به حسب امور بسیار دیگر، نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارند، و ضرر آنها، به اعتبار آنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بیمورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تاویلهای جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهکهای دیگر، حتی منافقین این فرزندان عزیز مهندس بازرگان ، بیشتر و بالاتر است. «نهضت آزادی» و افراد آن از اسلام اطلاعی ندارند و با فقه اسلامی آشنا نیستند.

از این جهت ، گفتارها و نوشتارهای آنها که منتشر کرده اند مستلزم آن است که دستورات حضرت مولی الموالی امیرالمومنین را در نصب ولات و اجرای تعزیرات حکومتی که گاهی بر خلاف احکام اولیه و ثانویه اسلام است، بر خلاف اسلام دانسته و آن بزرگوار را نعوذبالله تخطئه، بلکه مرتد بدانند! و یا آنکه همه این امور را از وحی الهی بدانند که آن هم بر خلاف ضرورت اسلام است. نتیجه آنکه نهضت به اصطلاح آزادی و افراد آن چون موجب گمراهی بسیاری از کسانی که بی اطلاع از مقاصد شوم آنان هستند می گردند، باید با آنها برخورد قاطعانه شود، و نباید رسمیت داشته باشند.

این نامه امام، فصل الخطابی دائمی بود برای ساحت ارتباطی جمهوری اسلامی با نهضت آزادی و شاخه نظامی آن‌ها، یعنی سازمان تروریستی مجاهدین خلق.موضعی که از همان سال‌های ابتدایی بعد رحلت امام تا به امروز توسط جریان لیبرال و یاران دیروز نهضت آزادی و منافقین، در حال خدشه وارد شدن به آن است و تصاویر دبیرکل جاری نهضت آزادی بر صفحات اول روزنامه‌ها موجود و بزرگداشت اعضای قدیم نهضت آزادی برقرار و پرشور است، آن‌هم توسط افرادی که مسئولیت‌های عالی در جمهوری اسلامی دارند.

انتهای پیام/ 70068

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول