اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

سیاسی  /  سایر حوزه ها

سیاست‌های اعتدالی عامل تقویت گفتمان انفعال در برابر آمریکا

تاریخ جنایت‌های آمریکا علیه ایران شرح مفصلی است که باید برای تنویر افکار عمومی مورد بررسی قرار گیرد اما سوال اینکه ایران چه پاسخی باید به اقدامات ضدبشری و خباثت‌های آمریکا بدهد.

سیاست‌های اعتدالی عامل تقویت گفتمان انفعال در برابر آمریکا

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری فارس، مسعود کیخا فعال سیاسی - رسانه‌ای در یادداشتی به ابعاد و زمینه‌های اقدامات اخیر آمریکا علیه ایران اشاره کرده است. متن یادداشت به شرح ذیل است:

بی‌گمان تعرض جنگنده های آمریکایی به هواپیمای ماهان اولین اقدام ضدبشری یانکی ها  نبوده و نیست؛ تاریخ بعد از انقلاب پر است از تجاوز‌ها و تهدید‌ها و ترور‌های بی‌رحمانه آمریکا و رژیم غاصب صهیونیستی علیه مردم ایران که هیچکدام فراموش شدنی نیستند؛ هنوز داغ شهید حاج قاسم سلیمانی بر دل‌ها تازه است.

تاریخ جنایت‌های آمریکا علیه ایران شرح مفصلی است که باید برای تنویر افکار عمومی مورد بررسی و واکاوی قرار گیرد که در این مقال و مجال نمی‌گنجد؛ اما یک پرسش مهم درمیان است و آن اینکه ایران چه پاسخی باید به اقدامات ضدبشری و خباثت‌های آمریکا بدهد؟ راه مصلحت،  مدارا  و انفعال پیش بگیرد یا مقابله و مقاومت؟!

دو گفتمان متفاوت برای پاسخ به این پرسش که «ایران چه واکنشی به تعرض‌های آمریکا باید نشان دهد» در  بین برخی مسئولین و سیاسیون وجود دارد. یک نگاه منفعلانه که معتقد است نباید وارد تقابل با آمریکا شد و نگاه دیگری که معتقد به مقاومت، مقابله و ضربه متقابل از سوی ایران یا گروه‌های حامی آن در منطقه است. 

تردیدی نیست که قدرت نظامی ایران به حدی پیشرفت داشته که کارشناسان نظامی، مقامات سیاسی کشورهای اروپایی، آمریکایی و حتی رژیم صهیونیستی  هم به آن اذعان کرده و همگان می‌دانند که ایران به لحاظ نظامی، قدرت برتر منطقه‌ و یکی از قدرت‌های جهانی است.

ازسوی دیگر نظر رهبر معظم انقلاب درباره واکنش به تعرض‌های آمریکا کاملا مشخص است و ایشان بارها گفته‌اند: «دوران بزن در رو تمام شده است این‌جور نیست که شما بگویید می‌زنیم و در می‌رویم؛ نخیر، پاهایتان گیر خواهد افتاد و ما دنبال می‌کنیم. این‌جور نیست که ملت ایران رها کند کسی را که بخواهد به ملت ایران تعرضی بکند؛ ما دنبال خواهیم کرد.» ایشان حتی در دیدار با نخست وزیر عراق کلید واژه ضربه متقابل را مطرح کردند.

بنابراین  با توجه به موارد فوق و البته با علم به این موضوع که آمریکا همیشه در پی ضربه زدن به جمهوری اسلامی ایران بوده و از هیچ تلاشی برای اعمال فشار به مردم فروگذار نکرده است؛ چرا برخی هنوز درپی القای این موضوع هستند که جهموری اسلامی ایران باید راه مصالحه در پیش بگیرد و منفعلانه عمل کند؟

پاسخ این پرسش‌و پرسش‌هایی ازین دست را می‌توان در استراتژی دولت و کنش‌های سیاسی رئیس جمهور و دستگاه دیپلماسی ایران یافت. مسلم است که قدرت نظامی همواره در کنار دیپلماسی فعال می‌تواند راهبرد‌ مناسبی برای بازیگریِ پویا در سطح منطقه و نظام بین‌الملل باشد. به عبارت دیگر قدرت نظامی و دیپلماسی همواره دو نقطه اتکا به یکدیگر و  متاثر از هم هستند و مجموعه عوامل و مولفه‌های سیاسی داخلی و بین‌المللی هم باید مهیا شده و در کنار قدرت نظامی قرار گیرد تا  شرایط برای مقاومت آمریکا چه در سطح سیاسی و چه نظامی فراهم شود؛ مولفه‌هایی که دولت باید آنها را مهیا کند؛ اما به نظر می‌رسد نه‌تنها اهتمامی برای ایجاد آن ندارد بلکه رفتارها نشان می‌دهد حتی برخی استراتژی ها و کنش‌های سیاسی دولت حسن روحانی و دستگاه دیپلماسی ایران خواسته یا ناخواسته به تقویت گفتمان منغعلانه در برابر آمریکا دامن زده است.

اما چرا می‌توان ادعا کرد که دولت باعث ایجاد یا تقویت گفتمان انفعالی شده است؟

دل بستن به مذاکره

بیخود نیست که منتقدان دولت برجام را در بسیاری از مشکلات کشور دخیل می‌دانند. برجام نه تنها تبدیل به نقطه قوت کارنامه روحانی نشد بکه امروز بزرگترین ضعف کشور در داخل و خارج محسوب می‌شود. سال 92 حسن روحانی برای تصاحب کرسی ریاست جمهوری وعده مذاکره با آمریکا و حل مشکلات از این طریق را مطرح کرد و برای اینکه افکار عمومی را با خود همراه کند حتی به بزرگنمایی از قدرت سیاسی آمریکا پرداخت و ایرانی درمانده بدون ایالات متحده را تصویر کرد. روحانی علنا در سخنرانی‌های خود «آمریکا را کدخدا» دانست و این تفکر را بین مردم جا انداخت که مسیر حل مشکلات کشور از ینگه دنیا می‌گذرد.

البته تئوریسین‌های حامی دولت و برخی سلبریتی‌ها هم در این راه روحانی و تیم دستگاه دیپلماسی کشور را تنها نگذاشتند و سعی کردند افکار عمومی را به این سمت بکشانند و تا حدودی هم موفق بودند. 

در عالم سیاست مقبولیت یک راهبرد، نیازمند وحدت عمومی اکثریت است که تیم روحانی و حامیانش خواسته یا ناخواسته راهبرد مقابله هدفمند با آمریکا را به ضرر ایران جلوه دادند و مقبولیت عام این راهبرد را خدشه‌دار کردند.

شرایط اقتصادی

تلاش‌های برخی تئوریسین‌های اصلاحات و همچنین اپوزیسیون‌ها این بوده است که مسائل و شرایط اقتصادی ایران را به سیاست‌های راهبردی بین‌المللی و منطقه‌ای آن گره بزنند. حتی سال‌های ابتدایی حضور مستشاری ایران در سوریه و عراق برای دفاع در برابر داعش همواره این شبهه مطرح می‌شد که چرا وضعیت کشورهای دیگر در برابر وضعیت سخت معیشتی برخی اقشار برای حکومت مهم‌تر است و اساسا چرا بودجه ایران باید در کشورهای دیگر خرج شود. این زمزمه‌ها باعث شد تا حتی برخی از اقشار جامعه به دنباله‌روی از این القائات معترض به کنش‌های بین‌المللی نظام باشند.

اینکه «ما به کشورهای دیگر چه‌کار داریم»؛ «باید به اوضاع کشور خود برسیم»؛ «وقتی وضع اقتصادی مردم این است چرا باید با آمریکا سر جنگ داشته باشیم»؛ «اسرائیل به ایران چه ارتباطی دارد» صحبت‌هایی است که متاثر از اقوال برخی تئوریسین‌های اصلاحاتی و حامی دولت روحانی مانند صادق زیباکلام و تاجزاده در جامعه مطرح شده است.

زمینه‌سازی‌ برای بهره‌برداری از شرایط بد اقتصادی جزو برنامه‌های اصلی طرح این مباحث بود. شرایط سیاسی و کنش‌های داخلی و همچنین بین‌المللی تاثیر زیادی از شرایط اقتصادی  کشور دارد. درگیری اقشار مختلف و عموم جامعه با مسائل معیشتی و تورم سرسام‌‌آور که همگی تابع تصمیمات و رفتارهای اقتصادی دولت است برخی مردم را به سمت حرف‌هایی ازین دست می کشاند تا آنها نیز دنباله‌رو اپوزیسیون‌های داخلی و خارجی باشند و انفعال و طلب عافیت را به تقابل و مقاومت ترجیح دهند.

کلیدواژه «جنگ»

روحانی سعی داشت تا مردم را به دولتی که محوریت برنامه‌هایش مذاکره و صلح و آشتی با دنیاست ترغیب کند و از آنجا که ایران در زمان دولت محمود احمدی نژادر ذیل فصل هفت منشور سازمان مل قرار گرفته بود توانست با استفاده از این موضوع ایران را در موقعیت جنگی نشان دهد و با ایجاد رعب و وحشت، امید به آینده‌ای که خود تصویر کرده بود را بر دل‌ها بنشاند.

روحانی پیش از انتخابات سال 92 اینگونه القا کرد که حتی در داخل برخی دنبال جنگ با آمریکا هستند و حتی در سخنان خود عنوان می‌کرد: «برخی فکر می‌کنند باید با دنیا جنگید یا تسلیم شد در حالی که راه سومی نیز وجود دارد و آن تعامل سازنده با جهان است.»

رئیس دولت‌های یازدهم و دوازدهم حتی بعدها علنا در یکی از سخنرانی‌های خود به نقل از رئیس جمهور فرانسه می‌گوید: « در سال ۲۰۱۳ شش کشور تصمیم گرفته بودند به ایران حمله نظامی کنند اما انتخاب دولت او آنها را از تصمیم شان منصرف کرد.»

یکبار دیگر روحانی آگاهانه یا ناآگاهانه برای رسیدن به صندلی قدرت موضوعی را به جامعه القا کرد که امروز در مسئله‌ انتقام یا ضربه متقابل تاثیر گذاشته است و افکار عمومی به این فکر می‌کنند که شاید بار دیگر سایه جنگی که رئیس جمهورشان آن را تصویر کرده بر سر کشور بیاید.

پررنگ کردن قدرت نظامی آمریکا

 «آمریکا با یک بمبش می‌تواند تمام سیستم‌های نظامی ما را از کار بیندازد» این جمله از وزیر دفاع یا رئیس جمهور آمریکا نیست بخشی از صحبت‌های محمدجواد ظریف وزیر امورخارجه ایران است.

ظریف سال 92 در دانشگاه تهران گفت: «غربی‌ها از چهار تا تانک و موشک ما نمی‌ترسند. از این مردم می‌ترسند. آیا شما فکر کرده‌اید که آمریکا که با یک بمبش می‌تواند تمام سیستم‌های نظامی ما را از کار بیندازد، از سیستم نظامی ما می‌ترسد؟» این جملات از زبان یک مقام رسمی برای بزرگنمایی قدرت نظامی و ایجاد رعب و وحشت در جامعه کافی است تا برای آینده کشور در صورت تقابل با آمریکا جز ویرانی چیزی متصور نشوند.

این در حالی است آمریکا سال‌ها پیش با حمله نظامی به عراق و افغانستان قدرت خود را در خاورمیانه محک زد اما دست از پا درازتر به خانه بازگشت.

منفی‌بافی های سیاسیون علیه نظامیون کشور

اما در نهایت می‌توان از زاویه دید مقامات کشورهای دیگر هم رفتارهای روحانی را مورد سنجش قرار داد. رئیس جمهور در بسیاری از سخنان خود علیه سپاه پاسداران موضع گرفته و حتی بارها ارتش و سپاه را دربرابر هم قرار داده است.

موضع‌گیری‌های رئیس جمهور علیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که درحال مبارزه با گروه‌های تکفیری است که از حمایت مستقیم آمریکا برای جنگ نیابتی با ایران برخوردارند می‌تواند برای مقامات آمریکا نشان از دو دستگی بین مقامات نظامی و سیاسی ایران داشته باشد و آنها به‌راحتی اقدامات خود را علیه ایران انجام دهند.

نتیجه

به هر حال اقدامات، موضع‌گیری‌ها و کنش‌های سیاسی مقامات بلندپایه رسمی هر کشور در کنترل افکار عمومی،  دیدگاه مقامات کشور‌های دیگر و تصمیم‌گیری‌ نظام بین‌الملل درباره کشور تاثیر مستقیم دارد.

اینکه امروز برخی معتقد به گفتمان انفعال و مصالحه هستند ناشی از همین اقوال و موضع‌گیری‌های پیشین رئیس دولت و مسئولان دولتی است که عامدانه یا ناآگاهانه تقابل با آمریکا را جنگ معنا کرده و بخشی از جامعه را از تقابل با این کشور  دچار واهمه کردند.

همانطور که گفته شد قدرت نظامی و قدرت سیاسی به ویژه دیپلماسی باید درکنار یکدیگر تحلیل و معنا ‌شوند و به عبارت دیگر این دو عنصر دو کفه یک ترازو هستند و باید به حد تعادلی در کنار یکدیگر برسند تا شرایط برای تحرک فعالانه یا همان بازیگری فعال در منطقه ایجاد شود و حتی افکار عمومی جامعه پذیرای استراتژی‌های کشور در تعامل یا تقابل با نظام بین‌الملل باشند.

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول