به گزارش خبرگزاری فارس از خرمآباد، همزمان با ۱۷ شهریور و سالروز قیام خونین مردم تهران در این روز ابراهیم بارانی بیرانوند یادداشتی به شرح زیر برای انتشار در خبرگزاری فارس نگاشته است؛
بسمالله الرّحمن الرّحیم
تحلیلی کوتاه بر فاجعه ۱۷ شهریور ۵۷ (قسمت اول)
یکی از جنایات رژیم پهلوی که با ترغیب مستشاران آمریکائی که در تاروپود آن رژیم حضور داشتند و با سلاح و حتی با کمک کماندوهای اسرائیلی صورت گرفت، فاجعه هولناک روز جمعه ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۷ معروف به جمعه سیاه و جمعه خونین بود.
در این فاجعه و کشتار دستهجمعی و یورش ددمنشانه که با دستور مستقیم شاه خائن در حمله به تظاهرات آرام مردم معترض به استبداد حاکم صورت گرفت، حدود چهار هزار و پانصد نفر از انقلابیون شهید و بیش از هفت هزار نفر هم مجروح شدند.
کشتار مردم بیپناه و بدون سلاح در این روز به سبک جنایات رژیم غاصب صهیونیستی صورت گرفت؛ چراکه یکی از شگردهای این رژیم کودک کش برای از بین بردن نسل مبارزان و انقلابیون و مخالفان خود، کشتن کودکان و اطفال معصوم بوده و هست؛ لذا بنا به نقل یکی از شاهدان عینی، بعد از کشتار ۱۷ شهریور، وی اجساد بیش از هشتاد کودک زیر دو سال را فقط در یکی از مناطق بهشتزهرا شمارش کرده بود.
به فاصله دو روز پس از این جنایت وحشتناک و قرون وسطایی، روسای جمهور آمریکا و رژیم صهیونیستی اسرائیل و متحد آنها یعنی رئیسجمهور وقت مصر، از شاه حمایت کردند. این در حالی بود که آقای جیمی کارتر رئیسجمهور دموکرات آمریکا بهطور مرتب نظام استبدادی و کمونیستی حاکم بر شوروی آن زمان را محکوم و با تبلیغات گسترده، خود را مدافع حقوق بشر و طرفدار آزادی معرفی میکرد.
برای ریشهیابی علل وقوع این جنایت بشری لازم است کمی به عقب برگشته و به گوشهای از خیانتهای رژیم پهلوی و دستگاه سرکوبگر ساواک بپردازیم.
گرچه مظالم رژیم از جمله عدم آزادی اندیشه و بیان، گرفتار شدن مبارزان در زندانهای مخوف و شکنجههای قرون وسطایی، ترویج مظاهر بیدینی و دینستیزی، جو خفقان، به شهادت رساندن مبارزان در صحنههای ساختگی از جمله شهادت آیتالله سید مصطفی خمینی (ره)، کشتار ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، تبعید امام خمینی (ره)، قبضه شدن امور مملکت توسط بیش از پنجاه هزار مستشار آمریکائی، گسترش بیرویه فقر و فساد و تبعیض، وابستگی مفرط به آمریکا و انگلیس و ... همگی از جمله دلایل نارضایتی مردم از رژیم صددرصد وابسته پهلوی بود، اما دو عامل دیگر زمینهساز تشدید اعتراضات مردمی و تجمع ۱۷ شهریور بود:
الف) فاجعه سینما رکس آبادان: طبق اسناد موجود و اعترافات مسئولین ارشد وقت، این جنایت توسط ساواک صورت گرفت و مردم هم متوجه این جنایت شده و شدیداً عصبانی و غمزده بودند.
ب) کشتار مردم روزهدار در شب ۲۷ ماه مبارک رمضان یعنی در شب ۹ شهریور ۱۳۵۷
بهطور خلاصه فقط مروری به این دو حادثه مهم خواهیم داشت.
چرا هولوکاست سینما رکس آبادان اتفاق افتاد؟
در شب ۲۸ مردادماه ۱۳۵۷ با برنامه ساواک حدود ۷۰۰ نفر در حین تماشای فیلم «گوزنها» در سینما رکس آبادان زندهزنده در آتش سوختند. حدود ۴۰۰ نفر آنها در دم و مابقیِ زخمیها بهتدریج در آتش کینه رژیم پهلوی جان سپردند. البته دستگاه حکومتی ابتدا سعی کرد این جنایت را به انقلابیون افراطی نسبت دهد.
لازم به ذکر است که رژیم برای ایجاد اختلاف بین مبارزان و انقلابیون، آنها را به دو دسته افراطی و معتدل تقسیم کرده و مذهبیهای سازشناپذیر و طرفدار امام خمینی (ره) را افراطی قلمداد میکرد.
از طرف دیگر برخی انقلابیون مذهبی که به گسترش فساد و فحشا و بخصوص نمایش فیلمهای مستهجن و ضد اخلاقی معترض بودند، هر از چند گاهی بدون اینکه به کسی آسیب برسانند با حالت بزن دررو، به برخی از سینماهایی که فیلمهای ضد اخلاقی را نمایش میدادند، حملهور شده و از ترس دستگیری توسط ساواک و شهربانی با وارد کردن خسارات جزئی سریع از معرکه فرار میکردند، اما به علت سرعت عمل ساواک و شهربانی، اکثراً هم دستگیر و محاکمه میشدند.
بنابراین همین مسئله بهانه دست رژیم داده بود تا نیروهای انقلابی و مذهبی را عامل آتشسوزی معرفی و عامه مردم را از آنها بدبین و مسیر بیداری ملت را به انحراف بکشاند. اما هوشیاری مردم و نوع عملیات صورت گرفته، باعث شد تا مردم خیلی سریع متوجه شدند که اینچنین جنایات هولناکی فقط کار یک رژیم آدم کش و دستگاه امنیتی بیرحم آن است و لا غیر.
بنابر اسناد باقیمانده از دستگاههای امنیتی پهلوی، ساواک برای رد گم کنی، چهار نفر معتاد را اجیر کرده و توسط آنها، با حوصله و بدون حالت بزندررویی و بدون عجله، داخل و دورتادور سالن سینما را بنزین ریخته و با هماهنگی مسئولین سینما همهٔ دربهای خروجی سینما را بستند تا پس از شروع آتشسوزی، زن و بچهها و مردم داخل سینما هیچ راه فراری نداشته باشند، لذا از ساعت ۲۱:۴۵ شب تا ساعت ۴ بامداد این آتشسوزی مهیب ادامه داشت و در حالیکه مردم در میان شعلههای آتش میسوختند، اما به دلیل بسته بودن همه دربهای سینما، هیچ راه فراری نداشتند.
عجیبتر اینکه هیچ خبری از آتشنشانی و دستگاههای امنیتی نبود و این در حالی بود که شهربانی مرکزی در نزدیکی سینما بود و آتشنشانی هم پس از حدود ۶ ساعت وارد عمل شد، موقعی که مردم بیگناه دیگر جزغاله شده بودند؟!!!
فهرست برخی از دلایلی که اثبات میکند این عمل سنگدلانه فقط کار رژیم خونریز حاکم بود عبارتاند از:
1- اسناد و مدارک و مکاتبات باقیمانده از دستگاههای امنیتی
2 – اعترافات مسئولین وقت ساواک و شهربانی و دادگستری و آتشنشانی که در فضای باز سیاسی بعد از انقلاب صورت گرفته و بهصورت مکتوب موجود و قابلدسترسی برای همگان است
3-محتوای دادگاه برخی دستگیرشدگان که بعد از پیروزی انقلاب و در شهریور 1359 صورت گرفت و همگی مؤید این است که حتی پس از آتشسوزی، ساواک مانع حضور بهموقع آتشنشانی شده بود.
بهراستی چرا رژیم شاه این جنایت را مرتکب شد؟!
برای پاسخ حداقل دو علت وجود دارد:
همانطوریکه بیان گردید یکی متهم کردن مبارزان و نیروهای انقلابی و بدبین کردن عامه مردم از آنها، بخصوص اینکه حملات جزئیِ برخی نیروهای انقلابی هم بهانه دست آنها داده بود، دیگری حساسیتی که ساواک روی فیلم سینمائی «گوزنها» داشت.
لازم به یادآوری است که این فیلم، هفتمین ساخته مسعود کیمیائی و روایتگر مبارزات یک گروه چریکی علیه دستگاه امنیتی و مستبدِ حاکم بود که در سال ۱۳۵۳ ساخته شد و ابتدا عنوان «تیرباران» را داشت، اما در آن سال به علت مخالفت ساواک، به آن اجازه اکران داده نشد و با تغییر عنوان از تیرباران به «گوزنها» و سانسور بخشهایی از دیالوگهای آن، در سال ۵۴ اجازه اکران را پیدا کرد، ولی همچنان مورد بغض و کینه ساواک بود و به همین خاطر چند بار کارگردان و برخی بازیگران آن هم توسط ساواک محاکمه و حتی شکنجهشده بودند.
بههرحال این فاجعه باعث جریحهدار شدن احساسات مردم تحت ستم شد و در شهرهای مختلف کشور تظاهرات تشدید یافت، تا اینکه شاه برای فریب مردم و آرام کردن آنها، همه کاسه و کوزهها را سر جمشید آموزگار، نخستوزیر وقت شکست و او را به علت ناتوانی مجبور به استعفا نمود، لذا با استعفای دولت آموزگار در ۴ شهریور ۵۷، دولت جعفر شریف امامی با شعار: «دولت آشتی ملی» روی کارآمد. وی که به بهانه ارتباطش با آیتالله سیدکاظم شریعتمداری که از مخالفین امام خمینی (ره) بود، خود را یک فرد مذهبی و معتدل و مردمدوست جا زده بود، فلذا با تبلیغات فراوان قمارخانهها را تعطیل و ۲۳۷ نفر از زندانیان سیاسی را آزاد کرد و تاریخ کشور را از شاهنشاهی به هجری شمسی تغییر داد.
بنابراین در فضای باز سیاسی و موقتی که ایجاد شد، مردم هم سه راهپیمایی بزرگ را در تاریخهای ۱۳ و ۱۶ و ۱۷ شهریور ۵۷ برگزار کردند، اما نظام پادشاهی که تحمل تظاهرات مردم تحت ستم خود را نداشت، خیلی زود شعار آشتی ملی و مردمدوستیاش رنگ باخت و سومین تظاهرات آرام مردم را در ۱۷ شهریور به خاک و خون کشاند.
ادامه دارد...
انتهای پیام/
نگارنده ابراهیم بارانی بیرانوند