اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ  /  کتاب و ادبیات

دیدار شهریار با رهبر انقلاب در استانداری/ «حیدربابا» برای چه کسی سروده شد؟

همزمان با روز بزرگداشت شهریار، بار دیگر به دیدار دوست قدیمی این استاد بزرگ شعر و ادب پارسی رفتیم و پای صحبت‌های او نشستیم تا برایمان حرف‌های تازه بزند و یادگاری‌های جدیدی از شهریار رونمایی کند.

دیدار شهریار با رهبر انقلاب در استانداری/ «حیدربابا» برای چه کسی سروده شد؟

خبرگزاری فارس ـ گروه کتاب و ادبیات ـ نفیسه اسماعیلی: حالا شاید برای شعردوستان، شهریار نامی آشنا باشد؛ هرچند محمدحسین بهجت تبریزی در زمان خود هم شناخته شده بود و در میان مردم غریبه نبود، اما در بین شاعران شاخص سایر کشورها بیش از این‌ها باید از شهریار و آثار او صحبت می‌شد که کم‌لطفی‌هایی شده است و آن گونه که باید نتوانستیم این شاعر بزرگ را معرفی کنیم.

اواخر شهریور در سالروز درگذشت این شاعر شیرین‌لهجه و بزرگداشت او، پای حرف‌های رفیق چند ساله‌اش نشستیم تا بشنویم از دریچه نگاه دوست نزدیکش.

ایرج نوبهار، شاعر و از اهالی ادب (نویسنده و طنزنویس) است که خود نیز دستی بر قلم دارد و از این ماجرا دور نیست. می‌گوید زاده حوالی جنگ جهانی دوم هستم. پدرم فشار زیادی می‌آورد که حماسه رستم و سهراب را باید حفظ کنم. او ادیب و فاضل بود، اما من، سن کمی داشتم و این کار برایم سخت بود.

ظهر یکی از روزهای تابستان در نقطه‌ای دوردست از های و هوی تهران، پذیرایمان می‌شود و پای حرف‌هایش درباره شهریار می‌نشسینیم.

نوبهار از ابتدای مصاحبه توضیح می‌دهد که ممکن است از پاسخ به برخی سوالات خودداری کند. ما هم می‌پذیریم تا هر آنچه دوست دارد، بگوید.

اولین دیدار در میدان ساعت

از اینجا شروع می‌کند: سال ۱۳۳۲ که شهریار ازدواج کرد و به تبریز آمد، ۱۵ ساله بودم. از میدان ساعت به مقصودیه می‌رفتم که دیدم شهریار همراه عمویم قدم می‌زند. من تا آن روز این شاعر را ندیده بودم.

با اینکه ایرج نوبهار حدود ۳۷ سال از شهریار کوچک‌تر است، اما محضر این شاعر بزرگ زمانه‌اش را درک کرد. آغاز دیدار با شاعر و بعد زیستن در معیت او، خاطراتی است که نوبهار هرگز فراموش نخواهد کرد. برایمان از آن دوره این‌طور می‌گوید: شهریار ابتدا مستاجر بود، اما بعد در مقصودیه توسط بانک کشاورزی خانه خرید که خانه ما با او اندکی فاصله داشت. این خانه اکنون «خانه‌موزه» است. مراودات ما و شهریار آغاز شد. پدرم رفت و آمد داشت و من هم پذیرایی می‌کردم. هرچند من هم ذوق شعری داشتم و شهریار هم این موضوع را درک کرده بود.

از لحاظ شعری در تاریخ ادبیات تنها شهریار بود که با شعر زندگی کرد. کارمند بانک بود، اما به ندرت سرکار می‌رفت.‌ اغلب با شعر و طنز سروکار داشت.

او درباره این موضوع که اغلب خرده‌گیری‌ها به شهریار برای سرودن شعر در هر مسأله کوچک و بزرگی است، ضمن تایید می‌گوید: بسیاری سر این مسأله با من جدل می‌کنند، اما این حرف درست است. 

آقای نوبهار در ادامه به برخی تشکیک‌ها هم می‌پردازد و می‌گوید: من عاشق اخلاق این شاعر (شهریار) بودم. در آن زمان یادم هست شهریار شناخته شده بود و حتی از فرانسه هم برای دیدار با او به منزلش می‌آمدند. خانه‌اش اغلب خالی از مهمان نبود. من هم سرگرم پذیرایی از آنها بودم.

همسرش آموزگار بود، اما از جهتی فامیل هم بودند. امیر هوشنگ ابتهاج (سایه) اما در مسیر زندگی زحمت شهریار را زیاد کشید، ولی از مقطعی به بعد خط‌ آنها از هم جدا شد. 

نوبهار به نکته جالبی هم اشاره می‌کند و می‌گوید: ما دو شاعر با سرنوشت یکسان داریم؛ یکی دکتر مهدی حمیدی شیرازی و دیگری شهریار؛ اما شهریار به لحاظ فضیلت‌های اخلاقی، صادق و اهل مراعات بود که در اشعارش متجلی است. او عاشق واقعی بود.

شاعری فقیرتر از شهریار ندیدم

نوبهار، نفسی چاق می‌کند و ادامه می‌دهد: من فقیرتر از شهریار شاعری ندیدم. هیچ چیز مادی نداشت، اما رفت و آمد به منزلش بسیار بود. امیری فیروزکوهی را خیلی دوست داشت؛ چون چند سال پناهش داده بود.

او یک بار دیگر، این شاعر شیرین‌زبان را بی‌علاقه به مادیات معرفی کرد و افزود: شهریار اگر دوست داشت می‌توانست همه امکانات مادی و رفاهی را داشته باشد. ‌او پایبند به مادیات نبود، می‌توان از او به عنوان شاعری که آزاده بود، یاد کرد.

با نوبهار می‌رویم سر دست‌نوشته‌های شهریار و او می‌گوید: باید بدانید اگر شهریار را درست معرفی می‌کردند،‌ حاشیه نمی‌زنند و دروغ درباره او نمی‌گفتند، بیشتر در دل مردم جا داشت.‌ بعضی‌ها به خاطر نام و نان، شهریارشناس شدند و کتاب‌های او را از بین بردند.

از نوبهار درباره وصیت‌نامه کتبی شهریار می‌پرسم و او می‌گوید: نگرد، نیست! اما صورتجلسه وسایل شخصی او در اختیار بنده است. چیزی نداشت؛ جز یک خانه که به شهرداری واگذار شد.

دیدار با رهبر انقلاب در استانداری

دوست قدیمی شهریار، باز هم به مساله‌ کهنه‌ای اشاره می‌کند و می‌گوید که دوست دارد به آن اشاره کند و آن، این است که هیچ بنیاد قانونی به نام شهریار نداریم. بعد، هم چای‌اش را سر می‌کشد و ادامه می‌دهد: هر فعالیتی با این نام، غیرقانونی است. برای بنیاد شهریار، فرزندش «هادی» باید اجازه بدهد. این مساله، مصوبه است و نمی‌شود آن را نادیده گرفت.

گفت‌وگویمان می‌رسد به روزی که آیت‌الله خامنه‌ای در زمان ریاست جمهوری به دیدار استاد شهریار رفتند. نوبهار با بازگویی خاطرات آن روز می‌گوید: برای این دیدار با یکی از سرداران سپاه هماهنگ شد. پیشنهاد من خانه شهریار نبود؛ بلکه استانداری بود، چون خانه‌های اطراف منزل شهریار در حال ساخت بود و دیوارها تکمیل و استحکام‌بندی نشده بود. کوچه‌ها هم تنگ بودند. می‌ترسیدم خانه‌های گلی فرو بریزد. در نهایت هم حرف من پذیرفته شد و استانداری آذربایجان شرقی به عنوان محل دیدار آیت‌الله خامنه‌ای با استاد شهریار انتخاب شد.

خانه‌موزه شهریار، هیچ چیز به‌دردبخوری ندارد!

دغدغه‌های نوبهار در میانه این گفت‌وگو بارها و بارها تکرار می‌شود؛ از خانه‌موزه تا نکاتی درباره آن. مثلاً در بخشی می‌گوید: ‌سوال این است که چرا یک دستخط شهریار یا یک کتاب اصل از شعرهای شهریار در خانه‌موزه او موجود نیست؟ اینها نکاتی است که باید مورد توجه باشد. گاهی از سایر کشورها به این خانه موزه مراجعه می‌کنند، اما هیچ دستخطی از استاد شهریار را نمی‌بینند!

مادری که دوست دارد پسرش شعر ترکی بگوید

این دوست و همراه شهریار به اخلاقیات بهجت تبریزی هم اشاره می‌کند و می‌گوید: وقتی یکی از برادران شهریار فوت کرد، او ۴ فرزند برادرش را سرپرستی کرد، اما موضوعی که از شهریار مغفول مانده، پرداختن به «مادر» این شاعر است؛ زنی که الهام‌بخش بسیاری از اشعار اوست. روزی به شهریار می‌گوید: اشعاری که می‌گویی به فارسی است و من متوجه نمی‌شوم. به ترکی شعر بگو. از این رو آقامحمدحسین، شعرهایی را به ترکی می‌گوید که بارزترین و معروف‌ترین آن «حیدر بابا» است که برای مادرش می‌خواند و او این شعر را بسیار دوست می‌داشت.

نوبهار دوست دارد باز هم درباره مادر شهریار حرف بزند: باعث و بانی اشعار ترکی شهریار، مادر اوست که این موضوع، کمتر عنوان شده است. آرامگاه مادر شهریار توسط دکتر سرمست، استاندار قم و تلاش‌های علی اصغر شعردوست سال گذشته بازسازی شد و شاید کمتر کسی این موضوع را بداند.

او می‌گوید: در حال حاضر کتابی که از شهریار باقی است و ارزش بسیاری دارد «حیدربابا» است. این کتاب که برای سال ۱۳۳۲ است، یک سرمایه ملی از ادبیات کشور ماست و قیمت گزافی دارد.

رونمایی از تابلوی نقاشی شهریار از چهره کمال‌الملک

آقای نوبهار در این گفت‌وگو تابلویی از نقاشی شهریار را هم برای نخستین بار نشان‌مان می‌دهد و برای مخاطبان این گزارش رونمایی می‌کند؛‌ نقاشی‌ای که گویا شهریار ادب فارسی از کمالالملک کشیده است. 

چند دستخط از اشعاری با قلم استاد شهریار و کتاب‌های چاپ سنگی از دیگر مواردی است که آقای نوبهار به گروه خبری خبرگزاری فارس نشان می‌دهد که در اختیار دارد. او می‌گوید که کتاب‌هایی را که شهریار می‌خواند و تبدیل به «شهریار» شد، همه در اختیار من است. او هرطور بود و با هر قیمتی کتاب می‌خرید، چون علاقه زیادی به کتاب داشت.

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول