اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها  /  خوزستان

خانم معلم، اجازه؟ من دارم می‌بینم!

مدام دور و برش را نگاه میکرد و سوال می‌پرسید، فکر میکرد این خوشحالی موقتی است اما یکدفعه‌ای دستش را بالا برد و با همان لحن معصوم کودکانه‌اش گفت: خانم معلم، اجازه؟ من دارم می‌بینم!

خانم معلم، اجازه؟ من دارم می‌بینم!

خبرگزاری فارس؛ حنان سالمی: ایران، خوزستان، اهواز، شهرستان کارون، روستای سویسه؛ این‌ها مختصات نقطه‌ای است که سال‌ها است خانم معلم را حتی با وجود دردسرهای زیاد به سوی خود می‌کشاند.

شاید او قرار است وسیله‌ی اتفاقی بزرگ در یک زندگی کوچک شود که نتیجه‌ی شیرینش جز در گذر روزها به کام نخواهد نشست؛ آنچه می‌خوانید ماجرای آن روز عجیبِ آشنایی، از زبان حلیمه قریشوندی، معلم دبستان ثنایی روستای سویسه است:

پایه‌ی چهارم، انتخاب هر ساله‌ی من برای تدریس بود اما امسال نمیدانم تقدیر چگونه رقم خورد که تا به خودم آمدم معلم کلاس سومی‌ها شده بودم.

چند روز اول علی‌رغم شیوع کرونا و استرس از سرانجام نامعلومش خیلی عادی سپری شد تا اینکه متوجه شدم یک قل از دوقل کلاسم هر چند دقیقه یکبار درِ گوشی چیزی از خواهرش می‌پرسد.

بچه‌ها تازه با من آشنا شده بودند و اصلا روش سخت‌گیری را در تدریس قبول نداشتم اما این پچ‌پچ‌های درِ گوشی هر روز بیشتر و بیشتر می‌شد تا جایی که سر کلاس ریاضی حتی حواس بقیه دانش‌آموزان را پرت میکرد.

از آن روز بیشتر حورا را زیر نظر گرفتم، اوایل با خودم فکر میکردم حتما نمره‌ی چشمش بالا رفته و با توجه به وضعیت معیشتی مردم روستا که غالبا ضعیف رو پایین بود این احتمال را دادم که خانواده‌اش نمی‌توانند عینک جدید تهیه کنند اما قضیه چیزی فراتر از تصورات من بود.

بوق ممتد

گوشی را برداشتم، دلم نمی‌آمد سوال‌هایم را از حورا بپرسم، این طفل معصوم، کم سن و سال‌تر از آن بود که بخواهد از رنج‌هایش بگوید؛ شماره مادرش را از دفتر مدرسه گرفته بودم، تلفن چند بوق که زد صدایی خسته سلام داد.

خودم را که معرفی کردم، مادر حورا با نگرانی و دستپاچگی گفت: کدام مادر و پدری را دیده‌ای که راضی به تیره و تار بودن دنیای بچه‌شان باشند، هر سال معلم‌های حورا تماس می‌گیرند که کاری برایش بکنیم اما مشکل چشم‌هایش یکی و دوتا که نیست؛ شما بگو وقتی زنده زنده دستمان از دنیا کوتاه است غیر از دخیل بستن به صبوری مگر چاره‌ای داریم؟

گوشی را قطع کردم، حالا این ذهن من بود که از بوق ممتد رنج حورا به خودش می‌پیچید؛ یعنی این همه مدت او در عذاب بود و من با سرخوشی، مدام اشاره میدادم که حورا، حواست به تخته باشد؟ حالا که من از محنت دیگران بی‌غمم، نشاید که نامم نهند آدمی!

فضای مجازی

چشم‌های حورا علاوه بر بیماری مادرزادی، انحراف و چند مشکل دیگر هم داشت که در کنار هم قرار گرفتنشان باعث شده بود تا این دختر ۹ ساله، سیلی تلخ فقر را با جان و دل بخرد و دنیای کودکانه‌اش را با کورسویی از نور ببیند.

حالا دلِ سوخته‌ی من بود و ۸ میلیون تومان هزینه‌ی عملی که جور نشدنش برایم فاجعه بود، به خصوص بعد از اینکه دکتر، حورا را ویزیت کرد و متوجه شدم که یک عمل چند میلیونی می‌تواند چشم‌های این دختر کوچک را بینا کند.

به سراغ خیرین رفتم تا لطف کنند و از نزدیک برای دیدن وضعیت حورا تشریف بیاورند، روزهای خیلی سختی بود و کرونا به هرچه بدتر پیش رفتن شرایط دامن میزد اما بالاخره بعد از یک پیگیری جانانه، چند خیّر آمدند و حورا را از نزدیک دیدند، خیلی خوشحال بودم که ماجرا ختم به خیر می‌شود تا اینکه آنها گفتند بهتر است تا تمام شدن کرونا صبر کنیم یا اینکه بیمارستان دولتی هر وقت نوبت دادند ما پیگیر می‌شویم!

کسی را محکوم نمی‌کنم، شاید عیب از دل من باشد اما نمی‌توانستم بیشتر از این سختی کشیدن حورا را تحمل کنم، به خدا توکل و شروع به نوشتن پیام کردم.

راستش فضای مجازی آنقدرها هم که می‌گویند بد نیست، چون در فاصله‌ی زمانی کمتر از یک ماه که پیام را در گروه‌های معلمان و همکاران فرهنگی منتشر کردم هزینه‌ی عمل جور شد، حتی بخشی از هزینه‌ها توسط دوست و آشنایان معلمان که به من معرفی میشدند جمع‌آوری شد، انگار زندگی آماده میشد تا روی خوشش را به حورا نشان دهد.

عمل

ویزیت‌های قبل از عمل شروع شد، حالا فاصله‌ی روستا تا مرکز استان هم مانع دیگری بود تا روشن شدن چشم حورا را عقب بیندازد اما کسی که تا اینجا را آمده باشد دو قدم مانده به رسیدن که زحمتی برایش ندارد.

همه‌ی کارها را هماهنگ کردم و حتی نوبت را گرفتم و در مطب منتظر مینشستم تا حورا با پدر و مادرش بیاید، کارها خیلی خوب پیش میرفت و آقای دکتر نیز به سهم خودش در این کار خیر شریک شد و هزینه عمل را کمتر کرد.

علی‌رغم رعایت کامل پروتکل‌های بهداشتی علائم کرونا را در خودم احساس میکردم، پیگیری کارهای بیمارستان حورا با من بود و به خاطر تردد زیاد در بیمارستان مطمئن بودم که مبتلا شده‌ام، اما از شادی فکر اینکه حورا تا چند ساعت دیگر از اتاق عمل بیرون می‌آید و دنیا را واضح می‌بیند در پوستم نمی‌گنجیدم.

خانم اجازه؟

یادم می‌آید وقتی پانسمان چشم‌هایش را باز کردند برایش سخت بود که دنیا را اینقدر واضح ببیند، مدام دور و برش را نگاه میکرد و سوال می‌پرسید، فکر میکرد این خوشحالی موقتی است اما وقتی دکترها و پرستارها به او اطمینان دادند که چشم‌هایش خوب شده یکدفعه‌ای دستش را بالا برد و با همان لحن معصوم کودکانه‌اش گفت: خانم معلم، اجازه؟ من دارم می‌بینم!

شاید بهتر بود کمک نکردن مسوولین و خیرین را بهانه میکردم و هرجا میرفتم آن‌ها را به باد انتقاد میگرفتم، اما من ترجیح دادم روی همه‌ی آن‌هایی که حورا را دیدند و دستشان می‌رسید و کاری نکردند را با چشمان بینایش کم کنم.

مشکل ما این است که می‌خواهیم بقیه برای دردهایمان آستین بالا بزنند در حالی که درمان همین دست‌های مهربان ما است که هر کدام یک گوشه‌ی مشکلات سرزمینم را می‌گیرد تا باری بر زمینش نماند.

حال خوش حورا

 

خانم قریشوندی، معلم نمونه‌ای که احساس مسوولیتش او را از حصار امن عافیت‌طلبی به میدان کمک به هم‌نوع کشانده بود پس از پایان روند پیگیری درمان حورا و بازیابی بینایی این دختر ۹ ساله به کرونا مبتلا و ۶ ماه در قرنطینه خانگی به سر برد اما اکنون و پس از طی دوره درمان دوباره به سراغ حورا آمده است.

پدر حورا راننده یک ماشین اجاره‌ای است و ماهیانه ۱ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان درآمد دارد، این خانواده به دلیل اینکه از عهده پرداخت اجاره خانه برنیامدند در حال حاضر در اتاقکی در گاوداری و با شرایطی سخت مشغول به زندگی هستند اما خانم قریشوندی و چند تن از معلمان با توجه به شرایط نامناسب اقتصادی و شیوع کرونا در حد توانشان در تلاش‌اند تا این خانواده‌ی ۶ نفره سرپناهی داشته باشند؛ به امید روزی که چشم هیچ حورایی خیره به راه نباشد.


انتهای پیام/و

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول