به گزارش خبرگزاری فارس از کاشان، خانوادههای بیبضاعت در مناطق کم برخوردار حاشیهنشین کاشان در شرایط سختی زندگی میکنند، خانوادههایی که با فرزندان قد و نیم قد حتی نمیتوانند آرزوهای کوچک فرزندان خودشان را برآورده کنند.
شاید همین اتفاقات کوچکی که هر روز برای مردم عادی رقم بخورد، آرزوی برخی از این کودکان باشد و چه زیباست توانمندی دست نیازمندی را بگیرد و ناجی برآورده کردن همین آرزوهای کوچکشان باشد.
آرزوهای کوچکی که هر یک از شهروندان میتوانند باکمی انفاق و همدردی برآورده کنند؛ آرزوهایی که گاها برآورده کردنشان به سادگی آب خوردن است اما دنیای یک کودک را تغییر میدهد.
کودکان کار و کودکانی که در خانواده بیبضاعت رشد میکنند بزرگترین قربانی آسیبهای اجتماعی هستند؛ این بچهها با داشتن آرزوهای کوچک و برآورده نشدن آنها مجبور به کار میشوند و شاید همیشه حسرت آرزوی کوچکشان را داشته باشند.
این کودکان هم دنیای کودکی خود را دارند و با آرزوهایشان بزرگ میشوند؛ آنها هم در همین جامعه بزرگ میشوند و برخلاف سنشان، اختلافات طبقاتی را به خوبی درک میکنند و چه زیباست خیرانی که دغدغه این کودکان را دارند.
محسن بایعی خیر نیکوکار میگوید: ماهی یکمرتبه برای بردن بستههای غذایی به مناطق کم برخوردار و حاشیهنشین کاشان میروم و هر آنچه در ماه جمعآوری کرده باشم با خرید اقلام اساسی اعم از برنج، گوشت، مرغ و... به منطقه میروم.
سرپرست خیریه فضل ادامه داد: در همین ماه وقتی بستههای غذایی را به خانوادهها تحویل دادم، 30 الی 40 نفر از بچهها دور ماشین جمع شدند و گفتند چرا برای ما هدیه نمیآورید؛ همان لحظه از بچهها سؤال کردم برای نوبت بعد چه میخواهید که فوراً همگی یکصدا گفتند «کباب».
آری یک پرس غذای گرمی که شاید خوردن آن دیگر برای خیلیها تکراری شده باشد، آرزوی این کودکان است؛ گاهی اوقات با یک پرس چلوکباب میشود دنیای کودکی را عوض کرد، دنیای سرد و بیروحی که با او برخلاف سن و سالش عمل میکند.
کودکان محروم آرزوهای کوچکی را در دلهای بزرگشان دارند که برای برآورده ساختن آنها و نشاندن لبخندی بر لبان کوچک آنان نیازی به انجام کارهای بزرگ نیست؛ بسیاری از این کودکان آرزوهای بسیار کوچکی دارند که با کمترین امکانات و هزینه گاها میشود آن را برآورده کرد.
این نیکوکار جوان کاشانی میگوید: از همان روز برای برآورده ساختن آرزوی کوچکشان دنبال مجوزات لازم از ارگانهای مربوطه رفتم و تصمیم گرفتم برای بچهها یک تور گردشگری نصف روزه راهاندازی کنم که بعد از دوندگیهای زیاد و بعد از 10 روز موفق شدم موافقت آنها را بگیرم و از خانواده بچهها امضا گرفتیم تا با رضایت خانوادههایشان به سفر بیایند.
وی میگوید: با گرفتن رضایتنامه از خانوادههایشان حدود 50 نفر را با حفظ پروتکلهای بهداشتی سوار ماشین کردیم، بچهها بعد از سوارشدن شور و شوق خاصی داشتند که برخی از آنها اذعان داشتند که برای اولین بار است سوار اتوبوس شدهاند و برایشان لذتبخش بود که خیابانها را از این بالا ببینند.
بایعی ادامه میدهد: به باغ فین رسیدیم و بچهها بهنوبت و در صف و با حفظ فاصله وارد باغ فین شدند؛ زیباییهای باغ امیرکبیر کاشان آنها را شگفتزده کرده بود، کودکان و محروم منطقه محروم همیشه باکار کردن و جمعآوری ضایعات زندگی خود را سپری میکردند و به دنبال لقمه نانی بودند اما با دیدن زیباییهای باغ فین خوشیهایشان دوچندان شد.
این نیکوکار جوان کاشانی ادامه داد: با یکی از تور لیدرهای باغ فین همصحبت کردیم چند لحظهای برایشان توضیح داد و بعد از آن بچهها را به گروههایی 10 تایی تقسیم کردیم و موزه باغ فین را دیدند.
بایعی ادامه میدهد: بعد از دیدن با فین به یکی از رستورانهای کاشان رفتیم، آنجا بچهها سر از پا نمیشناختند و خوشحال بودند که برای اولین بار به رستوران آمدهاند؛ در بخش ابتدایی برنامه برای بچهها مسابقه گذاشتیم تا انرژی خودشان را تخلیه کنند و در بخش پایانی چلوکبابی که آرزویش را داشتند را برایشان آوردیم
هرچقدر دنیای سرد و بیروح این روزها شاید با این کودکان خوب تا نکند ولی کم نیستند امثال این جوانان خیری که بی تفاوت نسبت به پیرامون خود نیستند و دغدغه اقشار مختلف مردم را دارند.
انتهای پیام/۶۳۱۰۸/ک۲۰/