«آرمیک ژاپاسبایف» کارشناس سیاسی قزاق در یادداشتی که در اختیار خبرنگار خبرگزاری فارس در دوشنبه قرار داد، به بررسی نقش سازمان همکاریهای شانگهای و «بریکس» در عرصه ژئوپلیتیک امروز جهان پرداخت.
در این یادداشت آمده است: سازمان همکاریهای شانگهای و «بریکس» در قیاس با سازمانهای شناخته شده بینالمللی، مانند سازمان ملل، نهادهای نسبتا جدیدی به شمار میروند.
اما این بدان معنا نیست که اهمیت این سازمانها را برای ژئوپلیتیک امروز جهان میتوان نادیده گرفت.
امروزه تقریباً همه کشورهای دنیا و حتی آنهایی که هنوز هم نمیخواهند با نقش در حال افول «رهبری جهان تک قطبی» خداحافظی کنند، به هر شکلی ملزم به پذیرش اقتدار و وزن سازمان همکاریهای شانگهای و بریکس در مسائل بین المللی هستند.
نشست اخیر «جی هفت» به صراحت نشان داد که به جز دعوا و فحاشی چیز دیگری برای بحث و بررسی ندارد.
روند بحث بر سر دستور کار این نشست در حقیقت به دلقک بازی تبدیل شد؛ در نتیجه آنچه اتفاق افتاد که تصورش نمیرفت: افکار عمومی غرب به طور غریزی به جایگزین ژئوپلیتیک روی آورند و معلوم شد که تحقق یافتنی است.
منظور از اتحادیههای بین المللی، نهادهایی مانند سازمان همکاریهای شانگهای و بریکس (ائتلافی متشکل از برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) است.
کافی است به نقشه جغرافیایی جهان نگاهی انداخته شود تا گستردگی ابعاد این اتحادیه روشن گردد.
اگر توجهات به حوزه همکاریهای کشورهای عضو سازمان شانگهای فعلا فقط بازیگران ژئوپلیتیک قاره اوراسیا جلب شده باشد، قالب بریکس تقریباً توانسته همه قارههای کره زمین را پوشش دهد.
البته هر یک از این اتحادیهها ویژگیهای منحصر به فرد و اهداف خاص خود را دارد که اطلاعات کافی در این مورد در منابع وجود داشته و ضرورتی به تکرار آن نیست.
اما یادآوری برخی از روندها و واقعیتها بیجا هم نخواهد بود.
کافی است به آمارهای رسمی مراجعه کنیم که منعکس کننده تعداد کل جمعیت و سهم تولید ناخالص داخلی جهان است.
اعضای سازمان همکاریهای شانگهای و بریکس حداقل 3 میلیارد جمعیت و 25 درصد از سهم تولید ناخالص جهان را در اختیار دارند.
چنین داده هایی باعث شده تا خواب آرام طرفداران هژمونی تک قطبی آنگلوساکسون از بین برود.
به این دلیل است که از مدتها به طور شتابزده تلاشهایی برای توطئه گری و ایجاد شکاف در میان اعضای این اتحادیهها دنبال میشود.
میتوان به نتایج موفقیت آمیز اجلاسهای قبلی سازمان همکاریهای شانگهای و بریکس در شهر «اوفا» روسیه در ماه ژوئیه سال 2015 اشاره کرد.
همچنین میتوان به آن اشاره کرد که پس از برگزاری نشستهای سال 2015 سران سازمان همکاریهای شانگهای و بریکس، خط مشی سیاسی برخی از کشورهای آمریکای لاتین به طور سریع تغییر کرد.
در جریان انتخابات اخیر «دموکراتیک» در برزیل، یک رهبر وفادار به «عمو سام» در راس قدرت قرار داده شد.
این رابطه به نوعی بازی نظامی و سیاسی آمریکا با هند و بیشتر به باج خواهی معمول انگلوساکسونها شبیه است: نباید با روسیه و چین دوست بود، زیرا آنها دشمن آمریکا هستند. بهتر است هندوها با واشنگتن دوست باشند که مناسب ترین نشانه آن قطع همکاری با روسیه و اقدام به خرید سلاحهای آمریکایی (البته به جای سلاحهای روسی) است.
نمونههای مشابه زیادی در ژئوپلیتیک امروز جهان وجود دارد.
ماهیت همه آنان یکی است: کل غرب تحت هدایت سیاستمداران آمریکایی میکوشد تا از توسعه روابط سیاسی و اقتصادی مثبت بین کشورهای عضو سازمان همکاریهای شانگهای و بریکس جلوگیری کند.
دقیقاً واشنگتن نسبت به کشورهایی که قصد پیوستن به اتحادیههای فوق را دارند، از همین قاعده استفاده میکند.
اما با توجه به پذیرش هند و پاکستان به سازمان همکاریهای شانگهای، تلاشهای آمریکاییها را عملاً میتوان ناکامی آشکار عنوان کرد.
نمایندگان جامعه کارشناسی بین المللی بیش از پیش از گسترش و تقویت همکاریهای میان کشورهای عضو سازمان همکاریهای شانگهای و بریکس صحبت به میان میآورند.
این روند با آمار مبادله تجاری که سال به سال در حال رشد قرار دارد، تائید میشود.
برای بسیاری روشن است که این روند نشان دهنده جایگزین امیدوار کننده و در عین حال فعالیت در برابر نهادهای مالی بین المللی مانند صندوق بین المللی پول و بانک جهانی است که تحت هدایت های دقیق آنها «دموکراسی های جوان» به مستعمرات جدید تبدیل و با بدهیهای سنگین مواجه می شوند.
اما اعضای سازمان همکاری های شانگهای و بریکس رویکردی کاملاً متفاوتی دارند: توسعه و تعامل بر مبنای اصل رضایت و حمایت.
آنها اکنون صندوق مالی بین دولتی با حجم ده ها میلیارد دلار ایجاد کرده و همچنین آژانس رتبه بندی جایگزین را در اختیار دارند.
واشنگتن به خوبی می داند که این ابزارها روی کاغذ نمانده، بلکه در عمل کار میکنند.
به صورت مرحله ای پیگیری شدن پروژه های بزرگ مرتبط با استراتژی «جاده ابریشم جدید» یا «مسیر دریایی شمالی» (روسیه) تأیید صریح این امر است.
باید تأکید کرد که مأموریت اصلی سازمان همکاری های شانگهای و بریکس تامین همکاری و مشارکت سودمند بین کشورها است.
اصول اساسی سازمان همکاری های شانگهای و بریکس از انجام تعامل با در نظر گرفتن منافع هر یک از کشورهای شرکت کننده عبارت می باشد.
به همین دلیل نباید انتظار بسیار سریع و به اصطلاح انقلابی را داشت: ساخت و ساز به مراتب دشوارتر از شکستن و خراب کردن است.
برخلاف ناتو، در رابطه با اتحادیه های یادشده صحبت از ایجاد بلوک های نظامی - سیاسی نیست. نه تنها لیست اعضای اصلی اتحادیه شانگهای، بلکه لیست کشورهای دارای وضعیت ناظر و شرکای گفت و گو نیز این موضوع را تائید میکند.
علاوه بر آن همه ساله تعداد کشورهایی که تصمیم به مشارکت در سازمان همکاری های شانگهای می گیرند، در حال افزایش است.
این واقعیت را حتی مجبور شده اند در ویکی پدیا ثبت کنند، چه برسد به «دفتر بیضی» (اتاق کار رئیس جمهور آمریکا در «کاخ سفید») و یا حتی وزارت امور خارجه.
در سواحل اقیانوس اطلس در مورد آنچه در حال اتفاق افتادن است، چه فکر میکنند؟
آنها مطمئن هستند که اتحادیه هایی مانند سازمان همکاری های شانگهای و بریکس کل معماریای را که به سود ذی نفعان «سیستم برتون وودز» ایجاد شده به خطر می اندازند.
این ذی نفعان زمانی دلار را به ابزار مالی و سیاسی جهت اعمال فشار بر کل جهان تبدیل کرده بودند.
اکنون آنها مجبورند با ناتوانی تماشاگر زوال امپراتوری خود باشند، زیرا درس تاریخ این است که به طور دائم اتکاء به زور و فریب غیرممکن است؛ دیر یا زود دوره خلاقیت و مشارکت فرا می رسد.
به نظر می رسد کشورهای عضو و شریک سازمان همکاری های شانگهای و بریکس این حقیقت را خوب شناخته اند.
انتهای پیام/ح