اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

یادداشت  /  رسانه و جنگ نرم

خودکشی آمریکا از ترس مرگ!

تجربه تاریخی مردم به آنان آموخته بود اگر در مقابل ضربه دشمن ضربه نزنند آسیب بیشتری خواهند دید. تجربه برجام نیز امید به تعهدات بین المللی و یا حمایت بین المللی از مردم ایران را بر باد داد.

خودکشی آمریکا از ترس مرگ!

خبرگزاری فارس‌ـ شاید روز موشک باران پایگاه نظامی آمریکا در عراق توسط ایران به عنوان نخستین حمله نظامی به آمریکا پس از جنگ دوم جهانی تلقی گردد اما این عنوان پیشتر و در سطوحی دیگر در اختیار جمهوری اسلامی ایران بوده است. دیپلماسی عمومی ایران در طول 42 سال گذشته از انقلاب اسلامی همواره به عنوان چالش جدی سیاستمداران آمریکایی محسوب شده است. مساله و مشکل ایران در صدر فهرست برنامه و بودجه آمریکا قرار دارد. با این وجود در طول چهار دهه گذشته منافع اصلی ایالات متحده اعم از منافع مستقیم مالی و یا منافع مهم اعتباری توسط اقتدار سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی به چالش کشیده شده است.

ایستادگی نظام مقدس اسلامی در برابر ظلم صهیونیسم بین الملل و عدم به رسمیت شناختن رژیم اشغالگر قدس برای ایجاد کشورهای کوچک بدون قدرت و بله قربانگو یکی از مهمترین چالش ها برای جهانی به رهبری آمریکاست که طبق اطلاعات متعدد آشکار و پنهان، به عنوان جدی ترین مساله آمریکا با ایران به شمار می رود. از سوی دیگر توسعه روز افزون اقتدار و نفوذ منطقه ای و فرامنطقه ای ایران در طول یک دهه گذشته به معنای کاهش قدرت نفوذ و تعیین کنندگی آمریکا در هژمون جدید محسوب می شود.

اینکه ایران بتواند با راهبری مبتنی بر منافع خود قدرتی چون روسیه را در بحران سوریه مجاب کند و صحنه و میدان بازی را با نقشی فعال ترسیم نماید، امری است که در سطح موازنه قوا در دوره متفقین و متحدین قابل تعریف بود. ایران از مرحله دست نشاندگی که در دوره پهلوی داشت به نقطه بازیگر فعال رسیده است. در آذر 1322 سران متفقین (استالین، چرچیل و روزولت) بدون اطلاع شاه خیانتکار ایران به تهران می آیند و کنفرانس تهران را با هدف مدیریت جنگ برگزار می کنند. در آن روز ایران تنها نقش میزبانی و خدماتی را بر عهده داشت تا مهمانان سر زده بیایند، بخورند، تصمیم بگیرند و بروند. اما امروز ایران مقتدر می تواند برای ماندن یا نماندن رئیس یک دولت ایفای نقش کند و اگر تصمیم ایران بر ماندن آن دولت بود؛ آن دولت بماند. این بازیگری و نقش سردار سلیمانی در کسوت یک نابغه دیپلماسی، به عنوان ظرفیت و سرمایه بی بدیل جمهوری اسلامی محسوب می شود.

همینطور بازیگری فعال ایران در مساله عراق از بحران سال 2003 تا کنون بخش دیگری از قدرت بازدارندگی ایران در امر حکمرانی جهانی را اثبات نمود. بی نتیجه ماندن تریلیون دلارهای هزینه شده آمریکا در اشغال عراق و همینطور میلیاردها دلاری که رژیم های نفتی منطقه در مسیر تقابل با ایران هزینه کردند و نتایح آن افزایش قدرت چانه زنی و نفوذ ایران در بخش های مختلف بود؛ امری است که در دستگاه محاسباتی دشمن قابل درک و دفاع نیست. حجم گسترده بازیگری فعال ایران در منطقه با محوریت سردار سلیمانی چاره برای آمریکایی ها جز حذف او باقی نمی گذاشت. ترور سلیمانی در حکم مرگ از ترس مرگ بود که آمریکایی ها ناگزیر از اقدام بر آن بودند. آمریکایی ها دشمنی را حدف کردند که برآوردی از همه جوانب حذف آن نداشتند و البته بر اساس نظام مساله یابی غربی نیازی هم به این برآورد نداشتند. از نظر آنها ادامه فعالیت های ایران با محوریت قاسم سلیمانی به معنی تضعیف و حذف دائمی آمریکا از منطقه بود. قطعیت این برآورد کافی بود تا ترامپ مسئولیت این اقدام خطرناک را بپذیرد. در واقع آمریکا از ترس مرگ اقدام به خودکشی کرد.

آمریکا با روی کار آمدن ترامپ شروع به گرد و خاک در صحنه بین الملل کرده بود. ترامپ با همه جریانات در افتاد تا همچون کابوس دائمی برای همه ملل دنیا معرفی شود. او اصلا ماهیت گاوچران خود را پنهان نمی‌کرد. دلیلی نداشت با ایران در ظاهر اظهار دوستی و در باطن دشمنی کند. او به مثابه یک دشمن واقعی خود را نشان داد.  

سردار سلیمانی با نابود کردن داعش و متحد کردن جبهه مقاومت در منطقه برای ایران و همه منطقه نماد پیروزی بود. آمریکا گمان می کرد با این ترور همراه با مشکلات اقتصادی و جنگ رسانه ای نیروهای ستون پنجم در داخل کشور، می‌تواند ایران را به میز مذاکره بکشاند و نیروهای مقاومت در سراسر منطقه را دچار تشکیک عقیدتی و فروپاشی سازمانی کند. بنابراین با وجود آنکه تجربه های شکست نظامی چون ساقط کردن پهبادهای جاسوسی فوق پیشرفته خود همچون گلوبال هاوک را داشت با ترور ژنرال ایرانی به ما اعلان جنگ داد.

آنچه آمریکایی ها و صهیونیست‌ها فراموش کرده بودند تغییر وضعیت ایران در دهه 60 نسبت به دهه 90 بود. با وجود همه بی کفایتی ها در برخی اشکال مدیریت کشور، ایران درگیر جنگ جدی نبود. ضمن آنکه میزان نفوذ و محبوبیت سردار در میان ایرانیان بیش از تصور آمریکایی ها بود. مردم از جنگ با آمریکا نترسیدند؛ بلکه خواستار آن شدند. تجربه تاریخی مردم به آنان آموخته بود اگر در مقابل ضربه دشمن ضربه نزنند آسیب بیشتری خواهند دید. تجربه برجام نیز امید به تعهدات بین المللی و یا حمایت بین المللی از مردم ایران را بر باد داد. بنابراین مردم ابتدا در شبکه های اجتماعی هشتگ های انتقام را ترند کردند و سپس با تشییع جنازه پرشور سپهبد سلیمانی موضع خود را با دولت خود و آمریکا مشخص کردند. آنان همراه با رهبری خواستار انتقام سخت بودند.

هرچند شبکه های اجتماعی مختلف همچون اینستاگرام پست های مربوط به انتقام سخت را پاک می‌کرد و همچنان در سالگرد شهادت نماد مقاومت در حال حذف محتوای مربوط به شهید سلیمانی است و همه جریان رسانه ای غرب سعی در خاموش کردن موج اعتراض داشت. حتی برخی چهره های داخلی نیز با صحبت های دو پهلو با آنان همراهی می‌کردند. اما سیلی سخت سپاه چند روز بعد در عین الاسد بر صورت آمریکا فرود آمد. آمریکا از بعد از جنگ جهانی دوم  به عنوان ابر قدرت بلا منازع دنیا خود را می‌شناخت. هرگز با اقدام تلافی جویانه در قبال حملات گاه و بیگاه خود مواجه نشده بود. معمولا رسانه های آمریکایی با دوگانه دموکرات های خوش قلب و جمهوری خواهان کینه توز سعی می‌کردند طرف مقابل را امیدوار به نرمی دموکرات ها نگاه دارند و از انتقام جویی بترسانند. اما ایرانیان بارها ثابت کردند که  می‌توانند هیمنه آمریکا را بشکنند.

حمله به عین الاسد غول ترامپ را خرد کرد. دیگر هیولای  باج گیر مثلا بی منطق آمریکایی برای دنیا ترسناک نبود. حمله عین الاسد برخی نقشه های استکباری آمریکا را در سطح جهان ناکام گذاشت. مردم دنیا باور کردند که می‌توان به آمریکا ضربه زد. تصاویر ترامپ وحشت زده و رسانه های آمریکایی که مذبوحانه تلاش می کردند کیفیت تخریب عین الاسد را تقلیل داده و ادعای عجیب آسیب ندیدن نیروهای نظامی آمریکا بارها تکرار شد. وقتی ترامپ خبر از ضربه مغزی خفیف سربازان آمریکایی داد بر دیر باورترین مردمان آمریکا نیز ثابت شد که نه تنها رویای آمریکایی که حتی دموکراسی خبری نیز مرده است. به همین دلیل بود که سید حسن نصرالله پیش بینی کرد ترامپ با تایید حمله به شهید سلیمانی انتخابات آمریکا را نیز می‌بازد. در عمل همین اتفاق افتاد.

حمله به عین الاسد دو بازوی مهم آمریکا را هدف گرفت. بازوی نظامی که  چگونگی عملکرد آن روشن است. اما بازوی دیگر بازوی رسانه ای ایالات متحده آمریکا بود که در ماجرای عین الاسد شکست خورد. رسانه های آمریکایی که خود را رکن چهارم دموکراسی می‌دانند هیچ تحقیقات کارآمدی برای نیل به میزان خسارات وارده بر عین الاسد و تعداد مجروحان و کشته شدگان انجام ندادند. آنها همواره مدعی بودند که اگر دولت از مسیر دموکراسی خارج شود آن را به راه می آورند. پس در عین الاسد کجا بودند؟! یا کجا هستند؟! تنها واکنش های محدود حزبی از سوی رسانه های دموکرات صورت گرفت و آن هم در سطح غر زدن به ترامپ متوقف بود. هیچ کدام از این رسانه ها اشاره نکردند که سردار سلیمانی از زمان ریاست جمهوری اوباما و معاونت جو بایدن در لیست ترور آمریکایی ها بود. اگر اوباما می توانست زودتر از ترامپ سردار را به شهادت می رساند. مردم آمریکا و جهان به چشم دیدند خبری از گروه انتقام جویان با ابزارهای فوق پیشرفته نبود. هیچ کس نتوانست از سیلی سخت ایران جلوگیری کند.

غفلت ما از پرداخت صحیح به ابعاد مختلف حمله به عین الاسد سبب می‌شود تا نظام رسانه ای آمریکا کل ماجرا را تحریف کند و تقلیل دهد. در نهایت با دست هالیوود آش شوربایی چون آرگو بسازد که از ننگ تسخیر جاسوس خانه خود گذشته و فرار 4 نفر را به عنوان دستاورد جشن بگیرد. تا قبل از آنکه این حمله مهم نادیده گرفته شود باید نظام رسانه ای و هنری ایران فکری کند.

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول