گروه سیاسی خبرگزاری فارس-یادداشت مهمان- محمدحسن دهقانی کارشناس مسائل استراتژیک: با توجه به اظهارات جو بایدن رئیس جمهور آمریکا در خصوص سیاست خاورمیانه ای ترامپ و همچنین تشریح سیاست خارجی خود ، بررسی پیش از موعد راهبردهای آن میتواند به سیاست گذاران و برنامه ریزان کشور کمک شایانی کند . در این راستا با بررسی نظر اندیشکده های امریکایی دراین خصوص به برداشت هایی میرسیم که در این نوشتار برخی از آنها را بیان و بررسی میکنیم .
سیاست خارجی ایالات متحده سالهاست که اهداف و منافع خود را با اهداف و منافع رزیم صهیونیستی گره زده ، در این راستا بوده که در دوران کنونی همه تلاش خود را برای تثبیت این رژیم ورشکسته درسطح منطقه انجام داده که در اخرین اقدام برقراری ارتباط کشورهای عرب با اسرائیل را تحت عنوان «توافق ابراهیم» میتوان اشاره کرد .
توافق ابراهیم (آبراهام) محصول یک تغییر ساختاری آرام در ژئوپلیتیک خاورمیانه بود که منجر به همسو شدن منافع کشورهای خلیج فارس و اسرائیل شد. اصلیترین عامل این توافق ، مقابله و مخالفت با هژمونی ایران و نایبان آن در سرتاسر منطقه بوده . دولت فعلی آمریکا این تغییر ساختاری را با سیاست ورزی شناسایی کرد و نقش فعالی به عنوان یک میانجی داشت که بازیگران منطقه غرب آسیا را درمسیر به رسمیت شناختن اسرائیل قرار دهد .
چنین تحول مشابهی در هر دو توافقنامه صلح قبلی امضا شده مابین اسرائیل و کشورهای عربی از جمله مصر در سال 1979 و اردن در سال 1994 وجود داشت. در هر مورد، ابتدا یک توافق اساسی برای همسویی منافع وجود داشت و در نتیجه هر کدام از دولتها مزایایی را که میتوانستند با توافقنامه صلح رسمی داشته باشند، شناسایی کردند. فقط در این صورت بود که آمریکا نقش مثبتی در کمک به ایجاد انگیزه در طرفین توافق به منظور برداشتن گام بعدی داشت. آمریکا نمیتواند بین بازیگران منطقهای که آمادگی ندارند صلح برقرار کند، اما تشویق و ترغیب آنها در این روند، پس از همسو شدن منافع اساسی متقابلشان ، ارتباط برقرار کند .
دولت ترامپ این نقش را به گونه ای در سال 2020 ایفا کرد. که گمانهزنیهایی جدی درباره احتمال عادیسازی بین اسرائیل و عربستان سعودی وجود دارد . در واقع این حمایت آمریکا از نیازهای امنیتی عربستان سعودی، حمایت از جنایات این کشور در یمن و تمایل به چشمپوشی از انتقادات از سیاستهای داخلی این کشور بوده است که به تغییر موضع رسمی سعودیها نسبت به اسرائیل منجر شده است. این در حالی است که راهبرد امنیت ملی عربستان دقیقا در مقابل هژمونی ایران قرار دارد .
اما سیاستهای خاورمیانه جو بایدن، نامزد دموکراتها در انتخابات آمریکا احتمال عادیسازی روابط بین اسرائیل و عربستان را در هاله ای از ابهام میبرد. به نظر اقدام عادیسازی ضعیف خواهد شد ، یا حداقل با تاکتیکی از نوع دموکرات ها دنبال خواهد شد . این مسئله به این دلیل است که بایدن و مشاوران او گفتهاند که تمایل دارند تمام جنبههای سیاست فعلی آمریکا در خاورمیانه را تغییر دهند به عبارت دیگر معنی این جمله این است که تمام سیاستهایی که باعث به نتیجه رساندن توافق «ابراهیم» شده را تغییر خواهند کرد؟
«جیک سالیوان»، مشاور سیاست خارجی بایدن استدلال کرده است که آمریکا «باید کاملاً تمام حمایتهای خود از ادامه درگیریها و خصومتها در یمن» متوقف کند و همچنین تمایل بیشتری برای فشار علیه ریاض به دلیل کاستیهای حقوق بشری داخلی این کشور نشان دهد. خود بایدن اخیراً صحبت از توافقنامهای کرده که در آن از برنامه خود برای صلح دوباره با تهران خبر داده است. «تونی بلینکن»، مشاور ارشد سیاست خارجی بایدن، در موارد مختلفی همین بحث را مطرح کرده است. وی میگوید: «واشنگتن باید سیاست کنونی فشار حداکثر علیه ایران را کنار بگذارد و مذاکرات مستقیم را در راستای برجام دنبال کند».
پیشنهادات ذکر شده تغییرات بسیاری را در سیاست فعلی ایجاد میکند. به طور کلی، برنامه بایدن این است که دولت آمریکا به محمد بن سلمان بگوید: «ببینید، ما دیگر قصد نداریم برای عملیات شما علیه نایبان ایران در یمن به شما موشک بفروشیم. ما سیاست فشار حداکثری علیه ایران را کنار میگذاریم و در عوض میخواهیم رابطه آشتیجویانهای با بزرگترین رقیب و جدیترین تهدید ژئوپلیتیک شما دنبال کنیم. ما همچنین از فرهنگ سیاسی و سوابق حقوق بشر شما راضی نیستیم و انتظار داریم اگر میخواهید پشتیبانی ما را داشته باشید، تغییراتی را اعمال کنید ، در اینصورت است که اشکالی ندارد گام دراماتیک و تاریخی عادیسازی روابط با اسرائیل را بردارید؟»
پیشنهادات سیاسی تیم بایدن که هرگونه چشمانداز عادیسازی روابط را تضعیف میکند، به همین جا ختم نمیشود. تغییر ساختاری که اسرائیل و کشورهای حاشیه خلیج فارس را در کنار یکدیگر آورد، امکان گشایش دیپلماتیک را فراهم کرد، اما به تنهایی کافی نبود تا امارات گام نهایی برای به رسمیت شناختن اسرائیل را بردارد. در واقع سالهای گذشته و به طور مشخص در سال 2002، عربستان سعودی و بعداً اتحادیه عرب با معرفی سیاست «ابتکار صلح عربی»، (از لحاظ تئوری) تمایل خود برای به رسمیت شناختن اسرائیل را ابراز داشتند. امامسئله این بود که خواستههایی که این ابتکار از اسرائیل داشت کاملاً غیردستیافتنی بود، مانند عقبنشینی اسرائیل از خط جداسازی قبل از سال 1967 (که با همسایگان خود یعنی مصر، اردن، لبنان و سوریه در همین سال برقرار کرده بود) و اجرای «حق بازگشت» فلسطینیها که این یک تعبیر استاندارد عرب برای براندازی جمعیت اسرائیل بود. هیچ دولت اسرائیلی قرار نیست چنین شرایطی را بپذیرد، بنابراین هر گونه احتمال موجود برای عادی سازی روابط که تقریباً برای دو دهه زمزمههای آن وجود داشت، از بین رفت.
تغییر اخیر سیاست آمریکا در قبال مسئله اسرائیل و فلسطین بود که منجر به تغییر این رویه شد. دولت ترامپ به جای طرح خواستههای نامعقول و بیاساس از اسرائیل برای امتیازات ارضی این کشور، تمایل خود را برای همراهی با برنامههای اسرائیل به جهت ادعای حق حاکمیت بر مناطقی از دره اردن نشان داد. این اقدام یک کارت بازی جدیدی را رو کرد. تهدید به پیشبرد طرح الحاق کرانه باختری بود که راه را برای عادیسازی روابط باز کرد. کشورهای حوزه خلیج فارس برای منافع خود علاقه مند به عادی سازی روابط با اسرائیل بودند اما برای برداشتن گام بعدی به انگیزه دیگری نیاز داشتند. هنگامی که طرح الحاق روی میز قرار گرفت، اسرائیل میتوانست امتیاز دهد، زیرا کنار گذاشتن ادعای حاکمیت برای یک دوره نامشخص چیزی است که حتی جناح راست اسرائیل میتواند آن را تحمل کند. در این صورت است که امارات میتوانست با برداشتن گام آخر نشان دهد که به نتیجه عینی رسیده است. (یعنی طرح الحاق هرگزاجرایی نشد.)
اما بایدن و مشاورانش قصد دارند این مسئله را نیز تغییر دهند. همانطور که او و تیمش ماهها کاملاً صریح و روشن گفتهاند، قاطعانه هرگونه گسترش حاکمیت اسرائیل به سرزمینهای دیگر را رد میکنند.
این یک اصل اساسی در مذاکرات است که میتوان با افزودن امتیازات بیشتر، آن را قابل معامله کرد. اما بایدن حتی با رد پیشگیرانه این تصور که اسرائیل میتواند گسترش حق حاکمیت خود بر سرزمینهای مهم در آینده را ادامه دهد، عکس این عمل را انجام میدهد، او ابعاد مذاکره را حذف میکند و وضعیت بنبست این مذاکره را عمیق میکند.
امید است که تصمیم گیران در واشنگتن ، بتواند درسهایی از توافق ابراهیم راجع به آنچه در خاورمیانه امروز کارآمد و مفید است بیاموزد و اقدامات خود را بر این اساس تطبیق دهد. اگر بایدن بخواهد روند آغاز شده توسط ترامپ را ادامه دهد، نیاز دارد سیاستهای فعلی آمریکا در منطقه را حفظ کند. و این موضوع به نفع آمریکا، اسرائیل و شرکای عرب آنها خواهد بود و این خلاف صحبت های بایدن در تبلیغات انتخابات بوده .
در نهایت اسرائیل با هر کسی که در آمریکا برای کاخ سفید انتخاب میشود محکوم به همکاری خواهد بود.چرا که ماهیت و وجود خود را مدیون این کشور است و تا زمانی که از حمایت های لابی یهود در آمریکا برخوردار است میتواند با وجود مشکلات تعدد داخلی و خارجی به زندگی سیاسی خود در منطقه غرب آسیا ادامه دهد .
در پایان باید گفت جمهوری اسلامی ایران با توجه به سیاست های اعلامی ایالات متحده در سالهای اخیر که به طور کامل با سیاست اعمالی آن در تضاد است اولا دل خوش به اینگونه اظهارات که صرفا جنبه تبلیغی دارد نداشته و ثانیا باید با اتخاذ راهبردهای ایجادبازدارندگی در مقابل فشار های آینده ، تصحیح بروارد دولت آمریکا از ایران و ایجاد اهرم های جدید هسته ای، منطقه ای ، نظامی و امنیتی هر گونه دقت در محاسبه و برنامه ریزی را ازآنان سلب نماید . که در صورت برداشتن این گام های اساسی همچون 4 دهه گذشته در مقابل هر گونه سیاست روئسای جمهوری ایالات متحده در منطقه توان ایستادگی و مقابله را دارد.
انتهای پیام/