به گزارش خبرگزاری فارس از تبریز، 22 سال پیش دختربچه ۱۳ ساله روستایی به همراه سایر دختران روستا در شهرستان هوراند به دنبال بازی و شیطنتهای کودکانه بودند که ناگهان دل درد و پهلو درد عجیب و مرموزی به سراغ یکی از این دختران میآید که نامش سمیه است.
سمیه، قدرت راه رفتن خود را از دست داد و پاهایش دیگر توان نداشتند تا جسم کوچک او را با خود حمل کنند. پدر و مادر سمیه هراسان او را به پزشک رسانده و مداوای دخترشان را از پزشک معالج خواستار شدند.
تشخیص اولیه پزشکان کمخونی بود که باعث ضعف در اندامهای سمیه شده بود. آزمایشهای مختلفی انجام شد ولی هنوز پزشکان جواب قاطع و قانعکنندهای به این خانواده نداده بودند.
حالا یک سال بود که سمیه نمیتوانست حرکتی بکند و پاهای او دیگر وی را یاری نمیکردند. بعد از انجام معاینات و آزمایشهای متعدد، تشخیص پزشکان معالج کمخونی مفرط بود که منجر به نارسایی کلیه شده بود. این موضوع باعث به وجود آمدن مشکلات عدیدهای برای دخترک شد. تشخیص پزشک این است که هر دو کلیه سمیه دچار مشکل شده و باید هرچه زودتر درمان را شروع کنند.
داروها و درمانها کارساز نمیشود و دختر بچه ۱۳ساله روستایی بالاجبار باید خود را برای دیالیز آماده کند. حالا روزهای سخت سمیه شروع میشود و او با جسم کوچک و نحیف خود دردهای زیادی را متحمل میشود.
او، تصوری از دیالیز ندارد، نمیداند دیالیز چیست، فکر میکرد شاید یک عمل جراحی ساده باشد که با چند روز بستری شدن در بیمارستان بهبود پیدا میکند. دخترک معصوم نمیدانست اگر کلیهای پیدا نشود که به او پیوند زده شود، دیالیز تا آخر عمر با وی همراه است.
حالا دختر معصوم که بیشتر از 20 سال است دیالیز میشود به سختی مقابلم نشسته است.
هر لحظه که میخواهد حرفی بزند، اشک چشمانش مدام بر گونههایش سرازیر میشود، بغضی عجیب گلویش را میفشارد، نمیتواند به راحتی حرف دلش را بزند، ولی من می توانم واگویههای دلش را حدس بزنم.
هزینههای بیماری سمیه این روزها کمر خانوادهاش را شکسته و پدر ناتوان و بیمارش نیز توان پرداخت این هزینهها را ندارد.
هر دو کلیه این دختر روستایی از کار افتاده و ۲۲سال دیالیز مداوم باعث شده است استخوان لگن او سیاه شود و پزشک معالج برایش عمل جراحی تجویز کرده و اصرار کند هر چه زودتر و برای جلوگیری از سیاه شدن بقیه استخوان پا باید تحت عمل جراحی قرار گیرد.
سمیه در حالی که دلش از شدت دردهایی که کشیده بسیار غمگین است، بریده بریده برایم تعریف کرده و میگوید: دختر ۱۳ سالهای بودم که به طور ناگهانی مریض شدم پدرم مرا به دکتر برد، در مدت کوتاهی پاهایم از کار افتاد، دو سال به پزشکان زیادی مراجعه کردم و هرکدام تشخیص متفاوتی داشتند.
بالاخره تشخیص دادند دچار نارسایی کلیه شدهام، آن هم بهخاطر کم خونی، تشخیص دیرهنگام دکترها باعث شد در طی یک سال هر دو کلیهام نارسا شده و دیگر کار نکردند.
سمیه ادامه داد: بعد از یک سال مجبور شدم به دیالیز بروم 10 ماه مرتب به دیالیز رفتم،در این مدت یک کلیه برای پیوند زدن تهیه کردیم، عمل پیوند انجام شد، 6 ماه در بیمارستان امام خمینی(ره) تبریز بستری شدم ولی بعد از پنج عمل جراحی دکترها متوجه شدند کلیه بهخاطر عفونت استند خونریزی کرده و مجبور شدند کلیه را بردارند یعنی به اصطلاح کلیه پس زد.
این دختر جوان از یادآوری آن روزها دلش به درد میآید و با ناراحتی زیاد آنها را مرور کرد و ادامه داد: از یک طرف فیستولی که برای عمل دیالیز به دستم زده بودند خراب شد، دکترها مجبور شدند به دستم کاتتر بگذارند، متاسفانه کاتتر هم کار نکرد دوباره به دستم فیستول گذاشتند و سرانجام از مرداد ماه سال 78 تا امروز دیالیز میشوم.
در این سالها یکی دیگر از پزشکان بعد از کلی آزمایشات اعلام کرد سلول بافت کلیوی بالاست، بنابراین باید آمپول " آی وی آی جی" استفاده کنم، دو سال این آمپول را با سختی و مشقت زیاد تهیه میکردم، هر ماه برای تهیه ۱۲ عدد آمپول یک میلیون و ۷۰۰ هزار تومان با قرض کردن از دوستان و فامیل یا گرفتن وام پرداخت میکردم.
سمیه در طی این مدت چند بار برای دریافت کلیه آگهی داده ولی هیچکدام نتوانست منجر به پیوند کلیه شود.
وی در این زمینه گفت: هزینههای دیالیز، رفت و آمد، عملهای جراحی مختلف در طی این سالها مرا به تنگ آورده بود و مجبور شدم دوباره برای پیدا کردن کلیه اقدام کنم تا شاید پیوند کلیه شده و کمی حالم خوب شود، بنابراین برای پیدا کردن کلیه آگهی چاپ کرده و مقابل بیمارستانها چسباندم چند نفر برای فروش کلیه تماس گرفتند با آنها برای آزمایشهای اولیه اقدام کردیم ولی نتیجه مثبت نگرفتم، دوباره برگشتم و به دیالیزم ادامه دادم، فقط قرض و بدهی روی دستم ماند.
سمیه ادامه داد: به خاطر اینکه سالهاست با یک فیستول دیالیز میشوم رگ دستم بسته شد، رفتم آنژیوگرافی دوباره عمل جراحی کرده و شریانم را بستند. حالا باید برای ادامه دیالیز با عمل جراحی رگ مصنوعی به دستم بگذارند ولی هزینه رگ مصنوعی خیلی زیاده و من هم پولی برای این عمل ندارم.
از طرف دیگر به خاطر دیالیز زیاد استخوان لگنم سیاه شده است و پزشک معالجم میگوید هر چه زودتر باید عمل جراحی صورت گیرد.
پدر سمیه با وجود داشتن بیماری قلبی، برای تأمین هزینههای بیماری دخترش در باغات شهرستان هوراند با میوهچینی به کارگری مشغول است تا حتی با چیدن یککیلو میوه بیشتر بتواند اندکی دستمزد بیشتر بهدست آورد بلکه مرهمی برای دل زخمی دختر دردانه و بیمارش باشد.
قطرههای اشک امانش نمیدهند. قطرهها همچون مروارید روی گونهاش سرمیخورند و صورت کوچکش را میپوشانند، سمیه به فکر آبروی پدرش است. دلش برای زخم دستهای پینهبسته او میسوزد که با کهولت سن در باغات روستا میوهچینی میکند تا دستش را پیش کسی دراز نکند«پدرم ناراحتی قلبی دارد دوبار عمل قلب انجام داده یک بار دریچه میترال قلبش را عوض کردند، یک بار هم سال گذشته عمل قلب کرده و باطری در قلبش گذاشتند، پدرم اکنون در بستر بیماری است».
سمیه 22 سال است که سه روز در هفته 60 کیلومتر راه را تا شهر میآید و دیالیز میشود **شما برای کمک به او چه میکنید؟**
خیران سلامت برای اینکه مرهمی برای دردهای سمیه بوده و به او کمک کنند، میتوانند با شماره 09149277694تماس حاصل کنند.
انتهای پیام/60020/س/خ