اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

دیگر رسانه ها

قوچانی: اصلاحات در بحران به سر می‌برد/ اینکه اگر فلانی بتواند نامزد شود، مشکلاتمان حل می‌شود دروغ آشکار است

قوچانی گفت: این که حالا مدام این را برجسته می‌کنند که اگر امروز آزادی انجام شود، اگر امروز همه بتوانند در انتخابات شرکت کنند و اگر امروز منع برداشته شود، و فلانی بتواند نامزد شود، همه مشکلاتمان حل می‌شود، این یک دروغ آشکار است.

قوچانی: اصلاحات در بحران به سر می‌برد/ اینکه اگر فلانی بتواند نامزد شود، مشکلاتمان حل می‌شود دروغ آشکار است

به گزارش گروه دیگر رسانه‌های خبرگزاری فارس، خبرگزاری تسنیم با محمدقوچانی، فعال سیاسی و رسانه‌ای و اعضای حزب کارگزاران سازندگی به گفتگو نشسته است. بخش‌هایی از این گفتگو در ادامه آمده است.

اصلاحات در بحران به سر می‌برد/ دوم خرداد در حال پیوستن به تاریخ است

- اصلاحات در یک تعلیق و در یک بحران به سر می‌برد. البته بحران این جریان فارغ از بحران عمومی در کشور نیست و به نظر می‌رسد که شرایط عمومی کشور هم دچار این تعلیق است. یعنی کل جریان‌های سیاسی، از جمله جریان اصلاحات، دچار یک دوره‌ای هستند که آن دوره اینها را به چالش می‌کشد و نیاز به باز‌تعریف را در این جریان‌ها ایجاد می‌کند.

- به طور مشخص جبهه اصلاحات در این دوره‌ای که منتهی به پایان حضورش در نهادها -هشت سال دوره دولت آقای روحانی یا شورای شهر یا همین طور مجلس- شده است، نیازمند این است که نگاه کند چه راهی را آمده، پشت سرش چگونه بوده و چه چشم اندازی پیش رویش قرار دارد.

- فکر می‌کنم بخشی از بحث به تغییرات نسلی در جامعه ما برمی‌گردد و از جمله تغییرات نسلی که در خود اصلاح طلبان ضرورتش احساس می‌شود. به هر حال بیش از 40 سال از انقلاب اسلامی گذشته و معدل تغییر نسل‌ها هم همین 30 سال و 40 سال است.

- به نظر من دوم خرداد هنوز یک اتفاق تازه است اما ما نسلی داریم که [دوم خرداد را ندیده‌اند]. در همین خانواده و اطرافیان و رفقا و همکاران خودمان می‌بینیم که افرادی بعد از دوم خرداد به دنیا آمده‌اند. این خودش نشان می‌دهد که بعضی از رویدادها در حال پیوستن به تاریخ است.

- مهمترین مشکلی که در مورد اصلاح‌طلبی وجود دارد نداشتن یک متن و سند مکتوب است که توضیح بدهد مانیفست اصلاح‌طلبی چیست.

- به نظر من اصلاح طلبان در انتخابات 1400 بر سر یک دو راهی قرار می‌گیرند. یک راه این است که ما همچنان عقبگرد کنیم به سال 88 و حتی سال 76. و یک راه این است که به جلو برویم و ما فکر می‌کنیم این راه، توسعه کشور است. متناسب با این می‌توانیم برای خودمان متحد انتخاب کنیم

دموکراسی نمی‌تواند هدف جنبش اصلاحات باشد

- از منظر من که علوم سیاسی خواندم و در حوزه علوم انسانی نشریه درآوردم، بحران اصلی و مساله اصلی ما چه به عنوان اصلاح طلب چه اصولگرایان حتی مساله اجرا نیست. قبل از اجرا، آن فکری است که وجود ندارد و آن [فقدان] ایده و اندیشه است.

- احساس می‌کنم که فقدان اصول؛ نه به معنای اصولِ اصولگرایی، هم به معنای اصول اصولگرایی و هم اصول اصلاح طلبی و از آن فراتر اصول مملکت‌داری و کشور‌داری، غایب است. بعضی مواقع ما آن نقشه راه اصلی را گم می‌کنیم.

- اصلا ما برای چه روی این صندلی نشستیم؟ ما قرار بوده چه کار کنیم؟ قرار است فقط روی این صندلی بنشینیم؟! من احساس کردم که به هر حال ما به عنوان دال مرکزی جنبش اصلاحات از دموکراسی صحبت می کنیم؛ بسیار خوب، دموکراسی یعنی این که ما را به این صندلی برساند اما [مساله این است که] وقتی روی این صندلی نشستیم چه کار باید کنیم؟

- من بین وزیر اقتصاد یا وزیر صنعت یا وزیر ورزش این کابینه با یک کابینه‌ای که ممکن است دولت اصولگرای آینده‌ای تشکیل دهد، خیلی فرقی نمی‌بینم. [رقابت را] فقط سر تقسیم منافع و جایگاه‌ها می‌دانم و این به نظر من ایراد دارد و ایراد اصلی اینجاست.

- باید این اتفاق بیفتد که ما سر قواعد بازی با همدیگر به تفاهم برسیم ولی رأیمان را برای مردم معنادار کنیم. بگوییم مردم اگر من اصلاح‌طلب سر کار بیایم این کارها را می‌توانم و می‌کنم و اگر من اصولگرا هم سر کار بیایم این کارها را می‌توانم و انجام می‌دهم. این جور نباشد که یا بگویم و انجام ندهم یا این که ادعا کنم که نمی‌گذارند انجام دهم.

- دموکراسی نمی‌تواند هدف جنبش اصلاحات باشد. دموکراسی ابزار جنبش اصلاحات است. هدف جنبش اصلاحات رسیدن به یک سعادت، رفاه و توسعه‌ای برای کشور است که مردم بتوانند زندگی خوبی داشته باشند. برای مردم بعد از یک جایی دیگر خیلی مهم نیست که چه کسی دارد به آنها حکومت می‌کند.

- ما اگر این مسیر را ادامه دهیم و فقط در تنور دموکراسی بدمیم و فقط بگوییم که انتخابات آزاد! انتخابات آزاد! انتخابات آزاد! هم مردم را ناراحت می‌کنیم هم به آن نتیجه نمی‌رسیم. مردم را چرا ناراحت می‌کنیم؟ چون مردم فکر می‌کنند ما فقط می‌خواهیم برویم این نهاد انتخابات را در اختیار بگیریم و خودمان به قدرت برسیم و بعد که به آنجا رسیدیم بگوییم ما نتوانستیم؛ نشد و نگذاشتند.

بخشی از علوم انسانی شأن تکنوکراتیک دارد

- یکی از بحث‌هایی که من با دوستانم در حزب کارگزاران دارم این است که می‌گویم چون حزب کارگزاران بیس‌ و بنایش حزب مهندسان بوده توجهی به علوم انسانی ندارد؛ همانطور که حزب مشارکت چون مبنایش علوم سیاسی و علوم انسانی بوده توجهی به این بحث‌ها ندارد. من می‌گویم که بخشی از علوم انسانی اتفاقا شأن تکنوکراتیک دارند.

- فرض بفرمایید یک بحرانی داریم به اسم انتخابات 88 که هنوز داریم همدیگر را متهم می‌کنیم که تقلب شده؛ تقلب نشده؛ تو تقلب کردی! ما باید از این بحث‌های این تیپی فاصله بگیریم برای رهایی کشور، آزادی و آرامش کشور. بحث‌های تاریخی‌اش بماند، اما می‌توانیم راجع به قانون انتخابات صحبت کنیم؛ می‌توانیم راجع به این آسیب‌شناسی کنیم که چرا اصلا آن باور تقلب ایجاد شد و چرا آن ایده اصلا مطرح شد. آیا به نظر نمی‌رسد که مثلا ما باید نهادی فراتر از وزارت کشور برای برگزاری انتخابات درست کنیم؟ اینها دیگر کار تکنیکال است.

از اقتدار دفاع می‌کنم/ اینکه اگر فلانی بتواند نامزد شود، مشکلاتمان حل می‌شود دروغ آشکار است

- ما دچار یک سوءتفاهم در درک بعضی از عبارات هستیم و آنها را تبدیل به تابو می‌کنیم؛ از جمله همین واژه اقتدارگرایی. اقتدار در ادبیات علوم سیاسی یعنی قدرت مشروع و با قدرت رها و نامشروع تفاوت می‌کند. اقتدارگرایی به معنای ایدئولوژی‌ای است که مبنایش می‌شود قدرت.

- من از اقتدار دفاع می‌کنم. یکی از بحران‌های جدی جامعه امروز ما بحران اقتدار است. من به صراحت این را می‌گویم و از این ابایی هم ندارم. بحران دموکراسی ما فرع بر بحران اقتدار است. یعنی این که حالا مدام این را برجسته می‌کنند که اگر امروز آزادی انجام شود، اگر امروز همه بتوانند در انتخابات شرکت کنند و اگر امروز منع برداشته شود، و فلانی بتواند نامزد شود، همه مشکلاتمان حل می‌شود، این یک دروغ آشکار است.

- من قبول ندارم که دولت حق دارد بدون توجه به افکار عمومی و نهادهای قدرت، تصمیم بگیرد. من این را قبول ندارم. دولت مقتدری که از آن صحبت می‌کنم منظورم دولت مطلقه مستبد نیست. دولت مستبد این است که امروز یک تصمیمی را یک شخص یا یک جمع می‌گیرند و اجرا می‌شود و مردم هم حق ندارند حرف بزنند. من اصلاً چنین حرفی نزدم و چنین نظری را قبول ندارم.

- من می‌گویم اگر دولتی بر مبنای اصول دموکراسی انتخاب شده و نهادهای ناظر یعنی پارلمان، نهادهای داور یعنی قوه قضاییه و افکار عمومی وجود دارد، نقدها و اعتراض‌ها به آن دولت از مجاری قانونی و حقوقی‌اش باید شکل بگیرد. نه به این معنا که هر کسی برود کف خیابان صحبت کند یا بخواهد حالا از این طرف یا آن طرف بخواهد دولت را ساقط کند.

هدف از سیاست‌ورزی رسیدن به دولت و تشکیل دولت (نه به معنای قوه مجریه) است و هدف تشکیل دولت هم نه بردن آدم‌ها به بهشت، بلکه درست کردن یک دنیایی است که مردم در آن بتوانند فضیلت‌های خودشان را بروز دهند و زندگی عزتمندانه‌ای داشته باشند و صاحب کرامت باشند. به نظر ما [مسیر تحقق] این در توسعه است؛ در نسبتمان با تجدد است؛ در نسبتمان بین سنت و تجدد و به یک تناسب رسیدن است.

اگر رهبری پای افزایش قیمت بنزین نمی‌ایستاد، دولت سقوط می‌کرد

- من معتقدم حتی رهبری هم امروز این جور نیست که بگوید تمام آن چیزی که در این سی و چند سال رهبری اتفاق افتاده، ایشان مسئولیتش را می‌پذیرد. یعنی رهبری می‌گوید به هر حال با رأی مردم یک دولت‌هایی تشکیل شده و رئیس جمهور شدند و آمدند کشور را گرفتند و دیگر من فلان رفتار را قبول نداشتم. منظور من کلیت نظام نیست. منظورم به طور مشخص این است که مثلا الآن اگر کسی می‌آید و می‌گوید عدالت ما پیشرفت نداشته یا توسعه‌مان متوقف شده، ایشان می‌گوید بسیار خوب، شما رفتید و این رأی را دادید.

 

- می‌خواهم این نکته را بگویم و حتما هم فحش می‌خورم و ایرادی هم ندارد اما تنها کسی که از آن موضوع محکم دفاع کرد رهبری بود. یعنی ضمن این که گفت من وارد بحث کارشناسی نمی‌شوم و بحث کارشناسی سر جای خودش، [اما] من نظر سران سه قوه را تایید می‌کنم و نباید کوتاه آمد. (نمیخواهم روی حرف رهبری تفسیر کنم اما حتی من احساسم این بود که به بعضی از شخصیت‌های خیلی محترمی که نمی‌خواهم حالا اسم ببرم [هم در این گفته رهبری] تعریض وجود داشت)

- این چه عدالتی است که منی که یک ماشین دارم، شمایی که دو ماشین دارید و او که هیچ ماشینی ندارد همه‌شان دارند یک سوبسیدی را دریافت می‌کنند و بی‌رویه هم دریافت می‌کنند. البته به این دولت ایراد وارد بود. دولت باید پله پله و مرحله به مرحله و با آماده‌سازی مسائل را اجرا می‌کرد. اما وقتی به تصمیم رسید و تصمیم درست بوده و مراحلش را هم طی کرده و فقط هم دولت نبوده و قوه مقننه و قوه مجریه هم آن را امضا کرده است، رهبری هم تاییدش می‌کند و پایش می‌ایستد. اگر رهبری آن روز پای این تصمیم نایستاده بود، دولت سقوط کرده بود.

انتهای پیام/ 

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول