اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها  /  زنجان

روایت زندگی 22 زباله‌گرد کانال‌نشین!/ جهادی ها دست به کار شوند

ساعت به یک نصف شب نزدیک می‌شود، سکوت و تاریکی، منطقه وحشت آن را بیشتر می‌کند، به سمت خوابگاهشان حرکت می‌کنند، من هم به دنبال آنها، سعی می‌کنم در طول راه با یکی دو نفر از آنها صحبت کنم، اما آنها تمایلی ندارند و هرکدامشان به بهانه‌ای از من فاصله می‌گیرند.

روایت زندگی 22 زباله‌گرد کانال‌نشین!/ جهادی ها دست به کار شوند

خبرگزاری فارس، گروه استان‌ها- زهرا رسولی: هوا سرد و تاریک و خیابان خلوت است، ساعت نزدیک 10 شب و آغاز کار زباله‌گردهاست، یکی از آنها تا کمر در سطل خم شده و هر از چند دقیقه چیزی داخل کیسه می‌اندازد.

انتهای خیابان را نگاه می‌کنم، مرد جوان دیگری تا کمر خم شده داخل سطل آهنی زباله و یک به یک پلاستیک‌های سیاه را بیرون می‌آورد، روی دهانش یک پارچه سیاه بسته است، دست‌هایش بدون دستکش لابه‌لای زباله‌ها دنبال «یه چیز به‌درد بخور» برای جمع‌کردن است.

کم‌کم سر و کله بقیه هم پیدا می‌شود، چند نفری زن و مرد باکس زباله را روی زمین خالی می‌کنند و آشغال‌ها را زیر و رو می‌کنند، پلاستیک‌ها را جدا می‌کنند، داخل گونی بزرگی می‌ریزند، ته مانده غذا یا میوه هم اگر باشد، در کیسه دیگر می‌اندازند و چیزی جا نمی‌ماند و به طرف سطل زباله دیگر می‌شوند.

بی‌خیال بودنشان در برابر کرونا را از ظاهرشان که نه ماسکی بر چهره دارند و نه دستکشی بر دست،  می‌توان مشاهده کرد، سطل‌های زباله‌ای که در نزدیکی چند سوپرمارکت و یک نانوایی در محلات مختلف قرار دارد، دوست‌داشتنی‌ترین سطل برای آنهاست.

مسیرشان را طوری انتخاب کرده‌اند که به جنوب شهر ختم شود، به نزدیکی راه‌آهن و گرمخانه می‌رسند؛ جایی که شب‌ها گذر هیچ رهگذر بالانشینی به این حوالی نمی‌افتد، مخصوصا این روزها که محدودیت هم هست.

تا چشم کار می‌کند، محله خلوت است، خاموشی، سرما، وحشت‌ از سگ‌های ولگرد کنار جاده، ویژگی بارز این منطقه است، هر نیم ساعت یک ماشین از محل عبور می‌کند و سکوت وحشتناک آن را به هم می‌ریزد و برای چند دقیقه زباله‌گردها از کاری که انجام می‌دهند، دست می‌کشند، اما دوباره روال عادی می‌شود.

 زباله‌گردها تردد بیشتری در این محل دارند، همین که به آخر شب نزدیک می‌شویم، زباله‌گردها هم پیدایشان می‌شود.

برخلاف تصورم همه زباله‌گردها مرد نیستند و دو زن نیز در میان آنهاست، یکی از آنها زنی است که چهره‌اش تکیده و سیاه و کبود شده است و آثاری از ظرافت زنانگی در آن دیده نمی‌شود، تا چشمش به من می‌افتد، نگاهش را از نگاهم می‌دزدد و دستی به روسری‌اش می‌کشد و بینی‌اش را می‌خارد و از من دور می‌شود.

 چند متر پایین‌تر از گرمخانه، زنی را می‌بینم که چهره‌اش را در زیر چادرش پنهان کرده است و فقط دستانش پیداست، گاه گاهی از ظرف یکبار مصرف، چیزی بر دهان می‌گذارد.

در گوشه دیگری از خیابان مرد میانسالی که با جثه لاغر اندام، گونی بر دوش دارد، از ظاهر گونی مشخص است که به غیر از مقداری قوطی و کارتن چیز با ارزش دیگری در آن وجود ندارد.

کمی آنطرف‌تر، پسر جوانی که آثاری از جوانی در او نیست، کلاهی به سر دارد و بدون توجه به اطراف سرش را داخل باکس زباله فرو برده است، چند کیسه در کنارش دیده می‌شود که در یکی کارتن و مقوا و در دیگری قوطی و دیگر ضایعات جمع کرده است.

ساعت به یک نصف شب نزدیک می‌شود، سکوت و تاریکی منطقه، وحشت آن را بیشتر می‌کند، به سمت خوابگاهشان حرکت می‌کنند، من هم به دنبال آنها، سعی می‌کنم در طول راه با یکی دو نفر از آنها صحبت کنم، اما آنها تمایلی ندارند و هرکدامشان به بهانه‌ای از من فاصله می‌گیرند.

چرا نمی روی کمپ که ترک کنی؟

سراغ یکی از زنان زباله‌گرد می‌روم و نزدیک می‌شوم تا سر صحبت را با او باز کنم، اخمی می‌کند و چادر کهنه را به سرش می‌کشد و می‌گوید: برو پِیِ کارَت!

دنبال او راه می‌افتم و می‌گویم، می‌دانم معتادی، اما چرا کمپ نمی‎‌روی؟ از اینجا که بهتر است؟ جواب می‌دهد: هر چند به تو ربطی نداره، اما خب چند بار رفتم، دعوام شد و در نهایت وسایلم را دزدیدن، اینجا خیالم راحت است، کسی کاری به کارم ندارد.

خب پس نمی‌خواهی ترک کنی؟ چرا، می‎‌خواهم ترک کنم، خسته شدم، خسته شدم از سر چهارراه ایستادن، از آشغال جمع کردن، اما خب نمی‌شود، حتی اگه ترک هم کردم جایی ندارم که برم.

برای امثال من که نه تحصیلات دارند و نه تخصص، آینده‌ای وجود نداره، از روی بدبختی و بیچارگی به این کار کشیده شده‌ایم. از صبح تا شب، تو خیابان‌ها زباله جمع می‌کنم تا پول موادم را تهیه کنم.

هیچ کس دوست ندارد نونش را از بین آشغال‌ها به دست بیاورد، بوی گند این زباله‌ها رو ببین حتی چند ثانیه نمی‌تونی تحمل کنی، اما چاره چیه؟ این را می‌گوید و دور می‌شود.

سراغ مرد زباله‌گرد دیگری که کوله‌بار به دوش به سمت باغ حرکت می‌کند، می‌روم، سوال می‌کنم، چرا اینجا زندگی می‌کنید: با صدای خسته جواب می‌دهد، خانم دنبال چی هستید اینجا ؟، برید، بزارید، مشکلاتمان را خودمان حل کنیم.

زندگی هرکسی یک طوری است ما هم اینطوری، ترک می‌کنیم، دوباره می‌کشیم، ترک می‌کنیم دوباره می‌کشیم! روزگار ما هم اینطوری می‌گذره، کمپ هم نمی‌ریم ترک کنیم، چون اگه ترک کردیم، هم هیچ آینده‌ای نداریم، پس دوباره باید مواد بکشیم.

سوال می‌کنم، آقا نمی‌ترسید کرونا بگیرید؟ لبخند تلخی می‌زند و می‌گوید: کرونا بگیرم، کرونا دیگه چیه؟ مریضی جدید؟ نه نمی‌ترسم، بگیرم هم گرفتم، خانم ما رو از چی می‌ترسانی؟

مگه کرونا بدتر از اعتیاده؟ نهایت همه می‌خواهند بمیرند، هرکسی یک راهی میرود‌، وضعیت ما هم از الان مشخص است یا با خماری مواد از بین می رویم یا با کرونا...

سراغ یکی دیگر می‌روم، خمار خمار است و از شدت ناتوانی، برای بار دوم سیگار از لبش می‌افتد، به زمین و زمان فحش می‌دهد، حوصله حرف‌زدن با هیچ‌کس را هم ندارد، چهره تکیده‌اش، سن و سالش را مخفی کرده است، شاید 37 ساله شاید هم ۱۰ سال کمتر یا بیشتر.

همین که می‌خواهم جلوتر بروم، عصبانی می‌شود و با لحن طلبکارانه‌ای می‌گوید: «حالا اومدی از وضع ما گزارش بگیری که چی؟ به توچه که زباله جمع می‌کنیم، این کار و نکنیم، چطوری شکممان رو سیر کنیم، زیر لب می‌گوید: «انگار سطل آشغال هم صاحب داره».

در بین صحبت‌های این شخص، گروه به ورودی یک کانال می‌رسند و یکی یکی کیسه به دست به داخل آن می‌روند، اطراف کانال پر از هیزم‌های سوخته، سر سرنگ‌های خونی، ظرف‌های یک بار مصرف غذا، پلاستیک و تکه پارچه‌هایی است که زباله‌گردها به همراه داشته‌اند.

بوی تعفن کانال به قدری زیاد است که از چند متری آنهم نمی‌شود، رد شد، با اینکه دو ماسک از روی هم زده‌ام، بوی زباله‌ها را نمی‌توانم تحمل کنم و از محل دور می‌شوم.

با وجود فاصله از کانال صدای صدای خِش‌خِش کیسه و صدای نفس، بخار نفس و صدای کشیده‌شدن مقوا روی سطحی ناهموار را می‌شنوم.

دمای هوا 5 درجه زیر صفر است، اما این سردترین شب زمستان امسال نیست، ساکنین این کانال شب‌های سردتری را هم همین جا گذرانده‌اند، هر کدام از آنها در گوشه‌ای از کانال با پتوی خیس و کثیف و یا پالتوی سیاه و کهنه‌ای که از بین زباله‌ها پیدا کرده‌اند، خودشان را می‌پوشانند.

از سقف این کانال صدای چند نفر از زباله‌گردان معتاد را می‌شنوم که هر شب را در آنجا سر کرده و روزها به دنبال گذران زندگی و تهیه مواد مخدر به داخل شهر می‌روند.

اینجا در زیر شهر زنجان 22 زباله‌گرد که اکثرا هم معتاد هستند، زندگی می‌کنند که همه زندگی آنها در این کانال خلاصه شده است، 20 نفر از این کانال خواب‌ها مرد و دو نفر زن هستند، دو نفرشان زن و شوهر هستند و زندگی مشترک آنها در کانال می‌گذرد.

یکی از اهالی محل می‌گوید: زباله‌گردها ماه‌هاست که در این محل زندگی می‌کنند، اما متاسفانه رسیدگی در این باره وجود ندارد، حتی چندین بار موضوع را به مسؤولان اطلاع داده‌ایم اما رسیدگی نشده است.

این شهروند زنجانی با ابراز نگرانی از وضعیت سلامت این زباله‌گردها می‌گوید: عجیب است که مسؤولان اینقدر به دنبال رعایت بهداشت در این ایام کرونا هستند، اما زندگی و سلامت این 22 نفر هیچ اهمیتی برای آنها ندارد.

دبیر قرارگاه جهادی ستاداجرایی فرمان حضرت امام(ره) در استان زنجان نیز با اشاره به حضور چند گروه جهادی در این منطقه گفت: تعدادی از این افراد آقا و چند نفر خانم هستند.

رحمان هادی‌نژاد با اشاره به اینکه برای کمک به این افراد بسته غذای گرم بین آنها توزیع می‌شود، تصریح کرد: به دنبال این هستیم که کمپی در خارج از شهر درست شود که این افراد آنجا اسکان داده شوند.

وی با اشاره به اینکه تلاش ما بازگرداندن این افراد به جامعه است، گفت: ما به دنبال کار تربیتی هستیم و امیدواریم با کمک بسیج و گروه‌های جهادی پس از بازپروری و ترک این افراد برای آنها اشتغالزایی کنیم.

یکی از اعضای گروه‌های جهادی نیز در این باره به خبرنگار فارس گفت: در شب‌های سرد زمستان حضور این افراد در این کانال پررنگ‌تر است.

وی با اشاره به اینکه وضعیت بهداشتی کانال برای حضور افراد مناسب نیست و امکان شیوع بیماری بین آنها را افزایش می‌دهد، بیان کرد: گروه‌های جهادی کمک موردی به این افراد می‌کنند اما باید به صورت قطعی برای بازپروری آنها اقدام شود.

این فعال اجتماعی در ارتباط با عدم مراجعه این معتادان به کمپ نیز گفت: طی صحبتی که با آنها داشتیم، هریک دلایل خاص خود را برای عدم حضور در کمپ دارند و باید چاره‌ای در این باره اندیشیده شود.

یکی از اعضای گروه جهادی خادمان بی‌منت نیز با اشاره به اینکه آمار معتادان محله سقاخانه احصا شده و اقدامات بسیاری به منظور بازپروری آنها انجام شده است، گفت: خوشبختانه تعدادی از معتادان اقدام به ترک کرده و برای آنها اشتغالزایی هم شده است.

مجید عباسی با اشاره به اینکه برای کمک به خانواده این معتادان بسته‌های غذایی بین آنها توزیع می‌شود و طی ایام کرونا چند بار این کمک‌ها انجام شده است، گفت: همچنین دوره‌های آموزشی با همکاری فنی‌ و حرفه‌ای برای همسران این افراد برگزار شده که برای آنها اشتغالزایی شود.

وی تصریح کرد: همچنین برای تعدادی از معتادان ترک کرده هم دوره آموزشی تعمیرات موبایل برگزار شده است.

عباسی با اشاره به اینکه معتادان کانال‌خواب هم از همان معتادان محل هستند که منزل نداشته یا محل مصرف ندارند و در آنجا مواد مصرف می‌کنند، گفت: با توجه به اقدامات بازپروری انجام شده تعداد آنها نسبت به سنوات قبل کمتر شده است.

انتهای پیام/73005/ق/ی

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول