اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

خانواده

پژوهشگر خانواده: مردان ایرانی دوست دارند پدر شدن را تجربه کنند/علت فاصله میان فرزندخواهی و فرزندآوری مردان

طبق آمارها مردان ایرانی بسیار بیشتر از آنچه شرایط جامعه و عرف به آنها اجازه فرزندآوری می‌دهد، تمایل به فرزندآوری دارند. اتفاقی که در باره زن ایرانی هم صادق است، اما درباره مردان کمتر به آن توجه و پرداخته می‌شود.

پژوهشگر خانواده: مردان ایرانی دوست دارند پدر شدن را تجربه کنند/علت فاصله میان فرزندخواهی و فرزندآوری مردان

گروه خانواده:  وقتی صحبت از روز پدر می‌شود، اکثر ما تصور می‌کنیم پدرانی که می‌شناسیم خانواده و فرزندان خود را با دلخواه خود شکل داده‌اند. مردی که دوست داشته تشکیل خانواده بدهد و یک یا دو فرزند هم داشته باشد. چیزی که اکثرا از پدران و مردان این جامعه نمی‌شنویم، تمایل و خواسته آنها نسبت به زندگی است که دوست داشتتند آن را تجربه کنند؛ اما علل مهم اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مانع رسیدن آنها به زندگی دلخواهشان شده است.

در حالی که هنوز در جامعه ما ازدواج کردن امری رایج، جاری و پسندیده است؛ و اکثر پسران دوست دارند در قالب ازدواج وارد یک زندگی دونفره بشوند، نکته دیگری که درباره مرد ایرانی اغلب از آن غفلت می‌شود تمایل بالای او به داشتن فرزندان زیاد است. با نگاهی به وضعیت جامعه در حوزه فرزندآوری در نگاه اول این حرف چندان درست به نظر نمی‌رسد. درحالی که طبق آمارها مردان ایرانی بسیار بیشتر از آنچه شرایط جامعه و عرف به آنها اجازه فرزندآوری می‌دهد، تمایل به فرزندآوری دارند. اتفاقی که در باره زن ایرانی هم صادق است، اما درباره مردان کمتر به آن توجه و پرداخته می‌شود.

در این گفت‌گو؛ بهزاد خلیلی، پژوهشگر حوزه خانواده از تمایل مرد ایرانی به فرزندآوری می‌گوید. همچنین علل و عواملی که باعث شده بین فرزندآوری و فرزندخواهی مرد ایرانی فاصله جدی ایجاد بشود، ذکر شده است.

 

آمارها درباره فرزندخواهی مرد ایرانی چه می‌گوید؟ آیا فرزندخواهی زیاد خواسته همه مردان است؟

 هر مردی در زندگی دوست دارد پدری را تجربه کند. این برای هر فرهنگ، اقلیم و نظام سیاسی که مرد در آن رشد پیدا کرده است، صادق است. مثلا در آمریکا حدود 87درصد از مردان آمریکایی علاقه‌مند هستند، پدری را تجربه کنند. در کشورهای اروپایی مثل آلمان حدود 75درصد، در بلژیک حدود 84درصد در سوئد حدود 72درصد از مردان تمایل به فررزندآوری دارند. این آمار از منابعی همچون پاور ریسرچ و «پیمایشی درباره تعداد اعضای خانواده در اروپا» جمع‌آوری شده است.

توجه دارید که این آمار برای کشورهای توسعه‌یافته است. نظام فکری این افراد و سبک زندگی آنها طوری است که از آنها توقع می‌رود تمایل به فرزندآوری نداشته باشند. از دید اکثر دنیا کشورهای توسعه‌یافته در یک رفاه اجتماعی و اقتصادی هستند که دوست ندارند آن را با فرزنددار شدن از بین ببرند. اما این موضوعات با تصور عامه مردم بسیار متفاوت است. در واقعیت در این کشورها فرزندآوری آمار پایینی دارد، اما فرزندخواهی و تمایل به اینکه مردها پدر بشوند آمار قابل توجه و بالایی دارد.

همین اتفاق درباره کشور ما هم وجود دارد. مردهای ایرانی بسیار فرزندخواه هستند و بسیار دوست دارند که پدر شدن را تجربه کنند. میزان فرزندخواهی مردان ایرانی از بسیاری از کشورها بیشتر است. درباره تعداد فرزندان نیز مردان ایرانی تمایل دارند که بیش از سه فرزند داشته باشند. این آمار بی‌نظیر است. یعنی از هر 10مرد ایرانی شش مرد علاقه‌مند است که بیش از سه فرزند داشته باشند.

یکی از مولفه‌های اصلی برای سیاست‌گذاری در حوزه فرزندآوری و جمعیت توجه ویژه به فرزندخواهی مردان و زنان آن کشور است. ایران در این زمینه از منظر سیاست افزایش جمعیت، وضعیت مطلوبی دارد. باید از این فرصت بی‌نظر استفاده کنیم و چالش‌ها را از بین ببریم.

 

اما چیزی که ما در عمل و در سیر نزولی جمعیت و فرزندآوری می‌بینیم با تمایل به فرزندخواهی بالا، در تعارض است

بله در عمل آنچه ما می‌بینیم، نشان می‌دهد که فرزندآوری خانواده‌های ایرانی بسیار پایینتر از چیزی است که در دلخواه ایرانیان وجود دارد. زنان و مردان ایرانی دوست دارند بیش از سه فرزند داشته باشند اما این میزان از فرزندخواهی با میزان فرزندآوری هخوانی ندارد. در واقع فرزندخواهی ایرانیان در سال 1397 فقط 1.7 دهم درصد به ازای هر زن بوده است. اگر تفاصل عدد فرزندخواهی با فرزندآوری محاسبه بشود، خواهیم دید که حدود 1.5 فرزند تفاوت میان خواسته و عمل خانواده ایرانی وجود دارد. این فاصله، فاصله معناداری است و مشخص است که عللی برای آن وجود دارد که باید مرتفع بشود.

آماری که این فاصله زیاد را تشریح می‌کند از چه منبعی به دست آمده است؟

این آمار در پیمایش زندگی خانوادگی در سال 1397 آمده است. این پیمایش را جهاد دانشگاهی انجام داده است و داده‌های معتبری دارد. برای  آمار فرزندخواهی ایرانیان هم که خدمتتان عرض کردم از آمار همین پیمایش استفاده شد.

چه عللی برای این فاصله زیاد بین فرزندخواهی و فرزندآوری متصور است؟

سه علل عمده‌ای که باعث شده مردان ایرانی طبق تمایل خود فرزندآوری نداشته باشند اینها هستند: اول «من نگران آینده فرزندانم هستم»، دوم «نمی‌توانم فرزندم را خوب تربیت کنم و مهارت کافی در این زمینه را یا ندارم یا در جامعه نمی‌بینم» و سوم « توانایی مالی و معیشتی داشتن فرزند یا داشتن فرزندان زیاد را ندارم».

همین علل را با درصدهای نه چندان متفاوتی در صحبت زنان ایرانی هم می‌بینیم. تقریبا علل بین زنان و مردان ایرانی یکی است. یعنی یکی مسئله ذهنی است که ذهن خانواده ایرانی درباره آینده اعتماد و اطمینان ندارد. دیگری مسئله آموزش و تعلیم و تربیت است که خانواده ایرانی شاخه رسمی و آنچه از لوازم تربیت در دسترس دارد را برای تامین آینده فرزندش ناکافی می‌داند. و دیگری بحث معیشت که خانواده ایرانی می‌گوید اگر تعداد فرزندانش بالا برود، توانایی تامین هزینه‌های زندگی آنها را به نحوی که موردقبول خودش و جامعه است، نخواهد داشت.

 

وقتی از آمار 1.7 فرزند به ازای هر زن صحبت می‌کنیم، یعنی بسیاری از خانواده‌های ایرانی اکنون یک فرزند دارند و بسیاری هم اصلا تمایلی به داشتن فرزند ندارد؟ آماری در زمینه تک فرزندی و بی‌فرزندی وجود دارد؟

ما از سال 1385 تا 1395، حدود 80درصد رشد در خانواده‌های بدون فرزند یا تک فرزند را تجربه کرده‌ایم. حدود نیمی از خانواده‌های ایرانی، دارای تک‌فرزند یا بدون فرزند هستند. رشد در بازه زمانی مذکور حدود 11درصد بوده است.

یعنی  علاوه بر اختلاف عددی که بین فرزندخواهی و فرزندآوری خانواده ایرانی وجود دارد، در بعد خانوار هم می‌بینیم که فرزندآوری به شدت کاهش پیدا کرده است. از طرف دیگر ما از دوفرزندی هم عدول کرده‌ایم و به سمت تک فرزندی و بی‌فرزندی رفته‌ایم. این خطایی است که تا حد زیادی به فرهنگ غالب ما تبدیل شده است و بسیار هم برای آینده خانواده و جامعه ایرانی آسیب‌زاست.

در صحبتهای کارشناسان جمعیت و خانواده از آسیب‌زا بودن کم شدن جمعیت جوان زیاد گفته می‌شود. به طور مشخص این وضعیت چه آسیبی به همراه خواهد داشت؟

وقتی این اتفاق بفیتد و مرد ایرانی که مسئول تامین خانواده است به سمت تک‌فرزندی و بی‌فرزندی برود، در وهله اول یک سری آسیبها به تک فرزند خواهد رسید. تک فرزندها عموما مهارت کافی برای ارتباط‌گیری را ندارند، قدرت تصمیم‌گیری پایینی دارند، انسان‌های متوقعی هستند و آسیبهای روانی خاص ناشی از تک فرزندی و تنهایی را تجربه می‌کنند.

دومین موضوع هم آسیبی است که خود والدین می‌بینند. دلبستگی بیش از حد به تک فرزند خود و افسردگی و تنهایی بعد از مستقل شدن فرزند باعث خواهد شد که شرایط سختی را در زندگی تجربه کنند.

از طرف دیگر جامعه هم از این فرآیند آسیب خواهد دید. در حال حاضر ما جمعیت جوانی داریم. جمعیت ما اکثرا و عموما در سن کار هستند و می‌توانند با فعالیت و خدمات‌دهی در جامعه مفید و موثر باشند. منتها اگر این روند فرزندآوری ادامه پیدا کند، جمعیت مردان بالای 60سال ما در 30 سال اینده، سه برابر خواهد شد. یعنی تا سال 1429 ما سه برابر وضعیت کنونی خود جمعیت سالمند بالای 60سال خواهیم داشت. به این ترتیب از سهم مردان 20تا 29 سال و 30تا 39سال نیز به شدت کم خواهد شد. و در ادامه از هر 10مرد ایرانی، سه مرد بالای 60سال سن خواهد داشت. آماری که اصلا مطلوب نیست.

 

اما بسیاری از کشورهای دنیا هم این شرایط را تجربه می‌کنند. یعنی برنامه‌ای برای افزایش جمعیت ندارند و جمعیت جوان کمی هم دارند. چرا این موضوع برای آنها مسئله نیست؟

وقتی سالمندی در جامعه‌ای غالب و تبدیل به مشکل شد به راحتی نمی‌توان از پس آن برآمد و وضعیت را به سابق برگرداند. یعنی اینطور نیست که این کشورها که شامل برخی کشورهای اروپایی می‌شود، از وضعیت خود راضی باشند.

 خطر این وضعیت بیشتر متوجه خود مردان و بعد هم خانواده و جامعه است.  اکثر درآمد دولتها صرف هزینه‌های سلامت سالمندان می‌شود. کشور ما در این وضعیت در حوزه صنعت و تولید به مشکل جدی برخواهد خورد. در وضعیت اشتغال به شدت متضرر خواهیم شد. چون نیروی کار کاهش اساسی پیدا خواهد کرد. خدمات‌دهی و حق ق بیمه و پرداخت مالیات هم کم خواهد شد که منجر به کاهش بودجه عمومی کشور و ضررهای متعدد به جامعه می‌شود.

از طرف دچار مشکلات جدی در حوزه حقوق‌های بازنشستگی خواهیم بود. افراد بالای 60سال بازنشسته محسوب می‌شوند و دیگر مولد نیستند. بلکه هزینه‌ای به نام دریافت حقوق و مزایای بازنشستگی دارند. جوانانی باید در جامعه باشند که تولید ثروت کنند و ما آن ثروت را هزینه ایام بازنشستگی سالمندان کنیم. وقتی این جمعیت جوان وجود ندارد و نیروی کار کاهش پیدا کرده است؛ تولید ثروتی انجام نمی‌شود و امورات سالمندان نیز سپری نخواهد شد.

اینها پیش‌بینی از وضعیت آینده است. در صورتی که نهادهای ذی ربط به علل کاهش فرزندآوری خانواده ایرانی شامل نگرانی از آینده، نگرانی از آموزش و تعلیم و تربیت و عدم اعتماد به وضعیت اقتصادی جامعه، توجه کافی نکنند وو برنامه‌ای برای رفع آنها ارائه ندهند؛ باید منتظر رسیدن به این پیش‌بینی‌ها جامعه‌شناسانه و کارشناسانه در حوزه خانواده و جمعیت باشیم.

از آن طرف خانواده ایرانی هم اگر تلاش و تدبیر نکند تا فاصله ایجاد شده بین فرزندخواهی و فرزندآوری خود را پر نکند، در آینده گرفتار وضعیتی که تشریح کردیم، خواهد شد.

کشورهایی که که شما می‌گویید بسیاری از وجوه این پیش‌بینی در آن اتفاق افتاده است، کشورهایی هستند که زمانی سیاست افزایش جمعیت و فرزندآوری را کنار گذاشتند و حالا جمعیت سالخورده‌ای دارند که به دلیل تنهایی و انزوا دچار انواع بیماری‌های روانی و افسردگی هستند. دولت نیز بعضا توانایی پرداخت حقوق کافی و خدمات لازم به آنها را ندارد. در واقع در بسیاری از این کشورها سالمندان آنچنان مورد توجه جامعه و دولت نیستند چون دیگر مولد نیستند و فقط هزینه به همراه دارند.

 

شما برای اینکه جامعه به پیش‌بینی‌های جمعیتی در سل 1429 نرسد چه پیشنهاداتی مطرح می‌کنید؟

راهی که پیشنهاد داده می‌شود این است که رسانه را جدی‌تر بگیریم. صداوسیما در این فرهنگسازی می‌تواند بسیار کمک کند. صداوسیما به جای نشان دادن یک خانواده لاغر که شامل تک‌فرزند یا نهایتا دو فرزند است، خانواده‌های موفق را با تعداد اعضای بیشتر را به نمایش بگذارد.

متاسفانه در بسیاری از تولیدات اخیر این سازمان می‌بینیم که فرد حتی خانواده درست و حسابی یا اصلا هیچ خانواده‌ای ندارد. فردی که از ابتدا تا انتهای فیلم یا سریال هیچ خانواده مشخصی برای او تعریف و معرفی نمی‌شود.  در کشوری که سیاست آن بر افزایش جمعیت است اصلا این چنین محتوایی اجازه پخش نخواهد گرفت؛ اما صداوسیما به دلایل مختلف این ملاحظات را رعایت نمی‌کند. یکی از دلایل آن تلاش برای درآمد بیشتر به خصوص در تبلیغات بازرگانی است. فارغ از اینکه این سبک نمایش، فرهنگسازی خواهد کرد.

میلیون‌ها نفر از مردم متاثر از صداوسیما هستند. اگر سیاست‌هایی که در ظرفیت صداوسیما برای افزایش فرزندآوری وجود دارد را افزایش بدهیم، قطعا می‌توانیم در این زمینه موفقیت‌های زیادی به دست بیاوریم. در تبلیغات صداوسیما غیر از خانه‌عای لوکس و یک زن و شوهر با یک یا نهایتا دوبچه چه می‌بینیم؟ اینها مسائل کوچک و کم‌اهمتی نیستند. تاثیرات رسانه‌ای مثل صداوسیما بر وضعیت امروز تک‌فرزندی یا بی‌فرزندی زوجین انکارناپذیر است.

 یا به عنوان مثال وقتی در تلویزیون شخصیت پدر یک شخصیت توسرخور نشان داده می‌شود و یا پدری که فرزندان زیادی دارد دارای مشکلات اقتصادی است و با بدبختی نمایش داده می‌شود، چه انتظاری داریم که جامعه به غلط به این انگاره معتقد نشود که مثلا داشتن سه فرزند، مساوی با وضعیت اقتصادی بدتر و بدبختی بیشتر است؟

من اعتقاد دارم که صداوسیما اگر سیستم بازرگانی خود را تغییر بدهد و دست به تولید آثاری بزند که روی نکات مثبت یک خانواده پرجمعیت مثل زندگی شیرین، حمایت اعضا از هم، کمک و دستگیری فرزندان از والدین و... تمرکز کند، فضا در جامعه بسیار عوض خواهد شد. مرد و زن فطرتا تمایل به فرزندآوری دارند و چه کسی است که شیرینی‌های یک خانواده پرجمعیت را ببیند و بی‌فرزندی و تک‌فرزندی را انتخاب کند؟

شاید بسیاری تصور کنند مسائلی از این دست، نیاز به راهکارهای خارق‌العاده دارد. اما راهکارها در توجه به همین مسائل به نظر بی‌اهمیت، نهفته است.

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول