اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ  /  تاریخ

روزی که ایرانی‌ها یک صاحب‌منصب بی‌تدبیر را پس زدند

۱۸ اسفند سال ۱۱۱۴ شمسی نادر شاه افشار تاج‌گذاری کرد. این اتفاقی فرخنده برای ایران بود؛ ایرانی‌ها صاحب‌منصبان بی‌تدبیر را پس‌زدند و با یک «وثیقه‌نامه» فردی مدبر را برای اداره امور کشور و بهبود وضعیت نابه‌سامان برگزیدند.

روزی که ایرانی‌ها یک صاحب‌منصب بی‌تدبیر را پس زدند

همین دیروز| گروه تاریخ خبرگزاری فارس ـ امین رحیمی: ماجرا از آن‌جا شروع شد که امپراتوری صفویه رو به زوال رفت. چرا؟ چون سردمدارانش افتادند به خوشگذرانی و از مملکت غافل شدند و نیروی نظامی تضعیف شد و اقتصاد رها شد و به مذهب بی‌اعتنایی شد و به جای آدم‌های کاردان، مفت‌خورها و فرصت‌طلبان و چاپلوسان کارها را برعهده گرفتند و مناصب را اشغال کردند. خلاصه این‌که «مدیریت شاه سلطان حسینی» برقرار بود و اتفاقا این «شاه سلطان حسین» هم همان‌زمان شاه بود! آن‌قدر بی‌خیال و بی‌خبر بود از همه‌جا که مملکت را آب برد و او را خواب! در این حد به مشکلات و مسائل کشور بی‌اعتنا بود که اطرافیانش هر کاری می‌کردند و هر پیشنهاد ناجوری هم که می‌دادند سلطان فقط به گفتن «یاغچی دیر» یا به گویش خودش «یخشی دور» بسنده می‌کرد که یعنی «خوب است» و معروف شده بود به سلطان حسین یخشی دور!

این آقای یخشی دور بی‌خیال که ادای سلاطین را درمی‌آورد و فقط در مناسبت‌ها و تشریفات ظاهر می‌شد، وقتی «محمود افغان» آمده بود و رسیده بود پشت دروازه‌های پایتخت، تازه یادش افتاده بود کمک بخواهد. هیچ‌کسی هم برای کمک نیامد و ارتش هم فروپاشیده بود. عاقبت چه شد؟ معلوم است چه می‌شود؛ سلطان حسین در نهایت خفت برای خودش و برای امپراتوری صفویه، خودش رفت تاج را گذاشت روی سر محمود افغان!

شهرت سلطان حسین صفوی به بی‌خیالی شعر هم داشت: «آن ز دانش تهی ز غفلت پُر، شاه سلطان حسین یخشی دور»

اگر دنبال آسایش هستید...

حالا این‌که می‌گویند شاه سلطان حسین خودش رفت، تاج را گذاشت سر محمود افغان کنایه است؟ نخیر. واقعا همین کار را کرد و تسلیم‌ شدن به مشکلات و رها کردن مملکت واقعا در همین حد اعلای کلمه تجلی یافت. غیر از این هم نمی‌شد انتظار داشت و از قبل معلوم بود روزی بالاخره چنین می‌شود؛ از همان روزی که «شاه سلیمان یکم» پدر شاه سلطان حسین که می‌دانست این پسرش همیشه در حرمسرا بوده و تجربه حکومت ندارد در بستر مرگ وصیت کرده بود که اگر دنبال آسایش هستید، حسین میرزا [شاه سلطان حسین] و اگر به دنبال اقتدار هستید، عباس میرزا [پسر دیگر شاه سلیمان یکم] را به سلطنت برگزینید.

بله، عاقبت هم این شد که اصفهان محاصره شده بود و آقای یخشی دور که دنبال آسایش بود و پی اقتدار مملکت نبود، نه حال جنگ با بیگانه داشت و نه تدبیرش را اندیشیده بود و قشنگ رفت تاج سلطنت را با دست خودش گذاشت سر محمودخان.

«ژوزف آپی سالمیان» منشی کنسول فرانسه در اصفهان، آن واقعه را برای تاریخ ثبت کرده است: «طرّه پادشاهی را از دستار برگرفته آن را برای تسلیم به محمود به امان‌الله سپرد، ولی چون متوجه شد که محمود از این کار آزرده‌خاطر است، طرّه را از امان‌الله بازگرفت و خود نزد محمود رفت و آن را با دست‌های خویش بر سر محمود بسته، بار دیگر برای وی توفیق خواست و بی‌درنگ به جای خویش بازگشت و نشست».

خب بعدش چه شد؟ لشکر محمود افتاد به جان اصفهان و ایران و غارت کردند و کشتند و سوزاندند و همه می‌دانستند مملکت از دست بی‌لیاقت‌ها بود که افتاد دست بیگانه‌ها. این‌طوری شد که امپراتوری صفویه تکه‌پاره شد و آن شکوه و عظمت رفت و به جایش یک دوره ناآرامی آمد.

نگاره‌ای قدیمی از نادر شاه افشار

ایرانی‌ها جمع شدند

صفویان چه کردند؟ شاهزادگانش فرار کردند و چند نفرشان رفتند چند گوشه‌ای از ایران و برای خودشان یک نیمچه حکومتی داشتند چندسالی که هیچ! محمود افغان هم دچار جنون شد و عموزاده‌اش «اشرف افغان» سرش را برید و به جای او نشست.

اما ایرانی‌ها ننشستند و نگاه کنند. یک‌روز بالاخره جمع شدند و «نادر قلی» را برگزیدند که سرداری لایق بود در دستگاه صفویه و خراسان بزرگ را هم تصرف کرده بود و اهل نظم و اقتدار بود و کار مملکت را سپردند به او. نادر قلی شر اشرف افغان را هم کم کرده بود و در تعقیب او تا افغانستان هم رفته و قندهار را هم گرفته بود.

نگاره‌ای از نبرد نادر با سپاه اشرف افغان

القصه، ۱۸ اسفند سال ۱۱۱۴ شمسی بود که نمایندگان ولایات و اقوام و ایلات به همراه حدود ۲۰ هزار نفر و بنا به برخی اسناد، حدود ۱۰۰ هزار نفر در دشت مغان جمع شدند و نادر را به قدرت رساندند و یک وثیقه‌نامه هم نوشتند که از نظر تاریخی آن‌قدر اهمیت دارد که در کتب مربوط به تاریخچه دموکراسی در جهان از آن یاد می‌شود. همین کافی بود دیگر؛ نادر روس‌ها و عثمانی‌ها را از چهارگوشه مملکت بیرون کرد و هر چه از ایران رفته بود از بخارا و خوارزم گرفته تا قندهار و بحرین پس گرفت و از شمال و شرق نقشه ایران را گسترش داد و حکومت دوره افشاری شد بزرگ‌ترین امپراتوری ایران پس از عهد ساسانی.

امنیت ایران و نامه‌های بی‌پاسخ

جالب این‌که کار مشهوری که نادر کرد باز هم به همان اشرف افغان ربط داشت. امیران و بازماندگان اشرف هر وقت که سپاه نادر آن‌طرف‌ها بود، فرار می‌کردند به دهلی نزد شاه گورکانی هندوستان و هر بار سپاه نادر آن‌طرف‌ها نبود بازمی‌گشتند و در قندهار مدعی حکومت می‌شدند و بلوا و شورش به‌پا می‌کردند. آن اطراف امنیت نبود اصلا. نادر هم محترمانه نامه نوشت به «محمد شاه گورکانی» که جلوی این‌ها را بگیرید و نامه بی‌پاسخ ماند. دفعه بعد به جای پیک، نامه را توسط یکی از درباریان فرستاد که باز هم بی‌نتیجه ماند. بعد یکی از نزدیکانش را فرستاد که گرفتند و او را زندانی کردند. بعد یکی از امیرانش را فرستاد که بالاخره جواب بگیرد که این یکی را کشتند! نادر درباره مرگ فرستاده‌اش توضیح خواست و بی‌نتیجه ماند و بله، شد آن‌چه همه می‌دانیم.

نقاشی نبرد «کرنال» و فتح هند بر دیواره کاخ چهلستون اصفهان

امروز در تاریخ مناسبت‌های دیگری هم هست

امروز ۱۸ اسفند مصادف با ۸ مارس میلادی و ۲۴ رجب هجری قمری در تقویم تاریخ، مناسبت‌های دیگری هم دارد.

ـ درگذشت «عمر بن عبدالعزیز» خلیفه اموی در سال ۱۰۱ قمری
ـ وفات دانشمند بزرگ «ابونصر فارابی» معروف به «معلم ثانی» در سال ۳۳۹ قمری
ـ رحلت علامه «سید محمد مهدی بحرالعلوم» در سال ۱۲۱۲ قمری
ـ زادروز «اتو هان» دانشمند معروف آلمانی در سال ۱۸۷۹ میلادی
ـ درگذشت «سیمین دانشور» نویسنده و مترجم ایرانی در سال ۱۳۹۰ شمسی

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول