خبرگزاری فارس- احمد اولیایی: ایمان دو بخش دارد؛ بخشی پیرو کلام شریف حضرت «إِنَّ الاْیمَانَ یَبْدُو لُمْظَةً فی الْقَلْبِ» در درون انسان میجوشد و قسمتی نیز در عمل تبلور پیدا میکند. قضاوت در مورد افراد نسبت به بخش درونی امری دشوار و شاید غیر ممکن باشد اما عمل را میتوان دید، سنجید و قضاوت کرد.
قضاوتهای تاریخی فقط یک پدیده مانده در تاریخ نیستند بلکه میتوانند آوردههای فراوانی برای امروز ما داشته باشند به خصوص زمانی که ایمان و اخلاص اموری پیچیده شده و انسانها را نمی توان به راحتی قضاوت کرد. چه در عرصه سیاست و چه در معاشرات شخصی و میان فردی این سنجیدنها، قضاوتها، ارزیابیها و برچسب زدنها میتواند بر پایه یک اشتباه بنا شود و آن، اصرار بر کشف ایمان به جای سنجش عمل است.
هنگامی که به صدر اسلام و تاریخ بعثت باز میگردیم، به شخصیتی برمیخوریم که سالها بعد، بزرگترین علمای شیعه و اهل سنت پیرامون ایمان او گفتگو کرده اند. او ابوطالب عموی رسول خدا صلی الله علیه و آله و پدر امیر المومنین علی علیه السلام است. برخی از علمای اهل سنت معتقدند که ابوطالب هیچگاه به اسلام ایمان نیاورد و مشرک از دنیا رفت اما شیعه ابوطالب را از اولین مسلمانان اسلام میشمارد.
این بررسی هرچند در تاریخ و مطالعات تاریخی لازم است اما بهنظر میرسد گاهی آنچه در ارزیابی فرد میتواند راهگشا تر باشد ارزیابی فعل و خدمات اوست. این، میتواند یک الگو برای قضاوتهای اجتماعی امروز نیز باشد. هنگامی که زندگی حضرت ابوطالب علیه السلام را مرور میکنیم سراسر خدمت است و کنشهای حمایت گونه از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم. تا جایی که ابن ابی الحدید هم در باره او میگوید: «ان الاسلام لولا ابوطالب لم یکن شیئا مذکورا؛ اگر ابوطالب نمیبود، از اسلام هم خبری نبود.».
او از همان ابتدا که از تحویل دادن پیامبر به قریش خودداری کرد عمل مومنانه خود را به رخ کشید و تا شعب ابی طالب و محاصره اقتصادی در کنار پیامبر رنجها را تحمل کرد. او کفیل محمد صلی الله علیه و آله در کودکی یتیمانه و یار وی در تبلیغ و بسط اسلام بود. او پس از سفارش عبدالمطلب تمام وقت خود را صرف مراقبت حضرت رسول کرد و در حفظ جان او دائما نگران و در تلاش بود.
در طول 50 سال حمایت خادمانه از پیامبر بارها جواب رد به تطمیعها و تهدیدهای قریش داد و پیامبر را با این کلام «اذهب یا بن اخى؛ فقل ما احببت فوالله لا اُسلمک لشىء ابدا» آرام و حمایت دائمی خود را اعلام می کرد. لذا میبینیم که بعد از وفات ابوطالب قریش جرأت پیدا کرده و آزار خود را تشدید میکند تا جایی که پیامبر میفرمایند: «ما نالت قریش منى شیئا اکرهه حتى مات ابوطالب؛ کفار قریش نتوانستند با وجود عمویم کارهاى ناشایست نسبت به من انجام دهند، تا این که او وفات کرد». حمایت ابوطالب از رسول خدا آنقدر بود که پس از وفات وی حضرت جبرئیل بر پیامبر نازل شد و به ایشان گفت دیگر از مکه خارج نشو چرا که دیگر یاوری ندارد.
حال سوال این است که با این همه خدمات ارزنده که همه از مصادیق ایمان است چرا باید در باب ایمان قلبی و یا زبانی وی گفتگو کنیم؟! آیا این مقدار رفتار و کنش برای احترام ما به ابوطالب و قلمداد کردن وی در زمره مومنان کافی نیست؟! البته همانطور که پیش تر ذکر شد، بحثهای کلامی و تاریخی به جای خود لازم است اما این یادداشت در صدد است در نگاه جامعه شناختانه به مقوله «ارزیابی اجتماعی افراد» این نکته را گوشزد کند که گاهی خواندن نیات و ایمان قلبی نیاز نیست و بررسی اعمال و رفتار ظاهری میتواند ما را به سمت شناخت و ارزیابی مطلوب هدایت کند.
در جامعه امروز نیز افراد بسیاری هستند که قضاوت میشوند و از ایمان، کفر، نفاق، شرک، نفوذی بودن و یا خیانت آنها گفته میشود و حال آن که میتوان به راحتی اعمال آنها را ملاک قرار داد. کاری که مخالفان ایمان حضرت ابوطالب نکردند و لذا چنین فردی را که سراسر زندگی ش مملو از خدمت مومنانه به اسلام است را غیر مسلمان خطاب کردند.
انتهای پیام/2258