اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

چهارمحال و بختیاری

عاشقانه‌های یک کهنه پاسدار| بعد از خطبه عقد مستقیم به سپاه بازگشتم/ همه‌جوره مدیون همسرم هستم

در این گزارش، گفت‌وگویی از یک پاسدار بازنشسته سپاه و همسرش را می‌خوانید که از عشق‌شان به پاسداری و تلخ و شیرین‌های 30 ساله در طول خدمتش را روایت می‌کنند.

عاشقانه‌های یک کهنه پاسدار| بعد از خطبه عقد مستقیم به سپاه بازگشتم/ همه‌جوره مدیون همسرم هستم

به گزارش خبرگزاری فارس از شهرکرد به بهانه میلاد سید الشهدا(ع) و روز پاسدار برای دقایقی مهمان خانه حاج محمدعلی رحیمی (پاسدار بازنشسته) شدیم تا بیشتر با ابعاد زندگی این پاسدار قدیمی آشنا شویم.

فارس: ماجرای ورودتان به سپاه را برایمان شرح دهید؛ اگر به همان روزهای دهه شصت بازگردید باز هم وارد سپاه می‌شوید؟

بنده قصد حضور در جبهه را داشتم، اما روز اعزام که در صف ایستاده بودم شهید ذوالفقاری که نیروی مالی سپاه بود بنده را از صف جدا و با اعزامم مخالفت کرد و گفت: «شما دیپلم داری، اینجا به وجودت بیشتر نیاز داریم» که به ین ترتیب در سپاه ماندگار شدم.

از او پرسیدم اگر به سال‌های 66-65 بازگردید باز هم سپاه را انتخاب می‌کنید؟ چشمانش برق خاصی زد و با بغضی که نشان دهنده علاقه‌اش به سپاه بود گفت: اگر صد بار دیگر هم قرار باشد شغلی انتخاب کنم سپاه را برمی‌گزینم هرچند درست است که در ظاهر بازنشسته شده‌ام اما سپاه و خدمت در راه اسلام همچون چراغی در قلبم روشن است و هرگاه لازم باشد برای پاسداری، دفاع و یا حتی جنگیدن برای عزتمندی این راه مقدس با تمام قوا، اعضاء و جوارحم آماده هستم.

پاسداری که به لباس و آرم و درجه نیست، پاسداری به دل است، اصلا جنس کار سپاه، کار دلی است؛ یک پاسدار خوب یک عاشق سینه سوخته است، (با خنده‌ای حسرت‌گونه ادامه می‌دهد) و بهای این عشق شهادت است؛ ماموریت ما درست است علی الظاهر بعد از 30 سال خدمت در سپاه تمام شده اما رسالت ما همچنان ادامه دارد و دست از پاسداری بر نمی‌داریم؛ مگر می‌شود برای عشق تاریخ انقضا قرار داد؟ مثلا من بگویم تا 30 سال عاشق کارم هستم؟ نه دخترم اینطور نیست، عاشقی پایان ندارد! ( در ادامه حاج محمدعلی با صدای لرزان زیر لب این اشعار را زمزمه می‌کند) دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد      چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد...

فارس: در مورد فرزندان‌تان هم کمی برایمان توضیح دهید.

«حاج محمد» در مورد ادامه‌دار بودن راه سپاه در میان اعضای خانواده‌اش هم توضیح داد:  خداوند 2 پسر و یک دختر به بنده هدیه داده است که هر سه در جبهه فرهنگی فعال هستند. پسر ارشدم در سپاه پاسداران اصفهان مسیر بنده را طی می‌کند که توفیق بزرگی نیز‌ نصیبش شده و شاعر آل‌الله است که از او به عنوان شاعر آئینی و کسی که شعر تاریخی (منم باید برم آره، برم سرم بره...) در استان و حتی کشور یاد می‌کنند.

پسرم شاعر شعر ماندگار "منم باید برم، سرم باید بره..." بوده که جزو افتخارات زندگی من است

دخترم نیز چند سال است که در مجموعه‌های انقلابی مختلف در تهران و استان در حال مطالبه‌گری مشکلات مردمی به خصوص مسایل فرهنگی است و خوشبختانه افتخارات بزرگی را نیز در این مسیر کسب کرده و فرزند آخرم که دانشجو است، با توجه به توانایی‌هایش آینده درخشانی برای او پیش‌بینی می‌کنم.

فارس: در مورد کارتان برایمان توضیح دهید، حتما در این 30 سال خاطره‌های جذابی دارید.

ابتدای فعالیتم در سپاه تا پایان جنگ تحمیلی در این مرکز ساعت کاری معنایی نداشت و شبانه روز سر کار بودیم به گونه‌ای که شب‌ها در سپاه می‌خوابیدیم و صبح متوجه غیبت تعدادی از همکاران می‌شدیم که بعد از پرس‌وجو از اعزام آن‌ها به جبهه باخبر می‌شدیم و دو روز دیگر پیکره‌های گلگونشان به گلزار شهدا منتقل می‌شد که این موارد اوضاع کاری سختی را رقم زده بود.

با این وجود حتی  برای مراسم عقد از محل کار به محضر و بعد از پایان برنامه، مستقم از محضر مجدد به سپاه بازگشتم و برای مراسم عروسی نیز تنها سه روز آخر هفته یعنی چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه را مرخصی گرفتم و ساعت کاری بعد از ازدواج نیز به گونه‌ای بود که بعد از هر دو روز کاری فقط یک شب تا صبح اجازه رفتن به منزل را داشتیم.

البته بعد از جنگ اوضاع بهتر شد و از ساعت ۷ الی ۱۴:۳۰ در محل کار بودیم، زمانی که افسر جانشین بودم نیز به مدت هشت سال شیفتی انجام وظیفه می‌کردم یعنی ۲۴ ساعت سر کار و ۴۸ ساعت در منزل بودم که این سال‌ها فرزندانم در سن نوجوانی بودند یعنی سنی که نیاز به محبت پدرانه و حضور پدر در زندگی‌شان داشتند که نتوانستم کامل در اختیار فرزندان و خانواده باشم و زحمت تربیت فرزندان به دوش همسرم افتاد که دست تنها و با توسل به اهل بیت(ع) در تربیت فرزندان زحمت کشید که همیشه مدیون زحمات او هستم.

فارس: حالا که فضا عاشقانه شد در مورد همسرتان نکته‌ای دارید که بفرمائید؟

همسرم بزرگترین پناه من بود در زندگی، حقا و انصافا خدا حقش را حلال کند، خیلی صبوری کرد، مجاهدت کرد، بسیاری از مصائب زندگی را یک تنه و با تاسی به حضرت زهرا(س) به دوش کشید و خم به ابرو نیاورد؛ تا امروز هیچگاه از کمبودها، از غیبت‌های طولانی‌ام در خانه و از کاستی‌ها گلایه نکرده، همیشه به من روحیه می‌داده و هرجایی هم من کم می‌آوردم حاج خانوم دلگرمی‌ام بود و با صبر و آرامشش به من قوت قلب می‌داد.

هرجایی هم من کم می‌آوردم حاج خانوم دلگرمی‌ام بود و با صبر و آرامشش به من قوت قلب می‌داد.

امروز اگر من توفیق داشتم 30 سال در سپاه خدمت کنم، همسرم هم در تمام این 30 سال زحمت مدیریت زندگی و امور را کشیده و زبانم برای تقدیر از ایشون قاصر است و دعا می‌کنم اجر زحماتش را از دست بی بی دو عالم بگیرد.

در ادامه این گفت‌وگو به پای صحبت‌های اقدس امیری، همسر این پاسدار بازنشسته نشستم تا بتوانم بیشتر از زندگی یک شخصیت نظامی روایت کنم.

فارس: حاج خانم از آشنایی‌تون با حاج آقا برایمان تعریف کنید.

زمانی که حاجی به خواستگاری‌ام آمد ۱۷ سال داشتم و چند ماهی می‌شد که در سپاه دستش بند شده بود، با وجود اینکه پسر عمه بنده است اما یکی از مهمترین دلایل پذیرش ایشان به عنوان همسر آینده شغل شریفش بود که از کودکی علاقه خاصی به این شغل و لباس مقدس داشتم.

هرچند شیفت‌های ایشان در سپاه در مناسبت‌های مختلف و حساس کشور و یا مسئول شب بودن‌هایش بنده را در تربیت فرزندان و گذران زندگی تنها می‌گذاشت و گویا قبل از ازدواج با بنده به عقد سپاه درآمده بود اما همه سختی‌ها به خاطر علاقه‌ام به سپاه و همین که می‌دانستم برای پاسداری از کشور و رهبرم تلاش می‌کند، قابل تحمل بود.

شغل نظامی سختی‌های خاص خود را دارد، همیشه باید آماده باشی، ساعت کاری مشخصی نداشت و حتی نیمه شب با یک تماس تلفنی به محل کار اعزام می‌شد فارغ از اینکه همسر و فرزندانش در منزل تنها هستند، در بسیاری از مناسبت‌های سال مانند عید نوروز و ... در منزل نبود، در بسیاری از جشن‌ها و مراسمات فامیلی یا شرکت نمی‌کردیم یا ناچاراً بدون حضور ایشان حاضر می‌شدیم.

امیری گفت: در نبود همسرم تربیت فرزندان سخت‌تر بود هرچند زمانی که در خانه بود از وقت خود فقط برای من و فرزندان استفاده می‌کرد اما تلاشم این بود که بچه‌ها را با مکتب اهل بیت علیهم السلام آشنا کنم تا راه زندگی درست را ببینند و الگو بگیرند که خدا رو شکر اکنون هر سه آن‌ها اهل هیئت و مسجد شدند و همین برایم کافیست.

همین الگوی مناسب و علاقه‌ام به این شغل سبب شد که فرزند بزرگم نیز در این راه قدم بگذارد و شغل پاسداری را انتخاب کند و این راه در خانواده ما به پایان نرسیده است هرچند پاسداران کشور همه با هم یک خانواده‌ هستند و با دیدن فیلم‌های رژه این خانواده بزرگ اشک خوشحالی و غرور در چشمانم حلقه می‌زند و برای سلامتی همه آن‌ها دعا می‌کنم.

فارس: همسر یک پاسدار بودن چه حسی دارد؟

بلاخره هر کدام از ما مقدراتی داریم و خداوند به هر کس به طریقی روزی‌اش را می‌رساند؛ اما به نظر من کسانی که شغل پاسداری را انتخاب می‌کنند از جهاتی برگزیده شدند برای یک ماموریت مهم؛ از حس و حالش نمی‌توانم بگویم که قابل وصف نیست، امروز همه ما به واسطه عملکرد درخشان سپاه در حوزه‌های مختلف به عنوان یک ایرانی به این نهاد افتخار می‌کنیم و حس غرور داریم؛ اما من به عنوان یک همسر پاسدار از این حس چندین برابر بهره‌مند بودم؛ لباس‌های فرم و نظامی حاجی را با عشق می‌شستم، با عشق اتو می‌زدم و معتقدم بدون وضو نباید این لباس را پوشید؛ لباس سربازی امام زمان (عج) حرمت دارد، معتقدم گرد و خاکی که روی این لباس می‌نشیند هم حرمت دارد.

فارس: به جوانانی که تصمیم دارند شغل پاسداری را انتخاب کنند چه توصیه‌ای دارید؟

 جوانان سعی کنند شغل خود را بر حسب علاقه و توانمندی که دارند انتخاب کنند و تنها به درآمد و مادیات فکر نکنند، مثلاً سپاه برای من یک عشق و علاقه بود نه کار و درآمد، لذا توانستم ۳۰ سال را با جان و دل و بدون آنکه یک برگ سیاهی در کارنامه خود داشته باشم و یا دقیقه‌ای پشیمان شوم به پایان برسانم ولی اگر از نظر مالی این شغل را انتخاب می‌کردم همان سال‌های اول از ادامه باز می‌ماندم.

پاسداران جوان پاسداری را به عنوان خدمت به مردم و خود را خادم مردم بدانند و در راستای محقق شدن اهداف سپاهی در تراز لشگر امام زمان(عج) گام بردارند نه اهداف شخصی و مادی خود، هر چند هدف برای زندگی افراد مهم است اما باید مراقب باشند که زندگی دنیای مادی آن‌ها را از آخرت و اهداف مقدس دور کند.

فارس: نکته پایانی اگر هست بفرمائید.

ضمن تشکر از شما و خبرگزاری انقلابی‌تان و تبریک مجدد اعیاد شعبانیه به عنوان حسن ختام شعری که پسرم اخیرا در وصف پاسداران سروده را تقدیم‌تان می‌کنمک

یک یاعلی گفتیم و عشق آغاز کردیم/ زان پس به هر میدان زدیم اعجاز کردیم

گفتیم یازهرا، مدد از او گرفتیم/ از انقلاب فاطمه الگو گرفتیم

ما این چهل سال عزت و مردانگی را / این اقتدار و شوکت و فرزانگی را

از چشم پر خیر خمینی ارث بردیم/ ارثی که به یار خراسانی سپردیم

هرگز نبیند دشمن از ما خستگی را / نومیدی و کم کاری و وابستگی را

امروز محکمتر بر آن عهد ایستادیم/ درگام دوم پا در این میدان نهادیم

ما سبز پوشان سینه سرخ از عشق هستیم/ ما پاسداران با شهیدان عهد بستیم

سربازهای لشکر صاحب زمانیم/ همواره پای عهد با جانان بمانیم

هستیم تا روزی که جان از تن درآید/ یا آفتاب طلعت مهدی برآید

انتهای پیام/68036

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول