اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فارس

ساعت به وقت انفجار؛ روایت جانباز مدافع حرم زرین‌دشتی

جانباز مدافع حرم زرین‌ به دلیل اصابت موج موشک و برخورد ترکش‌ خونریزی شدید ریه، چندین عمل و تب لرزهای هر ماهه که موجب بستری شدنش می شود دچار یک دنیا تغییر برایش شده است.

ساعت به وقت انفجار؛ روایت جانباز مدافع حرم زرین‌دشتی

به گزارش خبرگزاری فارس از زرین دشت،  از ساعت پنج صبح تا ۱۱ با تروریست‌های تکفیری داعش درگیرند.

صدای مهیب موشک و پس از آن یک انفجار بزرگ؛  انبار علوفه ای که در آن سنگر گرفته بود، روی سرش آوار می‌شود. او می ماند و صدای سوت ممتد موشک و پس از آن سیاهی مطلق.

 با تمام توان یا حسین سر می‌دهد و شهادتین را می‌خواند. او مطمئن بود که هر دو پایش همراه با شعله های سرکش موشک زبانه کشیده و مذاب شده است. آخر او تنها بازمانده زیر آوار جامانده این انفجار بزرگ بود.

جانبازی که ماه‌ها است تقویم خاطراتش روی ۱۷ آذر ماه سال ۱۳۹۴ و ساعتی به وقت انفجار، تنظیم شده است. ساعتی که او را  تا همیشه تاریخ حسرت به دل گذاشته و از هم‌رزمانش جدا ساخته است.

 پس از آواربرداری و انتقال وی از زیر خروارها خاک و بتون به بیمارستانی در حلب منتقل می شود. همه از ماندنش قطع امید می کنند.

پزشک سوری وی، از او در رابطه با محل سکونتش سوال می کند و تلفنش را به او می سپارد تا خانواده اش را در جریان بگذارد اما او خوب می‌دانست همسر و والدینش تاب نمی آورند و از تماس ممانعت می‌کند چون در زمانی بیهوشی شنیده بود که پزشکان اذعان کرده اند که تا صبح فردا دوام نمی آورد و شهید می شود.

اما گویا تقدیر به گونه ای دیگر رقم زده می‌شود و او را به تهران منتقل می‌کنند. چون امیدی به بهبود نداشتند، فقط او را مهیای استقبال از پیکر و انتقال به محل زادگاهش در ایران می کنند.

اما از آنجا که هیچ‌کسی جز خداوند به احوال بندگانش آگاه نیست، پس از تحمل چندین عمل سنگین روی گردن و نخاع که هیچ نتیجه ای نداشت و برای همیشه ویلچرنشینش کرد، زندگی دوباره اما متفاوتی را آغاز می‌کند.

از کار افتادن هر چهار دست و پا برای همیشه، درگیری شدید ریه ها و بالا آوردن خون لخته شده، حاصل اصابت موشکی بود که تا ۴۰ روز میهمان ناخوانده ریه های این جوان برومند استان فارسی بود.

اسماعیل قهرمانی، یکی از پاسداران برومند اهل دهستان زیرآب از توابع بخش مرکزی شهرستان زرین دشت است که با لبیک به ندای حضرت زینب، پا در مسیر دلدادگی و فاداری به اهل بیت و با الگو قرار دادن سیره حضرت ابوالفضل العباس رفت تا امنیت را برای این مرز و بوم به ارمغان بیاورد. رفت تا اجازه ندهد دشمن تا فرسنگها دورتر به مرز خاکمان نیز ورود کند.

او زاده اولین روز بهار ۱۳۶۵ است و دارای یک دختر هشت ساله به نام نسترن و یک پسر سه ساله به نام امیر عباس است.

 در خانواده ای نام آشنا و افتخار آفرین به دنیا آمده است، یکی از برادرانش هم اکنون دادستان هرمزگان و دیگری رئیس دادگاه انقلاب یاسوج است و برادر دیگرش نیز حقوق خوانده و کارمند سازمان امور زندان ها است. خودش پاسدار بود که رفت تا سرش را فدای اربابش کند اما حکم قضا بر این بود که  بماند و صبوری پیشه  کند تا به وقتش به خیل یاران بپیوند.

 روی هم رفته، یک جوان فعال و پویا. نظامی بود و مختصات امنیتی مرزها را خوب می‌تواند تخمین بزند، گرچه سابقه حضور در جبهه را نداشت اما دنیایی از تجربه‌های کاری در زمینه آموزش های نظامی در چنته دارد. 

پس از به صدا در آمدن ناقوس ناامنی در دنیا و پیدایش صدها گروه تروریستی و صهیونیستی از قبیل داعش که شروع به سلاخی مردم و تخریب ساختار اسلام و حمله به کشورهای مسلمان کردند، او  هم همچون بسیاری از جوانان متعهد، احساس تکلیف کرد تا در «خط مقاومت اسلامی» حضور پیدا کرد.

 آسان هم نبود. به قول خودش: من معتقد بودم اگر از وظیفه ای که به عنوان پاسدار به من محول شده کوتاهی کنم،  حقوقی که می‌گیرم بر من حرام است و  باید همیشه آماده جان دادن و سربازی امام حسین باشم. تا اینکه به عنوان مدافع حرم راهی سوریه گردید.

خودش می‌گوید: «من نظامی و در تیپ انصار الحجه نیروی دریایی سپاه و سرباز سیدعلی بوده و هستم. همیشه آمادگی رزمی داشتم و کمین و ضدکمین را خوب می‌فهمیدم. کار با سلاح را بلد بودم  و یکی از مدرسان رشته تیراندازی، هجوم و پدافند به شمار می رفتم.»

اسماعیل قهرمانی، حالا پنج سال تمام هست که به عنوان جانباز مدافع حرم شناخته و معرفی می‌شود. برخی از رفقایش را در سوریه از دست داده است و خودش امروز با انبوهی از خاطرات و ناگفته‌هایی در زمینه خط مقاومت اسلامی و نبرد در سوریه در میان اذهان پرسشگر نسل جوان حضور دارد.

فارس: فکر می‌کردید جانباز شوید؟

خیر چون من سودای شهادت در سر داشتم اما از قافله خوبان جا ماندم. لحظه ای مات روی گلهای قالی خانه اش شده و دوباره روحش حوالی خان طومان و الحاضر سوریه سرگردان می شود.

از ساعت پنج صبح عملیات ما در منطقه الحاضر سوریه شروع و درگیری ها تا ۱۱ صبح ادامه داشت، ۱۸ داعشی زیر یک پل سنگر گرفته بودند. من و یکی از همرزمان در سمت دیگر پل با شکلیک گلوله امان داعشی‌ها را بریده بودیم تا از پل خارج نشوند، آخر یک گروه از نیروهای اصفهان بی محابا به دل دشمن رسوخ کرده بودند.

وقتی اولین تیر به یکی از نیروهای اصفهان اصابت کرد من حس کردم شهید شد، به خاطر دارم ۳ خشاب کامل در عرض ۱۰ دقیقه بر سر داعش ها خالی کردم. همین ادامه دار شدن روند عملیات منجر به شناسایی من و در آخر با شلیک موشک به ساختمان انبار علوفه ای که من در آن پناه گرفته بودم منجر گردید.

پس از نفسی عمیق ماجرای تلخ و دردناک زیر آوار ماندنش را بیان و به خاطره انتقال خود به حلب اشاره می کند.

در راه انتقال به بیمارستان حلب چیزی میان بیهوشی و اغماء، رزمنده ای قصد بوسیدنم داشت او همان نیروی اصفهانی بود که فکر می کردم شهید شده و او نیز همین ذهنیت را در رابطه با خودم داشت و پس از آن هنوز ارتباطمان پا بر جا است.

فارس: از فضایی که آنجا حاکم بود بگویید:

 یک فضای صمیمی آنجا حاکم بود،  تمام تلاش بچه‌ها در آن شرایط این است که با هم ارتباط بگیرند. ارتباط خوب با گروه فاطمیون افغانستان، روحیه مضاعفی را به ما می بخشید.

در ورودی خود به سوریه در ابتدا به دمشق رفتیم و پس از آن به زیارت حضرت حضرت زینب(س) و حضرت رقیه خاتون رفتیم. آخر اسم این بچه‌ها مدافع حرم است دیگر باید عرض ارادتشان را اعلام کنند. ما به زیارت کسی رفتیم که این همه راه را برای دفاع از او آمده بودیم.

حال و هوای عجیب و فضای قشنگی بود. پس از آن به سوی حلب روانه و در رکاب حاج قاسم عزیز و یارانش به دفاع از حریم آل الله پرداختیم.

فارس: از مجروحیت‌ها بگویید. الان هنوز تحت درمان هستید؟ روال درمانتان رضایت‌بخش بوده است؟

به دلیل اصابت موشک، موج موشک و برخورد ترکش‌هایی که در اثر اصابت به ساختمان انبار علوفه پخش شده بود، از بدنم که زیر آوار پرس شده  تا مدتها سنگ ریزه خارج می شد. خونریزی شدید ریه، چندین عمل و تب لرزهای هر ماهه که موجب بستری شدنم می شود و یک دنیا تغییر برایم مانده است. 

وقتی دفترچه بیمه جانبازان در زرین‌دشت کارآیی چندانی ندارد

این جانباز ۷۰ درصد با گلایه از رنج هایی که متحمل می شود، بیان می کند: برای وصل سرم و خیلی از امور در بیمارستان برای من جانبازی که نیازمند دو نفر نیروی تمام وقت برای انتقال دارم شرایط بسیار سخت است.

هزینه های سنگین درمان، عدم کارایی دفترچه های درمانی جانبازان در بیمارستان و مراکز درمانی زرین دشت به دلیل عدم فراهم شدن پوشش بیمه ای و دسترسی به اماکن درمانی از دغدغه های اصلی ما است.

وی ضمن قدردانی از تلاشهای همسرش که تمام وقت او را یاری می کند، می افزاید: تمامی امور مرا همسرم انجام می دهد در حالیکه نهادهای متولی در خصوص جانبازان وظایفی دارند.
 
فارس: در سختی‌هایی که بعد از این اتفاق و بعد از مجروحیت برایتان پیش آمده، احیانا احساس پشیمانی هم سراغتان آمده است؟ پشیمان از اینکه رفتید و چنین اتفاق‌هایی رقم خورد.

هرگز، چون معتقدم این مسیر منتهی به بهشت می شود.  سال گذشته با همسر و فرزندانم  در حرم حضرت عباس(ع) نائب الزیاره دوستان بودم اما باید باور داشته باشیم که زندگی جریان دارد.  این اتفاق و معلولیت من از جنسی است که می‌توان به آن افتخار کرد.

 اسماعیل قهرمانی، در ادامه شوق دیدار رهبری و سلامتی خانواده اش را تنها آرزوی دنیوی خود می داند.

این جانباز ۷۰ درصد خطاب به مدیران دستگاههای اجرایی یاد آور می شود : مردم ولی نعمتان شما هستند، روا نیست آنان را در پیچ و خم های اداری سرگردان کنید.

عهد ما است بر خون و حرف ماست جانبازی
تشنه شهادت را ساقیِ حسین بانی

مرگ نزد قاسم ها از عسل چو شیرین تر
روضه را همین تشبیه برد سمت جانانی

انتهای پیام/س/ی

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول