اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها  /  خوزستان

عیدی تب‌هایی که از شهریور پارسال از تاب نیفتاد/ روایتی از همسنگری با دفاع مقدس جوانان دهه هفتادی

شاید از نظر بعد زمانی با دفاع مقدس سال‌ها فاصله داشته باشیم اما از نظر مکانی ما فرزندان خاکی هستیم که هنوز بوی خون شهدا را می‌دهد، حالا هم اگر می‌بینید که با اشتیاق لباس رزم پوشیده‌ایم برای این است که دفاع مقدس زمان خودمان را رقم بزنیم.

عیدی تب‌هایی که از شهریور پارسال از تاب نیفتاد/ روایتی از همسنگری با دفاع مقدس جوانان دهه هفتادی

خبرگزاری فارس؛ حنان سالمی: چند روز مانده به شروع سال جدید، چنگ کرونا یقه شهر را سفت گرفته بود و با تمام وجود تکانش میداد! همه جا بوی تلخ مرگ گرفته بود، اما آن تب‌هایی که از شهریور پارسال از تاب عاشقی نیفتاد، همچنان یک تنه می‌جنگیدند.

اصرارها بی‌فایده بود، کادر مراکز بهداشت و نمونه‌گیری اهواز کوتاه نمی‌آمدند، میگفتند دلمان برای چند ساعت پا روی پا انداختن و به یک گوشه زل زدن تنگ شده، برای گرفتن کنترل و خواب رفتن روبه‌روی تلویزیون، برای یک ناهار زیر سقف خانه، ما دلمان حتی برای خرید میوه و سبزی تنگ شده اما وقتی جایگزینی نیست مدیون وجدانمان می‌شویم اگر برویم.

به طرف بهورز مرکز بهداشت رفتم تا شاید با خواهشی به پذیرفتن تعطیلی عید راضی‌اش کنم، ماسک را که کمی پایین آورد رد کبود ساعت‌ها و روزها خدمت را میشد از گونه‌هایش چید، چشم‌هایش خسته‌ بود آنقدری که بعد از هر پلک زدنی فکر میکردم دیگر باز نشود اما با خنده گفت: نترس، هنوز آنقدری جان در بدنم هست که از هوش نروم.

_چرا به مرخصی نمی‌روید؟ قبول که کار، سنگین و آمار مبتلایان دائما در حال تغییر است اما این بار که فقط بر دوش شما نیست؟

ماسکش را بالا کشید و اشاره داد دستم را برای زدن الکل جلو بیاورم، چند پیس که زد با تعجب پرسید: نیست؟ چرا، خیلی هم هست؛ اگر من شانه بکشم، آن پرستار و دکتر هم بکشد، متصدی آزمایشگاه هم برود، خب یعنی عملا تسلیم جنگ کرونا شده و شکست را پذیرفته‌ایم، فقط ما هم نیستیم، همه در حال جنگ‌اند اما هرکسی به سهم و نوع خودش؛ مراجعه کننده آمده، شرمنده باید بروم.

دو جمله آخرش را با خودم مرور کردم، راست میگفت، همه در حال جنگیم اما هرکسی به سهم و نوع خودش؛ صدای راننده آمد: خانم نیایید دیر می‌شود ها؟ کادر بهداشت راضی شد؟

_نه آقای فتحی، کوتاه نمی‌آیند!

جلسه

جلسه تا چند دقیقه دیگر شروع می‌شد، همه با رعایت فاصله‌گذاری اجتماعی دور میز نشستند، نفس‌ها در سینه حبس شده بود، قرار بود این جوانان از جانشان مایه بگذارند، شاید عجیب به نظر بیاید اما آن‌ها داشتند برای انداختن خودشان در دهان مرگ استغاثه می‌کردند!

آقای ساکی، مسؤول بسیج دانشجویی علوم پزشکی اهواز با چند سرفه‌ی کوتاه در میکروفون، جلسه را با یاد خدا آغاز کرد:

زیاد وقتتان را نمی‌گیرم اما فکر نمی‌کنم بعد از حکم جهادی که حاج آقا موسوی‌فرد دادند سکوت جایز باشد؛ کادر مراکز بهداشت از شهریور سال گذشته به مرخصی نرفته‌اند پس الآن و با فرا رسیدن تعطیلات سال جدید این ماییم که باید برای تازه شدن نفسشان به آن‌ها عیدی بدهیم، مردهای میدان با یک یا علی اعلام حضور کنند.

طنین محکم یا علی در تمام سالن وزید، با دیدن حماس این جوان‌ها نگرانی در چشم‌ بقیه موج زد، خانمی که کنارم نشسته بود چند بار با دست روی پایش کوبید و تکرار کرد: خدا به مادرانشان صبر دهد، رفتنشان با خودشان اما برگشتشان با خداست، خدا به مادرانشان صبر دهد.

آموزش

قرارگاه بسیج دانشجویی اهواز پذیرای دانشجویان دانشگاه‌های علوم پزشکی، شهید چمران، آزاد و جهاد دانشگاهی شده بود؛ باید لیست را می‌بستند، آن‌هایی که تخصص‌های علوم پزشکی داشتند آموزش‌ها را شروع کردند، دانشجویان جهادی‌، نمونه‌گیری را خیلی خوب یاد گرفتند.

کنار نرجس ایستادم، دانشجوی جهادی‌ای که برای اعزام آماده میشد تا در تعطیلات عید با حضور جهادی‌اش به کادر بهداشت عیدی دهد، سر صحبت را با نگرانی خانواده آغاز کردم اما او آرامش عجیبی داشت که وادار به سکوت و شنیدنم کرد، نرجس دفترچه یادداشتش را درآورد، او از آرزوهایش میگفت:

تجربه جنگ برای ما جوان‌های دهه هفتادی در همین عکس‌ شهدایی خلاصه می‌شود که من با عشق در دفترچه یادداشتم چسبانده‌ام و زیرش جملات نورانیشان را نوشته‌ام.

اما این‌ها دلیل نمی‌شود که بگویند ما جنگ‌ندیده‌ها نازک‌نارنجی هستیم، اتفاقا درکی که ما از جنگ و شرایطیش داریم خیلی عمیق‌تر است.

_عمیق‌تر؟ چطور درک چیزی که آن را تجربه نکردی برایت عمیق می‌شود؟

_ما در زمان جنگ نبودیم اما فیلم و روایت و عکس‌هایش را دیده‌ایم، به مناطق جنگی رفته‌ایم و چشم‌هایمان را با تمام وجود بسته‌ایم و موشک و خمپاره‌ها را تصور کرده‌ایم‌.

شاید از نظر بعد زمانی با دفاع مقدس سال‌ها فاصله داشته باشیم اما از نظر مکانی ما فرزندان خاکی هستیم که هنوز بوی خون شهدا را می‌دهد، حالا هم اگر می‌بینید که با اشتیاق لباس رزم پوشیده‌ایم برای این است که دفاع مقدس زمان خودمان را رقم بزنیم.

اتوبوس

چیزی تا شروع سال جدید نمانده بود، همه با عجله در تلاش بودند تا به خانه و هفت‌سینشان برسند اما اتوبوس دهه هفتادی‌ها به جایی دورتر از آرامش خانه‌هایشان می‌رفت، به میدانی پر از خطر که به قیمت جانشان باید برای بقا در آن دست‌وپنجه نرم می‌کردند.

درِ اتوبوس روبه‌روی مرکز بهداشت باز شد؛ سربازان مشتاق با سلام نظامی خودشان را معرفی کردند، برای جنگ آمده بودند آن هم در لحظاتی که همه دور سفره‌های عید یا مقلب القلوب می‌خواندند.

شوق عجیبی در چشمان کادر بهداشت جاری شده بود، حالتی که انگار حتی حصار ماسک‌ها هم نمیتوانست مانع شکفتن خنده‌هایشان شود؛ متصدی آزمایشگاه خیلی صمیمی جلو آمد و به نشان ادب و تشکر سری خم کرد: فکر نمی‌کردیم میدان جنگ ما لیاقت پذیرایی از سربازان رشیدی چون شما را داشته باشد، قدمتان سر چشم، خوب آمدید و خوش آمدید، نفس‌هایمان به شماره افتاده بود.

آقای ساکی دستی به سینه زد و سلام داد: اگر قابل و لایق بدانید آمده‌ایم تا نه برای همیشه اما حداقل تا پایان تعطیلات عید شریک سنگینی بارهای بر دوشتان شویم؛ من و چند نفر از دوستان پزشکم مراقبت در خانه و ویزیت‌ها را انجام می‌دهیم، برای نمونه‌گیری هم بچه‌ها آموزش دیده هستند و شک نکنید که کم نمی‌گذارند؛ دلمان هم خوش است به اینکه رویمان را زمین نزنید و به تعطیلات بروید.

کادر بهداشت با غرور به هم خیره شدند، همه چیز در کمتر از صدم ثانیه رقم خورد، حالا این فرشته‌های سپیدپوش بودند که برای دانشجویان جهادی کف می‌زدند، دست‌ها به هم گره خورده بود، محبت کار خودش را کرد، کادر بهداشت کمی کوتاه آمدند.

نهمین روز

این روایت مستند در نهمین روز جهاد این دانشجویان جهادی نوشته شده و لیست داوطلبان روز به روز در حال افزایش است؛ خدمات این جوانان دهه هفتادی شامل نمونه‌گیری و ویزیت بیماران در مراکز بهداشت و مناطق مختلف اهواز می‌باشد که تا پایان تعطیلات عید ادامه دارد.

همچنین دانشجویان پزشکی همراه با بهورز به در منازل بیماران کرونایی می‌روند و ضمن بررسی شرایط جسمی و تجویز دارو، وضعیت سلامتی سایر اعضای خانواده را رصد کرده و نمونه‌گیری نیز می‌کنند.

با حضور جهادی این دانشجویان، تعدادی از کادر بهداشت اهواز پس از یک سال توانستند به مرخصی بروند و بعد از ماه‌ها خدمت مستمر برای چند روز در کنار خانواده‌شان استراحت کنند.

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول