به گزارش فارس، سیدعلیرضا سجادیه در خصوص مفهوم انتخاب درست طی یادداشتی نوشت:
شاهد آن نیست که موئی و میانی دارد
انتخابات از جمله مهمترین کنشگریهای ملّی است. این کنشگری وقتی در چارچوب مردمسالاری دینی تعریف میشود مختصات و مشخصات متمایزی را با خود به همراه دارد. پررنگ بودن وجه وظیفه محورانه و تلاش برای بهترین انتخاب از جمله آنها است. بنابراین، اهمیت انتخابات را باید به مهم بودن انتخاب پیوند داد.
پذیرش چنین منطقی مستلزم فهم دقیق مورد انتخاب و ارزیابی آن به حیثیتهای ارزشی مختلف است. از آنجایی که این مردمسالاری به غایتِ تمشیت امور عمومی و کلان اجتماعی انجام میگیرد، پس به نظر باید از منظر مهمترین ارزشهای حیات اجتماعی به منتخبان بالقوه آن نگاه کرد.
عدالت اجتماعی از جمله مهمترین نظرگاههای این چنینی است. شاید در وهله اول نتوان به قدر وسعت و عمق عدالت اجتماعی پیرامون این موضوع سخن گفت اما پیگیری سرنخهای این بحث برای تکمیل و تدقیق آتی ضروری است.
گفتاری: اولین جلوه حضور و نفوذ عدالت اجتماعی در یک فرد را باید در گفتارهای او جستجو کرد. مقصود از گفتار، صرف بیان الفاظ لعابدار مناسبتی برای گروکشی اذهان نیست، بلکه منظور از گفتار، اظهار ما فی الضمیر و نشانگر عمق و درون گوینده است. اگر فرد مورد نظر به شکل حقیقی طرفدار عدالت اجتماعی و بسط آن در جامعه باشد، صرف نظر از تکرار واژه آن باید کمی به حیطههای نظری آن نیز ورود پیدا کند و در حیطه تخصصی خود نیز آن را تدقیق کرده باشد. به دست آوردن و شناخت چنین تصویری از فرد قطعاً در پروسه چند ماهه ممکن نیست و نیازمند بررسی فرآیندی از اظهارات او در مجامع و نشست و برخاستهای متعدد است.
نوشتاری: دومین لایه بروز و ظهور عدالت اجتماعی در مکتوبات علمی و اجرایی یک فرد است. طبیعتاً کسی که عدالت را به عنوان یکی از غایتهای مهم حاکمیتی بشناسد، اولاً آن را در صدر صحبتها و نوشتههای خود مینشاند، ثانیاً با استفاده از سایر ارزشهای دیگر، قدر و اهمیت آن را نمیکاهد و ثالثاً از آن به عنوان راهنمای عمل رویکردهای کلان خود استفاده میکند. نماد تام چنین لایهای را باید تصمیمگیریهای یک فرد در طول مسئولیتش جست و آنها را با دقت وارسی کرد.
اجرایی: مرتبه دیگر عدالت اجتماعی را باید در تصمیمات و اقدامات اجرایی هر فرد دنبال کرد. از آنجایی که دو صدکرده چو نیم کردار نیست، هرگونه تحلیل و گمانهزنی نهایی پیرامون میزان پایبندی و تلاش فرد در راستای تحقق عدالت اجتماعی را باید وابسته به عملکرد اجرایی او دانست. در همین راستا، زیست اجتماعی و شخصی فرد را باید نماد اولیه اما مهمی از اهمیت عدالت در ذهن و عمل او دانست.
به قرینه اینکه مردمسالاری دینی در نظام جمهوری اسلامی تعریف میشود، باید مجموعه مصادیق و شاخصهای پیشاعدالت اجتماعی را تعریف کرد تا امکان تصدیق به عدالتباوری، عدالتمندی، عدالتخواهی و عدالتگستری فرد فراهم شود. علاوه بر این، بنابه منطق «تعرف الاشیاء باضدادها»، عدالت اجتماعی را میتوان در سطح نازل خود، فقدان ظلمهای چشمگیر و بزرگ دانست. از اینرو پرهیز و عدم اتصاف به هریک از عناصر ظالمانه خود مصداقی نحیف از رعایت عدالت اجتماعی است.
فسادستیز: پاکدستی تیمی و سلامت نفس فردی برای هر کاندیدای جمهوری اسلامی جزو مسلماتی است که ظاهراً در دوران کنونی به یکی از نوادر تبدیل شده است. این سلامتی دو کارکرد محوری با خود خواهد داشت: اولاً امکان هرگونه اصلاح و احیای سلامتی (بخوانید عدالت) را در جامعه فراهم خواهد کرد و ثانیاً نشانگر دقت نظر و دلسوزی افراد به استفاده درست و بهینه از بیت المال در جهت تحقق اهداف ملّی است. باید اذعان کرد که هیچ ظلمی از جامعه محو نخواهد شد الا اینکه خود مجریان مبرای از فساد و ظلم جمعی باشند.
تمرکزگریز: پایتخت هر کشور محل جلوه اقتدار نظام سیاسی-فرهنگی آن به حساب میآید؛ محلی که توزیع -با هر متعلقی- در آنجا تصمیمگیری میشود. اما اضافه شدن کارکرد تجمیع نامتوازن مکانیسمهای توزیع و همچنین انباشت مواهب توزیع شده در عاصمه کشور، عنصری است که از یک سو عدم توازن محلّی و بیتوجهی به اقتضائات بومی-فرهنگی را رقم زده و از سوی دیگری در پیچ و خمهای تشکیلاتهای تمرکزگرای افراطی مفقود شده است. کاندیدایی که خود متولد و بزرگ شده چنین تمرکز سیاسی-اقتصادی و فرهنگی باشد، به سختی میتواند موانع ذهنی و عملی چنین سیستم نامتوازنی را جابجا یا رفع کند.
اشرافیتپرهیز: اگرچه شاید این موارد جزو مبرهنترین و بدیهیترین عناصر حکمت سیاسی در نظام اسلامی محسوب شود اما همین امر بدیهی با تغییر و تبدلهای فرهنگی امروز کمتر به چشم و ذهن افراد جامعه میآید. این قاعده انکارناشدنی است که کسی که خود در سطح عامه مردم زندگی نکرده باشد- حتی اگر به این معنا ترجمه نکنیم که الان به مانند مردم زندگی کند- چگونه میخواهد غبار محرومیت و ظلم را از چهره جامعه پاک کند؟! این خصوصیت باید در کنار عدم به کارگیری سرمایهداران در مناصب اجرایی نیز تکمیل شود. چرا که اصلیترین گلوگاه هر مسئولیت اجرایی توزیع مواهب و مناصب است و به طور طبیعی تصمیمات سرمایه سالاران آرایشی از امکانات و افراد سرمایه سالارانه را در نظام سیاستگذاری کشور با خود به همراه دارد.
شریعتمدار: اگر عدالت اجتماعی ارزش والای اسلامی است و اگر تلاش برای تحقق عدالت اجتماعی یک وظیفه دینی، پس ابزارهای واسط چنین فرآیندی نیز لاجرم باید در چارچوبی دینی قرار داشته باشند. مهمترین ابزار، نفس مجری و رویکردهای کلان اوست. به میزانی که فرد بتواند در درون خود عدالت را حکمفرما کند، بیرون نیز قابلیت حکفرمایی عدالت اجتماعی را پیدا میکند. در این مسیر هر اقدام، کنش یا حرف خارج از عدالت و انصاف در واقع مُخلّ غایت و هدف نهایی است و طبیعتاً تکرار چنین اقدامات، کنشها یا حرفهایی در گذشته یا حال، نشان از فقدان حاکمیت اصل عدالت در وجود فرد و بالتبع عدم امکان تحقق عدالت در بستر مناسبات اجتماعی خواهد داشت.
محاسبهمندی: اگرچه در اذهان، بحث عدالت اجتماعی، شاید صرفاً محدود به مرزهای جغرافیایی ملّی باشد، اما مفهوم دینی آن مکان و زمان را حذف کرده و به دنبال مبارزه دائم با ظالمان و طواغیت است. این نوع محاسبه و نگاه به عدالت اجتماعی، اقتضای مهم مواجهه با ظالم را در پی دارد. همان طور که عدم رعایت فاصلهگذاری اجتماعی منجر به انتقال ویروس و بیماری به دستگاه بدنی و اختلال جسمی در انسان میشود، عدم رعایت فاصله هویتی بین خود و ظالمان نیز منجر به نفوذ ذهنی ارزشها و حذف تدریجی حمایت از مظلومان به بهانههای مختلف خواهد شد. با در نظر گرفتن، هرگونه مقیاس ملّی و بینالمللی به عدالت، طیف وسیعی از اقدامات جهادی، دیپلماتیک و نظامی اولویت پیدا خواهند کرد.
تقاطع اجزای تحقق عدالت اجتماعی با جلوات یک فرد عادل میتواند تصویر کاملتری از ضروریات اولیه عدالت اجتماعی برای انتخاب عادلانه و فرد عدالت محور پیش روی ما قرار دهد. مختصاتی که در گامی ابتدایی زمینه حرکت جهت تحقق تدریجی عدالت اجتماعی را فراهم میآورد.
انتهای پیام/م