اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ

خروج از افغانستان و افشای ماهیت امپراتوری آمریکا

شکست در افغانستان داستانی آشنا و غم انگیز است، داستانی که تمام کسانی که نخوت امپریالیستی آنها را نابینا کرده به آن استمرار می دهند. هرچند این تراژدی امپراتوری آمریکا را دچار فروپاشی نمی کند، اما با توجه به عدم توانایی آن برای دست زدن به خود انتقادی و خوداصلاحی، با خشمی کورکورانه و ناپخته نسبت به بیگناهان در داخل و خارج، در حال احتضار آنها را آماج حملات خود قرار خواهد داد.

خروج از افغانستان و افشای  ماهیت امپراتوری آمریکا

 خبرگزاری فارس ـ گروه غرب از نگاه غرب: شکست آمریکا در افغانستان نمونه ای دیگر از رشته دراز فضاحت های نظامی مصیبت باری است که باید آنها را طلایه دار مرگ امپراتوری آمریکا دانست. به استثنای جنگ خلیج فارس که عمدتا با واحدهای مکانیزه در دشت های  بازی انجام شد که –عاقلانه- تلاشی برای اشغال عراق نداشت، رهبری سیاسی و نظامی ایالات متحده از یک شکست مفتضحانه به شکست مفتضحانه دیگری در غلتیده که انعکاسی است از سرانجام غم انگیز امپراتوری های چین، عثمانی، روم، روسیه، فرانسه، انگلیس، هلند، پرتغال و اتحاد جماهیر شوروی. اگرچه هر یک از این امپراتوری ها با شرایط منحصر به فرد خود به سراشیب زوال درغلتیدند، همگی الگوهایی از اسراف و تبذیر را از خود به نمایش گذاشته اند که مشخصه تجربه آمریکایی نیز هست.
بی عرضگی های امپریالیستی با بی عرضگی های داخلی تناسب دارد. فروپاشی دولت مطلوب در داخل به همراه سیطره قدرت شرکتی بر سیستم های قانونی، اجرایی و قضایی، ضمانتی است بر اینکه این افراد بی کفایت و فاسد، کسانی که خود را نه وقف منابع ملی بلکه وقف بیشتر پر کردن جیب نخبگان الیگارش کرده اند، کشور را به سمت یک بن بست هدایت می کنند. حاکمان و رهبران نظامی که منافع شخصی رشوه خوارانه شان محرک آنهاست، اغلب شخصیت های ابلهی در یک نمایش بزرگ کمدی هستند. وگرنه به چه شکل دیگری می توان به آلن دالس، دیک چنی، جرج دبلیو بوش و دونالد ترامپ یا جو بایدن بخت برگشته فکر کرد؟ اگرچه بی محتوایی فکری و اخلاقی آنها اغلب به شکل سیاهی سرگرم کننده است، اما وقتی این خواص آنها به سمت قربانیانشان معطوف می شود، شکلی مرگبار و سبعانه به خود می گیرد.
از سال 1941 حتی یک مورد وجود ندارد که در نتیجه کودتاها، سوء قصدهای سیاسی، تقلبات انتخاباتی، تبلیغات سیاه، ارعاب، آدم ربایی، کارزارهای ضد شورش بی رحمانه، قتل عام های تحریمی آمریکا، شکنجه در مکان های سیاه جهانی، جنگ های نیابتی با کمک مداخلات نظامی انجام شده توسط ایالات متحده، به تشکیل یک دولت دمکراتیک منجر شده باشد. جنگ های دو دهه ای در خاورمیانه که بزرگ ترین خبط راهبردی در تاریخ آمریکا به شمار می رود، یکی پس از دیگری ردی از دولت های فشل را پشت سر خود بر جای گذاشته است. با این حال هیچ کس در طبقه حاکم مسئول شناخته نشده است.
جنگ وقتی در خدمت پوچی های آرمانشهری به راه می افتد، مثل بر سر کار آوردن یک دولت دست نشانده در بغداد که منطقه از جمله عراق را به تحت الحمایه های ایران تبدیل کند یا وقتی که – مثل مورد افغانستان- اصلا هیچ دورنمایی از آن وجود ندارد، به یک باتلاق تبدیل می شود. تخصیص پول ها و منابع کلان به ارتش آمریکا که شامل درخواست 715 میلیارد دلاری بایدن برای وزارت دفاع در سال مالی 2022 که شاهد افزایشی 11.3 میلیاردی یا 1.6 درصدی به نسبت سال 2021 است، در نهایت صرف دفاع ملی نمی شود. بودجه هنگفت نظامی آنطور که سیمور ملان در کتابش «اقتصاد جنگ همیشگی» توضیح می دهد، پیش از هر چیز اقتصاد آمریکا را از فروپاشی حفظ می کند. در واقع چیزی که همه ما بیشتر می سازیم، اسلحه است. زمانی که این واقعیت درک شود، جنگ همیشگی دست کم برای کسانی که از آن سود می برند معنا پیدا می کند.
این ایده که آمریکا مدافع دمکراسی، آزادی و حقوق بشر است، شگفتی کسانی که دیده اند آمریکا در دولت های انتخاب شده به شکل دمکراتیکشان را در پاناما، سوریه، ایران، گوآتمالا، کنگو، برزیل، شیلی، هندوراس و مصر خرابکاری و آنها را سرنگون کرده، به شدت برمی انگیزد. و این فهرست شامل تعدادی از دولت های دیگری نیز نمی شود که با وجود دیکتاتور بودنشان مثل ویتنام، اندونزی یا عراق چون به چشم سنگی بر سر راه منافع آمریکا دیده می شدند از بین رفتند، در هر یک از این موارد زندگی برای ساکنان این کشورها حتی مصیبت بارتر از پیش شده است.
من به عنوان خبرنگار خارجی دو دهه را صرف مشاهده اثرات جهانی امپراتوری آمریکا کرده ام. سخنان خوش آب و رنگی که برای توجیه به زانو درآوردن سایر کشورها می شود تا شرکت ها بتوانند منابع طبیعی آنها را تاراج و نیروی کار آنها را استثمار کنند، صرفا برای مصرف داخلی است. ژنرال ها، عوامل اطلاعاتی، دیپلمات ها، بانکداران و مدیران شرکت هایی که امپراتوری را اداره می کنند، این سخنان ایده آلیستی را خنده دار می بینند. آنها به دلایل خوبی لیبرال های ساده لوحی را که خواستار «مداخله بشردوستانه» می شوند تحقیر می کنند و معتقدند که ایده آل های به کار رفته برای توجیه امپراتوری واقعی هستند، که امپراتوری می تواند یک نیروی خیر باشد. این مداخله جویان لیبرال، ابلهان مفید امپریالیسم، می کوشند بر روندی که برای سرکوب، ارعاب، تاراج و سیطره ایجاد و طراحی شده، کسوتی از مدنیت بپوشانند.
مداخله جویان لیبرال به این دلیل که اهداف خود را در لفاف آرمان های والا می پوشانند، مسئول  شکست های نظامی و سیاست خارجی متعددی هستند. دعوت مداخله جویانی چون باراک اوباما، هیلاری کلینتون، جو بایدن، سوزان رایس و سامانتا پاور برای تامین بودجه جهادی ها در سوریه و سرنگون کردن معمر قذافی در لیبی این کشورها را – همچون افغانستان و عراق- به تیول های جنگی تبدیل کرده است. این مداخله جویان لیبرال در کارزار جاری برای افزایش تنش ها با چین و روسیه نیز دست دارند.
باور محوری امپریالیست ها چه به شکل باراک اوباما ظاهر شوند یا به شکل جرج دبیلو بوش، نژادپرستی و شوونیسم نژادی است، برداشتی که آمریکاییان  به دلیل مختصات برتر آنها برای تحمیل قهری «ارزش هایشان» بر نژادها و اقوام پست تر، اجازه آن را می دهند. این نژادپرستی که به اسم تمدن غربی و نتیجه طبیعی آن یعنی برتری طلبی سفیدپوستان انجام می گیرد، امپریالیست های متعصب و مداخله جویان لیبرال را در احزاب جمهوریخواه و دمکرات با یکدیگر متحد می کند. همین بیماری کشنده امپراتوری است که در رمان «آمریکایی آرام» گراهام گرین و «بیمار انگلیسی» مایکل اونداتیه به تصویر کشیده شده است.
آلفرد مک کوی مورخ در کتابش «در سایه قرن آمریکایی: ظهور و سقوط قدرت جهانی آمریکا» می نویسد: «در حالی که امپراتوری های رو به ظهور در به کارگیری نیروهای مسلح برای فتح و کنترل قلمروهای فرامرزی اغلب سنجیده و حتی منطقی عمل می کنند، امپراتوری های در حال زوال به سمت نمایش بیمارگونه قدرت سوق پیدا می کنند و رویای شاهکارهای نظامی متهورانه ای را در سر می پرورانند که به شکلی می تواند به از دست رفتن اعتبار و قدرت آنها منجر شود. این عملیات های  نظامی که اغلب از منظر امپریالیستی نیز غیرمنطقی هستند، می توانند هزینه های هنگفت و شکست های تحقیرکننده ای را به بار بیاورد که تنها روند قبلا در حال پیموده شدن را تسریع می کنند.»
اتفاق بدتر در داخل کشور می افتد، چون امپراتوری ها هرچه بیشتر به جعل دشمنان در داخل و خارج از کشور نیاز دارند. این دلیل واقعی برای افزایش شدید تنش ها با روسیه و چین است. فقر نیمی از مردم و تمرکز ثروت در دست جرگه ای کوچک از الیگارش ها، قتل بی دلیل شهروندان غیرمسلح به دست پلیس نظامی شده، خشم نسبت به نخبگان حاکم که در رای دادن حدود نیمی از رای دهندگان به یک هنرمند دلقک و عوام فریب و جمعیتی از طرفداران او به ساختمان کنگره یورش بردند متجلی شد، نشانه های داخلی گسست است. ناتوانی سرویس های سلامت ملی برای مهار همه گیری کرونا، تصویب یک لایحه یارانه کووید و پیشنهاد یک لایحه زیرساخت ها که می تواند لقمه اصلی حدود پنج تریلیون دلاری را در دهان شرکت ها بگذارد در حالی که  خرده ریزه های آن – چک های گهگاهی 1400 دلاری به شهروندان به شدت گرفتار مشکلات مالی- نصیب مردم کند، فقط به این زوال دامن می زند. 
از طرف دیگر از دست رفتن جایگاه دلار به عنوان ارز ذخیره جهانی، بلافاصله هزینه های واردات را افزایش خواهد داد. این اتفاق می تواند به بیکاری در مقیاس دوران رکود بزرگ منجر شود. این اتفاق امپراتوری را مجبور می کند تا به شدت خود را منقبض کند. این اتفاق همزمان با تشدید وخامت اقتصادی، یک فوق ناسیونالیسم را تغذیه می کند که به احتمال زیاد خود را از طریق یک فاشیسم مسیحی شده نشان خواهد داد. مکانیسم های هم اکنون به اجرا گذاشته شده کنترل مطلق اجتماعی، پلیس نظامی شده، تعلیق آزادی های مدنی، نظارت دولت کلی فروشی شده، تشدید قوانین «تروریسم» که مردم را به داخل بزرگ ترین سیستم زندان داری جهان سوق می دهد و سانسور تحت نظارت صاحبان انحصارهای رسانه های دیجیتال، جایگاه حاکمیت پلیسی را کاملا در جای خود تثبیت خواهند کرد. ملت هایی که به درون بحران ها سقوط می کنند، با این اقدامات سختگیرانه به دنبال منحرف کردن خشم جمعیتی مورد خیانت قرار گرفته به سمت سپربلاهای خارجی است. چین و روسیه برای ایفای چنین نقشی کاملا مناسب هستند.
شکست در افغانستان داستانی آشنا و غم انگیز است، داستانی که تمام کسانی که نخوت امپریالیستی آنها را نابینا کرده به آن استمرار می دهند. هرچند این تراژدی امپراتوری آمریکا را دچار فروپاشی نمی کند، اما با توجه به عدم توانایی آن برای دست زدن به خود انتقادی و خوداصلاحی، با خشمی کورکورانه و ناپخته نسبت به بیگناهان در داخل و خارج، در حال احتضار آنها را آماج حملات خود قرار خواهد داد.
نویسنده: کریس هجز (Chris Hedges) روزنامه نگار پیشکسوت آمریکایی
منبع: https://b2n.ir/m54206

انتهای پیام/ 

 

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول