به گزارش خبرگزاری فارس از نطنز، درگذشته قدیم روستاهای شهرستان نطنز در هر موسم و ایام مذهبی آئینهای مختص آن وجود داشته که تعدادی از آنها به ورطه فراموشی سپرده شده ولی به همت جوانان برخی از این آئینها احیا شده و هماکنون در حال بازیابی و اجرای دوباره است که مورد استقبال نیز قرار گرفته است.
شب خوانی یا (شوخونی) در سحرهای ماه رمضان در روستای کُمجان
آئین شب خوانی در اکثر مناطق ایران برپا بوده و به علت نبود برق و بلندگو و برای بیدار کردن مؤمنین از خواب برای صرف سحری و اقامه نماز صبح این آئین برگزار میشده که در روستای کمجان نطنز در محله بالا مرحوم مشهدی محمد اوستا حسن سحرها شب خوانی میکرد.
وی در جوانی بینایی هر دو چشم خود را ازدستداده بود و تا پایان عمر ازدواج نکرد و با چشم نابینا همه را میشناخت و تمامکارهایش را خود انجام میداد، بسیار متدین بود و نماز و روزهاش در هیچ شرایطی ترک نمیشد،در طول سال صبح و ظهر و شب همیشه اذان میگفت و در سحرهای ماه رمضان شبخوانی میکرد.
«هوم بابا» در روستای طره
یکی از آیینهای قدیمی روستای طره «هوم بابا» است که در گذشته در ماه مبارک رمضان اجرا میشد که خوب این روزها جز نامی از آن در خاطرهها نمانده است!
این مراسم در شب یازدهم و دوازدهم و سیزدهم ماه مبارک، توسط نوجوانان و کودکان اجرا میشد؛ به این صورت که بچهها در دستههای مختلف، به درب منازل اهالی روستا میرفتند و روبروی در خانه ایستاده و شعر میخواندند. صاحبخانه هم با شنیدن صدای بچهها بیرون میآمد و بعد از اتمام شعر، با توجه به وسع خود به بچهها هدایای خوراکی، میبخشید. خوراکیها از مویز تا برگه زردآلو، گردو و بادام را شامل میشد.
دلیل اجرای مراسم و تاریخ اجرای نخستین آن مشخص نیست ولی بعضی از قدیمیها علت اجرای این رسم را به حضرات امام حسن و امام حسین (ع) نسبت میدهند و میگویند در این روزها این بزرگواران به درب خانه پیامبر (ص) رفته و آیاتی از قرآن را میخواندند و پیامبر بزرگوار هم عزیزان خود را مورد محبت قرار میدادند، ولی اینکه واقعاً این داستان صحیح است یا نه اطلاعاتی در دست نیست.
شعرهایی که در مورد هر خانه و صاحب آن خوانده میشد با توجه به صاحبخانه فرق میکرد و انواع مختلفی داشت! بعضی از بچهها شعرهایی میخواندند که شامل آیات قرآنی بود.
بعضیها هم شعرهای زیر را میخواندند: به عنوان مثال اگر نام پسر بزرگ و یا پدر صاحبخانه، حسین بود:
حُسَینا به ماکا آشه ماکا، مدینا آشه
صاد اُشتُرَ زار آره صاد اشترا دیناره
اِ چه جی بَ نین وَر و واچه را باره
معنی:
حسین به مکه میرود
به مکه، مدینه میرود
صد شتر بار طلا بیاورد
صد شتر بارپول بیاورد
یک چیزی هم برای
این برو بچهها بیاورد
و همچنین، میخواندند:
حسین خان شمایی
هوم بابا هوم بابا
نارنج دست شاهی
هوم بابا هوم بابا
کلیچه نمد میخواهی
هوم بابا هوم بابا
بپوش بپوش نچایی
هوم بابا هوم بابا
تنباکو را گل نم کن
هوم بابا هوم بابا
آتش به سرش جمع کن
هوم بابا هوم بابا
تا ما بکشیم سوتی
هوم بابا هوم بابا
آورده شود زودی
هوم بابا هوم بابا
نکته جالب اینکه اگر از بچهها خوب پذیرایی میشد و بچهها از بخشش صاحبخانه راضی بودند؛ میخواندند:
طاقَ کَیاد سور بو
هر چه بَزاینِ پور بو
یعنی:
سقف خانهات سرخ باشد
هر چه بزایید پسر باشد
و اگر بچهها از بخشش صاحبخانه خوششان نمیآمد میخواندند:
طاقَ کیات پوش بو
هر چه بَزاینِ موش بو
به معنای:
سقف خانهات پوش باشد
هر چه بزایید موش باشد!
در این میان رفتار بچهها هم جالب بوده است. هر دسته هم راه خود چوب هم داشتهاند و اگر با دستهای دیگر از بچهها برخورد میکردند شروع به جنگ البته بهصورت بازی میکردند و از یکدیگر غنیمت میگرفتند، یعنی تمام و یا قسمتی از هدایای تقدیمی اهالی را بهعنوان غنیمت از گروه دیگر میگرفتند.
در پایان گردش در روستا هم اعضای گروه در یکجا مثلاً کنار مسجد تخته بونی«مسجد جامع» جمع میشدند و هدایا را که در یک چادرشب و یا یک توبره «کیسهای از پشم»جمع کرده بودند با یکدیگر تقسیم میکردند. در این میان بعضی بچههای بزرگتر، سر کوچکترها را کلاه میگذاشتند و سهم کمتری به آنها میدادند.
«هوم بابا» هر چه بود و از هر جا آمده بود، امروز دیگر جز خاطرهای، آنهم در صندوقچه ذهن بزرگترها، باقی نمانده است. چه خوب است کمی هم که شده آداب و سنن قدیم را حفظ کنیم چراکه آنها هویت ما هستند.
هوم بابا در ابیانه
این مراسم در ابیانه به این صورت بود که بعد از افطار بچههای نوجوان محله همراه با کوچکترها در دستههای چهار یا پنج نفره به درب خانهها میرفتند و اشعاری میخواندند و آجیلی میگرفتند و میان خود تقسیم میکردند
طرز خواندن به این صورت بود که یکی که صدای بهتری داشت با صدای بلند میخواند و دیگران همصدا جواب میدادند بهاینترتیب:
وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا
جواب: هوم بابا هوم بابا
وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا
جواب: هوم بابا هوم بابا
علی آقا تاخت آر آیه «بر تخت نشسته»
هوم بابا هوم بابا
بازی به سر داست آر آیه«باز روی دستش نشسته»
جواب: هوم بابا هوم بابا
بازی و بازی اکره
هوم بابا هوم بابا
سنگ ترازی اکره
جواب: هوم بابا هوم بابا
علی آقا شمایی
جواب:هوم بابا هوم بابا
از باغ شاه میایی
جواب: هوم بابا هوم بابا
کلوچه سمور میخواهی«کلوچه سمور نوعی لباس زمستانی بوده»
هوم بابا هوم بابا
کلوچه سمور به دوشت
هوم بابا هوم بابا
قربان ذهن و هوشت
هوم بابا هوم بابا
بپوش بپوش نچایی
هوم بابا هوم بابا
اگر از بچهها خوب پذیرایی میشد و بچهها از بخشش صاحبخانه راضی بودند؛ میخواندند:
داقَ کَیاای سور بو
هوم بابا هوم بابا
هر چه بَزنهِ پور بو
هوم بابا هوم بابا
یعنی:
سقف خانهات سرخ باشد هر چه بزایید پسر باشد
و اگر بچهها از بخشش صاحبخانه خوششان نمیآمد میخواندند:
داقَ کیاای پوش بو
هوم بابا هوم بابا
هرچی بَزنِ موش بو
هوم بابا هوم بابا
یعنی:
سقف خانهات پوش باشد هر چه بزایید موش باشد!
«کولا مارجون » در روستای طره
درگذشتههای نهچندان دور در ماه مبارک رمضان و پس از شبهای قدر، نوجوانان و جوانان روستای طره شکلک«کولا مارجون» را با استفاده از دو چوب که به شکل صلیب به همبسته شده بودند و با پارچههای کهنه و کثیف درست میکردند و به آن لباسهای ژنده و چرکین میپوشاندند.
کلاهی پاره بر سرش مینهادند و همانند یک مترسک بزرگ در شب بیست و هفتم ماه رمضان در کوچهها میگرداند و اشعاری عامیانه و هجوآمیز در پیاش میخواندند و در پایان به بالای کوه «کوفلمار» میبردند و با ریختن نفت، آن را به آتش میکشیدند و سپس سنگبارانش میکردند.
این آیین در روستاهای دیگر اطراف کاشان مانند بیزوباد و کوشگون و ابیانه و نشلج نیز به همین صورت انجام میگرفته است.
البته نام این شکلک سنگین و بدترکیب و مضحک، در روستاها متفاوت بوده است. در بعضی جاها آن را «ابنملجم» و در بعضی جاها آن را چیز دیگری مینامیدند ولی در طره آن را کولا مارجون میگفتند. اما کولا مارجون به چه معنی است؟
در گویش طرهای، کولا به معنای حرام زاده و مارجون همان مرجانه «روسپی معروف عرب در عصر جاهلیت است». بنابراین میتوان نتیجه گرفت؛ منظور از کولا مارجون همان عبیدالله ابن زیاد است. عبیدالله ابن زیاد را نیز با هدف تحقیر و انتسابش به زن زانیه عرب، ابن مرجانه میگفتند.
آئین هوی هوی در روستای ده آباد بادرود
یکی از رسوم دیرینه مردم ده آباد در ماه رمضان، آیین هوی هوی است. این آیین اگرچه رو به فراموشی نرفته و هنوز هم کم و بیش توسط نونهالان و کودکان انجام میگردد بدینصورت است که گروهی از بچهها و نوجوانان دورهم جمع میشوند و با انتخاب دو نفر به عنوان میداندار و دیگری صندوقدار، بعد از افطار به در خانهها میروند و با گفتن «هوی هوی»، اهل خانه را صدا میکنند تا به آنها پول یا تنقلات هدیه دهند.
شبهای سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم ماه رمضان هرسال صدای کودکان و نوجوانانی که در کوچهپسکوچههای ده آباد درب خانهها را میزنند و با خواندن اشعاری از صاحبخانه طلب مشتلق مینمایند میپیچد. در حقیقت بچهها با این کار از اهالی عیدی وارد شدن به ماه مبارک رمضان را طلب میکنند، قدمت این مراسم به سالهای بسیار برمیگردد. میتوان گفت که این سنت در نوع خود بینظیر به نظر میرسد.
تقریباً اشعار در هر شب فرق میکند که یک نفر از گروه شعر را خوانده و مابقی که تشکیلدهنده این گروه چندنفری هستند در پایان هر ردیف شعر با گفتن عبارت هوی هوی (hoy.hoy) شعرخوان اصلی را همراهی مینمایند.
جالب است بدانید که در گذشته در طول این سه شب ممکن بود بر در هر ۱۰ یا حتی بیشتر از این گروهها در میزد و صاحبخانه طبق رسوم باید به همه آنها پول یا خوراکی مشتلق میداد.
اگرچه امروزه کمتر صدای بچههای هوی هوی در کوچههای روستای ده آباد به گوش میرسد اما هنوز هستند نوجوانانی که به نیت پاس داشتن این سنت دیرپا و بهرهمندی از هدایای متبرک مردمی، این سه شب را بر پا میدارند.
در ادامه بخشی از این اشعار را باهم میخوانیم.
در شبهای سیزدهم و چهاردهم ماه رمضان این ابیات را میخواندند:
رمضانم رمضانم رمضان
«هوی هوی»
رمضان آمد و مهمانش کنیم
«هوی هوی»
گاو و گوساله به قربانش کنیم
«هوی هوی»
گاو و گوساله اگر دستش نرسه
«هوی هوی»
عروس چارده ساله به دستش برسه
«هوی هوی»
رمضان برخیز تا سحر خوریم
«هوی هوی»
نان و فالوده با عسل خوریم
«هوی هوی»
نان و فالوده با شاخه نبات
«هوی هوی»
گاهی نام آخرین فرزند پسر خانواده را در ابتدای اشعار میآوردند بدین شکل:
«محمّد» خان دولت سر تو
«هوی هوی»
صد و سی گلّه به گردیدن تو
«هوی هوی»
تو که میپیچی و میبندی شال عسلی
«هوی هوی»
رمضان برخیز تا سحر خوریم
«هوی هوی»
نان و فالوده با عسل خوریم
«هوی هوی»
نان و فالوده با شاخه نبات
«هوی هوی»
در شب پانزدهم ماه رمضان میخواندند:
رمضانم رمضانم رمضان
«هوی هوی»
امشب است نیمهٔ ماه رمضان
«هوی هوی»
رمضانم رمضانم رمضان
«هوی هوی»
کشمش و بادام و فندق خوب است
«هوی هوی»
از بر طفلان خودت، مقبول است
«هوی هوی»
رمضان آمد و مهمانش کنیم
«هوی هوی»
گاو و گوساله به قربانش کنیم
«هوی هوی»
امشب، شبِ نیمه است که ما میهمانیم
امشب، شبِ نیمه است که ما میهمانیم
«هوی هوی»
بر ما حرجی نیست که ما طفلانیم
«هوی هوی»
تنباکو را گل نم کن
«هوی هوی»
آتیش به سرش جمع کن
«هوی هوی»
تا ما بکشیم دودی
«هوی هوی»
آواره شویم زودی
«هوی هوی»
بشقاب را پر از کلوچه و حلوا کن
«هوی هوی»
بردار و بیار به دامن ماها کن
«هوی هوی»
تا بچّهها راضی بشن
«هوی هوی»
از در خونه راهی بشن
«هوی هوی»
حق عمرش بده
«آمین»
برکتش بده
«آمین»
انتهای پیام/۶۳۰۲۵/ص۲۰/