اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

هنر و رسانه  /  رادیو و تلویزیون

«موج وارونه»| ماموریت رسانه در فضای انتخابات چیست؟/ راه های جلب اعتماد مردم

مدرس دانشگاه و کارشناس مسائل سیاسی گفت: ماموریت رسانه در فضای انتخابات باید چند محور باشد. ادراک سازی، احساس ضرورت و اینکه رسانه باید در کارآمد و عادلانه نشان دادن نهاد انتخابات نیز همّ جدی داشته باشد.

«موج وارونه»| ماموریت رسانه در فضای انتخابات چیست؟/ راه های جلب اعتماد مردم

خبرگزاری فارس-گروه رادیو و تلویزیون، مائده سادات میرفندرسکی: میزگرد «موج وارونه» با موضوع «عوامل اثرگذار رسانه ای بر کاهش یا افزایش مشارکت مردم در انتخابات» با مشارکت خبرگزاری فارس و رادیو گفت و گو برگزار شد.

در این میزگرد دکتر «حسین افراخته» مدرس دانشگاه و کارشناس مسائل سیاسی و دکتر «علی سلطانی وش» مدرس دانشگاه و کارشناس مسائل سیاسی و شریفی مدیر گروه صوت و تصویر خبرگزاری فارس حضور داشتند که متن کامل آن در ادامه می آید:

** در انتخابات اخیر و دوره های اخیر انتخابات ریاست جمهوری هر بار با یک پدیده رسانه ای طرف بودیم یعنی یک روزی مثل سال ۸۸ علاوه بر توئیتر، بی بی سی فارسی چهار ماه قبلش آمده بود یا مثلا تاثیرگذاری که قبل از آن ماجراها فیسبوک داشت تا جلوتر که اینستاگرام قدرت مندتر شد و کمی نقش آفرینی اش در عرصه اجتماعی انتخابات بیشتر شد تا امروز که علاوه بر آنها حالا دیگر سر و کله نرم افزار جدیدی که صوت محور هم هست دارد شنیده می شود. می خواهم درباره آرایش رسانه ها در عرصه انتخابات ایران سوال بپرسم که چه اتفاقی می افتد که ما هر بار یک پدیده نوظهوری را در عالم رسانه و فضای انتخاباتی تجربه می کنیم.

افراخته: پدیده ای که شما به عنوان سوال اول مطرح کردید و در روزهای اخیر به شدت فضای نخبگانی و رسانه ای ایران را تحت تاثیر خودش قرار داده که همان ورود کلاب هاوس به فضای سیاسی اجتماعی ایران است، نمی خواهم بگویم عین این پیش بینی شده بود اما اصل اینکه در بزنگاهی مثل انتخابات مهم ریاست جمهوری طرف مقابل یک آیتم و کارت جدیدی وارد بازی می کند به نظرم خیلی دور از تصور نبود اما آنچه برای من سوال است و دارای اهمیت است متاسفانه نوع مواجهه ما (مجموعه نظام و مجموعه نخبگان) با این پدیده های جدید، جنسش تغییر نکرده است و نمی کند یعنی ما همین طور که از 88 از بالا آمدن بی بی سی یا توئیتر غافلگیر شدیم امروز هم کلاب هاوس دارد ما را غافلگیر می کند و به نظرم خنده دارتر این است که این نرم افزار حول و حوش یکسالی هست که بالا آمده و در دنیا مورد استفاده قرار می گیرد و طیف هایی در ایران ولو محدود از آن استفاده می کنند و لااقل از دو سه ماه پیش در ایران شناخته شده بوده است اما به محض اینکه آقای امر یا زید چند دقیقه در شب می آیند و داخل یکی از این روم ها مطالبی را بیان می کنند، سریع بخش هایی از حاکمیت و نخبگان شاخک هایشان تیز می شود و حساس می شوند روی این ماجرا.

این هم ناشی از این است که متاسفانه ما هیچ موقع نوع مواجهه مان با پدیده هایی که بر ما واقع می شود درست نبوده است. حتما این را شنیده اید که متاسفانه ما در همه مقوله ها نوع مواجهه مان از جنس مواجهه پدافندی است و واکنشی یا تدافعی است. حالا در این حوزه ها که ما نمی توانیم خالق باشیم یا حالت آفندی ایجاد کنیم اما در همان نوع کیفیت مواجهه مان از جنس پدافندی بعد از گذشت ده پانزده سال همچنان غافلگیر می شویم و همچنان درست نمی شناسیم و همچنان به همان نسبتی که درست نشناختیم واکنش درستی هم نداریم. در این کشور تا جایی که اطلاع دارم ده ها مجموعه رسانه ای وجود دارد که در سطح یا نشر یا کار علمی و پژوهشی در سطوح مختلف کار می کنند و از بودجه بیت المال ارتزاق می کنند. یعنی جا داشت که اینها بیایند و پدیده کلاب هاوس را قبلتر و از همان زمانی که به طور رسمی در دنیا کار می کرده و مخاطب داشته لااقل از سه ماه پیش که خیلی آشکار توسط طیف های خاصی مورد استفاده قرار می گرفته را شناسایی کنند و آسیب شناسی کنند و ابعاد مختلفش را بشناسند و بسنجند و برایش راهکار ارائه دهند اما می بینیم که این اتفاق نمی افتد تا .. یک آسیب شناسی وجود دارد که متاسفانه در کشور ما همه چیز را از دریچه و نگاه سیاسی امنیتی می بینند و تا یک ماجرایی سمت و سوی امنیتی و سیاسی به خودش نگیرد آقایان به آن اهمیت نمی دهند و کافی است که ماجرا سمت و سویی اینچنینی پیدا کنند. این را به عنوان خاتمه این بخش می گویم که من در دو هفته گذشته در یک روز در سه چهار جا جلسه بررسی کلاب هاوس را داشتم. به این دلیل که در سه چهار مجموعه همان روز روسای اصلی آن مجموعه ها در جلسه شورای معاونین موضوع اصلی شان این بود که کلاب هاوس چیست و چه کنیم؟ و سفارش کارها و چه کنیم ها شروع شد.

** آقای سلطانی وش چه می شود که در سپهر رسانه ای ایران هر بار یک موضوعی این شکلی ظهور می کند و حالا هر دوره یک پدیده و یک اتفاق. اصلا چه می شود که به آن اعتماد می شود و چرا آنقدر نقش آفرینی اش شروع می شود و چه جوری می شود که چنین اتفاقی می افتد؟

سلطانی وش: اساسا رابطه بین حکومت و جامعه یک رابطه دو سویه است و این رابطه رفت و برگشتی هم خروجی و اطلاعات از سوی حاکمیت به سمت مردم و جامعه دارد و هم از سمت جامعه به سمت حکومت دارد. اما محل و بستر تعین یافتگی این رابطه دو سویه کجاست؟ یکی از آنها رسانه است، یعنی رسانه هم نقشی ایفا می کند از جانب حاکمیت به سمت مردم که آنجا سعی می کند فرایند جامعه پذیری را که در جامعه شناسی با آن مطرحیم به عنوان القای ارزش های خودش و هم بحث های آنها را از سوی افکار عمومی نمایندگی می کند. به نظرم رسانه با توجه به نقشی که در جامعه دارد که من آن را در چند مرحله تقسیم بندی می کنم. می گویم یک رسانه اولین کاری که می کند از امر واقع تصویرسازی می کند یعنی به جای اینکه واقعیت را بازنمایی کند،‌ بازتولید می کند و بعد از اینکه تصویرسازی کرد یک ادراک سازی برای جامعه انجام می دهد و بعد از ادراک سازی، وارد مراحل پیچیده ذهنی می شود یعنی اولویت سازی می کند، الگوسازی می کند و تصمیم سازی و حتی رفتارسازی می کند. وقتی ما با نهادی به اسم رسانه با اینهمه کار ویژه و اینهمه اهمیت مواجه هستیم طبیعی است در بزنگاه هایی مثل انتخابات توجه ها به سمت این نهاد و کانون پررنگ تر و بیشتر شود لذا اگر می بینیم در ایام نزدیک به انتخابات یا هر موضوع مهم سیاسی و اجتماعی دیگری ظهور و بروز رسانه بیشتر می شود و تنوعش بیشتر می شود و حتی تولید قالب های بیشتری می شود از این حیث است که تاثیرگذاری اش هم در سطح حاکمیت و هم در سطح جامعه تاثیرگذاری غیرقابل انکاری است و چه بسا حتی می تواند مسیر توده های مردم را به سمت هایی که رسانه هدف گذاری کرده اگر با یک منطق هوشمندانه بتواند ورود کند این را جا به جا کند. این سطح از اهمیت باعث می شود که توجه هم گروه های فشار و هم گروه های حاکمیتی و هم گروه هایی که در صدد این هستند تاثیرگذار باشند بر نتایج انتخابات از این موضوع غافل نشوند.

ما به واسطه همین انتخابات ها می بینیم که فضای مجازی اهمیت بیشتری می گیرد حتی دعواهای سیاسی به سطح فضای مجازی کشیده می شود و خیلی وقت ها حتی فضای حقیقی به معنای جلسه ها و نشست های چهره به چهره و حضوری نقش و اثرگذاری اش به واسطه گستره توزیع و تعداد مخاطبی که دارد در سایه قرار می گیرد و اینها عواملی هستند که باعث می شود ما نزدیک انتخابات تمامی افراد و گروه ها و مجموعه ها روی مسئله رسانه و اهمیت آن توجه و فوکوس بیشتری داشته باشیم.

**چه اتفاقی می افتد که ما غافلگیر می شویم؟ هر بار که انتخابات بوده ما با یک پدیده نوظهوری روبرو شدیم و هم غافلگیر شدیم و هم تاثیر پذیرفتیم.

سلطانی وش: اگر بخواهم پاسخی صراحتا بگویم یک دلیلش این است که ما معمولا مواجهه های ایجابی در خصوص رسانه نداریم و همواره در حوزه رسانه منفعل هستیم و سعی می کنیم به جای کنش گری واکنش ها را داشته باشیم. یعنی دست برتر مبحثی است در رسانه که می گوید تکست را اول هر کسی بدهد بقیه باید در کان تکست آن بازی کنند. ما همواره منفعلیم از این جهت که دست برتر را هم به لحاظ تکنولوژی و فناوری و هم به لحاظ سیاست گذاری و برنامه ریزی و اجرا معمولا چون نداریم و غافل هستیم از این موضوع ها باعث می شود در حقیقت کنش گری هایمان به نوعی تبدیل به واکنش و به نوعی پسی و انفعالی شویم.

شریفی: نکته ای به ذهنم رسید یک زمانی ما در سال ۸۸ رسانه ای مثل بی بی سی فارسی را داشتیم و یک زمانی می بینیم اینها ابزار اطلاع رسانی هست. مثل توئیتر فیسبوک اینستاگرام و کلاب هاوس.

**  از تلگرام هم غافل نشویم. بله در انتخابات قبلی ریاست جمهوری ما تلگرام را داشتیم. اما اینها یک بستری هستند و با بی بی سی فارسی فرق می کند، بستری هستند که توده ها و اقشار مختلف می توانند از طریق آن ارسال پیام کنند یعنی اینها تا حدی منفک هستند. اگر ما غافلگیر می شویم نکته اش این است که یک وقتی رسانه ای مثل بی بی سی این کار را می کند و یک وقتی جناحی، حزبی، گروه سیاسی یا تفکری می آید و یک باره یک رسانه و ابزار اطلاع رسانی را احیا می کند مثل کلاب هاوس و می آید و برنامه ها و نشست هایش را آنجا می گذارد. یک وقتی ما با توطئه ای مواجهیم مثل بی بی سی فارسی که تولید محتوا دارد و رسانه است اما یک وقتی با وسیله ارتباطی مواجه هستیم. این دو تفاوتش در چیست؟

سلطانی وش: من نکته ای درباره این بحث دارم و آنهم اینکه معتقدم هر اقدام موثری در هر بستری نیازمند تکمیل زنجیره ارزشی است که آن زنجیره از مقام نظریه و انتزاع می آید تا مقام راهبرد بعدش در سطح سیاست گذاری بعدش در سطح برنامه بعدش می رسد به اقدام و اجرا. معتقدم آن فردی که بتواند این زنجیره را برای آن هدف خودش تکمیل کند مطمئنا استفاده اش از بسترهایی مثل تلگرام یا پیام رسان های دیگر یا همین کلاب هاوسی که اخیرا آمده قطعا استفاده موثرتری خواهد بود. بحث انفعال و پسی بودنی که گفتم ناظر به همین است یعنی مشخصا 1: هیچ خلاقیتی در استفاده از این بسترها از خودمان نشان نمی دهیم که شاید بکر بودند و یک جایی مانده بود و خیلی استفاده هم نمی شد. نکته بعدی این است که این زنجیره را نداریم یعنی چه به لحاظ سیاست گذاری چه راهبرد و چه تولید محتوا.

آنچه در این بسترها حرف اول را می زند یک عبارت خیلی معروفی است که می گوید پادشاه رسانه، محتوا است. اگر شما بتوانید محتوا را بتوانید درست و در جای خودش و به شیوه درست خودش بتوانید تولید و توزیع کنید مطمئنا دست برتر را خواهید داشت.

نکته دیگری هم وجود دارد که خود این بسترها، بحث ساختارگرایانه هست به نظرم. بعضی وقت ها تولد و ماهیت و هویتش تولدی است که شما امکان استفاده و بهره مندی ات از آن به مراتب کمتر و سخت تر از طرف مقابل می شود. مثالی بزنم آمریکا وقتی دید توئیتر خودش دارد تبدیل می شود به بستری علیه منافع خودش توسط رئیس جمهور مستقر خودش،‌ چه کار کرد؟ آمد و اکانت توئیتر ترامپ را بست در حالیکه هنوز کاخ سفید را هم تحویل نداده بود. یا در همین اینستاگرام بعد از شهادت حاج قاسم با وجود همه شعارهای متمدنانه و مردم سالارانه آنجا که دیدند همین بستر می تواند علیه منافع خودشان کارکرد داشته باشند، آمدند و جلوی آن را با خوی وحشی گرایانه گرفتند. من می گویم ساختار اینها هم به نفع ما نیست اما اگر کنش گری هوشمندانه با آن زنجیره ای که گفتم تکمیل باشد اتفاقا می توانیم دست برتر را داشته باشیم. من در همین دو هفته در کلاب هاوس فعال بودم و می دیدم آنجایی که رفقا قدرت مندانه و با پشتوانه خوب محتوایی و نظری حتی در بحث های مهارتی مثل فن بیان و مخاطب شناسی ورود می کنند چه بسا می توانند تاثیرگذار باشند در ذهن مخاطبی که به دنبال حقیقت است. یعنی همه مخاطبان که سو گیری پیشین ندارند که بگوییم آمده حرفش را بزند و دادش را بزند و برود لذا معتقدم این آمادگی و مجهز و مسلط بودن می تواند دست برتر را در استفاده از بسترهایی مثل تلگرام، واتس آپ، توئیتر و اینستاگرام داشته باشد.

** آقای افراخته شما هم نظرتان را می فرمائید.

افراخته: جسارت می کنم خدمت آقای شریفی. من با مفروض شما خیلی موافق نیستم که رسانه هایی که نام بردید صرفا ابزار یا بستر هستند. اگر نگاه عمیق تری داشته باشیم هر رسانه ای از حیث فرم دارای روح است. روح به معنای اینکه آن گروهی که آن را اجرا کرده کار ویژه هایی برایش تعریف کرده و ما در مورد هر کدام از این بسترها داستان رسمی می شنویم. برای مثال فیسبوک آقای زاکربرگ می گوید من دانشجو بودم و دوست داشتم با دوستانم در ارتباط باشم گفتم چه کنیم؟ و فیسبوک پدید آمد. یا درباره کلاب هاوس می گویند آقایی بچه اش نمی توانسته در کلاس شرکت کند و گفته چه کار کنم که کلاس را این شکلی برگزار کنم؟ این روایت رسمی است و من احساس می کنم در کنارش ماموریتی تعریف شده است حالا نمی خواهم روایت یا ایده اولیه را زیر سوال ببرم چون حرف درست و دقیقی نیست اما با شناختی که از ماهیت نظام جهانی و نظام بازار در جهان فعلی سراغ داریم، بعید است که سرمایه در این سطح پشت ایده ای بدون دلیل بیاید. یعنی آمدند و حتما مخاطب شناسی کردند. نگاه کنید بعد از چند سال یک دفعه فرم جدیدی را وارد کردند که شاید اگر به بنده و حضرت عالی چند ماه پیش می گفتند ایده جدیدی از حیث فرم پیشنهاد بدهید چیزی به ذهنمان نمی رسید. حالا یکی از دوستانی که با جنبه انتقادی به ماجرا نگاه می کرد می گفت تنها جنبه ای که از وقت روزانه جوان ها خالی بود را با این ایده شان پر کردند.

**در تکمیل صحبت های شما بگویم اوایل که فیسبوک آمده بود من دانشجوی کارشناسی بودم. برای خودم سوال بود که خب چی بشه من بیام نظرمو درباره هر چی دلم بخواد؟ عکس از در و دیوار می تونم بذارم تا میلاد ائمه و ... الان ۱۳ سال از آن روزها گذشته و داریم می بینیم که چقدر همان فضاها موثر است یعنی همان رسانه های شخصی که دیدگاه هایت را در قالب  نظر یا کامنت دو خطه ولو توئیت چقدر می تواند موثر باشد؟ نکته تان را تکمیل می فرمائید.

افراخته: به بخش اول صحبتم ارجاع می دهم که نوع مواجهه مهم است. ما اگر آن پدیده را درست نشناسیم بالطبع نمی توانیم مواجهه درستی هم داشته باشیم. با نهایت احترام اگر پدیده های اینچنینی که ذکرش شد را صرفا بستر و ابزار بدانیم، نوع مواجهه مان هم در سطح ابزار خواهد بود و آن موقع نمی توانیم با احتمال و تهدیدی که از آن احساس خطر می کنیم،‌ مواجه شویم.

** عرض بنده این بود که یک وقتی بی بی سی فارسی است و کلا محتوا و رسانه کامل تهدید است. یک وقتی می شود کلاب هاوس و ممکن است با یکسری رویکردها طراحی شده باشد و نزدیک به انتخابات در کشور ما بولد شده باشد و می شود شکی روی این نداشت همانطور که فیسبوک و توئیتر یک جورهایی هدفمند وارد فضای سیاسی کشور ما شد.

اما عرضم این است بعضا می گوییم که توئیتر سلاحی بود که از دشمن به غنیمت گرفتیم. ببینید ما که آنقدر حساس نیستیم به این ابزارها که قبل از آنها فکری و یا کاری بکنیم. متاسفانه متولیان ما این رویکرد را نداشتند که بیان فکر کنند حالا چه کنیم در مواجهه با آنها. همیشه مغلوب بودیم و برخوردمان منفعلانه بوده یا واکنشی داشتیم حالا فیلترینگ بوده و یا هر چه، هیچ کاری از دستمان برنیامده است.

اما عرضم این است که آیا مثلا می توانیم این را هم در نظر بگیریم؟ کما اینکه جریان انقلاب در توئیتر خیلی خوب فعالیت کرد و یک موقع هایی در توئیتر فقط گل می خوردیم اما جریان انقلاب آمد هم افزایی و گفتمان سازی کرد و حضور داشت و فعالیت کرد. بر فرض  در برخی سوژه ها حتی در کلاب هاوس هم همین اتفاق می افتد. یک سوژه خاص طراحی می شود و جلو آمده و عملیاتی می کند. وقتی ما با یک رسانه ای مثل بی بی سی فارسی طرفیم، روبرویمان تهدید است حالا چه بسا از

گاف هایی که بی بی سی فارسی  می دهد بتوانیم برای خودمان فرصت بسازیم که داریم این کار را هم انجام می دهیم. اما یک وقتی یک ابزار است  که حالا برای ما تعریف شده که ما را تخریب کند و ما مثل همیشه مغلوب شدیم. حالا در مقابل این چه کنیم؟ سوالم این است که آیا فضا را رها کنیم یا بیاییم حضور داشته باشیم؟ این یک بحث جدی است برای مثال یک نمونه اش در اینستاگرام اینطور بود که پست های مربوط به سردار سلیمانی را حذف کردند. بالاخره دست ما نیست. حتی  در کلاب هاوس چند روز پیش خبری آمد که چند نماینده کنگره آمریکا خواستند که مقامات ایران از کلاب هاوس حذف شوند و بحث آقای ظریف و همتی بود و همینطور آقای صالحی. ما در اینجا هم طبیعتا مغلوبیم اما آیا می توانیم جریان سازی داشته باشیم که از این تهدید یک فرصت بسازیم یا نه؟

** کلی بفرمائید. از دانشجویی که دارد برنامه ما را می شنود تا احتمالا مقامات مسئولی که این روزها در کلاب هاوس نقش آفرینی می کنند یا تصمیم سازی و تصمیم گیری می کنند. در سطوح مختلف در واکنش به این اتفاق ها چه می شود کرد؟

افراخته: به شخصه کلاب هاوس برایم مسئله نیست اما نگاهم این است که اگر ما نقشه ای کلی داشته باشیم برای اثرگذاری در فضای سیاسی اجتماعی و نخبگانی و چشم انداز روشنی هم در این عرصه داشته باشیم اولا اینکه آن غافلگیری که درباره اش صحبت کردیم اتفاق نمی افتد. دوم اینکه هر پدیده ای هم که سالش امروز مورد بحث است، وارد عرصه شود،‌ آن موقع وقتی شما چهارچوب روشنی دارید، نوع مواجهه تان هم روشن است. یعنی دیگر دست و پا  نمی زنید که با این چه کنید؟ من احساس می کنم مقداری در حوزه های زیرین دچار مشکل هستیم یعنی نوع شناخت و کیفیت شناختمان نسبت به مقوله خود رسانه و اثرگذاری اش در جامعه،‌خود جامعه و طیف های مختلفی که در جامعه وجود دارند و نخبگانی که در جامعه حضور دارند. رسانه رسمی ما هنوز با مشکلات بنیادینی مواجه است یعنی در تناقضی گیر کرده و نمی تواند یکسری طیف های جامعه را انعکاس دهد و اینها را کنار می گذارد. اما خب نزدیک انتخابات که می شود به سراغ آنها می رود و در فاصله چهارسال از آنها خبری نیست. یا بخشی از نخبگان که خواه ما آنها را بپذیریم یا نپذیریم و آنها را به رسمیت بشناسیم یا نه، ‌سراغشان نمی رود و صورت مسئله را به جای حل مسئله پاک می کند و آن موقع است که مشکلاتی از این جنس پیدا می کنید و تا زمانی که نوع مواجهه شما اینچنین است در واقع خروجی هم چیزی خارج از این نخواهند بود.

** آقای دکتر سلطانی وش شما هم تکمیل می فرمائید.

سلطانی وش: من می خواهم از نظرگاه ایجابی در پاسخ به این سوال استفاده کنم. معتقدم در دو سطح می شود عملیات انجام داد یک سطحش این است که در همین فضای فعلی شروع به کنش گری موثر. یعنی همین فضا را بپذیریم و بگوییم بالاخره واقعیت همین است و معتقدم باید از جمله آیت الله جوادی آملی وام بگیرم که فضای مجازی نیست فضای حقیقی است یعنی اگر با همان نگاه کارکردگرایانه نگاه کنیم، تاثیر و تاثراتی که این فضا بر زیست مردم دارد کمتر از فضای حقیقی نیست پس لذا نمی توان این را در اولویت دوم گذاشت. نکته بعدی این است که ما در کنار کنش گری موثر در این فضا باید به فکر جبهه سازی و فضاسازی باشیم. مثالی بزنم: همه ما می دانیم یکی از ابزارهای آمریکا برای ترویج سیاست ها و ایدئولوژی و سبک زندگی خودش سینمایش است هالیوود و از این ابزار استفاده می کند تا آنچه در ذهن خودش است تبدیل کند به آنچه در ذهن همه مردم جهان وجود دارد. حالا ما واکنش مان نسبت به این موضوع چه باید باشد؟ یکی اینکه در همین سینمایی که هالیوود آن را در برگرفته است به نقد و واکنش نسبت به این بپردازیم. یک سطح دیگر این است که برای خودمان سینمایی که قابل تامل و توجه در نگاه های جهانی باشد تولید کنیم. یعنی می خواهم بگویم ما در فضای مجازی هم باید قطعا کنش مان همین باشد. یک: از همین عملیات منفعلانه عبور نکنیم مثل شهری است که ما فکر نمی کردیم به آن حمله شود اما دشمن به آنجا حمله کرده آیا رها کنیم و برویم؟ نه ، همین را دفاع کنیم اما در کنار آن به فکر عملیات های ایجابی و فعالانه که عاملیتش با خودمان هست هم توجه کنیم.

** آقای افراخته کم کم داریم به انتخابات نزدیک می شویم یکی از ارکان اصلی مشارکت در انتخابات بازویی است به نام رسانه. می خواهم نظر شما را در این باره بدانم.

افراخته: نکته ای را همین ابتدا بگویم. من مفروضی دارم و آنهم اینکه رسانه در ایران آن شآنیت رسانه به معنای مصطلح در دنیا را ندارد که بتواند به معنای واقعی کلمه در فرایند و نتیجه انتخابات اثرگذاری داشته باشد. برای مثال می بینید در فلان انتخابات در یک کشوری در آن سوی دنیا شب گزارشی منتشر می شود و روند انتخابات و نتیجه اش را تحت الشعاع قرار می دهد. اگر در یکی دو انتخابات اخیر نگاهی به سابقه رسانه در ایران نگاه کنیم می بینیم که در شب انتخابات خبرگزاری معتبر ما گزارشی می رود که علی القاعده یکی از محتمل ترین گزینه ای که قرار است رای بیاورد اما در حالت عادی باید نابود شود اما می بینیم که هیچ اثری در فضای نخبگانی نمی گذارد.

** می شود موردش را هم بگویید؟ ما می گوییم در کشور خودمان بر فرض مواردی بوده که اینطور نبوده؟ و اینکه موردی که تاثیرگذار بوده برای مثال در انتخابات آمریکا این گزارش منتشر شد و رای عوض شد. اینها را هم بگویید.

افراخته: خاطرتان باشد بحث ایمیل های خانم کلینتون در انتخابات 2016 خیلی در کمپین انتخاباتی اش اثر گذاشت.

** آیا آنقدر اثر داشت که رای را عوض کند؟

افراخته: پدیده های این چنینی تک متغیره نیستند یعنی ده ها و صدها عامل در نهایت اثر می گذارد و هیچ کسی هم نمی تواند ادعا کند که من پنج عامل را دارم که اینها باعث پیروزی یا شکست خانم ایکس و ایگرگ شده است.

** این اختلاف شدید هست و بیشتر صاحب نظرها معتقدند که رسانه نمی تواند چنین کاری کند که در شب انتخابات چیزی منتشر کند که رای را تکان دهد. مگر اینکه افشاگری سنگینی باشد. برای مثال در انتخابات ۲۰۱۶ فکر می کنم رایش از ترامپ بالاتر بود. برخی ها می گویند که تاثیر گذاشت. من می گویم نه ببینید تاثیرگذاری یک بحث است اما تغییر رویه دادن یک بحث دیگر. کار رسانه تاثیرگذاری است اما آیا می تواند تغییر رویه کلی دهد؟ مثلا وقتی کل جامعه می خواهند به آقای ایکس رای دهند یک باره حرکتی ایجاد کنند که به ایگرگ رای دهند؟ آیا این را می تواند داشته باشد؟

افراخته: الان صحبت سر این است که آیا ما چنین شآنی را برای رسانه قائل هستیم یا نه. در اینکه رسانه تاثیرگذار است که شکی در ‌آن نیست و اثرگذاری رسانه فقط در انتخابات یا امر سیاسی هم نیست و امروز شما می بینید در تحولات میدانی منظورم از میدان جنگ است بعضا رسانه میدان را هم تغییر می دهد. برای مثال شما توانمندی نظامی داشته باشید که 14 موشک بالستیک در یکی از بزرگترین پایگاه های ارتشی دنیا شلیک کنید و مورد اصابت قرار بگیرد اگر رسانه توانمند نداشته باشید نمی توانید همین کاری که کردید را نشان دهید. پس امروز کارکرد رسانه برای ما روشن است پس صحبتی که کردم بر سر میزانش است. بله در مثالی که بحثش شد در انتخابات 2016 این به تنهایی باعث شکست کاندیدای مورد نظر نشد اما دیدیم که تغییرات جدی در کمپین اش و سبد رای اش ایجاد کرد. آخرین چیزی که می شد با آن یک کاندیدای ریاست جمهوری را خراب کرد، شب انتخابات توسط یکی از خبرگزاری های سطح یک کشور تحت عنوان گزارش اختصاصی منتشر شد و کلی هم مستندات به آن پیوست شد و هیچ اتفاقی هم نیفتاد و این نشان می دهد رسانه در کشور ما هنوز آن شآن را ندارد. اما آیا این عرض من به این معنی است که ما رها کنیم؟ نه این نکته ای است که اولا با عرایض قبلی من مرتبط است. ما باید سطح انتظاراتمان را از رسانه در انتخابات بدانیم. یعنی نزدیک انتخابات این پرسش دوباره مطرح می شود تاثیر رسانه بر میزان مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات ما انتظار آنچنانی از این رسانه نداشته باشیم. آنهم رسانه ای که رسانه مستقلی نیست و وابسته است و مجبور است سیاست و خط مشی های گروه ها یا سازمان هایی را بازتاب دهد. اگر این را بپذیریم بر این اساس می توانیم یکسری پیشنهادهایی داشته باشیم.

** نکته ای را از آقای سلطانی وش بشنویم.

سلطانی وش‌: من در خصوص این موضوع نگاه متفاوت تری نسبت به فرمایشات آقای دکتر دارم و معتقدم در ایران هم اساسا این زیست رسانه ای که مردم دارند باعث شده رسانه تاثیرگذار باشد بر انتخاب های خودشان و نوع مشارکت و کنش گری شان. معتقدم همین دو جمله ای که آقای روحانی در سال ۹۲ در رسانه ملی و مناظره هایشان گفتند به نظرم شاید سرنوشت انتخابات را تغییر داد.  یکی اینکه من سرهنگ نیستم و حقوق دانم و شما با گاز انبری و اینها و نکته بعدی اینکه من می خواهم هم چرخ سانتفیوژ بچرخد و هم چرخ زندگی مردم.

** اتفاقا همین امروز گزارشی می خواندم ناظر به همین جمله و بعد از ۸ سال هنوز کارکرد رسانه ای دارد. پس نقش رسانه در این میان چیست؟

سلطانی وش: خب این گزاره ها در بستر رسانه مطرح شد.

افراخته: پس یعنی شما می فرمائید شان رسانه فقط یک بستر است؟

سلطانی وش: نه نیست.

** نه آقای افراخته می گویند تولید محتوای رسانه می تواند این کار را بکند؟ شما فرمودید چون آقای روحانی در رسانه گفتند این اتفاق افتاد.

سلطانی وش: رسانه بستری است که قطعا محتوای جهت دهی شده در آن قرار می گیرد. من معتقد نیستم که باید رسانه مستقل داشته باشیم چون رسانه مستقل را هیچ جای دنیا نداریم. الان خود رسانه پژوهش های دنیا می گویند ما رسانه بدون جهت دهی شده و بدون سوی ایدئولوژیک و سیاسی نداریم بلکه آنچه باید داشته باشیم به عنوان اخلاق رسانه ای این است که جانب داری صادقانه باشد. یعنی مثلا خبرگزاری فارس بگوید من جانب داری ام به سمت جمهوری اسلامی است و رسالت خودم را حفظ و تحکیم پایه های جمهوری اسلامی تعریف می کنم و بر اساس همین هم کنش گری رسانه ای می کنم. معتقدم اتفاقا بر اساس همان چهارچوب فکری که گفتم رسانه می تواند با ادراک سازی و اولویت سازی و رفتارسازی تاثیرگذار باشد بر کنش گری مردم.

به عنوان مثال معتقدم اگر مناظره های سه دوره اخیر ریاست جمهوری نبود، شاید سرنوشت انتخابات و فرد پیروز مطلقا متفاوت می شد از آنچه که الان با آن مواجهیم. رسانه در ذهنیت سازی و ادراک سازی اگر بتواند هوشمندانه عمل کند مطمئنا می تواند تاثیر به سزایی حتی در نتیجه انتخابات هم داشته باشد. حالا اینکه این چگونه محقق می شود هم می گویم.

** ما گهگاهی دچار خود تحقیری می شویم که رسانه های ما تعطیل هستند و رسانه های آن ور خیلی قوی هستند و بحث من با آقای افراخته درباره همین بود. آیا اینکه در یک جامعه ای شب انتخابات گزارشی علیه یک کاندیدایی منتشر می شود و موثر نیست اما در جامعه دیگری گزارشی علیه کاندیدای دیگری مطرح می شود و موثر هست و سبد آرا را تکان می دهد آیا این بحث مسئله فرهنگی است یا رسانه ای یا هر دو؟ آیا آن دو قطبی است؟ یا همان استقلال پرسپولیسی؟ یا اینکه من طرفدار کدام جناحم؟ یعنی جامعه سیاسی سر ریز می شود؟

افراخته: اگر رسانه را با آن شآنی که گفتم ببینیم یکی از مهمترین عوامل رسانه موفق این است که بتواند جلب اعتماد کند توسط مخاطبش. من از شما می پرسم به عنوان یک شهروند اگر شب انتخابات متوجه شوید کاندیدایی که یک سال می خواستید به او رای دهید تخلفات آشکاری در حوزه های مختلف داشته و منبع موثقی مثل دوستتان یا یک رسانه یا هر جای دیگری این را به شما ثابت کند باز هم به او رای می دهید؟ قطعا این کار را نخواهید کرد. پس چرا وقتی یک رسانه چنین چیزی را منتشر می کند مردم نمی پذیرند؟ یا تاثیر نمی گذارد؟ چون اعتماد نیست و اینکه در جامعه دیگری اتفاق می افتد احتمالا به حرف رسانه اعتنا می شود.

سلطانی وش: با یک مثال نمی شود قضیه کلی را نتیجه گیری کرد. چه بسا همین رسانه ای ک شب انتخابات گزارشی منتشر کرد و تاثیرگذاری نداشت در طول سال و بزنگاه های متعددی همین کار ویژه را انجام داده است. می خواهم بگویم با یک مثال نقض نمی توان اساس کار ویژه و کارکرد رسانه در فضای سیاسی کشور را زیر سوال برد.

** آقای افراخته می خواستند پیشنهادهایی بدهند.

افراخته: با نظر آقای سلطانی موافقم و حرفم کلی نبود و نمی خواستم به کلیت رسانه در ایران تامیم دهم. اما با این مثال می خواستم به نوعی آسیب شناسی داشته باشیم از رسانه در ایران و بپذیریم که آن رسانه میزانی که دارد برایش زحمت کشیده می شود آن اثرگذاری را ندارد.

**حالا در این موضوع اختلاف نظر وجود دارد و عیبی ندارد.

افراخته: نه ضمن تائید است فرمایشات ایشان. اولین نکته ای که به نظرم می رسد این است که رسانه برای اینکه حرفش شنیده شود لازم است که اعتماد مردم را جلب کند و یکی از لازمه هایش این است که مردم احساس کنند که در این رسانه دیده می شوند. الزاما لازم نیست شما بازتاب دهنده تمام طیف های موجود در جامعه تان از حیث سیاسی و اجتماعی باشید اما اینکه مخاطب شما این احساس را داشته باشد خیلی اهمیت دارد. خود این از الزامات رسانه حرفه ای است که جوری عملکرد داشته باشد که مردم فکر کنند دارند در این رسانه دیده می شوند. ما باید بپذیریم که رسانه های ما چه این سمتی چه آن سمتی جهت گیری شان از جنس استقلالی و پرسپولیسی و جناحی است. یعنی رسانه ایکس قبلا مطالبات من و دیدگاه های من را بازنشر نمی کند و طرف مقابل هم همینطور. اما چرا بی بی سی فارسی دیده می شود توسط همه طیف ها در ایران؟ آیا این دارد همه مطالبات و دیدگاه های همه طیف ها در ایران را بازنشر می دهد؟ قطعا اینطور نیست و قطعا بی بی سی دارد نظرات خودش را انعکاس می دهد. پس چرا مخاطب چنین احساسی دارد؟

** چون احساس می کند دارد راست می گوید.

سلطانی وش: من باز هم اینجا نظر متفاوتی دارم و معتقدم آنچه که درباره بی بی سی در جامعه ایران دارد بازنمود داده می شود منطبق بر واقع نیست. همین الان در بین مخاطبان بی بی سی نه بچه حزب اللهی ها یک نظرسنجی برگزار کنیم و بگوییم به نظر شما چقدر حرف های اینها صادقانه است و منافع مردم را جانب داری می کند؟ مطمئن باشید از نتیجه این نظرسنجی خود کارشناسان بی بی سی شگفت زده خواهند شد.

**بارها این اتفاق افتاده است و بحث اعتمادی که مردم به بی بی سی دارند حتی جناح های مختلف نظرسنجی کردند و این به نتیجه رسیده که اعتماد خیلی پایینی به بی بی سی دارند اما دوست دارند نظر مخالف را هم بشنوند.

سلطانی وش: معتقدم باید مرزی بین پُر بیننده بودن و مخاطب و هوادار و شنونده و عمل کننده به آن حرف قائل باشیم. شاید من هم کانال های خبری بی بی سی را دنبال کنم اما آیا دنبال کردن من به این معنی است که من حرف هایشان را قبول دارم؟ درباره بی بی سی اینطور نیست که بی بی سی تاثیرگذار باشد و عاملیت را در فضای اجتماعی ایران داشته باشد.

** منظورم از بی بی سی کاملا مثال بود و صحبتی که داشتم درباره یک رسانه حرفه ای است که حالا می توانیم مثال های بهتری داشته باشیم. نکته بعدی که به ذهنم می رسد این است که رسانه باید زبان مردم را بشناسد و این زبان مردم از این جنس که امروز حرف مردم نظام محاسباتی و نحوه مواجهه شان با مسائل به چه صورت است؟ وقتی شما رسانه رسمی تان هنوز با قالب های دو سه دهه قبل حتی برای مردم خبر می گوید یا رویدادها را بازتاب می دهد یا بدتر از همه اینها از رویدادها و وقایع عبور می کند. حتما ده ها مثال در همین یک سال اخیر در ذهنتان دارید که اتفاق هایی افتاده و رسانه رسمی حتی یک دقیقه هم آنها را پوشش نداده و بخش قابل توجهی از مردم این برایشان دغدغه بوده و موضوع اولویت دار بوده و وقتی می بینند این رسانه حتی آن را پوشش نداده چه برسد به اینکه بخواهد به آن بپردازد خب تکلیف مخاطب که حالا بخشی از جامعه است با این رسانه روشن است. مردم اعتمادشان از دست می رود. در رسانه هایی حتی مثل بی بی سی وقتی آنهم در زمین خودش اغتشاشی ایجاد می شود بارها ثابت شده که آنهم رویکرد رسانه های این طرف را می گیرد.

افراخته: اتفاقا مثال خوبی زدید و اخیرا اعتراض هایی در لندن افتاد و بی بی سی فارسی خبرش را کار کرد اما عکسی که از اعتراض ها کار کرد با فضای مثبتی بود. در صورتیکه عکسی که رسانه های دیگر از این اتفاق کار کردند عکس کتک خوردن دختر خانمی زیر دست پلیس بود و عکس بعد از کتک خوردن را بی بی سی کار کرد. یعنی از اصل ماجرا عبور نمی کند اما در ایران نوع مواجهه اینطور نیست.

سلطانی وش: نمی خواهم بگویم در رسانه های ما اینطور نیست این کار درستی نیست اما ماجرایی که مردم جلوی در بی بی سی جمع شدند و شعار دادند و صدای مردم از بلندگوی بی بی سی پخش شد و مجری مجبور شد بگوید اینها آمدند و دارند اعتراض می کنند به سیاست های ما که چرا اخبار را پوشش نمی دهید، آنها هم مرتکب چنین خطاهایی می شوند.

افراخته: اما باید بپذیریم در عصری هستیم که اگر رسانه رسمی رویدادها را پوشش ندهد ده ها رسانه دیگر می دهند.

** امروز نمی شود سکوت کرد و از یک اتفاق و پدیده عبور کرد حال آنکه هر رسانه ای از ظن خودش یار آن اتفاق می شود و روایت خودش را مطرح می کند.

سلطانی وش: ماموریت رسانه در فضای انتخابات باید چند محور باشد. باید ادراک سازی انجام بدهند که مردم متوجه شوند در انتخابات سهیم هستند و کنش گری اینها است که سرنوشت شان را تعیین می کند. نکته بعدی احساس ضرورت است یعنی مردم باید این ضرورت شرکت در انتخابات را از طریق رسانه لمس کنند و متوجه شوند که سرنوشت و آینده شان بستگی به این کنش گری شان دارد. مسئله بعدی این است که رسانه باید هم جدی داشته باشد در کارآمد و عادلانه نشان دادن نهاد انتخابات. به نظرم این باعث می شود که برای مردم این ادراک بوجود بیاید که این صحنه صحنه کنش گری من است هم عادلانه است همّ کارآمد است و هم سرنوشت ساز.

انتهای پیام/

 

       

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول