من «میلاد»،۶ زبان بلدم/ با چند توریست حرف زدم، «سکه» گرفتم

خبرگزاری فارس-همدان، سولماز عنایتی؛ قرار گفت‌وگو بعد از امتحان مجازی «میلاد» تنظیم شد تا سر صبر و حوصله با هم گپ و گفت مفصلی داشته باشیم، خیلی وقت بود با کودکی همنشین نشده بودم، مصاحبه که اصلا یادم نمی‌آید.

میلاد هشت سال دارد و کلاس سوم ابتدایی است. همین کافی بود تا در حین قرار و مدار فکر و ذکرم برود پی جدول ضرب، داستان پرواز (برادران رایت)، درس اصحاب فیل و خانواده هاشمی، لحظه‌ای تمام آنچه در کلاس سوم خوانده بودم همچون فیلمی روی دور تند از مقابل چشمانم گذشت.

پس از فلش‌بکی به دوران درس و مشق مهیا شدم برای مصاحبه با کودکی تیزهوش و موفق، «میلاد» همراه پدرش با ماسک جراحی آبی‌رنگ و عینک ری‌بن مشکی در دفتر خبرگزاری حاضر شدند، او با آن وقت‌های ما فرق داشت، خب سال‌ها گذشته و خیلی از بود و نبودها تغییر کرده، کودکی ما با ماسک سه لایه و گوشی‌های هوشمند سروکاری نداشت.

با شنیدن صدای آرام اما محکم و با صلابت او خودم را جمع و جور کردم و دوزاری کجم راست شد، دریافتم با کودکی خاص و صد البته فهمیده‌ و باهوشی طرف هستم، کودکی که از ۶ دریچه به جهان می‌نگرد.

بدون تردید آموختن یک زبان، یک دنیای جدید بر روی انسان می‌گشاید، میلاد کم سن و سال هم ۶ زبان را آموخته و در این راه گام برداشته و امروز در فکر آموزش زبان هفتم است تا افق دید خود را بیش از پیش افزایش دهد.

اندیشه‌ «میلاد فخیمی» پازلی از تلاش، پشتکار و موفقیت است، پشت نگاه معصوم و کودکانه‌اش تصویری از آینده سوسو می‌زند و اراده آهنین‌اش آهنگ رسیدن کوک کرده است. او می‌تواند هر انسانی را سر ذوق بیاورد و ما را پای مصاحبه بکشاند.

یاد گرفتن هیچ وقت تمام نمی‌شود

راهی استودیو مصاحبه شدیم، پدر و پسر کنار هم نشستند و پدر رشته سخن را به میلاد سپرد، او که مشتاق تعریف کردن است می‌گوید: پدرم  نجار و ام دی اف کار است یک روز مشتری برای کار تعمیرات به مغازه می‌آید، بابام به محل سفارش که آموزشگاه زبان بود می‌رود، قبل از این اتفاق در خانه برنامه کودک و کارتون‌های خارجی می‌دیدم و تکرار می‌کردم به همین خاطر بابا از مدیر آموزشگاه می‌خواهد که من را در کلاس زبان ثبت نام کند جرقه آموزش زبان برای من از آنجا شروع شد.

تفکری بزرگ پس دنیای کودکانه‌اش نهفته است، از سه سالگی آموزش زبان‌های مختلف را آغاز کرده و امروز به زبان انگلیسی با لهجه بریتیش و امریکن، اسپانیایی، فرانسوی، ترکی و فارسی تسلط دارد. او با شوق درباره علاقه‌مندی‌هایش به زبان خارجه می‌گوید: پنج سال است که  آموزش می‌بینم اما نمی‌شود گفت کامل یاد گرفتم چون یاد گرفتن هیچ وقت تمام نمی‌شود، علاقه زیادی به این زبان‌ها دارم نه اینکه بابا و مامانم به زور من را کلاس بفرستند، به دلخواه خودم زبان یاد می‌گیرم البته با حمایت مامان و بابام موفق شدم چون برایم هزینه می‌کنند و مرا به کلاس‌های مختلف می‌فرستند.

همین جملات اولیه کافی بود تا مجذوب خودباوری میلاد شوم اما این پایان بهت و حیرتم نبود و کماکان با اعتماد به نفس اضافه می‌کند: در کلاس زبان همه دوستانم بزرگتر از من و حداکثر دو زبانه یا سه زبانه هستند اما من با اینکه از همکلاسی‌هایم کوچکتر هستم ۶ زبان بَلَدم، حتما باید این زبان‌ها را تا آخر یاد بگیرم مثلاً آیلتس بگیرم چون آدم‌ها همیشه باید خیلی تلاش کنند و خسته نشوند، البته همین الان هم آیلتس می‌خوانم. تقریباً هر روز ۴ ساعت زبان کار می‌کنم و درس و مشق مدرسه هم که سر جایش است.

افکارم با بقیه بچه‌ها فرق دارد

همنشینی و صحبت کردن با این بزرگ‌مرد کوچک خیلی لذت‌بخش است دنیای از واژه‌ها و اطلاعات عمومی در پس قد و قامت کوچکش مستور شده و هر چه بیشتر می‌‌گوید بیشتر مطمئن‌ می‌شوم عزم جزم کرده تا خواسته‌هایش را بدون توجه به موانع جامه عمل بپوشاند او می‌افزاید: افکارم با بقیه بچه‌ها فرق دارد به همین خاطر تلاش می‌کنم تا پیشرفت کنم و وقتی بزرگ شدم موفق شوم، با دقت تمرین‌هایم را چند بار تکرار می‌کنم تا کامل زبان را یاد بگیرم بعد از آن به سراغ بازی می‌روم چون اگر در آینده نتوانم یک حرفه یاد بگیرم می‌توانم مترجم شوم و شغل داشته باشم.

این کودک ۶ زبانه و زیرک راهی طولانی در پیش دارد اما از همین حالا برای آینده شغلی و تحصیلی‌اش تصمیم‌ گرفته و می‌گوید: دوست دارم در آینده «طراح ماشین» شوم شاید هم در سنین ۱۵ سالگی مترجم شدم با یاد گرفتن زبان‌های مختلف خیلی راحت می‌توانم در کشورهای خارجی زندگی کنم. توصیه من به دوستانم این است که به زور و اجبار زبان نخوانند، هر فردی استعدادی دارد که باید آن را پیدا کند و به دنبال استعدادهایش باشد.

او با شیرین‌زبانی اضافه می‌کند: دوست دارم درس بخوانم چون از همین الان آینده را پیش‌بینی می‌کنم، درس بخوانم تا در آینده برای خودم کاره‌ای شوم، از خواندن زبان‌های مختلف خیلی لذت می‌برم در این زبان‌ها کلمات مشترک زیادی وجود دارند به همین دلیل تسلط به چند زبان خیلی هم سخت نیست.

میلاد که همزمان گرامر و مکالمه چند زبان را می‌آموزد مصمم است زبان عربی را به عنوان هفتمین زبان در تابستان سال آینده آموزش ببیند، او سخنانش را با خاطره‌ای از گردشگران خارجی در پایتخت تاریخ و تمدن ایران ادامه می‌دهد:  قبل از کرونا با توریست‌ها صحبت می‌کردم اما کرونا آمد و خرابش کرد، یک روز بعد از تعطیلی آموزشگاه در خیابان بوعلی چند توریست تایلندی دیدم و با آنها به زبان انگلیسی صحبت کردم خیلی خوشحال شدند، شاید باورتان نشود اما به من یک سکه طلا هدیه دادند. حرف زدن با توریست‌ها را دوست دارم با آنها صحبت می‌کنم تا ببینم از کدام کشور آمدند و آیا از همدان خوششان آمده است؟

مامان و بابام روی من سرمایه‌گذاری کردند

راز موفقیت این کودک تیزهوش در اراده و پشتکارش خلاصه می‌شود اگرچه کشف و پرورش استعداد او از سوی والدینش جای قدردانی دارد از همین بابت میلاد با تشکر از پدر و مادرش می‌گوید: مامان و بابام گاهی به من کمک می‌کنند بعد از خواندن و تکرار کردن درس‌های زبان از من سوال می‌پرسند و متوجه اشتباهم می‌شوم حتی خانه را آرام نگه می‌دارند تا روی زبان تمرکز کنم. مامان و بابام خیلی خوشحال می‌شوند وقتی می‌بینند من با این سن کم به چند زبان صحبت می‌کنم.

این کودک خوش آتیه با واژه‌های خاصی می‌افزاید: از مامان و بابام خیلی ممنونم که استعدادم را کشف کردند، اکثر پدرها و مادرها روی خانه، ماشین و زمین سرمایه‌گذاری می‌کنند اما آنها روی من سرمایه‌گذاری کردند شاید الان به دردشان نخورد اما فردا حتماً نتیجه می‌گیرند و من یک آدم موفق و با شخصیت می‌شوم که دیگران ببینند و شگفت‌زده شوند. می‌خواهم به دوستانم بگویم هیچ وقت منتظر دیگران نباشید تا استعدادتان را کشف کنند.

«میلاد» آینده امثال من را تغییر می‌دهد

روح‌الله فخیمی، پدر جوان میلاد سخنانش را از اولین تلاش برای ثبت نام پسرش در آموزشگاه زبان آغاز می‌کند و می‌گوید: آموزش پسرم در حوزه زبان خارجه خیلی اتفاقی بود خودم دوست داشتم میلاد فوتبالیست شود خصوصاً که همیشه به ورزش و فوتبال علاقه داشتم ولی او با لپ‌تاپ کارتون‌خارجی می‌دید و کلمات را تکرار می‌کرد این موضوع در ذهنم ماند تا اینکه برای کار تعمیرات به آموزشگاه زبان رفتم. در یک تصمیم آنی همانجا گفتم می‌خواهم پسرم را برای آموزش ثبت نام کنم مدیر آموزشگاه قبول نکرد می‌گفت پسر شما سه ساله است و نمی‌تواند آموزش ببیند اصلا این کار درستی نیست حداقل ۶ و ۷ ساله که شد آن وقت.

 اصرار کردم و آنها به شرط اینکه مادر میلاد در کنارش سر کلاس‌ بنشیند قبول کردند و ثبت‌نام انجام شد هرچند به مادرش نیازی نشد و میلاد تنها سر کلاس نشست و الان پنج سال است مستمر چند زبان در کلاس‌های خصوصی، فضای مجازی و آموزشگاه‌ها آموزش می‌بیند.

این پدر جوان و خوشفکر اضافه می‌کند: هیچ وقت به پسرم نمی‌گویم شبیه من بشود یا نشود فقط امیدوارم میلاد بتواند آینده امثال من را تغییر دهد او پشتکاری بی‌حد و اندازه دارد. مطمئن هستم پیشرفت می‌کند و موفق می‌شود بسیار خودکفا و باهوشی است، بازی، شلوغ کاری، درس و مدرسه و آموزش زبان همه را با علاقه و سر وقت خودش انجام می‌دهد.

«میلاد» بیشتر از سنش می‌فهمد

او قند در دلش آب می‌شود و تأکید می‌کند: میلاد بیشتر از سنش می‌فهمد و درک بالایی دارد همه اینها  به دلیل مطالعه است به کتاب و مطالعه خیلی علاقه دارد. علاوه بر کتاب‌های درسی کتاب‌های دیگری هم می‌خواند الان در حال خواندن شاهنامه است.

فخیمی آینده میلاد را خیلی درخشان می‌داند و می‌گوید: اگر دست روزگار همراهش باشد آینده خیلی روشنی دارد اما متاسفانه در شهر ما به این موفقیت‌ها بها داده نمی‌شود، یکبار میلاد با توریستی صحبت کرد این مهمان خارجی از بچه بودن میلاد و تسلطش به زبان انگلیسی خیلی خوشش آمده و گفته بود اگر سال آینده به شهر شما سفر نکنم حتما  اقوام و دوستانم را تشویق می‌کنم به همدان سفر کنند  ولی این موارد اصلا برای مسؤولان اهمیتی ندارد.

هیچ اجباری در کار نیست

او گاه‌به‌گاه پسر دردانه خود را نگاه می‌کند و ادامه می‌دهد: من و مادرش دوست داریم زبان عربی هم یاد بگیرد ولی به انتخاب خودش، هیچ اجباری در کار نیست چون ما تخصصی نداریم که به میلاد فشار بیاوریم و با زور به سمت خواندن زبان‌های مختلف هلش دهیم، ما دیپلمه هستیم و هیچ اطلاع خاصی نداریم تا جایی که میلاد تمام کارهای مربوط به تمرین و سرمشق‌هایش را خودش انجام می‌دهد.

این پدر آینده‌نگر ادامه می‌دهد: مادر میلاد خانه‌دار است و بعضی وقت‌ها در خانه قالیبافی می‌کند من هم مشغله کاری زیادی دارم تنها من و مادرش در خانه فضای آرام و بی سر و صدا برایش فراهم می‌کنیم تا تمرکز بیشتری داشته باشد.

او تأکید می‌کند: اگر روزی میلاد برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برود حتما به او توصیه می‌کنم بعد از پایان تحصیل به ایران برگردد تا تجربیات، دانش و اطلاعاتش را در خدمت مردم کشورش بگذارد. امثال پسرم در بخش‌های مختلف در کشور بسیار زیاد هستند اما گله‌مندی من این است که حمایت نمی‌شوند حتی در حد  امکانات ساده با مشکل روبرو هستیم.

قبل از کرونا به دنبال مدرسه شیفت صبح بودم تا میلاد بعدازظهرها به کلاس زبانش برسد اما مدارس بر اساس آدرس منزل هر خانواده ثبت‌نام انجام می‌دهند و با توضیح و درخواست نتوانستیم میلاد را در مدرسه شیفت صبح ثبت نام کنیم اصلاً برای مسؤولان مدرسه مهم نبود که این بچه بعدازظهرها به کلاس زبان می‌رود و نباید بین کلاس‌هایش وقفه بیفتد.

امثال «میلاد» چرخ این کشور را به حرکت در می‌آورند

فخیمی با ابراز رضایتمندی از فرزندش یادآور می‌شود: همیشه به پسرم توصیه می‌کنم برای جامعه مفید باشد و درد و مشکلات جامعه را حل کند. خاطرم جمع است وقتی بزرگ شود به درد جامعه می‌خورد و امثال او چرخ این کشور را به حرکت درمی‌آورند.

این پدر جوان هر آنچه در چنته داشته به میدان آورده تا روزی شاهد موفقیت یگانه فرزندش باشد می‌افزاید: ماهانه ۷ میلیون و ۵۰۰ تا ۸ میلیون تومان هزینه کلاس‌ها و آموزش میلاد می‌شود اما با کسادی بازار در دوران کرونا کوتاهی نکردم و تمام هزینه‌ها را تمام و کمال پرداخت کرده‌ام و در آینده باز هم پرداخت خواهم کرد چون معتقدم این کار صد درصد نتیجه می‌دهد، به قول میلاد باید استعداد بچه‌ها را کشف کرد هیچ اجبار و زوری نتیجه نمی‌دهد و موفقیت با اجبار به دست نمی‌آید باید پله پله در مسیر استعداد بچه‌ها گام برداشت.

او  سخنانش را این گونه به پایان می‌برد: کشور ما به  امثال میلاد احتیاج دارد و حیف است این استعدادها از بین برود یا از کشور خارج شوند قرار نیست فقط حمایت مالی باشد راه‌های زیادی برای حمایت وجود دارد اما دریغ... .

انتهای پیام/89033/س