سیدمحسن مسلمیعقیلی امروز در گفتوگو با خبرنگار فارس در گرگان در خصوص این شهید بزرگوار اظهار کرد: عید سال ۱۳۶۱ اعزام به جبهه ثبتنام کردیم، «شهید نصرالله مقصودی» بچه هزارجریب بود و قبلا از بهشهر اعزام شده بود، در منزل خواهرش در کردکوی بود که اعلام اعزام کردند و ایشان همینجا اسم نوشت.
وی تصریح کرد: به جنوب اعزام و در تیپ بیتالمقدس سازماندهی شدیم، مقر ما محل قبلی تربیت معلم که بهنام شهید باهنر معروف بود به دلیل کثرت نیرو و کمبود اطاق، داخل محوطه چادر نصب کرده بودند و ما در یکی از این چادرها مستقر و منتظر اعزام به خطوط درگیری بودیم، به ورزش و خاطرهگویی و ... وقت میگذراندیم.
این یادگار دفاع مقدس استان گلستان تاکید کرد: شهید مقصودی که اعزام قبلی را در «دشت عباس» بود، خوابی دیده بود که برای ما اینگونه تعریف کرد: «خواب دیدم دو نفر با چهرههای نورانی آمدند که به گمانم آمد یکی پیامبر (ص) و دیگری مولا علی (ع) بوده است، به من فرمودند که «تو در عملیاتی که فتح خرمشهر است، شهید میشوی».
سیدمحسن مسلمیعقیلی رزمنده هشت سال دفاع مقدس و مدفع حرم
مسلمیعقیلی افزود: ما باهاش شوخی میکردم و میگفتیم: «پس هنوز، هنوزا زندهای.» اون موقع کسی فکر نمیکرد که خرمشهر را به این زودیها و به این سرعت از دست بعثیها آزاد خواهیم کرد.
وی ادامه داد: پس از مدتی ما را به خط مقدم، در منطقه «مدب حردان»، جبهه آب تیمور بردند، این خط در جاده اهواز به خرمشهر بود و نزدیکترین خط درگیری به اهواز بود، از این خط تا خرمشهر، حدود ۱۰۰ کیلومتر راه بود.
این رزمنده هشت سال دفاع مقدس خاطرنشان کرد: من تیربارچی بودم و دو خدمه داشتم که هر دو اصالتا اهل منطقه هزارجریبی بودند، یکی آقای «قربان هزارجریبی» و دیگری همین شهید «نصرالله مقصودی» بود.
شهید «نصرالله مقصودی»
مسلمیعقیلی افزود: شهید «نصرالله مقصودی» بسیار ساده، بیریا و بیغلوغش بود و از شوخیهای بچهها ناراحت نمیشد و به دل نمیگرفت، همیشه نگران بود که در عملیات از لیست خطشکنها خارجش نکنند و این تقریبا دغدغه همه بچه ها بود و ایشان بیشتر بروز میداد.
وی گفت: در همین منطقه بودیم که اعلان عملیات شد و ما باید از همین جبهه به خط دشمن میزدیم، منطقه بین ما و دشمن، باتلاقی بود و نیزار و یک کانال آبیاری داشت که مربوط به کشاورزی و قبل از جنگ بود و از خطوط خودی مستقیم منتهی به خط دشمن میشد، دشمن هر چند دقیقه، بهخصوص شبها، یک تیر در این کانال شلیک میکرد که مستقیم تا انتهای کانال در خطوط خودی میآمد.
مسلمیعقیلی گفت: شب عملیات ما باید از همین کانال به سمت خط دشمن حمله میکردیم، در نیمه شب ۱۰ اردیبهشت حرکت به سمت دشمن آغاز شد، در حالیکه هیچ کس به ذهنش هم خطور نمیکرد که فرجام این عملیات، آزادی خرمشهر باشد.
این یادگار دفاع مقدس از شهرستان کردکوی استان گلستان خاطرنشان کرد: وقتی به چند ۱۰ متری خطوط دشمن رسیدیم، نگهبان متوجه شد و سر و صدای ناشی از وحشت سر داد که هنوز در گوشم طنینانداز است. درگیری آغاز شد و چون ما محدود به کانال بودیم، همه آتش سلاحها و تیربارهای دشمن روی کانال متمرکز شد، بهطوری که انبوه تیرهای رسام که از بالای سر میگذشت، داخل کانال را روشن کرده بود.
سیدمحسن مسلمیعقیلی رزمنده هشت سال دفاع مقدس و مدفع حرم
وی افزود: در حال دویدن به سمت خاکریز دشمن بودیم تا زودتر از کانال خارج شویم که برادر قربان (هزارجریبی)، خدمه اول من به پشتم زد و گفت: نصرالله (مقصودی) افتاد، فرصت مکث نبود، چون کانال تنگ و اگر توقف میکردیم، همه نیروهای پشت سر باید متوقف میشدند و تلفات بالا میرفت.
مسلمیعقیلی با بیان اینکه اولین شهید آن شب مرحله اول عملیات بیتالمقدس در این خط آب تیمور، «شهید نصرالله مقصودی» بود که کالیبر دشمن، فرق سرش را شکافت، تصریح کرد: بعد از آزادی خرمشهر که در مرحله چهار عملیات الی بیتالمقدس بهوقوع پیوست، نسبت به رویای صادقانه «شهید مقصودی» در وعده پیامبر (ص) و علی (ع) ایمان قلبی حاصل شد، روحش شاد و انشاءالله شفیع روز قیامتم باشد.
#نصرالله_مقصودی
انتهای پیام/۲۳۰۷/خ