«گریگوری تروفیمچوک» تحلیلگر سیاسی روس و رئیس شورای کارشناسان «اتاق فکر اوراسیا» در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری فارس در دوشنبه به بررسی موضوعات مختلف سیاسی و اقتصادی در منطقه اوراسیا و نقش قدرتها خصوص آمریکا در این زمینه پرداخت.
فارس: روسیه از ساخت راه آهن ازبکستان-افغانستان-پاکستان (مزار شریف-کابل-پیشاور) حمایت کرد که به گونهای رقیب و جایگزینی برای دهلیز حمل و نقل بین المللی شمال-جنوب دانسته میشود که ایران و روسیه در آن نیز مشارکت دارند. به نظر شما مبنای چنین یک تصمیم گیری «مسکو» چه منافعی را شکل داده است؟
تروفیمچوک: بدون مشارکت روسیه پروژه ساخت دهلیز حمل و نقل ترانس افغان به یکی از مسیرهای منطقهای منزوی تبدیل خواهد شد، زیرا این مسیر نیاز به دسترسی به اروپا دارد. به همین دلیل است که از روسیه برای پیوستن به کنسرسیوم ساخت این دهلیز دعوت به عمل آمده است. علاوه بر آن، چنین پروژه ای زمینه برداشتن گامی دیگر به سمت صلح در افغانستان را فراهم خواهد کرد. با این حال چنانچه سطح امنیت و ثبات در منطقه افزایش نیابد، این پروژه میتواند فقط به عنوان یک حسن نیت و یک طراحی جذاب باقی بماند.
دهلیز حمل و نقل ترانس افغانیرقیب یا جایگزینی برای دهلیز «شمال-جنوب» نیست، زیرا این خط در مسیر دیگری قرار دارد و به لحاظ تئوری حتی می تواند نقش مکمل دهلیز شمال و جنوب را داشته باشد.
تامین دسترسی ازبکستان به دریا هدف خوبی است اما بی ثباتی مداوم در افغانستان و از جمله قربانی شدن غیرنظامیان، فعلا اجازه صحبت در مورد دریا و تجارت آرام به همه طرفها نمیدهد.
مبتکران ساخت دهلیز حمل و نقل ترانس افغان که ازبکستان، افغانستان و پاکستان هستند، مخالف مسکو شناخته نمیشوند بنابراین ابراز نارضایتی روسیه از این پروژه میتوانست عجیب و غریب به نظر برسد.
اما باز هم لازم است روی این نکته تاکید کنم که این ابتکار فعلا به یک آرزو و نیت میماند. از این دست ابتکارات زیاد دیده شده است، ولی نه همه توانسته اند به مرحله اجرا برسند.
ضرورت تقویت همکاریهای روسیه با چین علیه آمریکا
فارس: با توجه به منافع ملی روسیه، نتایج پروژه جاده ابریشم جدید آمریکا را چگونه می توان ارزیابی کرد؟ در همین راستا پیشنهاد اخیر «جو بایدن» رئیس جمهور آمریکا در مورد لزوم تهیه طرح آنالوگ ابتکار چینی «یک کمربند - یک راه» با مشارکت «کشورهای دموکرات» نیز جلب توجه میکند.
تروفیمچوک: در حقیقت بسیاری از مردم هنوز پروژه جاده ابریشم جدید آمریکا را با ابتکار «کمربند اقتصادی جاده ابریشم» چین اشتباه میگیرند، در حالی که این دو پروژه اهداف کاملاً متضاد را دنبال می کنند. شاید هم دقیقاً به منظور ایجاد همین گونه سردرگمی بود که نسخه آمریکایی این پروژه تقریبا از سال 2011 به طور فعال توسط «هیلاری کلینتون» وزیر امور خارجه وقت آمریکا دنبال شد.
هدف این پروژه نیز زیاد پنهان نبود: انجام رهگیری استراتژیک ارتباطات بین قارهای و اوراسیایی چین و شرکای آن و همچنین ایجاد فاصله میان آنها با مناطق دارای چشم انداز امیدوارکننده مانند آسیای مرکزی و آسیای جنوبی.
پروژه چینی «کمربند اقتصادی جاده ابریشم» بخش جدایی ناپذیر دکترین جهانی «یک کمربند - یک جاده» بوده و به نحوی روبنای ایدئولوژیکی بخشهای اقتصادی آن به شمار میرود و فعالیتهای مشترک بر مبنای ایده های توسعه را توجیه می کند.
بنابراین واشنگتن با طرح ادعاهایی در رابطه با ایجاد وزنه متقابل قارهای و اوراسیایی در برابر «یک کمربند - یک جاده»، تصمیم به تصاحب ایده روبنای سیاسی گرفت. ضمنا این یک شیوه شناخته شده رفتار آمریکا است.
باید گفت آمریکا در قاره آسیا سعی کرد پروژه «مشارکت ترانس اقیانوس آرام» را به اجرا بگذارد که بر سازمان همکاری اقتصادی آسیا-اقیانوسیه و اﺗﺤﺎدﻳﻪ ﻣﻠﻞ ﺟﻨﻮب ﺷﺮﻗﻲ آﺳﻴﺎ و سایر سازمانهای آسیایی ارجحیت داده میشد. با این حال رفتارهای عجیب و غریب «دونالد ترامپ» رئیس جمهور قبلی آمریکا روند اجرای مشارکت ترانس اقیانوس آرام را تا حدودی کند کرد.
در هر صورت آمریکا مصمم به ایجاد مزاحمت برای ایجاد مشارکت سیاسی و اقتصادی قوی بین چین و شرکای اوراسیایی آن در سراسر قاره است که رئیس جمهور جدید این کشور به صورت جدی تری این موضوع را دنبال خواهد کرد.
در این رابطه روسیه به طور طبیعی از ایده هماهنگی اتحادیه اقتصادی اوراسیا و کمربند اقتصادی جاده ابریشم که چندین سال پیش شکل گرفته است، حمایت میکند و این موضوع برای «مسکو» و «پکن» از اولویت برخوردار است.
با این حال مسکو و پکن لازم است تا در جهت تقویت معماری خود برای توسعه اقتصادی و ارتباطاتی اوراسیا تلاشهای زیادی انجام دهند و از همه مهمتر منابع مالی را به کار گیرند. با وجود بیانیهها و دستاوردهای موجود، این روند مهم و بزرگ هنوز در مراحل اولیه قرار دارد.
دلایل نزدیکی روسیه با پاکستان
فارس: در این اواخر مواضع روسیه و پاکستان در رابطه با افغانستان به طور محسوسی به هم نزدیک شده است. به نظر شما آیا این رویکرد ماهیت تاکتیکی دارد یا مبتنی بر استراتژی کلان منطقهای روسیه است که فعال سازی مسکو در آسیای جنوبی را در نظر گرفته است؟
تروفیمچوک: جالب است که در سال 2007 بنده در کتاب خود تحت عنوان «چکرز روسی (برژینسکی برو کنار)» که به نوعی پاسخ به کتاب «تخته شطرنج بزرگ» زبیگنیو برژینسکی بود، از روسیه دعوت کرده بودم به گروهی از کشورهای که قبلا با آنها همکاری نداشته است، توجه ویژه نشان دهد.
در آن کتاب پاکستان نیز از جمله چنین شرکای بالقوهای نامیده شده بود، اگرچه در زمان شوروی چنین مشارکتی حداقل عجیب و غریب به نظر میرسید. اما زمان تغییر میکند و به موازات آن توازن قدرت در نقشه سیاسی جهان نیز دستخوش دگرگونی میشود.
بنابراین پاکستان با توجه به پتانسیل جامع خود در حال تبدیل شدن به یک شریک منطقهای و حتی فرا قاره ای بسیار جالب است، زیرا در واقع بسیاری از مناطق (حوزهها) را به یکدیگر متصل میکند.
یکی از مهمترین زمینههای همکاری بحث حل و فصل مسئله افغانستان است که روسیه و پاکستان به رویکردهای مشترکی در این زمینه دارند، دست پیدا می کنند. اگر منظور ما ثبات در داخل افغانستان (نه ادامه هرج و مرج دائمی در این سرزمین) است، پس پاکستان در این رابطه بازیگر اصلی به شمار میرود.
چنانچه روزگاری پیش، یعنی در زمان شوروی منافع آمریکا و پاکستان در مورد افغانستان با هم تطابق داشت، پس اکنون بیشتر و بیشتر از هم دور میشوند که این امر «مسکو» و «اسلام آباد» را به هم نزدیکتر میکند.
با در نظر گرفتن جایگاه بسیار مهم پاکستان نه تنها در نقشه سیاسی منطقه، بلکه به عنوان مرکز همگرایی و تلاقی پروژههای یادشده «جاده ابریشم جدید» و «کمربند اقتصادی جاده ابریشم»، این رویکرد مسکو هم تاکتیکی و هم استراتژیک خواهد بود.
علاوه بر آن پاکستان به عنوان یکی از مسیرهای دستیابی به آسیای جنوبی است که از این طریق روسیه و شرکای آن میتوانند به منطقه مسئولیت چهارگانه هند و اقیانوس آرام، یعنی آمریکا، هند، استرالیا، ژاپن که در تلاش ایجاد یک اتحاد نظامی-سیاسی هستند، بسیار نزدیک شوند.
همه با روابط تاریخی خوب بین روسیه و هند آشنایی دارند و باید گفت که تقویت تماسهای مسکو و اسلام آباد به هیچ وجه منجر به متضرر شدن این روابط نخواهد شد. در هر صورت تلاشهای مداوم برای رویاروییهای بیشتر هند و چین که هدف محاصره چین از جمله از طریق ایجاد اتحاد یادشده چهارگانه را دنبال میکند، نمیتواند مورد رضایت مسکو باشد.
انعقاد توافق 25 ساله ایران و چین و موانع احتمالی در منطقه
فارس: بدون شک برخی از کشورهای منطقه و جهان با انعقاد قرارداد 25 ساله بین ایران و چین مخالف هستند و قطعاً اقداماتی را برای جلوگیری یا ایجاد مشکل در اجرای آن انجام خواهند داد. همانطور که میدانید آسیای مرکزی یکی از اصلیترین حلقههای اتصال ایران با چین است. در این منطقه چه اقداماتی از سوی کشورهای متخاصم ایران و چین (از جمله در زمینههای حمل و نقل، ارتباطات و ترانزیت) ممکن است دنبال شود؟
تروفیمچوک: توافق استراتژیک بین ایران و چین به طرز محسوسی جهان را به تلاطم انداخته است. اما خود آمریکا تقریباً همه کار را انجام داد تا چنین اتحادی بین مسکو و واشنگتن شکل بگیرد، چیزی که قبل از این در رابطه با نزدیک شدن روسیه و چین با یکدیگر نیز به چشم رسیده بود.
این نکته تعجب آور است که در سال 2010 نظرسنجیهای جامعه شناسی در روسیه نشان میداد که پاسخ دهندگان روسی، چین را در میان سایر کشورهای جهان «دشمن شماره اول» ارزیابی میکردند. اما پس از اتفاقات مهم سال 2014 روند نزدیکی سریع مسکو و پکن آغاز شد که آن فقط محدود به حوزه اقتصادی نیست.
عملاً روابط نزدیک میان ایران و چین که چشم انداز روشنی برای همکاری خود با غرب سراغ ندارند، بر همین اساس شکل میگیرد.
مهم این است که بسیاری از این دست پروژهها بیش از آنکه اقدام برای ایجاد یک اتحاد واقعی باشند، به ادعا و اعلامیه میماند تا موجب نگرانی غرب شوند.
اما با توجه به رشد فرآیندهای جهانی، زمان آن فرا رسیده است که حرف به عمل تبدیل شود تا غرب چنین اتحادهایی را جدی بگیرد. در این صورت است که تلاشهای عملی غرب برای جلوگیری از عملکرد این اتحادها شکل خواهد گرفت.
از این لحاظ هنوز شرق و غرب به مرحله قطب بندی شدید سیاسی نرسیده اند. همین طور روسیه نیز امیدی به از سرگیری همکاریها با اتحادیه اروپا و آمریکا ندارد که قطعاً چنین تأخیری به نفع غرب تمام میشود.
ایران از راههای مختلف، از طریق زمین و دریا با چین ارتباط دارد. آمریکا سعی خواهد کرد تا همه مسیرها را مسدود نماید، به خصوص که انجام این کار از طریق دریا، با ایجاد مشکلاتی در دریای چین جنوبی و تنگه «مالاکا» به مراتب آسان تر خواهد بود.
اگر مسیرهای زمینی بین ایران و چین را در نظر گیریم پس مسدود کردن آنها دقیقاً در آسیای مرکزی امکان پذیر است. از این نظر بیانیه اخیر «کاخ سفید» در مورد خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان بسیار مهم خواهد بود. بخشی از این نیروها ممکن است به عنوان مثال به تاجیکستان منتقل شوند، در حالی که از گزینههای دیگری برای استقرار آنها در منطقه نیز صحبت میشود.
در حال حاضر برخی اطلاعات از منابع مختلف نشت میکند، از جمله از طرف یکی از کارمندان سفارت چین در «دوشنبه» مبنی بر اینکه «آمریکا تلاش خواهد کرد تا حضور خود را در تاجیکستان تامین کند و ظاهرا متوجه این امر نشده است که چنین اقدامی به معنای به چالش کشیدن نه تنها مسکو، بلکه پکن نیز خواهد بود و آن بدون پاسخ نخواهد ماند».
به عبارت دیگر موضوع به اصطلاح خروج آمریکا از افغانستان (یا بهتر است گفته شود استقرار مجدد برخی از واحدهای نیروهای آمریکا) و احتمال حضور بلافاصله گروههای تروریستی در آن جا، به یکی از اصلیترین مباحث تبدیل شده است. من حتی یکی از مقالههایی را که بعدا خواهم نوشت، اینگونه عنوان خواهم کرد: «واشنگتن در حال عقب نشینی از افغانستان ... به تاجیکستان است؟»
قرقیزستان که در یک مرحله پیچیده و بی پایان تعیین تکلیف وضعیت داخلی خود بر سر برده و مغولستان هم به نوعی در یک گوشه قرار گرفته است که این همه مناطق مهمی برای ایجاد مسیرهای جدید اوراسیایی و هم برای برهم زدن ارتباطاتی است که احتمال شکل گرفتن آن وجود دارد.
به مغولستان که اغلب فراموش میشود، به اعتقاد من باید توجه ویژه ای نشان داده شود.
متأسفانه پاکستان به دلیل موقعیت جغرافیایی نمیتواند به یکی از مسیرهای به اصطلاح «نوار نقاله» حمل و نقل میان ایران و چین تبدیل شود.
در حال حاضر هیچ کشوری در آسیای مرکزی وجود ندارد که بتواند علناً با منافع ایران و چین مخالفت کند. اما به دلایل مختلف احتمال چنین امری در آینده بعید نخواهد بود، به عبارت دیگر این کشورها را میتوانند در این جهت سوق دهند.
در اینجا مناسب است به مسیرهای حمل و نقل نظامی اشاره کنیم که به خواست آمریکا کشورهای قزاقستان-ازبکستان-افغانستان را به هم متصل کرده است. در صورت وخیم شدن شرایط آنها به طور ناگزیر در تقابل با منافع ایران و چین قرار خواهند گرفت. به عنوان یک نفر کارشناس چنین مسائلی را قبلاً در مقاله هایم مطرح کرده ام.
ایران از ظرفیت های لازم برای توسعه برخوردار است
فارس: دهلیز حمل و نقل و ترانزیت بین المللی ازبکستان-ترکمنستان-ایران-عمان (موافقتنامه عشق آباد) و همچنین دهلیزهای جاده ای ایران-افغانستان-ازبکستان و قرقیزستان-تاجیکستان-افغانستان-ایران از مهمترین مسیرهای دسترسی متقابل و همکاری بین ایران و آسیای مرکزی بوده و در زمینه مشارکت استراتژیک بین ایران و چین نیز از اهمیت قابل توجهی برخوردار هستند. اما طی یکی دو سال اخیر فعالیت این دهلیزها به دلیل سیاستهای ترکمنستان در قبال ایران و تاجیکستان عملا با بن بست مواجه شده است. آیا این گونه اقدامات ترکمنستان را میتوان همسو با تلاشهای آمریکا برای جلوگیری از پروژههای وابستگی آسیای مرکزی به آبهای آزاد از مسیر ایران دانست؟
تروفیمچوک: شما به درستی متذکر شدید اما با این حال ایران هنوز دریای خزر و در عموم پتانسیل اتحادیه اقتصادی اوراسیا را در اختیار دارد که ضمن دسترسی مستقیم به منطقه «پوولژی» روسیه، تهران میتواند نقش و جایگاه خود را به سرعت ارتقاء دهد. بنابراین توجه ویژهای به این منطقه را لازم میدانم.
دلیل اقدامات مبهم ترکمنستان که در حوزه دریای خزر در کنار ایران قرار دارد، با این موضوع مرتبط است.
انزواطلبی ترکمنستان امر داخلی این کشور است، اما وقتی این مسئله مربوط به گروه بزرگی از کشورهای منطقه و آینده استراتژیک آنها میشود، به نوعی باید از حالت بی طرفی رسمی خارج شد. در هر صورت «عشق آباد» در حوزه توجه ویژه آمریکا قرار دارد و در هر لحظه مناسب میتواند برایش جنگ درست کند که عشق آباد به خوبی از این امر آگاه است. هیچ طرف دیگری قادر به اعمال چنین فشارهایی بر عشق آباد نیست، بنابراین میتوان چنین نتیجه گرفت که چنانچه اتفاقی بیفتد، عشق آباد از آمریکا حرف شنوی خواهد داشت.
با این وجود قطع ارتباط بین ایران و اتحادیه اقتصادی اوراسیا امکان نخواهد داشت، به لحاظ تئوری حتی ترکمنستان قادر به چنین یک کاری نخواهد بود.
اتحادیه اقتصادی اوراسیا همچنین کانال ارتباط بین ایران و چین است. علاوه بر آن دهلیز «شمال-جنوب» نیز وجود دارد.
روابط پیچیده بین ترکمنستان و تاجیکستان به دلایلی که قبلاً ذکر کردم، شایسته توجه ویژه است که به سیاستهای «کاخ سفید» در مورد افغانستان ارتباط دارد.
اگر ترامپ به اصطلاح به طور احمقانه «مادر همه بمبها» را در افغانستان پرتاب کرد، پس بایدن حیله گرانه عمل خواهد کرد.
البته باید گفت که ترکمنستان برای آمریکا زیاد هدف فوق العاده مهمی نیست. در هر صورت لازم است ترکمنستان از «پیله» بی طرفی خود بیرون آید و به طور جدی بر سر موضوع همکاریهای اوراسیایی فکر کند.
آسیای مرکزی منطقهای بزرگ است ولی دیگر به اصطلاح گوشهای خلوت در آن باقی نمانده است که بشود پناه برد.
ایران و آسیای مرکزی
فارس: مبادلات تجاری بین ایران و کشورهای آسیای مرکزی (به استثنای ازبکستان) طی سالهای اخیر کاهش یافته است. برخی از کارشناسان معتقدند که این امر ناشی از اقدامات جریان غرب برای ادامه تنش میان تهران - عشق آباد و همچنین تهران - دوشنبه است. در آینده آمریکا و غرب چه دستاویزهای دیگری برای عدم برقراری دامنه دار روابط ایران و آسیای مرکزی در اختیار خواهند داشت؟
تروفیمچوک: آمریکا تلاش خواهد کرد تا مانع همکاریهای ایران با کشورهای آسیای مرکزی شود. این هدف زمانی به واقعیت نزدیک میشود که تعاملات کشورهای منطقه با آمریکا جدی تر گردد. به عنوان مثال قزاقستان و ازبکستان در یک زنجیره لجستیک واحد با افغانستان کار میکنند.
با این حال کاهش تجارت با آسیای مرکزی را نباید تنها ناشی از اقدامات جریان غرب و حتی عواقب همه گیری کووید-19 دانست. پس از سال 2014 و اتفاقات مربوطه در اوکراین، فضای عمومی سیاسی وخیم تر شد که به طور مستقیم بر فضای اقتصادی تأثیر گذاشت که این واقعیت در میان جمهوری های پساشوروی محسوس است.
بنابراین موضوع منحصراً به بحران اقتصادی ارتباط ندارد، به خصوص که اقتصاد همیشه به سیاست بستگی دارد و نه برعکس .
مشکل آمریکا این است که ایران در حقیقت به یکباره در چندین بستر، از خلیج فارس و عمان گرفته تا قفقاز جنوبی، دریای خزر و آسیای مرکزی حضور دارد. بنابراین مسدود کردن کل این گستره بزرگ بسیار دشوار است. به همین دلیل است که آمریکا هنوز گزینه «مناسب» برای تأثیر سریع تر بر ایران را پیدا نکرده است.
فارس: در کنار تعامل با سازمانهای منطقهای مانند سازمان همکاریهای شانگهای و سازمان پیمان امنیت جمعی، تقویت پیوندهای نظامی با کشورهای آسیای مرکزی و عرضه محصولات دفاعی به بازار این منطقه از جمله اهداف سیاست خارجی ایران است.
تروفیمچوک: آینده ایران مستقیماً به آینده چین و روسیه و به ویژه ارتباط متقابل آنها بستگی دارد. این تنها نیروی شرقی است که پشت سر ایران قرار دارد و نگاه تهران به سمت اتحادیه اروپا دیگر برایش مفید نخواهد بود، زیرا اتحادیه اروپا عروسک خیمه شب بازی آمریکا است و بدون آمریکا کاملاً ناتوان خواهد بود.
قطعاً ساختارهایی مانند سازمان همکاریهای شانگهای و سازمان قدرتهای اقتصادی در حال ظهور (بریکس) خوبند، اما آنها در فعالیتهای خود بیش از آنکه دنبال عمل و اقدامات واقعی باشند، اعلامیه صادر میکنند. به عبارت دقیق تر، در این سازمانها تلاشهای مستقیم و مشترک برای مقاومت در برابر فشارهای غرب دیده نمیشود.
گاهی اوقات به نظر میرسد آنها منتظر اتفاقی هستند که یک دفعه همه چیز را در جهان راحت خواهد کرد، اما با چنین انتظاری سرعت و زمان را از دست خواهند داد.
مشکل همچنین این جاست که مسیر و زمینههای استراتژیک توسط مقاماتی تعیین می شود که غالباً به دلیل موقعیت فعلی خود (و آن هم به صورت اسمی) سیاستمدار هستند.
کشورهای ما تا حد زیادی به ایجاد نهادهای رسمی امید میبندند که عمدتا فاقد تفکر زنده و موثر هستند. علاوه بر آن در هر یک از این سازمانها نگرانیهای داخلی بسیار زیادی وجود دارد. به عنوان مثال برخی از کارشناسان معتقدند که سازمان همکاری های شانگهای یک ساختار چینی است و بنابراین نباید بیش از حد توسعه یابد.
چه کشورهای در منطقه علیه ایران بازی می کنند؟
فارس: کره جنوبی، ترکیه، امارات و اسرائیل بیشترین مراودات با کشورهای آسیای مرکزی دارند. آیا این کشورها را میتوان در مدار منافع غرب و مخالف با منافع ایران در آسیای مرکزی دانست؟
تروفیمچوک: همه کشورهای غربگرا به طور خودکار به مخالف ایران تبدیل میشوند، زیرا آزادی عمل در رابطه با ایران را از آنها سلب میکنند. اوکراین و بسیاری دیگر از کشورها نشاندهنده این امرند.
کشورهایی که شما ذکر کردید در راس این فهرست مشروط قرار دارند و بعید است بدون رضایت آمریکا اقدامی انجام دهند. علاوه بر آن هنگامی که پروژههای خود با کشورهای آسیای مرکزی را تهیه میکنند، ممانعت با منافع ایران را در دستور کار قرار میدهند.
به نظر می رسد که ترکیه طی سالهای اخیر تلاش میکند تا حدودی بتواند از این وضعیت بیرون آید. اما این فقط به این دلیل است که «آنکارا» سعی کرد تا از دوره ریاست جمهوری ترامپ که در اصل سیاستمدار نبود، به نفع خود استفاده نماید. به این دلیل آمریکا در بسیاری از ابعاد کلیدی و از جمله ترکیه که به طور فعال روی اختلافات روسیه و آمریکا بازی کرد، لگام امور را از دست داد.
اما در عین حال نباید فراموش کرد که ترکیه همیشه به عنوان عضوی از ناتو باقی مانده است. همچنین به خاطر باید داشت که چگونه آمریکا در سال 2013 این کشور را به جنگ سوریه سوق داد.
پس از جنگ دوم «قره باغ»، ترکیه بلافاصله نفوذ خود را بر گستره بزرگ آسیای مرکزی تقویت کرد. آنکارا به دنبال تحقق اقدامات متنوعی در این منطقه (از جمله با ازبکستان) برآمده است.
در چنین شرایطی فضا برای پیاده کردن اهداف و منافع یادشده ایران در منطقه تنگ تر میشود، اما اگر تهران از ابزارهای که اشاره شد، استفاده کند، همه چیز می تواند تغییر کند.
انتهای پیام/ح