گروه جامعه خبرگزاری فارس: تنها یک روزبه انتخابات ریاست جمهوری باقیمانده و شمارش معکوس برای مهمترین انتخاب ملی به صدا درآمده است. شش کاندیدای ریاست جمهوری در این مدت در مناظرهها و برنامههای تلویزیونی ساعتها از برنامههای خود گفتند، از دغدغههای مردم و مشکلاتی که وعده دادند قادر به حل آنها خواهند بود.
اما در این روزهای پرالتهاب سیاسی که همه کشور حال و هوای انتخاباتی به خود گرفته سراغ کسانی رفتیم که صدایشان از همه نارساتر است و شاید در این روزهای پرتلاطم انتخاباتی کمتر از همه مردم دیده شدند. کمتر سراغشان رفتیم در حالیکه دردمندتر از بقیه بودند و حرفها و گلایههایشان بیشتر.
به میان معلولان رفتیم تا صدایشان را بشنویم و به گوش کسانی برسانیم که قرار است ۴ سال زمام امور کشور را در دست بگیرند. به همین بهانه به یکی از پاتوقهای معلولان در جنوب غربی تهران میرویم؛ بوستانی در ضلع جنوبی میدان الغدیر یافتآباد تهران که به بهانه حضور دریکی از مراکز آموزشی، هرروز جمع آنها حسابی جمع میشود.
معلول جسمی حرکتی، نقص عضو، دیستروفی عضلانی، نانیسم ها، بیماران مبتلا به ام اس پیشرفته که دچار معلولیت شدند، همهشان حرف برای گفتن دارند و توقع دارند از رئیسجمهور آینده. امیدوارند به تغییر. به اینکه شاید انتخاب درست رئیسجمهور آینده دریچهای از امید به رویشان بگشاید. میگویند خستهایم اما بوی بهبود ز اوضاع جهان میشنویم.
*ما کجای مناظرههایتان بودیم!
صدایش از همه معلولان بلندتر است و دل پری دارد. رد و نشانی از معلولیت در ظاهرش نیست. اما انگار از همه شاکیتر است. الف به ب نرسیده شروع به گلایه میکند و صدایش به فریاد شبیه میشود. اهل لرستان است. لهجه شیرین لریاش هم نمیتواند زهر تلخی حرفهایش را کم کند. از خواستههای روی زمینمانده معلولان میگوید، شلوارش را از مچ کمی بالا میکشد و پروتزی که جای پایش را گرفته نشان میدهد و تازه میفهمیم که نقص عضو دارد. میگوید بنویسید نامم رضا است فامیلی را هم قلم بکشید و ادامه میدهد؛ «من یک معلول نقص عضوی هستم. فردا رأی میدهم چون امیدوارم رئیسجمهور آینده برای بهتر زندگی کردن معلولان ایران چارهای بیندیشد. الان با مشکلات اقتصادی جوانهای معمولی و سالم نمیتوانند ازدواج کنند و خانه و زندگی تشکیل دهند آنوقت من معلول با کدام حمایت میتوانم ازدواج کنم؟ دولت در این چند سال چقدر از ما حمایت کرد؟ امیدوارم رئیسجمهور بعدی معلولان را فراموش نکند. در مناظرهها که جامعه معلولان باز هم بهحساب نیامدند، راستش دلگیریم. ما معلولان کجای برنامههای نامزدهای ریاست جمهوری بودیم؟ من در شهر خودم لرستان نتوانستم کار پیدا کنم. هرکجا رفتم به من کار ندادند. پول و سرمایه هم نداشتم تا برای خودم شغلی دستوپا کنم. آمدم تهران، ۷ ماه دنبال کار گشتم و چون هیچ فامیلی در تهران نداشتم مجبور شدم شبها در ماشین بخوابم.»
*من رأی میدهم به امید تغییر
«با همه این بیمهریها صدایم را در گلو میاندازم و فریاد میزنم شاید کسی صدایم را شنید. من رأی میدهم به امید تغییر!به رئیسجمهور آینده بگویید که من بازهم به میدان می آیم، چهار سال قبل هم همین کار را انجام دادم اما گرهی باز نشد.»
رضابا این جملات میدان گفتوگو را به دست گرفته و از گلایهها میگوید که یکی دیگر از معلولان هم بهزحمت چرخ ویلچر زهوار دررفتهاش را جلو میراند و به سمت ما میآید و بیمقدمه میگوید: «از رئیسجمهور سابق که روزهای آخر خدمتش را میگذراند و به رئیسجمهوری که فردا با رأی من و شما انتخاب میشود میخواهم یک روز بیاید، نه ۱۲ ساعت، دو ساعت روی این ویلچر بنشیند. ببینم میتواند؟ تشک پاره شده ویلچر را نشان میدهد و میگوید این تشک یک سال است که خرابشده و نیاز به تعویض دارد، قیمت آن دو میلیون و پانصد هزار تومان است. این مبلغ پول یک ماه حقوق من است. سازمان بهزیستی که وظیفه حمایت از ما بر عهدهاش است، حمایتی نکرده که بتوانم تشک را تعویض کنم.»
*کجای دنیا دیدید وسایل توانبخشی معلول بیمه نباشد؟
قشر معلولان جامعه ما هم مظلوماند هم نجیب. پای درد دلهایشان که بنشینی دستت میآید زیر چتر حمایتی که نیست چقدر سخت روزگار میگذرانند و چطور نجیبانه بار سنگین مشکلات را تحمل میکنند. اینها را «محمد صدیق» میگوید؛ «۲۰ ساله فریاد زدیم، ولی بیفایده بوده است. ما دیگر حنجرهای برای داد زدن نداریم. وقتی میرویم رأی میدهیم انتظار داریم برایمان کاری کنند. کجای دنیا دیدید یک معلول برای تهیه وسایل توانبخشی اینطور اذیت شود و دولت حمایتی نکند. قبلاً بهزیستی به ما لوازم بهداشتی میداد اما الان مدتهاست که میگوید بودجه نداریم و دریغ از یک چسب زخم که به من معلول ضایعه نخاعی بدهد.»
فقط کافی است پای حرفها و درد دلهایشان بنشینید تا دستتان بیاید گرانی سرسامآور اقلام بهداشتی، ناتوانی معلولان در تهیه این وسایل و عدمحمایت سازمان بهزیستی در افزایش سرانه پرداختی تأمین اقلام بهداشتی، چطور معلولان قطع نخاعی را با چالشهای جدی مواجه میکند. صدیق میگوید: «با مقایسه قیمتهای چند سال قبل و الان و یک دودو تا چهاتای ساده هیچ نکته مبهمی باقی نمیماند. شرایط خاص جسمی ما معلولان قطع نخاعی برای قضای حاجت، اقلام بهداشتی را به یکی از نیازهای اولیه زندگیمان تبدیل کرده است. ماهی ۳ میلیون تومان هزینه تأمین وسایل بهداشتی من است، تازه اگر زخم بستر نداشته باشم. حالا من از محل کارم ماهی ۴ میلیون تومان درآمد دارم. خودتان تا ته ماجرا بروید.»
*آقای رئیسجمهور آینده! سختترین نوع معلولیت بیماری خاص نیست
یکییکی لب به گلایه میگشایند و از رنج هایی میگویند که مدتهاست روی جسم و روحشان سنگینی میکند. مردی میانسال روی ویلچر که دستهایش را هم بهسختی حرکت میدهد جلو میآید. نامش «حسین حلیمی» است و میگوید: «خطاب من به رئیسجمهور آینده است. امیدوارم با انتخاب اصلح، کسی روی کار بیاید که درد ما دردش باشد. برایش مهم باشد که یک معلول دیستروفی عضلانی چه عذابی را تحمل میکند برای زنده ماندن! دیستروفی عضلانی شایعترین اختلال ژنتیکی است که در سیستم اعصاب مرکزی به شکل پیشرونده جلو میرود، در قسمتهای مختلف بدن اختلال ایجاد میکند و ماهیچههای صورت، استخوانهای پهن شانه و بازوها بیشترین تأثیر و آسیب را میبینند. این اختلال تا عضلات لگن و شکم و حتی دستگاه تنفسی هم گسترش پیدا میکند. دیستروفی عضلانی بدترین نوع معلولیت است اما جزو بیماریهای خاص بهحساب نمیآید. فردای من از امروزم بدتر است. ما ماندهایم و هزینههای درمانمان و تأمین مخارج زندگی زن و بچهمان. باور کنید من جلوی همسرم از خجالت هرروز آب میشوم.»
*استفاده از مترو برایم آرزو است
«استفاده از مترو برایم آرزو شده است.» این جمله را از حسین حلیمی میشنویم. ایکاش مسئولانی که ادعای مناسبسازی معابر را دارند بشنوند درد دلهای این معلول را وقتی میگوید؛ «معلول نباید گوشه خانهاش باشد. من حقدارم از وسایل و امکانات شهری استفاده کنم. اما نمیتوانم از اتوبوس بی آر تی استفاده کنم. چرا؟ کسی که با عصا هست شاید بتواند استفاده کند اما من با ویلچر نمیتوانم. به همین دلیل خیلی از معلولان گوشهگیر و منزوی شدند، افسردگی گرفتند. ما هم انگیزه داریم برای زندگی کردن مثل بقیه مردم. اما دولت برای من چهکاری کرده است؟ از در خانهام که بیرون میآیم نمیتوانم به یک ایستگاه اتوبوس بروم. میگویند ما ستاد مناسبسازی کشوری داریم و ماهی یکبار جلسه داریم اما کو نتیجهاش؟ خروجی ستاد مناسبسازی معابر را من نمیتوانم هنوز در متروی شهری ببینم. امیدواریم چهار سال بعدی گشایشی در زندگی ما معلولان ایجاد شود.»
*قانون استخدام سه درصدی معلولان را رییس جمهور آینده اجرا می کند؟
گلایه معلولان که به مشکلات مناسبسازی معابر میرسد یکی از معلولان نانیسم جلو میآید و میگوید: «هموغم ما نانیسم ها عدم مناسبسازی امکانات در شهر است. ارتفاع بلند دستگاههای خودپرداز، ارتفاع نیمکتهای پارک، ارتفاع پله اتوبوسها برای سوارشدن همه و همه برای ما مشکل است. از اینها بگذریم، اگر رئیسجمهور آینده اهل شعار دادن نباشد باید مشکل اجرای قانون سه درصد استخدام معلولان را یکبار برای همیشه حل کند. بر اساس قانون باید ۳ درصد از نیروهای هر مرکز دولتی در اختیار معلولان باشد. نانیسم ها مشکل اشتغال دارند. هرجایی آنها را به رسمیت نمیشناسند و بهشان شغل نمیدهند. من بسیاری از دوستان نانیسم را میشناسم که تحصیلات دانشگاهی دارند اما بیکارند.»
مشکلات نانیسم ها یکی دو تا نیست. ملکی میگوید: «بهزیستی میگوید تو معلول نیستی قدت کوتاه است. جامعه میگوید تو معلولی. من دو سال برای دریافت کارت معلولیتم دوندگی کردم. دستآخر پیش رئیس بهزیستی رفتم و گفتم شما که میگویی من معلول نیستم ببین من دستم به روی میز شما میرسد؟ اینها دردهایی است که در دل ما مانده، فردا به رئیسجمهور اصلح رأی میدهیم شاید گرههای کور زندگی ما با حمایت رئیسجمهور جدید باز شود.»
انتهای پیام/