به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، انتشارات کتابستان معرفت در سال ۱۳۹۲ با هدف انتشار داستانهای متعهد تأسیس شد و تاکنون حدود ۱۵۰ عنوان کتاب به چاپ رسانده است. «رؤیای نیمهشب»، «آن مرد با باران میآید» و «گردان قاطرچیها» از پرفروشترین آثار این انتشارات هستند. با محمد حقی، مدیر انتشارات کتابستان به گفتوگو نشستیم و از او درباره تحولات نشر در سالهای اخیر و نظام توزیع پرسیدیم.
* در دهه ۹۰، ما شاهد تأسیس انتشاراتهای متعددی پا به عرصه گذاشتند و انتشارات کتابستان معرفت نیز یکی از همین رویشهای چبهه فرهنگی انقلاب است. بهنظر شما مهمترین دلایل گرایش فعالان فرهنگی به حوزه نشر چیست؟
به نظرم مهمترین دلیل گرایش فعالان فرهنگی جوان به نشر، صحبتهای حضرت آقا درباره مظلومیت حوزه فرهنگ است. ما در دهه هشتاد، حدوداً ۲۰ ساله بودیم و آن صحبتهای حضرت آقا تأثیر زیادی روی ذهنمان گذاشت. عدهای از فعالان فرهنگی که غالباً در مساجد و پایگاههای بسیج رشد کرده و آدمهای عرصه فرهنگ بودند، با منطقی که در صحبتهای حضرت آقا یافته بودند، به نظرشان رسید که ضرورت دارد در این عرصه ورود کنند و کارهایی انجام دهند. از طرف دیگر، همین جوانها ایدهها و آمال و آرزوهایی داشتند و احساس میکردند چرا نشر نمیتواند اینها را انجام دهد و چرا ما در این ماجرا پیشرفتی نمیکنیم. این دغدغهها اینها را مجاب میکرد تا وارد قصه شوند و اقدامات خوبی انجام دهند.
در حوزه کیفیت بصری و کتابآرایی هم رشد داشتیم. کتابهایی که ما پانزده سال پیش دست میگرفتیم، خیلی جذابیت نداشت؛ اما الان چه در طرح جلد و چه در صفحهآرایی، وضعیت خوبی داریم
* کیفیت آثاری را که این دسته از ناشران تولید کردهاند، نسبت به یک دهه قبل چگونه ارزیابی میکنید؟
در چند ساحت این رشد ایجاد شده است. در دهه ۹۰ نسبت به دهه ۸۰، هم در کیفیت محتوا خیلی رشد کردیم و فهم دقیقتری از روایت و محتوا و کیفیت تألیف به دست آوردیم، هم آنهایی که محتوا را متناسب با بازار و ذائقه عمومی تولید میکردند، فهم دقیقتری برایشان ایجاد شد. اینها باعث شد جریان جبهه انقلاب بهلحاظ کیفیت تولید، رشد و پیشرفت کند. ما حتی در حوزه کیفیت بصری و کتابآرایی هم رشد داشتیم. کتابهایی که ما ۱۵ سال پیش دست میگرفتیم، خیلی جذابیت نداشت؛ اما الان چه در طرح جلد و چه در صفحهآرایی، وضعیت خوبی داریم.
* یکی از موضوعاتی که در سالهای اخیر شاهد آن بودیم، رشد تعداد عناوینی است که ناشران انقلابی تولید کردهاند. این موضوع باعث شده است تا مردم انتخابهای معتددی داشته باشند و دست ناشران پر باشد. موافق این موضوع هستید؟
ما با مراتب تولید طرف هستیم. قبلاً اگر یک نفر میخواست رمان دینی بخواند، با گزینههای محدودی مواجه بود. ما خودمان بیشترِ انرژی و وقتمان را در حوزه ترویج و سیر مطالعاتی و بسته مطالعاتی میگذاشتیم. واقعاً تعداد کتابهایی که داشتیم و میخواستیم به مردم معرفی کنیم، آنقدری نبود. مثلاً زمانی که میخواستیم در مترو مجموعه نمایشگاهی برگزار کنیم، ۱۵ ـ ۱۰ تا کتاب بود که واقعاً رویشان مانور میدادیم و معرفی میکردیم. نه اینکه ۱۵ ـ ۱۰ کتاب تولید شده بود، نه. میخواستم به مخاطب کتابی را معرفی کنم که دست بگیرد و بخواند و یکنفس جلو برود و اصطلاحاً او را درگیر حوزه مطالعه کنم؛ ولی الان خیلی زیاد شده است. اول اینکه تعداد ناشران بیشتر شده است. دوم، موضوعاتی که به آن پرداختهاند، بیشتر شده است. سوم، نویسندههایی که در این زمینه فعالیت میکنند، بیشتر شدهاند. نویسندههای جوان سیساله که در دهه هشتاد سنی نداشتند، الان کتاب تولید میکنند و کتابهایشان هم نسبتاً خوب است و در فضای بازار حرکت میکنند. به نظر من در این مسأله نسبت به گذشته پیشرفت کردهایم.
نسبت به گذشته رشد کردهایم؛ اما نسبت به بازار کنونی نشر، هنوز که هنوز است، نهایتاً ۵ درصد فضای فروشگاهی در اختیار ماست
مسأله جدی محدودیت موضوع است. این کمی کار ما را مشکل کرده است. در حوزه داستان دستمان پُر شده است و پیشنهادهای خوبی داریم. در حوزه روایت و ادبیات پایداری دستمان پُر شده است؛ ولی باز هم موضوعات ما خیلی محدود است. این یک آسیب جدی است. مثلاً در حوزه روانشناسی چه؟ آن کاری که باید انجام بشود، نشده است. در حوزه علوم اجتماعی چطور؟ باز هم همین طور. ناشرانی که در حال فعالیت هستند، در یک محدوده موضوعی فعالیت میکنند. باید این پیلهای را که تنیده شده، بشکافیم و به موضوعات دیگر فکر کنیم؛ هم موضوعاتی که الان هست و بهصورت کلاسیک وجود دارد و هم بعضی از موضوعاتی که میشود خلق شود و بهعنوان یک محتوای جدید به آن توجه کرد.
* در دهه ۹۰، شاهد رشد تعداد فروشگاهها مخصوصاً در راسته خیابان انقلاب تهران بودیم. کتابستان معرفت نیز یکی از مجموعههایی است که چند فروشگاه فعال در این سالها تأسیس کرده است. به نظر شما مهمترین دلیل این اتفاق چیست؟
در مقایسه با گذشته، سیستم توزیع ما خیلی رشد کرده است. در گذشته وقتی میگفتیم فلان کتاب را کجا میتوانیم پیدا کنیم، میگفتند مثلاً فلان کتابفروشی کوچک فلان جا؛ اما الان پنج یا ۶ فروشگاه هستند که فعالیت میکنند. زمانی در قم، فقط یک کتابفروشی پاتوق کتاب بود. الان فروشگاه شهید کاظمی، کتابستان، من و کتاب و... فعالند. زمانی در مشهد فقط یک فروشگاه بود؛ ولی الان شاید ۱۰ یا ۱۲ فروشگاه دیگر هستند که با همان کارویژهها فعالیت میکنند.
ولی نکته اصلی چیست؟ وقتی مقایسه میکنیم، باز هم میبینیم راه نرفته ما خیلی زیاد است. یعنی در نسبت اینکه طبق آمار، بیش از ۳هزار کتابفروشی فعال در سطح کشور وجود دارد، این عدد ۱۲۰ کتابفروشی که امکان ویترین دارند، اصلاً با آن چیزی که وجود دارد، قابل مقایسه نیست. به علاوه اینکه معیار ما تعداد است. به نظر من باید به متراژ این حرف را زد؛ یعنی این ۱۲۰ کتابفروشی جبهه انقلاب که الان فعالیت میکنند، شاید متراژ جمعشان معادل ۳۰ شهر کتاب باشد. یعنی یک کتابفروشی جبهه انقلاب را با یک کتابفروشی دیگر مقایسه میکنیم. این هم باز یک مقایسه اشتباه است، ما اگر متراژ را ملاک قرار بدهیم، حرف دقیقتر و عالمانهتر خواهد بود. من یادم هست در خیابان ۱۶ آذر یک کتابفروشی بود که بعد از مدتی ورشکست شد و رفت؛ اما الان اینطور نیست. چون دست جبهه انقلاب خیلی پر شده است. قبلاً یک کتابفروشی با رویکرد جبهه انقلاب که کار میکرد، سه ـ چهار تا ناشر میتوانستند کتابهایشان را بیاورند؛ اما الان سی ـ چهل ناشر میتواند کتاب بیاورند. نسبت به گذشته رشد کردهایم؛ اما نسبت به الانِ بازار نشر، هنوز که هنوز است، نهایتاً ۵ درصد فضای فروشگاهی در اختیار ما است. الان اگر یک کتاب خوب در جبهه انقلاب تولید شود، راههای رساندنش به اقصانقاط کشور وجود دارد. ممکن است مراکز تولید ما محدودتر عمل کنند و کتابفروشیهای طرفحسابشان کمتر باشد؛ ولی اینها توانستند با پخشیهای دیگر ارتباط بگیرند و یک کتاب خوب را بهراحتی به اقصانقاط کشور برسانند.
* جبهه انقلاب در دهههای قبل، در حوزه توزیع کتاب بسیار ضعیف بود و ناشران زیادی از این موضوع در رنج بودند. آیا اساساً قبل از دهه ۹۰ شرکت توزیعی بود که آثار ناشران متعهد و ارزشی را توزیع کند؟
من در ذهنم نیست و ما در گذشته مرکز توزیع نداشتیم. اگر خیلی هنر میکردیم، ناشر میتوانست محصولات خودش را عرضه کند؛ ولی اینکه مرکز توزیع باشد و با صد ناشر طرف حساب باشد، در خاطر من نیست.
* بهنظر میرسد تا نقطه مطلوب در توزیع، هنوز راه زیادی پیش روی ما قرار دارد؛ اما من فکر میکنم امروز که تعداد شرکتهای پخشی جبهه انقلاب افزایش داشته، توزیع کتاب تا حدودی موفق عمل کرده است. به نظر شما عملکردها در حوزه توزیع چگونه است؟
ما قبلاً در رساندن کتاب خوب و ایجاد چرخه توزیع هم مشکل داشتیم. الان با وجود شرکتهای پخش و کتابفروشیها، از آن فضای قبل فاصله گرفتهایم. مشکل جدی ما این است که تعداد محدودی از این کتابهای خوب وجود دارد. مسأله این است که باید به حرفهایشدن این ماجرا فکر کرد و زمانی چرخه توزیع حرفهای میشود که ناشر و نویسنده بتوانند بهلحاظ اقتصادی به این چرخه تکیه کنند. نویسندههایی که یک یا دو کتابشان پرفروش میشود، عملاً کاری برای ناشر از پیش نمیبرند. کتابفروشیهای جبهه فرهنگی به نسبت کل کتابفروشیها، درصد ناچیزی را تشکیل میدهند و عملاً ناشر و نویسنده هم نمیتوانند بهسمت حرفهایشدن بروند؛ به این معنا که کار تخصصی و محل درآمدشان از اینجا باشد. این ناشران بعد از مدتی به سراغ شغل دوم میروند. بنابراین تا آن نقطه که تمام چرخه حرفهای شود، فاصله زیادی داریم.
* همافزایی و کار مشترک بین عناصر فرهنگی مختلف را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا روند مثبت است یا نه؟
به نظر من امروز در حد عرف بازار نشر این کار انجام میشود. الان یک کتاب خوب که ناشر تولید میکند، خیلی راحت به سیستم فروشگاهها و مراکز توزیع دیگر وارد میشود. این طبق عرف بازار نشر است. در عرف بازار نشر این تعریف شده است که کتابی را فلان ناشر تولید میکرد، فلان مرکز توزیع هم سریع آن را تحویل میگرفت و توزیع میکرد.
سال ۱۳۹۲ که پویش «کتاب و زندگی» شروع شد، خیلی همافزاییمان بیشتر بود. عناصر فرهنگی خیلی راحتتر با همدیگر کنار میآمدند و با هم کارهای بزرگی را انجام میدادند؛ مثل تیراژ ۲۰۰ هزارنسخهای من زندهام، ۱۵۰ هزار نسخهای خانواده و ۱۲۰ هزارتایی «رؤیای نیمهشب». اینها اعدادی بودند که در همین پنج ـ شش سال پیش به وجود آمدهاند. ارکان و اجزای جبهه فرهنگی دیگر نتوانستند با همدیگر کار کنند و این باعث شد در جریانهایی که نگاهمان پویشی است، جلو برویم. به همین دلیل، پویشهایی که الان هست، با عدد و رقمهای خیلی کمتر از گذشته پیش میروند. امیدوارم این آگاهی و خودآگاهی در عناصر فرهنگی جبهه انقلاب ایجاد شود که این باهمبودن، امکان برداشتن قدمهای بزرگ را ایجاد خواهد کرد.
انتهای پیام/