خلقت انسان و ارسال فرستادگان خداوند
بهارهسادات فاطریرضوانی: خداوند انسان را آفرید و با دمیدن روح خود در او، استعداد تخلّق به تمام اسماء و صفاتش را در او به ودیعه نهاد. پس روح والای انسان جز با رسیدن به ذات الهی آرامش نخواهد گرفت؛ زیرا هرچه جز او، برای انسان کمال نخواهد بود.
سپس او را به زمین فرستاد تا با قرار گرفتن در میدانهای آزمایش، آن استعدادها را به ظهور برساند و خود نیز طعم نزدیکی به خداوند را بچشد، چه آنکه قبل از خلقت مادی، شیرینی این یکی بودن را نچشیده بود؛ اما به ظهور رساندن این اسما و صفات در این دنیایی که پر از تضاد و تزاحم منافع است و شرایط، بیشتر برای رسیدن به خواهشهای نفسانی فراهم است تا خواهشهای فطری و الهی، کار بسیار سختی است و انسان با استفاده از عقل جزئی خود بسیاری از اوقات نمیتواند راه بروز و ظهور صفات خدایی را از بیراهه تشخیص دهد. نگاه به سیر تاریخ بشر نیز به خوبی مؤیّد همین معناست.
پس خداوند انبیا را فرستاد که انسانها را از پستیها و پلیدیها رها سازند و با کمک به آنها در جاری کردن سرچشمههای استعدادهایشان، آنها را به عالیترین مدارج تعالیشان برسانند. قرآن کریم نیز هدف از ارسال رسل را تعلیم و تربیت و سازندگی انسان معرفی میکند تا با تربیت صحیح انبیاء، پلیدیها از وجود انسان زدوده شود و انسان متخلّق به اخلاق الله و مقصود نهایی خلقتش تأمین گردد.
«هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبین»[1]
اوست خدایى که به میان مردمى بىکتاب، پیامبرى از خودشان مبعوث داشت تا آیاتش را بر آنها بخواند و آنها را پاکیزه سازد و کتاب و حکمتشان بیاموزد. اگر چه پیش از آن در گمراهى آشکار بودند.
تشکیل حکومت و جامعه توحیدی، هدف میانی پیامبران و جانشینان آنها
برای اینکه این تزکیه و تعلیم به بهترین وجه صورت گیرد و انسان بتواند از مواهب طبیعی که در وجودش نهاده شده بهرهمند شود، باید محیط نیز سالم و مساعد و متناسب با همین تزکیه و رشد باشد. این محیط، همان «جامعه عادلانه توحیدی» است. با قرار گرفتن در این جامعه و نظام متناسب آن، سیر انسان به سوی مقصد فطریاش، سریعتر و آسانتر خواهد بود؛ زیرا تعارضها، عصیانها، فسادها و هر آنچه که انسان را به چیزی غیر از خدا و حاکمیت او متمایل کند، در کمترین حد ممکن خواهد بود یا وجود نخواهد داشت.
پس هدف واسط پیامبران برای رساندن انسانها به هدف نهایی آفرینش، همانا «تشکیل جامعه و نظام توحیدی» است.
نگاهی به جهان نشان میدهد نظامها و حکومتهایی که بر مبنای فطرت انسان و دعوت انبیا شکل نگرفتهاند، هرگز نتوانستهاند بشر را به سعادت برسانند و نتیجهای جز سَرخوردگی، توجه صرف به شهوات و غرایز، درگیری با بیماریهای روانی، بالا رفتن نرخ جرم و جنایت، و در آخر و با دید خوشبینانه، تربیتِ حیوان متمدّن نداشتهاند.
اسلام به عنوان بهترین و کاملترین دین الهی برای تعالی انسان برنامههای بسیاری دارد و حتی برای جزئیترین کارهای او نیز دستوراتی صادر کرده است. از این مهمتر، بسیاری از احکام اسلامی، احکام اجتماعی است که به وضوح در عباداتی چون نماز، حج، انفاق، زکات و... متبلور است.
با نظر به احکام و دستورات اسلامی به سادگی میتوان فهمید که بسیاری از این دستورات جز در چارچوب حکومت اسلامی قابل اجرا نیست. از سوی دیگر همانطور که اشاره شد، باید محیطی سالم و متناسب با خواستهی خدا از انسان ایجاد شود، تا او بتواند در مسیر درست قرار گیرد و در نهایت به مقصد الهی خویش برسد؛ پس تشکیل حکومت الهی و اسلامی، ضروری است؛ چنانکه پیامبر اسلام نیز به آن امر شد و خود پایهگذار حکومت و نظام اسلامی گردید. حکومتی که توحید، اساس آن بود و سایر سیاستهای کلی و عمومی جامعه همچون آزادی، استقلال، عدالت و... نیز بر همین محور تعریف میشد.
علامه طباطبایی(ره) معتقد است: «اسلام، براى تامین سعادت دنیا و آخرت بشر، اصلاحات خود را از دعوت به "توحید" شروع کرد، تا تمامى افراد بشر یک خدا را بپرستند، و آن گاه قوانین خود را بر همین اساس تشریع نمود و تنها به تعدیل خواستها و اعمال اکتفاء نکرد، بلکه آن را با قوانینى عبادى تکمیل نمود و نیز معارفى حقه و اخلاق فاضله را بر آن اضافه کرد. آن گاه ضمانت اجرا را در درجه اول به عهده حکومت اسلامى و در درجه دوم به عهده جامعه نهاد، تا تمامى افراد جامعه با تربیت صالحه علمى و عملى و با داشتن حق امر به معروف و نهى از منکر در کار حکومت نظارت کنند.»[2]
بر اساس شواهد متقن و بررسی روایات و با استناد به آیات قرآن، ائمه(علیهمالسلام)، که خود قرآن ناطق بودند، نیز در طول دوران زندگی خود به دنبال تشکیل حکومت اسلامی بودهاند؛ اما با توجه به شرایط زمانه، ظرفیت نداشتن مردم، اختناق موجود، ضرورت زنده ماندن اصل دین و حفظ وحدت مسلمانان و... به جز امیرالمؤمنین(علیهالسلام) هیچکدام به این هدف نائل نشدند.
پس از غیبت امام عصر نیز همچنان این ضرورت وجود دارد، چرا که همچنان بشر هست و خلقت او بیهدف نیست. اکنون که امام در میان ما ظاهر نیست، وظیفه تشکیل حکومت اسلامی و پیاده کردن احکام آن، از مردم ساقط نشده، اما عمل به آن در شرایط دنیای امروز به مراتب سختتر است.
آرمان انقلاب اسلامی ایران، همان شعار انبیا
انقلاب اسلامی ایران در دنیای دو قطبی[3] سال 57، با خروش مردم مسلمانان ایران و با هدف به جریان انداختن اسلام و احکام آن در جامعه، به وقوع پیوست؛ گرچه وقوع انقلاب در آن شرایط بسیار دور از ذهن به نظر میرسید[4].
امام خمینی(ره) میفرماید: «ما اسلام را میخواهیم که اسلام، آزادی به ما بدهد، نه آزادی منهای اسلام. آنها استقلال منهای قرآن را میخواهند، ما قرآن را میخواهیم. ما اگر تمام آزادیها را به ما بدهند، تمام استقلالها را به ما بدهند و بخواهند قرآن را از ما بگیرند، نمیخواهیم. ما بیزار هستیم از آزادی منهای قرآن، ما بیزار هستیم از استقلال منهای اسلام.»[5]
پس از طلوع فجر انقلاب اسلامی، کمکم ساز و کارهای اجرای احکام اسلامی شکل گرفت و سنگ بنای حکومت اسلامی که همانا «نظام اسلامی» است، با رأی بیش از 98 درصد مردم به جمهوری اسلامی و نگارش و تصویب قانون اساسی بر مبنای احکام اسلامی، تشکیل قوای سه گانه و... گذاشته شد.
این نظام اسلامی، میخواست از فرصتی که از صدر اسلام تاکنون پیش نیامده بود، استفاده کرده، آرمانهای والای بشری را محقق کند و بر اساس جهانبینی و ایدئولوژی اسلامی، انسان را به سرمنزل مقصود برساند و ندای اسلام را به عنوان خواسته تمام انبیا در عالم طنینانداز کند و پرچم تمدن اسلامی را به اهتزاز درآورد.
«هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُون»[6]
اوست آن خدایى که پیامبر خود را همراه با هدایت و دین راستین بفرستاد تا او را بر همه ادیان پیروز گرداند، هر چند مشرکان را ناخوش آید.
ادامه دارد ...
[1]- سوره جمعه، آیه 2
[2]- ترجمه تفسیر المیزان، ج4، ص: 172
[3]- قطب شرق(مارکسیست) و قطب غرب(لیبرالیسم)
[4]- اشاره به سخنان رهبر معظم انقلاب: «...اگرچه ما آن موقع امیدوار نبودیم که نظام اسلامی شش، هفت سال دیگر محقق شود. میگفتیم اگر پنجاه سال دیگر هم ایجاد نشود، بالاخره پایههای فکریاش اینهاست.» 4/4/1381
[5]- خمینی، روح الله، صحیفه امام خمینی، ج ۷، ص ۴۸۶، بیانات دردیدار سازمان حمایت از خانوادهها، قم، ۴/۳/۱۳۵۸
[6]- سوره صف، آیه 9 و سوره توبه، آیه 33