اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

دیگر رسانه ها

پاتک‌های هنری علیه نظامیان آمریکایی و اشرف پهلوی!/ ناشنیده‌های تاریخی از زندگی سیاسی استاد مرتضی احمدی

شاید یکی دیگر از فرازهای مهم زندگی هنری سیاسی استاد احمدی که نشان‌دهنده روح آزاده اوست، تقابل هنری‌اش با اشرف پهلوی، آن هم در روزهایی باشد که وی در مسیر تهران – پاریس و برای تدارک مقدمات کودتا رفت و آمد می‌کرد.

پاتک‌های هنری علیه نظامیان آمریکایی و اشرف پهلوی!/ ناشنیده‌های تاریخی از زندگی سیاسی استاد مرتضی احمدی

به گزارش گروه دیگر رسانه‌های خبرگزاری فارس، روزنامه خراسان در گزارشی به برخی از خاطرات سیاسی و ناشنیده از زنده‌یاد استاد مرتضی احمدی، هنرمند بزرگ معاصر که وی آن‌ها را در کتاب خاطراتش با عنوان «من و زندگی» به یادگار گذاشته است پرداخته است؛ خاطراتی که برخی از آن‌ها بسیار خواندنی و جذاب هستند.

رودررو با آجان‌های رضاشاه

استاد احمدی در خانواده‌ای مذهبی متولد شد؛ مادربزرگی داشت که به او «بی‌بی‌خانم» می‌گفتند و طبق نوشته خودِ استاد احمدی، در ۱۲۱ سالگی دارفانی را وداع گفت. این بانوی متدین، تا اواخر عمر قبراق و سَرِپا بود و برای نماز، حتی‌المقدور می‌کوشید به مسجد برود؛ با این حال، اتفاقی افتاد که او را ناچار خانه‌نشین کرد.

استاد احمدی در کتاب «من و زندگی» می‌نویسد: «یک روز نزدیکی‌های اذان ظهر به من گفت: بیا مادر منو ببر مسجد (مسجد مشیرالسلطنه) می‌خوام اون جا نماز بخونم. با سن زیادی که داشت از سلامت کامل برخوردار بود، قبراق و سرحال. به اتفاق حرکت کردیم، اواخر خیابان سلیمانخانی که با خانه‌مان زیاد فاصله نداشت، یک آجان (مأمور شهربانی) جلوی ما سبز شد، با نگاهی خصمانه به طرفمان آمد، دستش که دراز شد چادر را از روی سر بی‌بی‌خانوم بکشد، آن زن‌ سالخورده و شیردل، قبل از این‌که او بتواند به چادرش دست بزند، سیلی محکمی به گوشش زد و با صدای بلند گفت: بدو بریم مادر! هر دو نفر قبل از واکنش آجان، از همان راهی که آمده بودیم، به سرعت برگشتیم و از آن صحنه گریختیم.

آن مأمور دست چپش را روی صورتش گذاشته بود و مات و متحیّر خوره‌خوره ما را نگاه می‌کرد و من از جسارت مادربزرگم خیلی خوشحال بودم. به خاطر همان اتفاق، مادربزرگم که در رأس خانواده بود و از کوچک و بزرگ مطیعش بودند، دستور داد که دیگر هیچ یک از زن‌ها و دخترها حق ندارند از منزل خارج شوند. بیچاره مادرم، زن عمو‌هایم و دخترها تا واگذاری سلطنت از پدر به پسر از خانه خارج نشدند؛ می‌شود گفت زندانی حکومت در منزل خودشان بودند.»

درگیر شدن با نیروهای متفقین

یکی از خاطرات جالب و در عین حال غم‌انگیز زندگی هنری استاد احمدی، درگیر شدن او با نیروهای متفقین بود که در شهریور ۱۳۲۰، ایران را اشغال کردند. این درگیری هنری، درست زمانی پیش آمد که او، کار پیش‌پرده‌خوانی را آغاز کرده‌بود.

استاد احمدی می‌نویسد: «ساعت چهار و نیم بعدازظهر یکی از روزهای مهرماه سال ۱۳۲۳، به اتفاق پرویز خطیبی، محمدعلی سخی و یکی دو نفر دیگر، ناهار را در جایی میهمان بودیم و بعدازظهر، به اتفاق از خیابان لاله‌زار به طرف تماشاخانه می‌رفتیم که نزدیک فروشگاه معتبر «قدس شاهین» که آن زمان شهرت زیادی داشت، یک دستگاه جیپ نیروی نظامی آمریکا به سرنشینی سه دژبان مسلح آمریکایی، متوقف شد.

دو نفر از آن‌ها روبه‌روی فروشگاه از اتومبیل پیاده شدند و به سرعت به طرف زن زیبایی رفتند که به طرف شمال خیابان در حرکت بود و او را کشان‌کشان به سوی اتومبیل بردند و پس از سوار شدن بدون تأمل دور شدند. این کار را چنان سریع انجام دادند که عابرین موفق به کوچک‌ترین عکس‌العملی نشدند. بعد‌ها شایعه شد‌‌ همان زن را که شوهر و دو فرزند داشت، به امیرآباد، پایگاه افسران نیروی نظامی آمریکا بردند و به دلیل بی‌تابی و مقاومت شدید در برابر خواسته‌های غیراخلاقی آن‌ها، با تزریق مورفین کشتند. پس از چند روز هم، جنازه آن بینوا در تپه‌های فرحزاد شناسایی شد.

این صحنه تکان‌دهنده چیزی نبود که روح آزاده محمدعلی سخی را آرام بگذارد. چند روز بعد، به همین مناسبت، پیش‌پرده «قدس شاهین» را که روی یکی از آهنگ‌های محلی شیراز سروده بود، به دستم داد. در هر صورت آن پیش‌پرده بدون اجازه چهار شب اجرا شد که پیامد آن دستگیری من بود و در کلانتری تعهد گرفتند که اجرای آن را متوقف کنیم.»

ماجرا به همین‌جا ختم نشد؛ استاد احمدی را که بعد از دادن تعهد، در چند مجلس خصوصی به اجرای آن پیش‌پرده پرداخته بود، دوباره بازداشت و این‌بار به شش ماه تبعید هم محکوم کردند و اگر تلاش‌های محمدمسعود، روزنامه‌نگار و صاحب امتیاز مجله «مرد امروز» نبود، باید به تبعید تن می‌داد.

جوابیه‌ای برای اشرف پهلوی

شاید یکی دیگر از فرازهای مهم زندگی هنری سیاسی استاد احمدی که نشان‌دهنده روح آزاده اوست، تقابل هنری‌اش با اشرف پهلوی، آن هم در روزهایی باشد که وی در مسیر تهران – پاریس و برای تدارک مقدمات کودتا رفت و آمد می‌کرد.

استاد احمدی می‌نویسد: «زمانی که اشرف پهلوی، از سفر به ایران بازگشت، در فرودگاه مهرآباد در حالی که پالتو پوست گران‌قیمتی به تن داشت و یک سگ را در آغوش گرفته‌بود، پیاده شد و خبرنگاران عکاس، «تمثال بی‌مثالش» را با‌‌ همان شکل و قیافه، زینت‌بخش روزنامه‌ها کردند! به خصوص روزنامه «مرد امروز» که آن را با نیش قلم و با عنوان «ملکه عصمت و طهارت وارد شد» منتشر کرد و خشم ملت را درباره این زنِ دار و دسته‌چی برانگیخت. پرویز خطیبی که از مخالفان شدید دربار بود، در همین زمینه با استفاده از ملودی ترانه «دست ننم درد نکنه با این عروس آوردنش» (استاد جواد بدیع‌زاده)، ترانه «آی خانوم» را در لفافه سرود و من آن را خواندم که‌‌ همان شب توقیف شد.

من و پرویز دستگیر و به شهربانی کل کشور اعزام شدیم و پس از ضرب و شتم و نثار کلماتی توهین‌آمیز و یک شب بی‌خوابی و دریافت تعهد از ما دو نفر، ساعت ۱۰ صبح روز بعد رهایمان کردند و اصل متن ترانه هم توقیف یا مفقود شد.»

ماجراهای درگیری استاد احمدی با رژیم پهلوی به همین موارد ختم نمی‌شود؛ او در دهه ۱۳۲۰ش و زمانی که قوام‌السلطنه قدرت را در اختیار داشت، پیش‌پرده «پیرهن زرده» را درمورد قوام و دار و دسته‌اش خواند؛ پیش‌پرده را توقیف کردند و مرتضی احمدی هم کتک مفصلی بابت آن خورد. اما جالب این‌جاست که تمام این پیش‌پرده‌های توقیفی، خیلی زود بر سر زبان مردم می‌افتاد و وسیله سرگرمی آن‌ها را فراهم می‌کرد.

استاد احمدی در اواخر عمر، مجموع آلبوم‌های «صدای طهرون قدیم» را با اشعار قدیمی پیش‌پرده‌خوانی اجرا کرد و به یادگار گذاشت.

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول