خبرگزاری فارس ـ همدان، در طول تاریخ پرفراز و نشیب ایران اسلامی، روحانیون نقش ویژهای در هدایت مردم داشتهاند که یکی از این مردان بزرگ و مبارز شهید محراب آیتالله اسدالله مدنی است که طی ارتباط با مردم و در مسیر انتقال اهداف انقلاب امام خمینی(ره) جنبش بزرگی را در میان افراد انقلابی ایجاد کرد.
بیستم شهریور مصادف است با روز شهادت این روحانی بزرگ که توسط منافقین که در محراب نماز به شهادت رسید، به یاد این شهید عزیز، گذری بر زندگی و نقش مبارزاتی ایشان خواهیم داشت:
در خاطراتی تولد ایشان آمده که آقامیرعلی شب قبل از تولد خواب عجیبی دیده بود. کنار حوض حیاط خانه هنگام وضو گرفتن مردی سبزپوش ظاهر شده و همراه او مشغول گرفتن وضو شد. مرد با آن چهره نورانی خیره به آقامیر گفته بود در انتظار فرزندی هستی؟ و او سر تکان داده بود. مرد گفته بود: «این نوزاد از ذریه ماست و اسلام از او خدمات بسیاری خواهد دید. در تربیت او بکوش». بعد از تولد و با توجه به این خواب آقاعلی نوزاد را در آغوش گرفت و با صدای بلند گفت: با نام جدم نامش را اسدالله میگذارم؛ سپس قرآن را برداشت و در کنار صفحه اول آن نوشت: اسدالله مدنی دهخوارقانی، تولد سال ۱۳۳۲ ه. ق برابر با سال ۱۲۹۳ ه.ش.
اسدالله کودکی و نوجوانی سختی داشت زیرا در چهارسالگی مادر و در ۱۶ سالگی پدر را از دست داد و این شروع فصل جدیدی از زندگی او بود، وی به رغم مشکلات فراوان شخصی ناشی از درگذشت پدر و استبداد عصر رضاخانی، سرپرستی خانوادهاش تمام کارها را مثل مردی پخته رو به راه کرد و با وجود مخالفت اطرافیان با کمترین توشه عازم قم شد.
دوران تحصیل
وی نزدیک به چهار سال در زمینه فلسفه، عرفان و اخلاق از محضر امام خمینی(ره) کسب فیض کرد و این فصل تازهای در زندگی او بود. پس از مدتی راهی نجف شد و چنان پله ترقی را طی کرد که در زمان کوتاهی به مسلک استادان حوزه درآمد و حتی اجازه اجتهاد دریافت کرد.
فعالیتهای سیاسی آیتاللهمدنی به زمان تحصیل ایشان در حوزه علمیه قم بازمیگردد. وی در این ایام مدتی به زادگاه خود، آذرشهر بازگشت و در آنجا علیه بهاییان، سخنرانیهای متعددی کرد که منتج به اخراج بهاییان از این شهر شد و در پی این اقدام، شهربانی وقت او را دستگیر و برای مدتی به شهر همدان تبعید کرد.
پس از حوادث شهریور ۱۳۲۰ مدنی به شهر خود بازگشت و از آنجا هم راهی نجف شد. در همین دوران با مجتبی نواب صفوی آشنا شده و هنگامی که نواب برای پاسخ دادن به یاوهگوییهای احمد کسروی به ایران میآمد، اندوخته خرج ازدواجش را برای تهیه اسلحه به نواب صفوی داد.
ورود به همدان
آیتالله مدنی در پنجم مرداد سال ۱۳۴۱ از عراق وارد همدان شد و در روستای دره مرادبیک ساکن شد. وی به نزدیکانش گفت: «من دیدم باید همدان را حرکت بدهم و از یک ده کار را شروع کردم تا مردم ببینند، بعد گرایش پیدا کنند.». دستور داد کسی حق ندارد بدون حجاب اسلامی وارد بشود همچنین فروختن و خوردن مشروبات الکی را ممنوع کرد و دره مرادبیگ یک ده نمونه شد. این عمل باعث علاقه مردم متدین همدان و ماندگاری سید برای سالها در همدان شد. در نیمه دوم سال ۱۳۴۱، لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در مجلس تصویب شد که مورد اعتراض گسترده علما و مراجع قرار گرفت. آیتاللهمدنی نیز همگام با حرکت منسجم علما و در اعتراض به این اقدام دولت، در سخنرانی خود در مسجد جامع شهر همدان، مردم را به حمایت از مبارزات علمای قم فراخواند و همراه دیگر علمای شهر همدان تلگراف اعتراضآمیزی درخصوص تصویب این لایحه به اسدالله علم مخابره کرد.
پیرو ولی فقیه بود
رفت و آمدهای پیاپی به نجف و همدان، ایراد سخنرانی در مساجد شهر همدان و دیگر شهرهای همجوار و نیز انجام کارهای اجتماعی، عمده فعالیت ایشان تا تبعید امام خمینی از ایران در تاریخ ۱۳ آبان ماه ۱۳۴۳ را تشکیل میدهد. با گسترش فعالیتهای تبلیغی ایشان در راستای حمایت از امام خمینی ساواک در سال ۱۳۴۶ او را از رفتن بر منبر منع کرد اما وی به تبلیغ گسترده مرجعیت و نهضت امام خمینی در همدان پرداخت به طوری که ساواک گزارش میدهد، بیش از یک سوم اهالی همدان را به حضرت آیتالله خمینی ارجاع داد. آیتاللهمدنی فعالیتها و اقدامات گذشته خود را تا اوایل سال ۱۳۵۰ ادامه داد. او که کولهبار جهاد و مبارزه را از دوران جوانی به دوش گرفته بود از نجف تا کربلا تا آذرشهر، همدان، خرمآباد و نورآباد و هر جای دیگر رفت و با شهامت و شجاعت خود علیه طاغوت مبارزه کرد و با فریادش سکوت مرگبار ناشی از استبداد را شکست و بذر انقلاب را پاشید و پیام امام را به گوش مردم رساند و آنها را به جنبش و قیام فراخواند. سید گفته بود: «من نه از تبعید هراس دارم نه از اعدام، سرم را از تنم جدا کنید من از رهبری امام دست برنمیدارم. از ولایت فقیه دست برنمیدارم. از این انقلاب دست برنمیدارم.»
او غرق در ولایت بود و همیشه خود را سرباز امام میدانست. درباره تلاشهای آیتالله مدنی برای تثبیت مرجعیت امام خمینی در همدان آمده است: « به محض اعلام خبر رحلت آیتالله حکیم، در تمام شهرهاى ایران مجالس عزا و ترحیم برگزار شد؛ از جمله در همدان، تمام اصناف به طور جداگانه در مسجد جامع، مجلس عزا و ترحیم برگزار کردند و روحانیون و وعاظ نیز در این مجالس به سخنرانى راجع به وى و اسلام و مرجعیت اقدام کردند. آنها از این فرصت استفاده کردند و مسائل روز را مطرح مى کردند.
در همدان نیز این موضوع توسط روحانیون در منابر، مجالس و سخنرانىها مطرح مىشد؛ آنان در پایان هر سخنرانى براى بازگشت مرجع تقلید خود، یعنى امامخمینى دعا مىکردند و مردم نیز آمین مىگفتند و بدین وسیله جامعه و مردم، آمادگى لازم را براى پذیرش مرجعیت ایشان پیدا کرده بودند.
آیتالله سیداسدالله مدنى در این زمینه فعالیت بسیارى داشت که این موضوع در گزارشهاى متعدد ساواک منعکس شده است چنانکه ساواک همدان در گزارشى در تاریخ 19 تیر ماه 1347، راجع به فعالیت سیاسی آیتالله مدنى نوشت: «هنگامى که عدهاى از بازارىها جهت ملاقات وى رفته بودند، مشارالیه ضمن صحبت از شجاعت و شهامت آقاى خمینى اضافه نمود که اخیرآ براى طلاب، حقوق تعیین کرده است، ولى آقاى خمینى در اثر ناراحتىهایى که از طرف دولت ایران به عمل آمده، خیلى ضعیف شدهاند.» از طرف دیگر آیتالله مدنی رابط میان روحانیون همدان و امام بود و نامههاى آنان را به همدیگر مىرساند. نیز در گزارش ساواک همدان آمده است: «اسدالله مدنى در همدان به نفع [امام] خمینى فعالیت و بیشتر اهالى همدان را مقلد [امام] خمینى کرده است و در هر محفل و مجلسى از [امام] خمینى تمجید مىکند و وى را اعلم مجتهد ]مجتهد اعلم [قلمداد مىنماید.»
چنین گزارشی نشان از عمق فعالیتهای شهیدمدنی دارد؛چرا که وی توانسته بود علی رغم ممنوع المنبر بودن و تحت نظر قرار گرفتن در انجام دادن وظیفه سیاسی- مذهبی خود، به طور کامل موفق شود. چنین فعالیتهایی در میان مبارزان سیاسی- مذهبی جایگاه خاصی به وی بخشیده و دایره فعالیتهایش از حدود همدان و شهرهای حومه فراتر رفته بود. وی به شهرهای گوناگون سفر میکرد و ضمن دیدار با مبارزان آن شهر آنان را از نهضت حضرت امام آشنا میکرد.
سید و مناجاتهای شبانه
سید فقط یک مبارز شجاع در مقابل طاغوت نبود بلکه عارف و ی بود که اطرافیان وی میگویند وقتی ما حالات ایشان را میدیدیم خیال میکردیم روح در قالب ندارد.
مرحوم آقامیرزا جواد ملکی در کتاب اسرارالصلاة درباره شهید مدنی میگوید: « این روایت را انکار نکن؛ خدا را شاهد میگیرم که من از مجتهدین و شبزندهداران کسی را میَشناسم که به هنگام شب فرشتهای او را بیدار میکند و او را به لفظ آقا خطاب میکند و آن شخص بیدار میَشود و به نماز شب میایستد.
دخترشان میگوید: پدرم حتی در انتخاب دعا بسیار دقیق بود و دعاهایی که در آن ذکر دنیا و بهشت کمتر بود و دعاهایی که قرب به حق و رضایت حق بود میخواندند و به آن عمل میکردند و همینها او را به جایی راشنده بود که در او بخل، کینه و حسد وجود نداشت.
خدمتگزار مردم
آیتالله مدنی علاوه بر کنترل و تسلط بر ادارهها و شهربانی سعی کرد که مسائل مادی و رفاهی مردم شهر همدان را نیز به گونهای نظم دهد و مانع از هرگونه اجحاف و فشار بر مردم شود. یکی از مشکلات مردم همدان در آن زمان، کمبود مواد سوختی بود. با توجه به اعتصاب کارگران شرکت نفت و سرمای شدید این شهر، رفع این معضل از اهمیت خاصی برخوردار بود. در همین زمینه حجت الاسلام غلامحسن بهرامی ـ سخنگوی جامعه روحانیت همدان ـ اعلام کرد: «جامعه روحانیت همدان، کنترل مواد سوختی این شهر را در دست گرفته است».
برای توزیع مواد سوختی میان خانوادههای همدانی کمیتهای زیر نظر آیتالله مدنی و عالمی دامغانی تشکیل شد. این کمیته به هر خانواد ۱۰ کوپن ۲۰ لیتری نفت میداد که با ارائه آن، نفت دریافت میکردند. کوپنها برای مصرف یک ماه هر خانواده بود که هزینه تهیه آن را کمیته مذکور پرداخت میکرد؛ ولی پول نفت را مردم به فروشنده میدادند. درباره قیمت گوشت و نان نیز تدابیری اتخاذ شد و کمکهای دارویی و مالی نیز در اختیار نیازمندان قرار گرفت. حتی به شهرهای دیگر نیز کمکهایی شد. روزنامه «آیندگان» در این باره نوشت: «قیمت گوشت در همدان از کیلویی ۳۸۰ ریال به ۲۵۰ ریال کاهش یافت و برای پایین آوردن قیمت گوشت گاو نیز بررسیهایی صورت گرفت. کاهش قیمت گوشت در همدان به دنبال نشستی که قصابان و سهامداران این شهر با آیتالله مدنی داشتند اعلام شد. همچنین با تشویق جامعه روحانیت همدان مبنی بر اینکه فروشندگان به سود کمتر قانع باشند، نرخ نان خانگی که از سوی روستائیان در شهر عرضه میشود از ۴۵ ریال به ۳۰ ریال کاهش یافت و میزان پخت آن نیز افزایش داده شد. از سوی جامعه روحانیت همدان همچنین کمکهای دارویی، پزشکی، که درباره نیاز درمان و آمبولانس و آذوقه و نیز کمکهای نقدی برای مردم نهاوند ارسال و همچنین کمکهای دارویی و مالی نیز به قزوین اهدا شد».
از سوی مردم، کمک نقدی و غیرنقدی زیادی در اختیار آیتالله مدنی قرار میگرفت تا به نیازمندان رسانده شود؛ چنانچه محمدحسین واعظ ـ ساکن روستای علی آباد ـ یک وانت نان و مبلغ 1600 تومان پول که جمع آوری شده بود را در اختیار آیتالله مدنی قرار داد. از سوی دیگر، آیتالله مدنی برای جلوگیری از هر گونه اختلاس و اخاذی اعلام نمود که مردم مواظب باشند و فقط به افراد تعیین شده از سوی جامعه روحانیت همدان، اعانه و کمک پرداخت نمایند. او همچنین از صاحبخانهها خواست که با مستأجران همکاری کرده، از نظر مالی آنان را تحت فشار قرار ندهند؛ چرا که بازار در حال تعطیلی بود و کارمندان نیز در اعتصاب به سر میبردند و آنان درآمدی نداشتند. بدین ترتیب، کنترل شهر در اختیار آیتالله مدنی و انقلابیون قرار گرفت و مردم نیز در این زمینه نهایت همکاری را داشتند.
او حتی برای لحظهای خود را از مردم جدا ندانست و خود را خدمتگزار مردم میدانست، هرگز نگاه بالا به پایین نداشت. برای کار خبر پیشقدم بود و به اطرافیان هم سفارش و تدکید میکرد که به مردم برسید.
در دوران اقامت خود در همدان آثار ماندگاری چون احداث مسجد مهدیه، رهاندازی صندوق قرضالحسنه مهدیه، تشویق در شکلگیری موسسه دارالایتام مهدیه، احداث درمانگاه مهدیه، مدرسه ملی تحت عنوان مدرسه دینی در روستای درهمراد بیگ، مدرسه علمیه در همدان، حسینیه و مسجد در روستای درهمرادبیگ، تشکیل کتابخانه و صندوق تعاون و امور اجتماعی را به جا گذاشت که همچنان مردم از آنها استفاده میکنند.
مجاهد انقلابی
نقش آیتالله مدنی در هدایت و جهت دهی به مبارزات مردم همدان در بهمن سال ۱۳۵۷ بسیار مهم و اثرگذار است، روز ۲۱ بهمن که لشگر زرهی همدان برای سرکوبی مردم راهی تهران بود، وی به همراه مردم مبارز همدان با دست خالی و پوشیدن کفن، راه را بر این لشگر زرهی بست. با رهبری او، مردم با تقدیم شهیدانی به انقلاب از حرکت تانکها به سمت تهران جلوگیری کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی آیتاللهمدنی از طرف مردم همدان به نمایندگی مجلس خبرگان انتخاب شد؛ وی به دستور امام با اختیارات کامل به امامت جمعه شهر همدان منصوب شد اما با شهادت آیتالله قاضیطباطبایی امام جمعه و نماینده حضرت امام در تبریز به دست گروهک فرقان با حکم امام (ره) به عنوان امام جمعه تبریز معرفی شد.
حضور در جبهه و حمایت از رزمندگان
با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، شهید مدنی فعالیتهای بسیاری جهت کمک به جبهه داشت. او در برگزاری جلسات مشورتی با سایر ائمه جمعه پیرامون جنگ ید طولایی داشت. یکی از محسنات جلسات این بود که موضع محکمی در خصوص اختلافات داخلی که توسط ملیگرایان و عوامل بنیصدر ایجاد شده بود صادر میشد.
بنی صدر با سپاه همکاری نداشت و آقا برای تقویت سپاه و پشتیبانی از آن لباس سپاه را میپوشید و بدین وسیله خود را منتسب به سپاه میکرد. تنها مخالفت آقا با سپاه این بود که میگفتند محافظهای من را کم کنید. از طرف دیگر آیتالله مدنی شخصاً در جبههها حضور مییافت.
یا بنی انت مقتول...
او طلایهدار محراب بود و در یکی از جلسات درس به شاگردان خود گفته بود: «من در دو موضوع نسبت به خود شک کردم، یکی این که آیا من سید هستم؟ و دیگر اینکه آیا شهید میَشوم یا نه؟ تا اینکه شبی امام حسین (ع) را در خواب دیدیم که بالای سر من امد و دستی بر سر من کشید و این جمله را فرمود " یا بنی انت مقتول" یعنی " پسرم تو شهید میَشوی" که من در خواب جواب هر دو سوالم را گرفتم.» و سرانجام پس از عمری تلاش، جهاد، مبارزه و سیر و سلوک به تاریخ ۲۱ شهریور سال۱۳۶۰ و در سن ۶۹ سالگی توسط منافقین کوردل در نماز جمعه تبریز به فیض شهادت نایل آمد.
امام خمینی در مورد شهادت این عالم بزرگ پیام دادند: «با شهید نمودن یک تن دیگر از ذرّیه رسول اللّه و اولاد روحانی و جسمانی شهید بزرگ امیرالمؤمنین(ع) سند جنایت منحرفان و منافقان به ثبت رسید. سید بزرگوار و عالم عادل عالیقدر و معلم اخلاق و معنویات حجت الاسلام و المسلمین شهید عظیم الشأن مرحوم حاج سید اسداللّه مدنی رضوان اللّه علیه همچون جد بزرگوارش در محراب عبادت به دست منافقی شقی به شهادت رسید. اگر با به شهادت رسیدن مولای متقیان، اسلام محو و مسلمانان نابود شدند، شهادت امثال فرزند عزیزش مدنی هم آرزوی منافقان را برآورده خواهد کرد. اگر خوارج سیاه بخت از شهادت ولی اللّه الاعظم طرفی بستند و به حکومت رسیدند، این گروهک خائن نیز به آمال خبیث خود که سقوط حکومت اسلامی و برقراری حکومت آمریکائی است می رسند. آنان لعنت خدا و رسول و ننگ ابدی را برای خود و اینان عذاب ابدی خدا و نفرت و لعنت قادر متعال و امت اسلام را برای خود و هم پیمانان و اربابان خونخوار خویش به بار آوردند، شهید مدنی، این چهره نورانی اسلامی، عمری را در تهذیب نفس و خدمت به اسلام و تربیت مسلمانان و مجاهده در راه حق علیه باطل گذراند و از چهرههای کمنظیری بود که به حد وافر از علم و عمل و تقوا و تعهد و زهد و خودسازی برخوردار بود. به شهادت رساندن چنین شخصیتی به تمام معنی اسلامی، همراه با تنی چند از فرزندان اسلام و یاران باوفای انقلاب اسلامی در میعادگاه نماز جمعه و در حضور جماعت مسلمین، جز عناد با اسلام و کمر بستن به محو آثار شریعت و تعطیل جمعه و نماز مسلمین توجیهی ندارد اما ایشان با شهادت مظلومانه خود ضد انقلاب و منافقین ضد اسلام را به کلی منزوی کرد»
روح این عالم بزرگ خستگیناپذیر شاد و راهش پر روهرو باد
انتهای پیام/89001/