اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ  /  کتاب و ادبیات

شعر مقاومت در نگاه شاعران/ فارسی زبانان از «شهدا و دفاع مقدس» گفتند

بانگ ادبیات مقاومت در گروه بین المللى هندیران با حضور اساتید و شاعران برجسته ادبیات مقاومت از کشورهاى ایران، هند، تاجیکستان، افغانستان، پاکستان، بنگلادش، عراق، سوریه و ...طنین انداز شد.

شعر مقاومت در نگاه شاعران/ فارسی زبانان از «شهدا و دفاع مقدس» گفتند

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، بانگ ادبیات مقاومت در گروه بین المللى هندیران با حضور اساتید و شاعران برجسته ادبیات مقاومت از کشورهاى ایران، هند، تاجیکستان، افغانستان، پاکستان، بنگلادش، عراق، سوریه و ...طنین انداز شد.

بر اساس این گزارش، در این برنامه شاعران برجسته شعر مقاومت و انقلاب حضور داشتند و از پوستر ٥٠ شاعر به مناسبت شب شعر مقاومت ایران و جهان همزمان با هفته دفاع مقدس رونمایى شد و اساتید و شاعران با گرامیداشت یاد و خاطره شهداى دفاع مقدس و همه شهداى مظلوم جهان اسلام به شعرخوانى و ارائه نقطه نظرات خود پرداختند: 

* شعر مقاومت در نگاه شاعران

دکتر سرویش تریپاتی از هنددرباره شعر مقاومت و دفاع مقدس اظهار داشت: ادبیات دفاع مقدس و مقاومت بخش مهمی از ادبیات ایران است. این کل احساسات عاطفی و میهن پرستانه از نوع انسان را داراست. اغلب این قدرت را به قلب می‌بخشد و اغلب قدرتِ غم و درد عمومی را به همراه دارد. آمیزه‌ای از شادی و غم است. این یک شعر جاودانه است که با اشک‌های سرخ در می‌آمیزد و مقدس می‌شود.

* جایگاه ادبیات مقاومت

نقی عباس کیفی از دیگر شاعران حاضر هم گفت: انقلاب اسلامی؛ گاهواره‌ شعر مقاومت بین‌المللی اسلامی است

در این نشست مجازی شاعرانی از سایر کشورها از جمله: محمداحرار هندى(خوشنویس هندى)، عزیز مهدى(هند)، سیده فاطمه حسینى، هند، اخلاق اهن(هند)، سیدسکندر حسینى(افغانستان)، سیدنور طهماسبى( افغانستان)، عبدالمالک عطش(افغانستان)، مقصود حیدریان(افغانستان)، سیدحسن بنى طبا( کانادا)، شیخ محمد نجم الاسلام(بنگلادش)، شوجان پرویز( بنگلادش) و شاعران ایرانى از جمله: محمدعلى مجاهدى، محمدجواد محبت،على رضا قزوه، محمدعلى ربانى، رضا اسماعیلى، عبدالرحیم سعیدى راد، مصطفى محدثى خراسانى، محمدمهدى عبدالهى، محمود اکرامى فر، عزیز آذین فرد، محمدحسین مقیسه، على رضا حکمتى، جواد عسگرى، غلامرضا کافى، محسن کاویانى، امیرعاملى(شاعر و خوشنویس ایرانى)، نغمه مستشار نظامى، مرضیه فرمانى، حمیده پارسافر،  وحیده افضلى، فاطمه نانى زاد،  )، فاطمه ناظرى، زهرا محدثى خراسانى،سیده فرشته حسینى و ...حضور داشتند.

****

پرفسور سیده فاطمه حسینی از دهلی در آستانه اربعین حسینی اینگونه سرود:

روز عاشورا

دریدند گل‌ها

 گریبان خود را

خندہ کجا رواست؟

اشک است که می‌چکد از آسمان 

چہرہ‌ها پرخون 

دل‌ها کتیبه‌های سیاہ

گویا تمام ذرات جهان

پراکندہ‌اند و پریشان

سوار بر دوش نسیم 

می‌روند به صحرای کربلا

«امشب به صحرا بی کفن جسم شهیدان است...»

دلم خون است سکینه درد یتیمی  

نشان سیلی بر رخسار نازنینت

کبود کبود 

شام شام شام 

هیچی نبود در تاریکی زندان

لحظ‌های درد زندگیت

از بوی عشق و عرفان عطراگین کرد 

و خوشه‌های اشک زمین را این گونه پر

بار کرد که خدا سوگند زیتون می‌خورد
 
آسیه مصطفی از کشمیر هم ھدف ادبیات مقاومت را ایجاد آگاهی در بین مردم، ثبات، استحکام، دفاع ملت، دفاع زندگی،فر یاد مظلومان ،تغیر، قیام۔در برابر ظلم، خود سازی دانست و گفت: شاعران در این صنف به بالاترین درجه رسیدند که یکی از آنها شاعر برجسته ایرانی «طاهرہ صفارزادہ» است.

سیدسکندرحسینی متخلص به «بامداد» سروده‌ای را تقدیم به سردار مقاومت سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی کرد:

قلب‌ها آتش گرفته چشم‌ها خون ریخته
ماه در وقت نمازت اشک گلگون ریخته 

خون تو تفسیر بیداری‌ست مانند حسین
رازهای شوم را از پرده بیرون ریخته 

در عراق و شام آیینه!،تماشا می شوی!
نقشی از تو در مثال فاطمیون ریخته 

دشت سرخ‌ است از جنون عشق تو در هر قدم
تا ببینی در دل این خاک مجنون ریخته 

غیرتت هرگز نمی گنجد میان صد کتاب
از سرهر تار مویت نیز مضمون ریخته 

عشق تو در رقص آورده است موج و رود را
در خیابان‌ها خروش و خشم کارون ریخته 

قدس از خونت شکوفه می‌دهد با اینکه در -
بین آتش شاخه‌های سبز زیتون ریخته 

کربلا آغوش واکرده به قاسم باز او
در رگ گل‌ها دوباره چشمه‌ی‌خون ریخته

 

در بخش دیگر نغمه مستشارنظامی شعری را به مادر شهید سید میثم حسینی تقدیم کرد.

کجایی جان مادر بر لب مرز
عزیز جان خواهر بر لب مرز
شنیدم تیر بر بال و پرت بود
چه ها دیدی کبوتر بر لب مرز
برایت آش پختم ،آه دوری
چه خوردی شام آخر بر لب مرز
شهید مرزهای سرخ عشقی
خداحافظ برادر بر لب مرز
تو مهمانی به خوان آسمانی
به جامانده ست پیکر بر لب مرز
میایم تا ببینم جان مادر
تو را یک بار دیگر برلب مرز

****

غلامعلی حداد عادل رئیس بنیاد سعدی هم این شعر را خواند:

ماه آسمانی شد قاسم سلیمانی
شد ز پرتو رویش آسمان چراغانی

مرد فاتح میدان در نبرد با دشمن
مرد روزهای سخت ورطه‌های طوفانی

دشمن ستمکاران دوستدار مظلومان
بندبند رفتارش آیه‌های قرآنی

پاره‌ی تن ایران پاره‌ تن اسلام
قهرمان ایرانی اسوه‌ مسلمانی

افتخار امت بود سرو راست قامت بود
کوه استقامت بود شیرمرد کرمانی

آه از آن لب خندان آه از آن دل سوزان
ابروان مردانه چشم‌های بارانی

زلف و کاکل او را چون به یاد می‌آرم
می‌نهم پریشانی بر سر پریشانی

ای امید آینده، ای تو تا ابد زنده
آفتاب تابنده در جهان ظلمانی

ای تو مالک اشتر ای سپاهی حیدر
یاور وفادار سید خراسانی

گرچه ریخت خون تو دشمن زبون تو
بهره‌ای نخواهد برد بهتر از پشیمانی

ای حقیقت جاری جویبار بیداری
تا همیشه در دل‌ها جاودانه می‌مانی

موج‌های دریاها بادهای صحراها
می‌برند نامت را آشکار و پنهانی

می‌کنند همخوانی در هوای بارانی
قاسم سلیمانی قاسم سلیمانی

***
عبدالرحیم سعیدی راد سروده‌ای را به فرمانده شهید گردان بلال، سیدجمشید صفویان که در کربلای۴ آسمانی شد، تقدیم کرد.

داد از این روزگار، فرمانده
زندگی در غبار فرمانده

گرچه همواره روی سر داریم 
لطف پروردگار فرمانده
 
اینک اما دوباره آمده ایم
با دلی بی قرار، فرمانده

مانده یک کوه خاطره از تو
روی دل یادگار فرمانده

لحن شیرین تو کشانده مرا
تا به این لاله زار فرمانده

از کلام تو نور می بارید
بودی آموزگار فرمانده

مثل ابری سخاوت خود را
بر سر ما ببار فرمانده

بچه های بلال همواره
در غم تو دچار... فرمانده

با تو سرمای جبهه ها می شد
مثل فصل بهار فرمانده

بی حضور تو می رسد هر روز
دردها چون قطار فرمانده

یاد شبهای جبهه نورانی
یاد یاران غار فرمانده

شور غواص های بی پروا...
لشکر شب شکار فرمانده

آه از آن شب، جزیره مجنون
سنگر تیربار فرمانده

حمله لو رفته کاش برگردید
از صف کارزار فرمانده

تیر و خمپاره های پی در پی 
انفجار انفجار فرمانده

موج و اروند و ساحلی خونین
کربلای چهار فرمانده

***

غلام رضا کافی هم از دیگر شاعرانی بود که این شعر را منتشر کرد:

 باز شوقِ ناله ام گل کرده است
بغضِ چندین ساله‌ام گل کرده است 

بازدر من انفجارِ یادهاست
باز بویِ خون در این فریادهاست

عشق در خونم تَلاطُم می‌کند
باز عقلم دست و پا گم می‌کند

خاطراتِ اسب و میدان تازه شد
باز داغِ نوجوانان تازه شد

این صدا جز انهدامِ ناله نیست
جز نَفیرِ بُغضِ چندین ساله نیست

این صدایِ ریزشِ روحِ من است
این شقایق، بالِ مجروح من است

 این شقایق سینه سرخی بود و رفت
مردِ عاشق سینه سرخی بود رفت

رفت او تا پاسداریمان کند
ریخت خونَش تا بهاریمان کند

ریخت خونَش تا بهاران بشکفد
رفت تا آوازِ باران بشکفد

 رفت آن مردِ کفن پوش آه آه!
آن فراموش، آن فراموش آه آه! 

آه اَمّا من چرا وامانده‌ام؟
در شبِ این شهر، تنها مانده‌ام

مانده‌ام در پشتِ کوچِ سارها
در حصارِ سنگیِ دیوار ها

مانده‌ام در کوچه‌هایِ پیچ پیچ
رفته‌ام تا تاولستان‌هایِ هیچ

یک رَمِ آهو نرفتم دشت را
طی نکردم راهِ بی‌برگشت را

کوله بارم از جنون زادی نداشت
قصر شیرین آه، فرهادی نداشت! 

مانده‌ام با غربتِ دیرینه من
حسّ ِغمگینِ شبِ آدینه من

می‌نشینم پایِ گورِ آن شهید
شَرمگینَم در حضورِ آن شهید

من سکوتِ سنگی و او خاطره
من مُریدِ آفتاب، او پنجره

او ضریح و من زیارت نامه خوان
من پرنده، او تمامِ آسمان

قابِ از احساس لبریزش منم
آفتابِ رو به پاییزش منم

می‌نشینم پایِ گورِ آن شهید
شرمگینم در حضورِ آن شهید

اشکهایم تلخ، پَرپَر می‌شود
سنگِ گورش نَم نَمَک، تَر می‌شود!

یادم آید چند سالی پیشتر
سالهایِ عشق از نان، بیشتر

سال‌هایی که هوس، تاریک بود
سال‌هایی که خدا نزدیک بود

 شور و شوقِ مرد عاشق ای دریغ
ٌروزِ اعزامِ شقایق ای دریغ!

شیهه شورِ اسب‌هایِ زین شده            
سوگ سورِحجله آذین شده

بال بالِ خون در آن هنگامه‌ها
بعد، تشییعِ وصیت نامه‌ها

السلام ای وارث خونِ خدا
السلام ای سر جدا، پیکر جدا

السلام ای باغِ پَرپَرگشته‌ام
السلام ای از سفر  برگشته‌ام!

السلام ای خون و خاکستر شده
در هجومِ بادها پرپر شده!
 
***

فاطمه رحمانی هم شعر خود را تقدیم همسران صبور شهدا کرد: 

 عشق آن جا بود از دل، وصل دلبر خواستم
شیعه ای از جنس اولاد پیمبر خواستم

آرزویی را که عمری در دلم جا کرده بود
از خدا در سجده ها یک بار دیگر خواستم

همسفر میخواستم از قعر دوزخ تا بهشت 
از حسین بن علی، همراه و همسر خواستم

چله ی یاسین و نذر عهد و آیات و دعا
با همین ها یک شهید از دست حیدر خواستم

گوهری از آسمان بودی، نشستی بر دلم
من که از روی زمین، واللهِ! کمتر خواستم

راهیان نور می رفتیم خادم می شدیم
زندگی را با تو در میدان و معبر خواستم

روزها می رفت و کم کم شکل آنها می شدی
من که می دیدم شهیدی، یار بی سر خواستم 
 
پیکرت برگشت! بی سر بود، بی اندازه بود
مشت خاکی هدیه از نخل تناور خواستم 

تا نشستم پیش تابوتِ هزاران خاطره
گوشه ی معراج از یار خودم پر خواستم

هر دو تا میراث دار نسل عاشورا شدیم
تو شدی بی سر، خودم را زینبی تر خواستم

ظهر بود و آفتاب تیز و گرمای زمین
راه می رفتم، می افتادم ولی برخواستم

***

زهرا محدثی خراسانی هم تازه‌ترین سروده خود برای «شهید» را خواند. 


من شنیده‌ام که در بهشت 
چند دسته آدم‌اند 
چند دسته آدم بزرگ و خوب 
چند دسته آدمی که توی این جهان کم‌اند 
دسته‌ای صبور و باوقار
چون بهار
مثل روشنای آبشار 
دسته‌ای دگر که توی این جهان 
در نگاه ما فقیر بوده‌اند 
گرچه ظاهرا فقیر 
از هر آن چه در جهان ماست 
بی نیاز و سیر بوده‌اند 
دسته‌ای دگر
عاشق و بزرگ و باگذشت 
چشمشان چراغ روشن زمین 
پرشکوفه، پرامید
نامشان شهید!

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول