اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها  /  فارس

پنج‌شنبه‌های شهدایی| از سنگر حوزه علمیه تا سنگر جبهه و جهاد

اگر در انجام کاری احساس تکلیف می کرد با دقت به آن می پرداخت، یک روز تحصیل، یک روز طلبگی، یک روز جهاد و دفاع و با روحیه خستگی ناپذیری که داشت، می گفت کار برای رضای خدا دلسردی و خستگی ندارد.

پنج‌شنبه‌های شهدایی| از سنگر حوزه علمیه تا سنگر جبهه و جهاد

به گزارش خبرگزاری فارس از سروستان، در سال 47، در حالی که گرمای تابستان جای خود را به نسیم خنک پائیزی می سپرد و فصل انار با دانه های یاقوتی فرا رسیده بود، در هنگام اذان صبح با نمایان شدن طلوع فجر،  نور و روشنائی دیگری در منزل حسین زارع درخشیدن گرفت و آن نور، فرزند دوم خانواده ای متدین  به اسم هاشم بود.

پدر که متدین و مومن به دین و مذهب بود و همه اهالی محل به نام حسین آقا مومن، می شناختنش و اگر می خواستند آدرس و نشانه بدهند، به همین نام و اسم او را می آوردند بعد از شست و شوی کودک، بلافاصله اذان را در گوش راست و اقامه در گوش چپ تلاوت کرده و سپس نام هاشم بر او گذاشت و کام وی را با تربت پاک امام حسین (ع) گشود.

این طفل در خانواده ای رشد کرد که مادر بدون وضو طبق سفارش پدر، شیر به او نمی داد و گوش این نوزاد دائم با اذکار خداوند، صلوات، اذان، مناجات سحر در پشت بام و یا حیاط در آن زمان و تلاوت قرآن کریم که توسط پدر صورت می گرفت، انس گرفت و زلال معنویت و عشق به اسلام در رگهایش جاری گشت.

او در دامان پرمهر خانواده رشد کرد و الفت با اهل بیت، بلورهای نازک ذهنش را متبلور ساخت و عطر وجود این کودک به خانه رنگ و بوئی دیگر داد.

هاشم، دوران ابتدائی را در مدرسه ساسان قدیم و دوران راهنمائی در مدرسه راهنمائی فتح در کوهنجان گذراند و جهت ادامه تحصیل به سروستان آمد و تا دوم دبیرستان رشته تجربی در مدرسه روزانه ادامه تحصیل داد که علاقه شدید به امور دینی و دلبستگی و پای بندی به رعایت احکام الهی، او را روانه حوزه علمیه شهرستان گویم کرد.

پیشرفت قابل توجه او به دروس، همکلاسان و اساتید را متعجب کرده بود که با تواضع منحصر به فردش از محضر اساتید استفاده می کرد و در طول زمان حضور در جبهه، دیپلمش را در مدرسه شبانه ایثارگران اخذ نمود.

می‌خواهم راه برادر شهیدم را ادامه بدهم

در سال 60 ، حدود 13 سال داشت که برادرش عبدالله (اولین شهید بسیج منطقه سروستان) در عملیات ثامن الائمه شکست حصر آبادان  به شهادت رسید.  چون  بسیار به برادرش علاقه داشت و خود را تربیت شده دست او می دانست، می گفت : می خواهم راه برادرم را ادامه دهم.       

با شعله‌ور شدن آتش جنگ، خیلی زود متوجه مسئولیت سنگین حفظ و حراست از انقلاب نوپای اسلامی و ادامه دادن راه شهدا از جمله برادرش  شد و دروس حوزوی را رها کرد و به ندای حضرت امام که فرمود: "بر هر کس واجب اس  اگر توان دارد به جبهه برود و دفاع کند" لبیک گفت و در اواخر سال 61 یعنی در سن 13 سالگی به جبهه اعزام و در تیپ فاطمه الزهرا (س)، در گردان رزمی منطقه دشت عباس (تنگه ابوغریب) مشغول خدمت شد.

اشتیاق به شهادت تا لحظه آخر

 اشتیاق او برای رسیدن به معشوق روز به روز بالا می گرفت و حدود 5 سال آخر عمر خود یعنی تا روز شهادت، دائم در جبهه حضور داشت و در خطوط پدافندی جزایر مجنون، شلمچه، عملیات والفجر8، عملیات کربلای 5 ، شرکت نمود و به عنوان تک تیرانداز، تخریب چی، غواص خدمت کرد.

ساعات شبانه روز برایش ارزشمند بود و برای هر دقیقه آن به دقت برنامه ریزی داشت. ساعتی را به سلامت جسم و ورزش اختصاص داده بود و ساعتی را به مطالعه و عبادت همچنین ساعتی با دوستان به کارهای فرهنگی و هنری در بسیج و مسجد مشخص کرده بود.

روحیه ای لطیف داشت؛ به نحوی که در اکثر هنرها استاد بوداکثر دوستانش به خاطر این هنرها مثل، خطاطی و نقاشی، عکاسی، مداحی، و ورزش های رزمی...  جذب  او می شدند، هر چند سن و سالش کم بود ولی فکر و عقیده و هدفهایش بزرگ بودند.

از همان دوران کودکی روحیه ایثار فداکاری و ظلم ستیزی و جهادی داشت، ده ساله بود که همرا با مردم در تظاهرات و راهپیمائی و پخش اعلامیه وشعار نویسی برعلیه رژیم طاغوت شرکت می کرد و بعد از پیروزی انقلاب در راهپیمائی ها سال روز 22 بهمن ،روز قدس شرکت می کرد.                                                    

 از ذهن و هوش خاصی برخوردار بود و به غیر از مطالعه کتابهای درسی به مطالعه کتابهای دینی و مذهبی می پرداخت، به نوارهای سخنرانی حضرت امام و روحانیون معزز گوش می داد و دارای معلومات علمی و فرهنگی بود.

هیئت عزاداری عاشقان ثارالله مسجد، توسط  هاشم راه اندازی شده بود و خودش مداحی می کرد و با این هنر، توانست عده ای از همسن و سالان خود و کم کم بزرگترها را به سمت هیئت کشانده و هیئت مسجد را، راه اندازی کند.

 بسیج خانه دوم وی بود بعد از شهادت برادرش همواره سنگر بسیج را حفظ می کرد و در تمام برنامه های بسیج مثل جمع آوری کمک های مردمی به جبهه رزمایش‌ها، تبلیغات جهت جذب و اعزام نیرو به جبهه ، نگهبانی و ...  حضور فعال داشت.

حب اهل بیت در دلش  ریشه داشت                                                                                

 مداح بود، آنقدر با سوز و دل مداحی می کرد که هنوز شروع نکرده بود،دلها را به طرف خود می کشاند با مناجات خود و روضه ها و مداحی، شنوندگان و حاضران در مجلس را به عزاداری ناله و ضجه وا می‌داشت. 

از همان کودکی که کام او را با تربت امام حسین (ع) گشودند، حب اهل بیت اطهار(ع) را در دل او کاشتند تا اینکه مداح اهل بیت شد و بعدها، امام جماعت مسجد و مسئول کارهای فرهنگی و تبلیغی در خصوص بسیج و جبهه و خلاصه همیشه در صحنه بود که جمع آوری کمک های مردمی برای جبهه و کارهای تبلیغاتی و فرهنگی دیگر، فقط گوشه ای از فعالیتهای او را تشکیل می داد.

  اروند را برای همیشه اشکبار نوحه های کربلایی‌اش کرد                                                

هاشم، غواص شجاع و زرنگی بود. در عملیات والفجر 8 و کربلای 5 هنگام عبور از اروند فرماندهان خود را به تحسین واداشته بود اما روح نا آرام شهید چیزی جز شهادت و وصال یار آرام نمی خواست. پس آخرین بار به سوی جبهه شتافت و سرانجام در نیمه شب 19 دی ماه سال 1365 به آرزوی دیرینه اش رسید و اروند را برای همیشه اشکبار نوحه های کربلائی اش کرد.                                                                                              

شهید هاشم زارع، مداحی مخلص، پیش نماز عارف، اهل مطالعه،  بسیجی آگاه و شجاع و پیرو سیره عملی ائمه اطهار و شهدا بود که نمازهای شبانه و راز و نیازهای سحر گاهی او به خاطراتی جاوید در ذهن هم رزمانش بدل شده بود.

بینش عمیق، چهره ای خندان، تواضع و فروتنی، عیب پوشی و بصیرت، تنها گوشه ای از صفات شهید هاشم زارع بود. 

شیفته امام و راه سرخ علوی بود

از بدو تولد تا شهادت اصلا گویا خود می دانست که متعلق به این دنیا نیست چون رفته رفته که بزرگ شد، خود را وقف امور آخرت کرده بود. خدمت در مسجد و راه اندازی هیئت عزاداری عاشقان ثارالله، خدمت در بسیج و حضور در حوزه علمیه و دوران طلبگی و حضور چندین مرتبه در جبهه و جانبازی و سرانجام شهادت و رسیدن به حق.

هر آنچه جمع آوری کرد جهت آخرت ذخیره نمود و برای این دنیا از لحاظ مال و یا ثروت هیچ، البته در کسب مهارتهای زندگی پشتکاری فراوان داشت که می توانست زندگی دنیوی خود را آباد کند و سر و سامان دهد ولی او فریب زرق و برق دنیا را نخورد.

در قسمتی از وصیت نامه این شهید بزرگوار آمده است:

ای جوانان فریب خورده و بی تفاوت نسبت به اسلام عزیز و خون شهدا و انقلاب، به طرف اسلام برگردید و بدانید که آغوش اسلام و مسلمین برای شما باز است و اما  اگر بخواهید به این اهداف بی تفاوت باشید و به فساد ادامه دهید آگاه باشید که خون شهدا همچون سیلی شما را محو و نابود خواهد کرد.

شما ای جوانان حزب اللهی در جبهه و در پشت جبهه با منافقین پیکار کنید از سرزنش آنها دلسرد نشوید، چون برای حق کار کردن دلسردی ندارد و برای مردم سرمشق باشید و سخنی که بیان می کنید را اول خود به آن عمل کنید تا دیگران نیز به آن عمل کنند.

انتهای پیام/س

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول