گروه زندگی : سال ۸۹ عهد بستند به نام نامی امام حسن (ع) که شانه به شانه هم بایستند برای باز کردن گره از زندگی مردم نیازمند و نام گروهشان را گذاشتند امام حسنیها. آن روزها دانشجو بودند و سری داشتند پر سودا. از اردوهای جهادی به جنوب کرمان شروع کردند. عید و غیر عید، تعطیلات و هر زمانی که فرصت فراهم میشد، راهی روستاهای محروم کرمان میشدند. از دانشجوی حقوق و پزشکی تا دانشجوی مدیریت و الهیات. جمعشان جمع بود. گاهی با اشتغال زایی برای چند خانواده روستایی، گاهی با ساخت یک سرویس بهداشتی در روستایی دوردست و گاهی با هدیه برای کودکانی که تا آن زمان رنگ هیچ اسباب بازی را ندیده بودند خنده را به لب روستاییان مینشاندند. آن روزها ۲۰ دانشجو بودند و حالا رسیدهاند به بیش از ۱۰۰ نفر. اما لطف گروه جهادی امام حسنیها به حضور خانوادگی جهادگران است. ماجرای گروه جهادی امام حسنیها شنیدنی است. عصر یکی از روزهای ماه مبارک رمضان میهمان این جمع جهادی شدیم.
پاتوقشان در حسینیهای کنار امامزاده اسماعیل چیذر است. سالهاست گعده جهادگران امام حسنیها در پناه این امامزاده شکل گرفته و اینجاست که دل به دل هم میدهند و عقلهایشان را روی هم سوار میکنند تا چطور از نیازمندان مشکل گشایی کنند، کجا کار فرهنگی نیاز است تا ایده پردازی کنند و آتش به اختیار وارد میدان شوند! قبل از آنکه وارد جمع جهادگران شویم با «مهدیس جعفرزاده»؛ مسئول گروه خواهران امام حسنیها سر صحبت را باز میکنیم و میپرسیم چرا نام گروهتان را گذاشتید امام حسنیها؟ جعفرزاده قصه امام حسنی ها را از روز تولدشان روایت می کند؛ «گروه ما روز تولد امام حسن مجتبی (ع) متولد شد. برای همین ناممان را گذاشتیم امام حسنیها. تصمیم گرفتیم سفره دار نیازمندان باشیم. ما در این گروه جهادی در همه ایام سال فعال هستیم و کار میکنیم. از اطعام وافطاری ساده درماه رمضان و برگزاری ویژه جشن عید غدیر و روز مادر گرفته تا رفع و رجوع مشکلات نیازمندان و...
*جمع کودکان جهادگر اینجا جمع است
هنوز گرم صحبت نشدیم که سر و صدای بچهها در حیاط امامزاده میپیچد و جعفرزاده میگوید: «این صدای جهادگران کوچک امام حسنیها است. اصلاً لطف گروه امام حسنیها به جهادگران کوچکش است. وقتی گروهمان متولد شد به هم قول دادیم ازدواج که کردیم قید گروه امام حسنیها را به بهانه تأهل نزنیم و همچنان جهادگر و پای کار بمانیم. قرار شد دست همسرانمان را بگیریم و آنها را به جمع امام حسنیها اضافه کنیم. قول دادیم اگر بچه دار هم شدیم، از همان بچگی لباس خادمی امام حسن (ع) را به کودکانمان بپوشانیم و آنها را هم با خودمان همراه کنیم.»
گروه جهادی امام حسنیها بر سر عهدشان ماندند و حالا ده ها کودک ریز و درشت جهادگرند و این حضور ناب کودکان و حضور خانوادگی جهادگران است که حساب گروه امام حسنیها را از باقی گروههای جهادی جدا کرده است.
جعفر زاده میگوید: «همه کودکان ما از نوزادی جهادگر امام حسنیها شدند. از ۱۰ روزگی نوزادانمان را به گعدههای امام حسنیها آوردیم. حالا باور میکنید از خود ما برای حضور در کارهای خیرپیش قدم ترند؟ هر کاری که بخواهیم انجام میدهند. فقط کافی است بفهمند قرار است دور هم جمع شویم وبسته بندی و توزیع اقلام داریم. شب و روزشان یکی میشود تا روز موعود از راه برسد. اصلاً لطف اصلی گروه امام حسنیها به حضور کودکان ما است.»
این روزها سهم امام حسنیها از ماه رمضان سفره داری کریمانه نیازمندان و افطاری ساده است. وارد حسینیه میشویم. جمع جهادگران کوچک جمع است. تا چشم کار میکند کودک میبینی، از بچه یک ساله و دو ساله گرفته تا پسربچه ۱۰ ساله و نوجوان ۱۵ ساله. همهشان با شور و شوق خاصی مشغول بسته بندی پکهای افطاری سادهاند. هر کس به اندازه توان خودش سهمی از کار را بر عهده گرفته است. بک بسته خرما، پنیر، یک بسته شیر، چای و نان و دست آخر هم کتیبهای که منقش است به نام کریم اهل بیت(ع) را در پکهای افطاری میگذارند. در میان بچهها پسربچه سه ساله توجهم را جلب میکند. مأمور آوردن کتیبههاست. حسابی سرگرم کار است. اقلام هر پک افطاری که آماده میشود یک کتیبه میآورد، اما قبل از آنکه هرکتیبه را داخل پک قرار دهد بوسهای بر پرچم می زند و آن را روی بسته افطاری ساده میگذارد. این صحنه عجب تماشایی است.
*از کودکی خادم این تبار محترمی!
مادرها آن طرف تر نشستهاند و خرماها را بسته بندی میکنند. مردان گروه امام حسنیها هم مشغول آوردن اقلام به داخل حسینیه و بسته بندی اند. تعدادی هم ماشینها را پشت هم ردیف کردند تا بستههای افطاری ساده را به دست اهلش برسانند. دوباره به داخل حسینیه بر میگردم. نمیخواهم از تماشای این صحنههای ناب محروم بمانم.
این بار نوزادی روی پای مادر توجهم را جلب میکند. نزدیکتر میروم. مادرش میگوید ۴۰ روزه است. نوزاد چشم انداخته در چشم مادر. مادر همان طور که مشغول بسته بندی و آماده کردن اقلام است با نوزادش حرف می زند و پرچم امام حسن (ع) را روی دستان کوچک نوزادش میکشد و این شعر را برایش زمزمه میکند: «از کودکی خادم این تبار محترمی مادر...» کم کم چشمان نوزاد سنگین میشود و به خواب میرود.
*ما قرص نان ز گندم شهر تو می خوریم...
از بانوی جوان میپرسم شما کجا و اینجا کجا؟ میگوید: «ما سر عهدمان هستیم. پیوند ما و امام حسنیها از دوران مجردی شکل گرفت و بهترین دوران زندگی ما در این جمع گذشت.بچههایمان با ما همراه شدند.
بارها پیش آمده که بچههای سه ساله از ما میپرسند این بستهها را کجا میبریم؟ چرا میبریم؟ ما هم به سهم خودمان بهشان توضیح میدهیم که این بستهها به دست خانوادههای نیازمند میرسد و خلاصه اینکه از همین دوران کودکی نقشی در ذهن آنها ایجاد میشود که ببخشند، کمک کنند، دست گیر نیازمندان باشند. این موضوع در ذهن کودک میماند و فرداهای او را شکل میدهد. در دستورات دینی اهل بیت(ع) هم آمده که فرزندانتان را با محبت ما بزرگ کنید. ما این شعر را هر روز با هم بلند بلند برای امام حسن(ع) می خوانیم: ما قرص نان ز گندم شهر تو می خوریم.... چرخد ز آسیاب شما روزگار ما».
*امام حسنیهای آتش به اختیار
امام حسنیها اما مأموریت دیگری هم برای گروهشان تعریف کردند و آتش به اختیار وارد میدان شدند. در کنار اطعام نیازمندان و سفره داری، ترویج ارزشهای دینی و کار فرهنگی مهمترین بخش فعالیت این گروه است.
پای کار فرهنگی که به میان میآید، نام امام حسنیها و هدیههای ویژه فرهنگیشان برای عید غدیر وسط میآید. اتاق فکر امام حسنیها هر سال با یک ایده ناب به استقبال عید غدیر میرود و همه تلاششان را میکنند تا امام علی (ع) قهرمان زندگی و رویاهای کودکان سرزمینمان باشد. جعفرزاده میگوید: «عید غدیر سال ۱۴۰۰ نزدیک به ۱۰ هزار بسته جشن و عیدانه بین گروههای جهادی توزیع کردیم تا در ۱۰ هزار خانه جشن برپا کنیم. در بستههایمان یک سری ملزومات کاردستی و جشن قرار دادیم که بچهها به وسیله آن ریسه و پرچم درست کنند. پودر کیک هم داخل بستهها گذاشتیم تا مادر خانواده به مناسبت عید غدیر کیک درست کند. قرار شد خانوادهها برای ما از کیک و تزئینات عید غدیر عکس ارسال کنند و در مسابقه شرکت کنند. عید غدیر باید برای بچههای ما نماد یک جشن ملی باشد: مثل عید نوروز، مثل شب یلدا که خانوادههای ایرانی آن را با هرچه دارند و ندارند جشن میگیرند.» علاوه بر عید غدیر امام حسنیها هر سال برای روز مادر هم گل میکارند و سراغ مادران قهرمانی میروند که سرپرست خانوارند و بار مسئولیت یک خانواده روی شانههای زنانهشان سنگینی میکند، اما خم به ابرو نمیآورند. با کادوهای ساده اما شکیل و زیبا سراغ خانه به خانه مادران سرپرست خانواری که توسط آنها شناسایی شده میروند و لبخند را بر لبشان مینشانند.»
* امام حسنیها در میان خانوادههای اهل سنت افغانستانی
این شبها افطاریهای ساده امام حسنیها سفره خانوادههای نیازمند افغانستانی را هم پررونق کرده است. مسئول گروه خواهران گروه جهادی امام حسنیها میگوید: «سنی و شیعه ندارد. کرم امام حسن (ع) شامل حال خانوادههای اهل سنت افغانستانی هم میشود. جهادگران ما خانوادههای نیازمند افغانستانی حاشیه تهران را شناسایی کردهاند و این افطاریهای ساده فقط بخش کوچکی از کمکهایی است که به واسطه سفره دار اهل بیت شامل حال این خانوادهها میشود. ازکمک های درمانی گرفته تا کمک هزینه تحصیلی و جالبتر اینکه گرههای خانوادههای اهل سنت افغانستانی به مدد بخشش کریم اهل بیت(ع) و به واسطه جهادگران امام حسنی راحتتر باز میشود.»
*نذر خدمتی ها
همه جهادگران این گروه نذرخدمتی هستند. هر کس هر تخصصی دارد، از آن برای کمک به نیازمندانی که توسط اعضای گروه شناسایی شده اند استفاده می کند. اینها را جعفرزاده می گوید و ادامه می دهد:«پزشکان امام حسنی ها نیازهای درمانی خانواده های تحت پوشش را پاسخگو هستند بدون آنکه ریالی از آنها پول بگیرند، دو سه نفر از بچه ها وکیل هستند و پرونده های حقوقی را بدون دستمزد وکالت می کنند، مهندس مکانیک به یک روش، معلم به یک روش. خلاصه تخصص و مهارتی نیست که در گروه امام حسنی ها نذر نشده باشد و بچه های ما اینها را می بینند و درس می گیرند. راستش حضور کودکان ما در جمع جهادگران خیالمان را راحت کرده و شک نداریم که همه شان زیر سایه کریم اهل بیت(ع) عاقبت بخیر می شوند.»
انتهای پیام/