اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

هنر و رسانه  /  رادیو و تلویزیون

تکنیک‌های منفی‌سازی در جنگ‌شناختی| جنگ شناختی چگونه درخدمت دوقطبی سازی جامعه ایرانی می‌آید؟

یک کارشناس رسانه با اشاره به مواجهه امپراطوری رسانه‌ای غرب با انقلاب اسلامی گفت: آنها کاری با خوبی و بدی ما ندارند. کما این‌که در این چند سال خوب‌های ما را هم به بد تبدیل کرده اند. لذا ما ناچار هستیم که برای از بین بردن این تکنیک‌ها که در حوزه شناختی است از مدل‌های خودشان علیه آن‌ها در جنگ شناختی استفاده کنیم.

تکنیک‌های منفی‌سازی در جنگ‌شناختی|  جنگ شناختی چگونه درخدمت دوقطبی سازی جامعه ایرانی می‌آید؟

خبرگزاری فارس- گروه رادیو و تلویزیون: برنامه «ساعت بیست و چهار و یک دقیقه» با هدف معرفی و آگاهی بخشی  علوم شناختی در قالب نبردها، دیپلماسی و نهایتا جنگ‌های شناختی هم در قالب‌های صلح مبتنی بر علوم شناختی و هم در قالب فضای عمومی عملکرد در چارچوب علوم شناختی در بستر رسانه به روی آنتن رادیو گفت‌وگو رفته است. این میزگرد که با همکاری خبرگزاری فارس و رادیو گفت و گو به روی آنتن می رود، با استفاده از تکنیک‌های علوم شناختی به گفتمان سازی بر مبنای تکنیک‌ها و شگردهای رسانه‌ای در حوزه شناختی می‌پردازد.

در قسمت جدید این برنامه دکتر علیرضا داودی (کارشناس رسانه و علوم شناختی) و سهیل احمدی (کارشناس مسائل رسانه و مدرس دانشگاه) به بررسی تکنیک‌های منفی سازی عملکرد انقلاب اسلامی در حوزه‌های سیاسی در منطقه و نظام بین الملل براساس علوم شناختی پرداختند.

داودی: با توجه به شرایطی که در دهه چهارم انقلاب به وجود آمده قاعدتاً مد‌ل‌های مواجهه با انقلاب نسبت به دهه‌های گذشته تغییراتی یافته است؛ اگر مواجهه در ابتدای انقلاب را براندازی کامل فرض کنیم که تقابل نظامی و کودتا شاخص های آن بود، چه نقاط عطف، صعود و فرودی را می توان بررسی کرد؟

احمدی: اولین بحث ما مشخص شدن کلی اداره راهبردی جهان هست. ما اعتقاد داریم که یک عده‌ای پشت پرده می‌خواهند جهان را مدیریت کنند. کما این‌که ما به عنوان شیعه در قالب رخداد ظهور ادعای مدیریت جهان را داریم و این را از کسی پنهان نمی‌کنیم. اما فعلاً مدیریت و اداره جهان در دست کسانی دیگر هست. تاکنون چهار دوره مدیریتی را پشت سر گذاشته ایم. اول دوره زور و قدرت فیزیکی و سلطنت هست که توسط پادشاهان اعمال می‌شد و شاید حدوداً تا سال ۱۹۸۰ ادامه داشت. دوم دوره طبقات اقتصادی است که در این دوره به جای یک فرد، یک طبقه حکومت می کند، به طور مثال در انگلیس طبقه بورژوا و در شوروی طبقه کارگر حاکم می‌شود. سوم دوره ارائه صنایع فرهنگی است که آخرین تأثیرات آن را در درون جامعه خودمان می‌بینیم.

در دوره چهارم با انقلاب اسلامی ایران به ذهن جبهه استکبار می‌رسد که دیگر با صنایع فرهنگی صرف هم نمی‌شود کار کرد. به این نتیجه رسیدند که باید نظم معنایی و نظام معنایی ذهنی مردم را برگردانند. یعنی فهم این قضیه هست که دیگر حتی با صنایع فرهنگی و رسانه و ابزارهای تبلیغی جدید هم نمی توان رفتار مردم را کنترل کرد، بلکه باید ذهن‌ها، شناخت‌ها و مغزها را تسخیر کرد. لذا روی به جنگ نرم می‌آورند تا به جنگ شناختی و جنگ‌های ترکیبی و غیره می‌رسیم. آن‌ها در تغییر معانی ذهنی ابزارها و مدل‌های خود را مدام به روز رسانی می کنند. این محاصره تبلیغاتی روز به روز هم شدیدتر می‌شود و ابزارهای جدیدی خلق می‌کنند. نکته‌ای که خیلی به آن دقت نمی‌شود تکنیک‌های شناختی است که غالباً توسط آنها حول و حوش بحث‌های رسانه‌ای استفاده می‌شود. پرسش ما قبل این بحث این است که نقشه جامع جنگ نرم آنها چه هست و با چه روشی حمله می‌کنند؟ به نظر من رسانه می‌تواند بلای جان خودشان هم باشد. اما با چه چیزی رسانه را حفظ می‌کنند که هنوز بلای جان خودشان نمی‌شود و محاصره تبلیغاتی علیه ایران و انقلاب اسلامی شدیدتر می‌شود؟ احساس می‌کنم که این‌ها یک تاکتیک منظم دارند. مدل جنگ نرم و جنگ شناختی که آمریکا علیه انقلاب اسلامی شروع کرده است، کاملاً یک مدل هرمی است که از شورای عالی امنیت ملی در رأس هرم شروع می‌شود،طبقه دوم به وزارت امور خارجه، طبقه سوم به ان‌جی‌اوهایی که با آن‌ها مرتبط هستند می‌رسد و طبقه چهارم به بدنه مردم ختم می شود. حالا نقطه مقابل، ما هستیم که کارهایی انجام می‌دهیم اما جسته و گریخته است و به هیچ وجه نقشه جامع جنگ نرم برای پدافند و برای آفند این تهاجم نداریم.

داودی: اینجا یک مبحث مطرح می‌شود و آن هم این است که تاکتیک یک مرتبه شکل نمی‌گیرد. قاعدتاً تکنیک هم در بستر تاکتیک‌ها است که خلق می‌شود. ما وقتی که مدل مواجهه را نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که قبل از انقلاب ما، سه انقلاب دیگر در دنیا تجربه شده است؛ در فرانسه، در چین تجربه و در شوروی و یک بخشی هم در کوبا قابل بررسی است. غیر از فرانسه مابقی انقلاب ها رشحات ایدئولوژیکی داشتند. جنس ایدئولوژی هم جنس ایسمی بود و مبتنی بر یک سازه الهی تلقی نمی‌شد. اما یک بحثی با انقلاب اسلامی پیش آمد؛ شما وقتی که تاریخ فرانسه را نگاه می‌کنید، می‌بینید که آن دال مرکزی انقلاب در فرانسه لزوماً منبعث از درک مفهوم کلی اتفاقات در اجتماع نبود.

 

همین اتفاق در شوروی و چین هم می‌افتد، در کوبا یک مقدار مدل آن از این‌ها متفاوت است. ما در انقلاب اسلامی یک فاصله‌ای داریم که این فاصله دال مرکزی آن سلسله‌ای است که نسبت به قواعد تأثیرگذاری شناختی بر حوزه انقلاب است؛ آن هم فاصله بین درک از ماهیت اصیل و اصلی انقلاب در نزد انقلابیون ۵۷ تا انقلابیون ۱۴۰۱ است. این فاصله مهم‌ترین نقطه قوتی است که در سلسله مراتبی که شما در حوزه جنگ نرم فرمودید در ایران اتفاق می‌افتد؛ یعنی شما همین الان اگر بخواهید یک قرائت جدی و یک روایت بسیط از آن چیزی که حضرت امام نسبت به مفهوم اصلی انقلاب بیان داشتند و آن چیزی که امروز مقام معظم رهبری می‌فرمایند را در همین جامعه نخبگانی پیاده کنید، حتی برخی موارد تاب شنیدن آن هم وجود ندارد چه برسد به این‌که بخواهد عمل شود. پس یکی از تاکتیک‌های جدی در حوزه شناختی نزد وزارت امور خارجه، وزارت دفاع و مجموعه اتاق فکرهای دشمنان در آمریکا و انگلستان و برخی کشورهای دیگر راجع به ایران رخ می‌دهد این است که در مفهوم انقلاب یک انقلابی را ایجاد کنند. از این‌جا به بعد دیگر از حالت جنگ نرم وارد حالت جنگ‌های ترکیبی می‌شویم، یعنی خود جنگ نرم بخشی از این فضا می‌شود که تغییر در ادراک نسبت به کارکرد انقلاب نزد انقلابیون اولین خواسته و نقطه مواجهه تاکتیکال دشمن با انقلاب اسلامی ظرف چهل سال گذشته تا الان تلقی می‌شود.

اگر روی این توافق داریم، یعنی اگر این را به عنوان یک دال مرکزی می‌پذیریم از این‌جا به بعد باید ببینیم که گزاره‌هایی که این‌ها به عنوان تاکتیک یا تکنیک استفاده کردند در آن چهار نظمی که شما  فرمودید که در دنیا نسبت به اداره آن رخ داد، خلق و خو در ترکیب ادراک در مواجهه با شکل‌گیری دیدگاه برای ما حائض اهمیت می‌شود. بحث تغییر سبک آنی در دیدگاه‌ها برای حفظ بقاء در نزد کارگزار یا افراد در مسیر تبدیل شدن به کارگزاری شاید یکی از مهم‌ترین نقاطی است که امروز دشمن در مواجهه استفاده می‌کند. برداشت من از جمیع استناداتی در دنیا این است که از بین بردن جمهوری اسلامی ایران در حوزه خارجی برای آن‌ها خیلی سخت شده است چون ما به ازاهایی در لبنان، سوریه، عراق، بحرین، یمن و .... دارد.

احمدی: این موضوع صحیح است اما یک قسمتی لاجرم و ناچاراً طبیعی است. اول انقلاب، رابطه بین امام و امت شکل گرفته بود و ساختارهای قطعی و رسمی وجود نداشت. این موضوع به تدریج به مدل دولت-ملت تبدیل می‌شود. ابتدا مردم بدون واسطه با امام ارتباط داشتند اما در شرایط دولت-ملت، واسطه‌ای بین امام و امت رخ می‌دهد و انقلاب اسلامی با دولت اندازه گرفته می‌شود. این شرایط ابتدا طبیعی بود اما اینکه با همین شیوه ادامه پیدا کند هم طبیعی است؟ یعنی ما نتوانستیم این وضعیت را اصلاح کنیم و مخالفان انقلاب هم بر نقطه ضعف ما دست گذاشتند و به خاطر ایرادات بین دولت و ملت، مردم را از انقلاب ناراضی می‌کنند. در حالی که ما طی این چند سال برای دولت‌سازی اسلامی باید یک مدل جدیدی خلق می‌کردیم. الان ما باید امام و ملت را داشته باشیم تا بتوانیم پدافند کنیم و جلوی حمله جنگ شناختی را بگیریم.

داودی: خب مخاطب یا مردم یا افکار عمومی یا هر تعبیر دیگری که داشته باشیم این‌جا چه طوری می‌خواهد این رابطه را تشخیص بدهد؟ یکی از نقاط ضعف ما که آن‌ها از همان با ما مواجهه می کنند شاخص‌های تعیین و تشخیص است. مخاطب وقتی به یک درک می‌رسد لزوماً بر مبنای استدلال نیست و استنباط و استنتاج آن را هم خیلی مدنظر قرار نمی‌دهد. مخاطب خیلی وقت‌ها بر اساس همین حجم انبوه اطلاعات، فارغ از هر نوع استدلال و استنباط به یک درک می‌رسد. یکی از مدل‌های مواجهه در دهه چهارم به بعد این است که پردازنده ذهن مخاطب یا ذهن مردم را نسبت به کارکرد امام دچار حذف و اضافه می‌کنند. یعنی یک چیز فابریک را برداشتند و دارند یک جنسی را می‌گذارند که معلوم نیست این  جنس چه قدر اصالت دارد. خیلی جالب است که یکی، دو تا از این رسانه‌ها که ارتباط تنگاتنگی با اندیشکده‌های خود دارند، مثل بی‌بی‌سی، دید مردم را نسبت به کارکرد انقلاب مقطعی کردند. یعنی به هیچ وجه فعل را متصل به قبل نمی‌کنند. اگر الان این ایراد وجود دارد شاید ماحصل یک رخداد منفی مربوط به قبل، مثلا در هشت، شش یا دو سال گذشته است و این میراث تا بیاید اصلاح شود طول می‌کشد. یکی از تاکتیک‌های مواجهه، تبدیل ذهن فرآیند محور مردم به ذهن ایستگاه محور و فرآورده محور است. برای همین است که ما می‌بینیم که مفهومی تحت عنوان امت واحده، دولت اسلامی، حکومت اسلامی، نظام اسلامی که یک فرآیند است در ذهن مردمی که انقلاب را فرآیندی به دست آوردند، دارد تبدیل به فرآورده‌هایی می‌شود که قاعدتاً عمر و عمق و نگاه و همه زوایای آن کوتاه مدت می‌شود.

احمدی: من در توضیح این نکته یک مقدار بگویم که اساساً جنگ شناختی با دو بال و دو بازو به جلو می‌آید و اثرگذار می‌شود. چرا مردم زود می‌پذیرند؟ اخیرا در مشهد و برای ورود بانوان به ورزشگاه اتفاقاتی افتاد. قبلاً یکی از مسئولین در مشهد برجسته شده بود مبنی بر اینکه ایشان مخالف ورود زنان به ورزشگاه است، اما این بار مشکل از جای دیگری بود، چون آن شخصیت در آن زمان در کربلا بود و روحش هم از این ماجرا خبر نداشت. اما روش شناختی فضایی را به وجود آورد که در شبکه‌های اجتماعی دوباره آن فرد محور شد، چون معنایی در ذهن مردم خلق شده است که باورش آسان است. این یک مصداق است. حرف من این است که جنگ شناختی با دو بازو اثر خود را محکم می‌کند و پذیرش را آنی می‌سازد؛ ایستگاهی کردن و نه فرآیندی کردن. ازجمله اینکه با توجه به این رخدادها و واسطه شدن دولت، روی تجربه زیسته مردم مانور می‌دهند. رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند که این‌ها می‌آیند نقاط ضعف ما را پررنگ می‌کنند و نقاط قوت ما را می‌پوشانند که کسی متوجه نشود، کار به جایی می‌رسد که مردم حتی نسبت به همدیگر هم بدبین می‌شوند. در بیانیه گام دوم هم بر خطر تحریف، تاکید شده است؛ اینکه اگر ما بتوانیم جلوی این‌ها بایستیم حتی اگر بتوانیم جلوی تحریف بایستیم، تحریم را هم می‌توانیم دور بزنیم. این‌ها دو بال است که یکی تجربه زیسته مردم است که می‌آیند مردم را به این عادت می‌دهند که ایستگاهی فکر کنند. به طور مثال اگر یک بیمارستان مشکل داشت آن را به انقلاب اسلامی مرتبط می‌کنند و در آینده این مدام بزرگ‌تر خواهد شد. بال دوم هم از طریق رسانه‌ها است، ازجمله جنگ تصویرسازی و فضاسازی. این دو منجر به خلق معنا در ذهن مردم می‌شود. برای ورود خود هم یک دایره و یک چرخه معنا تعریف می‌کنند. چرخه معنا که از اول با همین روش آمده است. اول می‌گویند که یک مسئله را در رسانه‌ها از طریق جنگ تصویرسازی و کار رسانه‌ای بین مردم مطرح می‌کنند. مثل بحث ورود زنان به ورزشگاه که یک پیشینه‌ای داشت و الان میوه اش را می‌چینند. از ابتدای انقلاب گفتند که زنان در ایران شاد نیستند، تفریح ندارند، حضور فعال اجتماعی ندارند. این مطالب را با ادبیات مختلف گفتند و مسئله ای را تولید کردند بدون این‌که برای این قضیه پیشینه افکارسنجی سنجیده شود. قدم دوم بدون این‌که به دلیل و راهکار بپردازند سریعاً سراغ مقصر می‌روند، چون شما وقتی سریع می‌گویید که مقصر چه کسی است، ذهن مخاطب پی مقصر می رود و دیگر به دلیل فکر نمی‌کند. گام سوم این است که می‌خواهند اثبات کنند. به طور مثال می‌گویند دختر آبی خودکشی کرد، دختران خیابان انقلاب شال خود را به چوب می‌زنند، این امر به معروف‌هایی که اتفاق می‌افتد و خانم‌هایی که قبول نمی‌کنند و همین موضوع ورود ورزشگاه را این‌ها ایستگاهی کردند. اول یک مقدمه‌ای گفته می‌شود که ساخته و پرداخته خودشان هست. لذا مصداق را هم بیان می‌کنند و بعد شروع به ارائه راهکار می‌کنند که دیدید من به شما گفتم که حالا راهکار ما چه هست؟ ما راهکار به شما می‌گویید که حجاب را آزاد کنید. ما راهکار را به شما می‌گوییم که این ورزشگاه را آزاد کنید. ما راهکار به شما می‌دهیم که فلان کار را بکنید. به این ترتیب خلق معنا رخ می‌دهد و فشار می‌آورند برای این‌که انقلاب را تهی کنند. در خیلی از مسائل با این چرخه مواجه هستیم. ازجمله در مسائل اقتصادی و اجتماعی با این چرخه مواجه هستیم. از این مدل استفاده کردند تا به معنا رسیدند. وقتی معنا تولید می‌شود دیگر نمی‌شود از آن فرار کرد. پذیرش آن سریع اتفاق می‌افتد و سریع رخ می‌دهد. کاری می‌کنند که اگر بگویند که این است، سریع مردم پذیرش دارند. در خود جامعه عمومی انقلابی ما همین است. شما می‌بینید که بعضی وقت‌ها جامعه انقلابی خود رسانه های بیگانه را زودتر قبول می‌کنند و بعضی وقت‌ها می‌گویند که شاید این راست می‌گویند. این مهم است که ببینیم چه طور با فضایی این‌ها جلو می‌آیند که برای مردم خیلی از اتفاقات باورپذیر می‌شود. خیلی از پیشرفت‌ها را مردم نمی‌دانند.

 

داودی: یک علتی دارد؛ یکی از تاکتیک‌هایی که رسانه های معاند جداً استفاده می‌کنند تاکتیک ری‌ترن است که خود این تاکتیک بالغ بر ۳۰ تکنیک در درون خود دارد. به همین دلیل هم وقتی از جنگ ترکیبی یاد می کنیم از یک چیز فوق پیچیده صحبت می‌کنیم. موضوع فراتر از سیگنال و عصب و مغز است؛ در حوزه نبرد ترکیبی به نقطه‌ای رسیدیم که در این جنگ مغز را به عنوان قوه پردازش حذف کرده‌اند و مخاطب آن‌ها به طور مستقیم از طریق دیدن و شنیدن و بدون پردازش وادار به عمل می‌شود. این موضوع یکی از  اتفاقات جدید است. آن‌ها در بحث ری‌ترن، چهار ساحت را تعریف می‌کنند. هانا آرنت در کتاب انقلاب خود خیلی مفصل راجع به این موضوع صحبت کرده است. می‌گویند که ما چهار ساحت ارتباط مردم با مردم، مردم با مسئولین، مسئولین با مردم، مسئولین با مسئولین را باید در انقلاب به عنوان یک توقع زیست بومی تعریف کنیم. در خود آمریکا هم که مخاطبین را بررسی کنند، رسانه‌هایی چون سی‌ان‌ان و فاکس نیوز یک طرفه آن چیزی که نزد جمهوریخواهان و دموکرات‌ها هست را به مردم منتقل می کنند. آیا مردم در انگلیس می‌توانند با دولت صحبت کنند؟ هر کسی بیست و چهار ساعت در لندن باشد می‌بیند رابطه‌ای بین مردم و مسئولین وجود ندارد.

رابطه بین مسئولین و مسئولین هم در دنیای غرب پنهان ماندن و پنهان بودن است. در رابطه بین مردم و مردم نیز در همین یکی، دو سال گذشته میزان غارت‌هایی که در فروشگاه‌ها شد یعنی انسان گرگ انسان در اروپا به وضوح دیده شد. یعنی دنیایی از نقایص که به هیچ وجه امکان ارتقاء جامعه غربی در حوزه زیست بوم‌های اجتماعی را نمی‌دهد. در زمینه صنعتی شاید، چون یک طرفه است اما در حوزه اجتماعی خیر! شما بروید جامعه انگلستان را در ۵۰ سال گذشته با الان بررسی کنید ببینید چه قدر ارتقاء پیدا کرده است. یعنی وقتی بوریس جانسون یا ترامپ انتخاب می‌شوند، خود آن‌ها می‌گویند که در فرآیندهای تبدیل اجتماعی به سیاسی دچار شکست جدی شده‌اند.

وقتی که شما در هیچ جای دنیا این چهار گام و این چهار تا ساحت را نمی‌بینید چه طوری است که در ایران یک دفعه می‌آیند می‌گویند که هر چهار تا باید اجرا شود؟ اگر ماجرای دختر آبی اتفاق می‌افتد یک دفعه یک نماینده مجلس خانم می‌رود و یک موضوع که می‌دانیم پشت آن چیست را تبدیل به نطق پیش از دستور می‌کند، آن هم در مهم‌ترین نهاد تصمیم‌گیری در ایران. اسم آن را هم اتاق شیشه‌ای می‌گذارند یا می‌آیند سامانه سوت‌زنی راه‌ می‌اندازند. شما در کجای دنیا چنین چیزی می‌بینید؟ پس بنابراین یکی از تاکتیک‌های مواجهه دشمن با انقلاب بهره‌گیری از توقعات فزاینده و تبدیل کردن آن به مسیرهای کوتاه مدت است. ذهن وقتی مرتب درگیر ایستگاه‌ها شود مثل خودرویی است که در یک بزرگراه با صد و بیست تا سرعت می‌رود و یک دفعه با فاصله پنج کیلومتر بیست تا سرعتگیر بگذارند! طبیعی است که همه سیستم آن خودرو به هم می‌ریزد. بنابراین درگیر کردن انقلاب به واسطه این فرآیند که عرض کردم با ایستگاه‌هایی که باعث افزایش دما در ذهن مخاطب می‌شود نهایتاً مردم را از آرمان‌‌خواهی درخدمت تکامل -چون فرآیند انقلاب به آرمان آن است- به عدالت‌خواهی با تعبیر و تعریف ناقص با کارکردهای منفی می‌شود. از این‌جا به بعد دیگر شما وارد حوزه‌های پیچیده‌تری می‌شوید. آن پذیرش و یا عدم پذیرش این‌جا رخ می‌دهد.

احمدی: رهبر انقلاب در این زمینه دو راهبرد کلان را مطرح می‌کنند؛ اول این‌ که فرمودند این مدل ما بهترین مدل برای کشورها است. درک آن شاید برای مسئولین سخت باشد، اما اتفاقاً برای مردم فکر کنم خیلی باور آن سخت نیست.

داودی: اتفاقاً برای مردم خیلی راحت‌تر است.

احمدی: چون اشتباه محاسباتی در مسئولین بیش‌تر جلوه می‌یابد. یک نکته‌ای که می‌خواهم بگویم این است که حضرت آقا می‌فرمایند که انقلاب و نظام جمهوری اسلامی را برای مردم جهان درست روایت کنید. از طرفی می‌گویند که حمله کنید به تصویری که آمریکا دارد از خود نشان می‌دهد. یعنی دو بال دارد. اول این‌که شما واقعیت و حقیقت انقلاب را معرفی کنید و دوم این‌که به تصویرسازی های دشمنان حمله کنید. برخی از مردم ولع رفتن به برخی از کشورهای منطقه را دارند، این ولع یک تصویر است چون در این نوع کشورها نه آب و هوای درست و حسابی هست و نه خوراک خوب و نه تفریحات آنها مثل ماست اما چون اسم آن خارج است، با افتخار می‌گویند که به آن کشورها سفر کرده‌اند؛ این تصویر تا این حد بد و مضحک هست. بعضی‌ها می‌گویند که شما اگر تجربه زیسته را درست کنید، تصویر هم خود به خود درست می‌شود.

اما به تعبیر رهبر انقلاب با مقابله با تحریف، تحریم هم از بین خواهد رفت و آن تجربه زیستی درست خواهد شد. یعنی این نیست که فکر کنید با اصلاح ساختارها می‌توان تخریب چهره انقلاب اسلامی توسط مخالفان را از بین برد! مطابق این فرمایشات ما اساساً اگر تحریف را نفهمیدیم، آنها کاری با خوبی و بدی ما ندارند. کما این‌که در این چند سال خوب‌های ما را هم به بد تبدیل کرده اند! «یبدل السیئات بالحسنات» را این‌ها «یبدل الحسنات بالسیئات» کردند. یعنی تحریف این قدر می‌تواند مهم باشد. لذا ما ناچار هستیم که برای از بین بردن این تکنیک‌ها که در حوزه شناختی است از مدل‌های خودشان علیه آن‌ها در جنگ شناختی استفاده کنیم. رهبر انقلاب یک نکته‌ای را در دیدار با نخبگان با اشاره به اول جنگ تحمیلی بیان می‌کنند که می‌گویند ما ابزار و اسلحه زیاد نداشتیم اما با توکل بر خدا و عنایات الهی در آن جنگ پیروز  شدیم. بعد به حوزه جنگ تصویرسازی و جهاد تبیین اشاره می‌کنند که می‌گویند ما اگر چه امکانات خیلی پیشرفته ای مثل غربی‌ها برای این کار نداریم اما من یقین دارم که ما در این جنگ هم پیروز خواهیم شد.

داودی: یکی از اتفاقاتی که در خصوص تبدیل به منزله تاکتیک دشمن نسبت به انقلاب رخ می‌دهد تبدیل انقلاب به چالش است، یعنی کاهش سطح توقع مسئولین در دیالوگ با مسئولین و مسئولین در دیالوگ با مردم. اگر این را به عنوان یک قاعده بپذیریم که مجموعه جریانات مواجهه کننده با انقلاب کمی بیش از ما تجربه دارند –به طور مثال انگلستان حداقل 90 سال تجربه سازماندهی منافع خود در ایران را داشته است- آن کاهشی که در حوزه چهارگانه‌ها در واقع شکل می‌دهد، قبل از این‌که تحریف را حاصل کند، می‌آید از یک سری اقدامات دیگری استفاده می‌شود.

اولین اقدام این است که مفاهیم را در ذهن، تبدیل به تهدید می‌کنند. در یک فضایی قدم می‌زنید که اگر مه باشد شما یک تصوری از قدم زدن دارید و اگر فضا مملو از بخار آب مصنوعی ایجاد شده توسط دستگاه باشد یک جور و اگر این دود ناشی از استعمال دخانیات و یا هر چیزی مشابه آن باشد یک بحث دیگری است. در هر سه حالت کاهش دید را شما دارید اما نحوه انتقال دید به مرحله پسا کاهش یا عامل کاهش دهنده خیلی متفاوت می‌شود. وقتی که بحث تحدید و تهدید یعنی هم محدود کردن و هم حمله‌ور شدن در دستور کار قرار می‌گیرد، یکی از مهم‌ترین قواعد در حوزه شناختی و جنگ ترکیبی خود را نشان می‌دهد؛ استفاده از خود مردم به عنوان آنتی‌تز مردم. حالا این مردم یا در کسوت عام یا در کسوت کارگزار فرقی نمی‌کند. این اتفاق در آمریکا با جرج فلوید رخ داد و آن کشور را زیر و رو کرد، هرچند یک جوری قائله را جمع کردند. این اتفاق را آن‌ها روزانه در ایران دارند حاصل می‌کنند. چون زیست بومی که طراحی می‌کنند دو فاز آشنا و ناآشنا دارد. در فاز آشنا شما طرف را می‌شناسید. در فاز ناآشنا اتفاقاً می‌بینید که بار بر دوش افرادی است که شما تا حالا اسم آن‌ها را هم نشنیدید. پس بنابراین اضافه کردن ناآشناها به آن جماعت ذهنی که برای شما نام آشنا هستند، یک پرونده جدید می‌شود چون این‌جا مردم یک جمله می‌گویند، می‌گویند که ظاهراً هر روز دارد به تعداد بدبخت‌ها و مشکل‌دارها اضافه می‌شود.

من با خیلی از دانشجویان خود که صحبت می‌کنم می‌گویند که قبل از انقلاب از ترکیه به ایران برای عشق و حال می‌آمدند و بعد از انقلاب ما به کجا رسیدیم که مردم باید برای عشق و حال به ترکیه بروند. می‌گویم که یک نکته را شما این وسط برای من روشن کنید. تفسیر شما از عشق و حال چه هست؟ خیلی از مواقع اصلاً تفسیری که ما از این حوزه داریم متناسب با هیچ بخشی از اقتضائات زیست بوم ما نیست، نه فرهنگی و نه اجتماعی و نه سیاسی و نه امنیتی و نه ایدئولوژیکی و نه حتی اعتقاد شخصی. یعنی من حتی اگر بگویم که شما دین را اومانیستی هم نگاه کنید و بدتر از اومانیستی، سکولاریستی نگاه کنید، آیا مثلاً این‌که شما بروید آن‌جا تنها به صرف این‌که می‌خواهید در فلان مکان‌ حاضر شوید، این یعنی کل غایت و آمال شما؟ در فرآیندی که عرض کردم یک اتفاق خیلی عجیب در حوزه شناختی می‌افتد و طراحی آن‌ها این است که وقتی می‌خواهند مردم را تبدیل به آنتی‌تز خود کنند جامعه را دو قطبی می‌کنند. از این‌جا به بعد جامعه به انقلابی و ضد انقلابی تقسیم‌بندی می‌شود. جملاتی که در بالای محل سخنرانی رهبر انقلاب ثبت می شود همیشه حکمت دارد، در همین جلسه اخیری هم که ایشان داشتند خیلی خود را نشان داد که به عهدها وفادار باشید چون از عهدها سؤال می‌شود.

این بحث «اوفوا بعهدی بعهدکم» یکی از مواردی است که این‌جا خود را نشان می‌دهد. حالا اگر ما بیاییم تفسیر و تبیین و تشریح و توصیف و تحلیل این عهد بین انقلاب و مردم را به دست کسانی بسپاریم که خودشان نسبت به انقلاب برداشت ناقص دارند، نهایتاً ما را به این مسئله می‌رسانند که می‌خواهند نسخه القائی غرب در مدل سیستم‌داری یا کارگزاری خود را به اسم مدل تبیینی در انقلاب برای رابطه‌مند کردن بین امام و امت جایگزین کنند. این یکی از بزرگ‌ترین تحریف‌ها و دخالت‌های سمپاتی در حوزه برهم زدن نظم انقلابی است. من نمی‌گویم نظم انقلاب، می‌گویم نظم انقلابی است. بنابراین وقتی که می‌خواهند وارد شوند اولین کاری که می‌کنند این است که ذهن را هر بیست و چهار ساعت یک بار پاک می‌کنند.

احمدی: با توجه به اینکه به فرآیندها، تاکتیک‌ها و مدل‌ها پرداختیم یک مقدار هم به شبکه مضامین بپردازیم. یکی از تکنیک‌های منفی‌سازی این است که شبکه مضامین درست می‌کنند و بعد معنا درست می‌شود. بعضی از مضامین، مادر هستند. به طور مثال وقتی از ایران حرف می‌زنند یک شبکه مضامین در ذهن مردم جهان پدید می‌آید کما این‌که در جریان بعضی از گزارش‌هایی که از مردم جهان می‌گیرند، وقتی معضلاتی را می‌گویند و از آنها می پرسند که فکر می‌کنید که این معضل برای کجا است، خیلی‌ها ایران را انتخاب می‌کنند درحالی که کشور خودشان دچار آن مشکل است. این‌ها به واسطه همان معنایی است که ساخته شده‌اند.  

درحالی که خود آن‌ها مخالف مذاکره هستند اما طور دیگری بیان می‌شود که ایران مخالف مذاکره است. مداخله‌گر در امورات مختلف کشورهای منطقه، قانون‌شکن و ... شبکه مضامینی شامل حدوداً دوازده، سیزده مورد است که در شبکه‌های اجتماعی مخصوصاً توئیتر و اینستاگرام بیش‌تر به کار برده شده است. شما در نظر بگیرید که با این شبکه مضامین گسترده و با ابزار وسیع رسانه‌ای، ما تحت حمله چه فضای امپراطوری رسانه‌ای قرار داریم که این باید تبیین شود. حضرت آقا می‌فرمایند که یک جایی باید موضوع پیشرفت‌ها را تبیین کنید، یک جایی بیایید نقشه دشمن را تبیین کنید. یعنی دشمن دارد چه کار می‌کند و در چه فضایی است و چه حجمی از پول و قدرت و نفوذ را کنار هم جمع کرده است برای این‌که اثر بگذارد. شاید مردم دیگر خیلی منتظر این نباشند که بگویند ما چه داریم. لا اله را خوب تبیین کنید الا الله را خود مردم می‌توانند بگویند. این یکی از موضوعاتی است که به نظر من در جنگ شناختی و مخصوصاً در جهاد تبیین باید روی آن کار شود.

داودی: در حد یک دقیقه هم جمع‌بندی داشته باشید.

احمدی: درباره مدل‌های مقابله با جهاد تبیین بحث مفصلی را می‌طلبد؛ سوال این است چرا در تبیین و در مقابله با  جنگ شناختی ضعف داریم؟ غیر از این فضای تجربه زیستی ما که یکی داخل نظام خطا می‌کند و سایرین باید جمعش کنند، یکی دیگر از موارد این است که هنرمندانه حرف زدن هنوز برای ما خیلی تبیین نشده است. یعنی جبهه انقلاب خیلی هنر تبیین را ندارد. هنر در غرب اصالتی دارد. حضرت آقا در جمع دست‌اندرکاران حج سال ۷۳ می‌فرمایند که حقایق و مکنونات ما از ابزارهای تبلیغی جدید بی‌بهره مانده است. دوباره در دهه هفتاد در دیدار با دانشجویان دانشگاه هنر می‌فرمایند که ما نتوانستیم هنر را در اختیار قرار بگیریم. حضرت امام هنر را تعبیر به مبارزه کرده بودند و شهید سید مرتضی آوینی هم در دفاع از این جمله امام نوشت و هنر برای هنر را به چالش می‌کشید. هنر برای مبارزه‌ای که امام آن زمان در پیام خود به هنرمندان ابلاغ کردند هنوز هم که هنوز است برای ما تبیین نشده است. یعنی هنوز هم قاعده هنر در ایران، هنر برای هنر است و  الا ما شاهد این همه فیلم‌های سینمایی به درد نخور و مزخرف داخل سیستم نبودیم. لذا می‌خواهم بگویم که این اتفاق اگر بیفتد خیلی جلو می‌افتیم و هنر در مقابله با جنگ شناختی خیلی مهم است.

داودی: به عنوان جمع‌بندی به سه نکته اشاره می‌کنم؛ نکته اول این است که فرآیند تبدیل در ایران تا قبل از دهه چهارم تبدیل سیستم به سیستم بود، یعنی دشمن روی مدل تبدیل سیستم به سیستم در ایران کار می‌کرد. اما در دهه چهارم انقلاب به بعد تبدیل سیستم به فرد و فرد به عنوان کل استفاده می‌شود. شما نگاه کنید که در غرب خیلی از فیلم‌های سینمایی که ساخته می‌شود یک هدف را بیش‌تر ندارد؛ می‌گوید که حاکمیت در آمریکا مشکلی ندارد و این فلان اداره است که مشکل دارد، ما سراغ این می‌رویم اما در ایران این را برعکس می‌کنند، یعنی سیستم را تبدیل به فرد و فرد را نماینده کل حاکمیت جلوه می‌دهند. پس اگر این فرد اشتباه می‌کند یعنی کل حاکمیت دارد اشتباه می‌کند و نگاه جز به کل و تفسیر کل‌گرایانه از یک جز بی‌مقدار خاطی دارای اعوجاج‌های ذهنی مهم‌ترین مدل تغییر مواجهه دشمن با انقلاب اسلامی در حوزه شناختی تلقی می‌شود. این گام اول بود. گام دوم ایجاد اتمسفرهای موازی است.

فراموش نکنیم که اتمسفر انقلاب اسلامی یک هدف بیش‌تر ندارد؛ جنگ، جنگ تا رفع فتنه از کل عالم که این مفهوم اتمسفر اصلی انقلاب است. ما می‌دانیم که فتنه چیست و کیست و کجاست و مفاهیم آن کجاها ساخته و پرداخته می‌شود، اما چون ما رفع فتنه از کل عالم را به عنوان هدف غایی حذف کردیم، آرام آرام به مردم در ایران القاء کرده‌اند که فتنه هستند، و الا ما می‌دانیم که در حداقل ۱۰ سال گذشته اگر یکی از فتنه‌های جدی در منطقه را بخواهیم نام ببریم همین ترکیه است در سوریه، لبنان یا عراق و همچنین اتفاقاتی که در قره‌باغ رخ داد و ... اما چرا نمی‌گویند که ترکیه فتنه است و ایران را می‌گویند؟ چون آن خط برگشت را روی خود ما تنظیم کرده‌اند و این خودش یک هنر است. نکته سوم تبدیل فرآیند انقلاب به فرآورده‌هایی است که این فرآورده‌ها قابل اعتنا نیستند اما بر ذهن مردم سنگینی می‌کنند. یک چیزی را ما فراموش نکنیم که مردم با مردم بلد هستند حرف بزنند به شرط آن‌که مسئولین با مسئولین بتوانند درست صحبت کنند. آن وقت رابطه بین مسئولین با مردم و مردم با مسئولین به عنوان دو دال مرکزی دارد خود را به صورت غایی نشان می‌دهد. این‌ها یعنی یک درک صحیح از کارکرد انقلابی و الا این همه سطح دشمنی با انقلاب اسلامی در ایران اتفاق نمی‌افتاد.

به گزارش خبرگزاری فارس، مجموعه برنامه «ساعت بیست و چهار و یک دقیقه» کاری از رادیو گفت و گو با همکاری سرویس هنر و رسانه خبرگزاری فارس، به تهیه کنندگی نوشین رهگذر، سردبیری دکتر علیرضا داودی، اجرای کارشناسی دکتر معصومه نصیری و هماهنگی عاطفه علی پور نوذری روزهای دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۱۶ از طریق امواج رادیو موج fm ردیف ۱۰۳،۵ مگاهرتز تقدیم علاقه‌مندان به حوزه علوم شناختی می‌شود.

برنامه ساعت بیست و چهار و یک دقیقه با هدف معرفی و آگاهی بخشی  علوم شناختی در قالب نبردها، دیپلماسی و نهایتا جنگ‌های شناختی هم در قالب‌های صلح مبتنی بر علوم شناختی و هم در قالب فضای عمومی عملکرد در چارچوب علوم شناختی در بستر رسانه به روی آنتن رادیو گفت و گو رفته است. این میزگرد با استفاده از تکنیک‌های علوم شناختی به گفتمان سازی بر مبنای تکنیک‌ها و شگردهای رسانه‌ای در حوزه‌ی شناختی می‌پردازد.

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول