اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها  /  فارس

عیدی برای اتصال به دلدار

شکافی که بین خود و دیگر نمازگزاران حس می‌کرد، مانع از اتصالش شده بود. دلش شکست و چشمانش بارانی شد. حالا دیگر شبستان و صفوف نمازگزاران را چلچراغ می‌دید...

عیدی برای اتصال به دلدار

خبرگزاری فارس شیراز؛ سمیه انصاری‌فرد: با ابلیس درونش در حال کشمکش بود و نبردی تن به تن را تجربه می‌کرد.

اولین بار نبود که در چنین موقعیتی قرار می‌گرفت; پیش از این نیز ماجراهایی، مسیرش را ناهموار کرده بود. نبرد دشواری بود، گاه ابلیس درون پیروز میشد اما گاه فرشته‌سیرت و سرفراز از مهلکه می‌گریخت.

این بار اما هر چه نیروهای خیر و شر درونش با یکدیگر گلاویز می‌شدند، نتیجه‌ای نداشت و او مردد مانده بود. تردید فکرش را می‌بلعید و تشخیص راه و چاه را برایش سخت می‌‌کرد.

ای اهل کبریا

از اهل آسمان نبود و با اهل زمین هم سر سازگاری نداشت اما «روز وصل دوستداران» بود و باید خودی نشان می‌داد. عید فطر فرا رسیده بود و همه آمده بودند فصل پایانی یک ماه عبادت را برگزار کنند.

با قدم‌هایی که هنوز تردید از آن می‌بارید، راه افتاد و انگار در جزیره سرگردانی طی طریق کند! ادامه داد... آسمان، میانه تاریک و روشن طلوع در نوسان بود که سر از مسجد درآورد.

جایی که کمتر آفتابی میشد، خیلی کم. در صفوف آخر جایی پیدا کرد و خود را به جمع نمازگزاران نزدیک نمی‌کرد.

به الزام حضور در مسجد روسری‌اش را جلوتر آورده بود و چادر سپیدی از گوشه‌ای برداشت و بر سر انداخت. اما از شکل حجاب کردنش تردید داشت.

امام جماعت آغاز کرد و جماعت قیام: اللهم اهل الکبریا و العظمه، و اهل الجود و الجبروت، و اهل العفو و الرحمه، و اهل تقوی و المغفرت...

شکافی که بین خود و دیگر نمازگزاران حس می‌کرد، مانع از اتصالش شده بود. بار اول اقامه بست ، به دلش ننشست... بار دوم، تا اینکه سومین دلش شکست و چشمانش بارانی شد.

حالا دیگر اطرافش، ستون‌ها و شبستان و صفوف نمازگزاران را چلچراغ می‌دید. وقتی چشمی بارانی شود، پیرامونش چلچراغ می‌شود: دل‌انگیز اما شکستنی.

 

با خود اندیشید من اینجا چه می‌کنم. دنبال قرابتی با آن وقت و ساعت داشت، با آن مکان مقدس.

نماز پیش می‌رفت و او دل شرحه شرحه‌اش را به دلدار گره می‌زد. چیزی درونش می‌شکست و دوباره جان می‌گرفت و مگر نه آنکه وقتی معبود، دلدار شد دل از غیر او کنده می‌شود.

آمده بود مزد یک ماه بندگی را در طبق اخلاص، محک بزند اما خود را «مخلصین له الدین» نمی‌دانست.

تصور اینکه حجم سرکشی و عصیان او چقدر با دیگران تفاوت داشت، سردرگمش می‌کرد اما هر چه بود کسی نمی‌توانست ادعا کند در مقابل معبود عصیانگر نبوده یا کمتر به گناه آویخته است.

درون هر کس، ابلیس و فرشته‌ای در جدال است که پیروزی هر کدام در ید قدرت لایزالی است که بر احوال همگان آگاه‌ترین است. پس بر کژی‌های ظاهر و باطن هر کس فقط او آگاه است.

نماز پایان می‌یافت، دلش سبک شده بود. نه اینکه فقط اشک‌ها قلبش را شستشو داده بودند، نه. اتصالش برقرار شده بود و همین برایش قوت قلب شد.

در حضور یگانه معشوقم
عاشقانه سر دوگانه شدم

گاه اندر رکوع و گاه سجود
از سر شوق عاشقانه شدم

آتش عشق آن‌چنانم کرد
سر و پا آتش و زبانه شدم

باز در التهاب آمد دل
همچو کودک پی بهانه شدم

کاش در آن زمان بی تابی
واصل ملک جاودانه شدم

بند بگسسته و ز قفس رسته
پر زنان سوی آشیانه شدم

همه یار است و نیست غیر از یار
واحدی جلوه کرد و شد بسیار

انتهای پیام/س

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول