خبرگزاری فارس-همدان؛ جهاد را بیشک باید کلمهای الهی دانست، گاهی میشود آن را در سختترین روزها و شرایط زیر رگبار و بمباران دشمن تعریف کرد، گاهی در میان کویر جایی بین جاده و دشت و زیر خروارها خاک و البته گاهی هم بین چادرهای بافته شده از موی شتر یا پشم گوسفند در جمع عشایر.
با آنکه صحرانشینی عشایر را کمتوقع بار آورده اما گاهی میشود که چادرهای گرم و صمیمی آنها نیازمند یک یاری کوچک میشود؛ پیرمردی ریش سفید یا پیرزنی گیسوسفید طلب یک پزشک دارد یا یاری جوانی را میطلبد.
این وقتها جهاد در میان چادرهای سبکبال عشایر معنا پیدا میکند و عشاق جوان در جستجوی خدا دشت و کوه را گز میکنند؛ گویی دفترچهای جان گرفته و لیست خدمات جهادی بر آن نقش بسته و زوجی جوان به پیروی از فرمان مولایشان قامت کار و جهاد بستند با نیت «قربه الی الله» تا صاحب حق گوشه نظری به آنها کند.
فرقی ندارد زیر چادر گسترده در دامن کوه باشی یا اهل کوچ مهم آن است که چه خدمتی نیاز داشته باشی، آخر آقای مهندس و بانویش، نوای خدمت بلند کرده و در راه الهی به پیش میروند.
گاهی مرهمی میشوند بر زخمی کهنه یا رساننده لقمهای طعام برای شکمی گرسنه! کار کوچک و بزرگ هم فرقی ندارد مهندس که باشی برای هر مشکلی یا راهی خواهی یافت یا راهی خواهی ساخت.
راستی قصه آقای مهندس هم برمیگردد به خاکریز و سنگر، به نفس مردان خدا، آنها که دعوت حق لبیک گفتند و ندایشان در زمین و آسمان هنوز طنینانداز است؛ درست همانجا پاگیرش کردند، گویی رازی مستتر است در خاک جنوب که اگر پاکسرشت باشی و صافضمیر، استشمام بوی شهدا کار دستت میدهد حالا چه یک کوچرو باشی بین ییلاق و قشلاق یا در یک آشیانه آرام گیری.
جبهههای جنوب و خاک خوزستان کار خود را کرده و جهادگری متولد شده وقتی از کودکی چادرهای پشمی را در سرزمینی علم کرده که عاشقهای بسیاری از آنجا راهی آغوش معشوق شدند، حالا جهادگر در جستجوی راه شهدا خدمت به خلق خدا را پیشه کرده خاصه اینکه در این میان یاری یافته که او هم از دست بادهفروشی جام مینوشیده و دیگر سرنوشتشان معلوم شده و چشم بسته میروند به هر جایی که دوست میبرد و میشوند گروه جهادی که این بار کاری از جنسی متفاوت برای دریافت رزق شهادت پیشه کردند.
به سراغ فریبا نجفینیا و محمدرضا رحمتی زوج جهادگر عشایر میرویم و چند کلامی با هم گپ و گفت میکنیم.
گام در راه جهاد به عشق رهبرم
محمدرضا رحمتی جهادگر عشایر تویسرکانی از ۱۰، ۱۲ سال پیش وارد بسیج و فعالیتهای عالمالمنفعه این سازمان مردمی میشود؛ او در این باره میگوید: «در بسیج خیلی چیزها آموختم و با یکی از اهداف این مجموعه مردمی که خدمت به خلق خداست آشنا شدم بنابراین به مرور زمان به فعالان جهادگر جذب شدم، در ابتدا در قالب گروههای جهادی عشایر فقط به عشایر خدمترسانی میکردم اما در حال حاضر دایره خدماترسانی ما یعنی من و همسرم گستردهتر شده و به اتفاق هم در این کار خداپسندانه مشارکت میکنیم.
در حوزه خدمت به عشایر هر کاری که از دست ما برآمده انجام دادیم به طور مثال از سمپاشی درختان اطراف چادر عشایر تا هماهنگی برای ویزیت رایگان و مشاورههای پزشکی، البته بعضا برای افرادی هم که دستشان تنگ بوده مرتب بسته ارزاق تهیه کردیم.»
او فعالیت در گروههای جهادی را توفیق میداند و ادامه میدهد: «هر خدمتی که این قشر به آن نیاز داشته باشند انجام میدهیم به این معنا که بسیج این قشر زحمتکش را فراموش نکرده از دستگیری پیرزن و پیرمردان تا رفع مشکلات جدی آنها در واقع ادای دین میکنیم و پای حرف رهبر و مولایمان ایستادیم؛ این توفیقی است که به لطف خدا نصیب من و همسرم شد.
البته حدود سه سال هم هست که در کنار کمکرسانی به عشایر با بسیج سازندگی هم همکاری داریم؛ پروژههای عمرانی را سر و سامان میدهیم و هر جا لازم باشد با همسرم میرویم بعضی مواقع هم تنها میروم و خدمت میکنم.»
هیچ کاری نشد، ندارد
این جهادگر عشایر شعار گروه جهادی کوچک دونفرهشان را «انجام هر کاری بدون نشد و نمیشود» تعریف میکند و یادآور میشود: «هیچ کاری برای ما نشد ندارد؛ ضمن اینکه به مرور زمان گروه کمی بزرگتر شد و از دوستان و آشنایان با تخصص و مهارتهای مختلف دور هم جمع شدیم و بر حل مشکلی فائق آمدیم.»
او ادامه میدهد: «بسیج هر کجا که لازم باشد حمایت میکند گروه ما هم به تاسی از بسیج مردمی همه جوره پای عشایر و دیگر اقشار ایستاده؛ کمک که مالی نیست از همه لحاظ حمایت میکنیم و خیلی بیشتر از روزهای اول پاگیر دستگیری از همنوعان شدیم.»
خدمات پنهانی بسیجیان به کم بضاعتان آبرومند
رحمتی به اقدامات انجام شده گروه جهادی عشایر اشاره میکند و میگوید: «همراهی و پشتیبانی از پیران و حمایتهای عشایر کمبضاعت یکی از برنامههاست همچنین رسیدگی به روستاهای اطراف و سرکشی و بازدید افراد مستضعف نقاط دورافتاده و محروم؛ اکثرا این خانوادهها قوم و خویشی ندارند بنابراین ما بدون هیچ منتی کارهایشان را انجام میدهیم حتی اگر شده کار اداری این افراد در انجام دهیم مضایقه نمیکنیم.
ناگفته نماند خیلی از این خانوادههای کمبضاعت آبرومند هستند و نمیخواهند اهالی روستا بدانند که مشکلات جدی معیشتی دارند این افراد را سازماندهی کردیم و اسامی آنها را در اختیار فرماندهان پایگاه بسیج روستاها قرار دادیم تا منسجم و پنهانی خدمت دریافت کنند و امورشان بگذرد.»
او گریزی هم به پروژههای عمرانی و ساخت و ساز میزند و اضافه میکند: «از دیگر اقدامات ما آبادانی و ساخت و ساز است به ویژه اینکه در این قسمت بیشتر احساس نیاز میشود در این بخش هم به اتفاق خانمم میرویم، من در کارهای ساخت و ساز کمک میکنم او هم به بانوان منطقه مشاوره میدهد و هر آنچه در این مدت یاد گرفته به اشتراک میگذارد.»
جهاد بخشی از زندگی دو نفره آقا و خانم جهادگر
این جهادگر از همکاری دونفرهشان در مباحث جهادی یاد میکند و میافزاید: «کارهای جهادی مثل زندگی شخصیمان با هم پیش میرود و امور را با هم هماهنگ میکنیم؛ یک دفترچه داریم شب به شب کارهای جهادی اعم از کمک کوچک و جزیی تا پروژههای عمرانی را یادداشت و اولویت بندی و تقسیم کار میکنیم.
با مشورت همدیگر کار جهادی انجام میدهیم و این همراهی همسرم خیلی لذتبخش است و باعث موفقیت گروه کوچک دونفره ما شده چراکه تمام وقت جهادگرانه پای کار عشایر و روستاییان ایستادیم و کم وکسریها را با هم تجزیه و تحلیل میکنیم.
در این مسیر گهگداری هم با مشکلات و بیمهریها مواجه شدیم اما دلسرد نه؛ چون هدف اول و آخر کمک و خدمترسانی است و قطعا قدم در این راه فراز و نشیب بسیار دارد.
وقتی برای خانوادهای که ۳۵ سال در خانه کاهگلی کوچک نامرتب زندگی میکند، در عرض سه چهار ماه خانه جدید و نوساز با تمام تجهیزات آماده میکنیم، خوشحالی او همه خستگیها و ناملایمات در این مسیر را میشورد و میبرد.»
او آرزوهایش هم را در راستای جهاد و جهادگری میداند و عنوان میکند: «از ته قلب آرزو میکنم همه ما جهادی کار کنیم در هر پیشه و کسب و کاری، جهادی و در راه خدا باشیم تا رزق و روزی فراوان به ما عنایت شود. این وعده الهی است و شیخ عجل در این باره میگوید «تو نیکی میکن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز.»
وقتی شهدا بلد میشوند
رحمتی مابین کلامش یادی هم از شهدا سنگر و خاکریز میکند و ادامه میدهد: «۶۸ شهید عشایری بین اقوام نزدیکمان در جنگ تحمیلی تقدیم این مرز و بوم شده همچنین سالیان طولانی است که سه ماه زمستان را به جنوب کشور کوچ میکنیم و در سایت فتحالمبین که مقر عشایر است مستقر میشویم و از نزدیک جنگ و مناطق جنگی را دیدیم و درک کردیم همین موارد باعث شده به خدمتی که شهدا برای کشور انجام دادند واقف باشیم.
به یادم دارم ۱۰ ساله که بودم از روی کنجکاوی به طلاییه و دیگر مناطق میرفتیم آن زمان هنوز سنگر و چادرهای رزمندکان یا تانکهای دشمن حتی پلاکهای آغشته به خون دستنزده مانده بود؛ وجب به وجب مناطق جنگی را بلد هستیم و با اینکه زمان جنگ، نوزاد و یا کودک بودیم اما بعدها با خیلی از اتفاقات آشنا شدیم و حالا هم ادای دین به شهدا را دنبال میکنیم.
دیدن تصاویری مثل پیدا شدن شهدایی با پیکر سالم آدمی را به فکر فرو میبرد به عبارت دیگر احساس وظیفه بر گردنمان سنگینی میکند و در تصمیم گیری کمک و خدمترسانی به خلق خدا موثر است چراکه شهدا از جان گذشتند و این کاری که ما انجام میدهیم در برابر از خودگذشتگی آنها چیزی نیست.
شهدا خون دل خوردند و در خاک و خون غلتیدند، جهادگران هم امروز در عرصههای خدمترسانی ادای دین میکنند و تابع ولایت فقیه هستند گوش ما به کلام حضرت آقا سپرده شده و تا پای جان در خدمت هستیم.
جوانان امروز به قطره به قطره خون شهدا مدیون هستند چه شهدای جنگ تحمیلی و چه شهدای مدافع حرم؛ شهدا رفتند تا ما در آسایش باشیم بنابراین منِ جوان هم ادامهدهنده راه شهدا هستم و در جهاد آبادانی کشور تلاش میکنم به تعبیر دیگر با خدمت به همنوعان جلوی شهدا شرمنده نخواهیم بود.»
توسل به شهدا رمز کار جهادی
او کار جهادی را خاطرهساز میداند و اضافه میکند: «در این راه یادگاری کم نداریم؛ یکی از لذتبخشترین خاطرات رد پای خداست؛ در یکی از پروژهها مصالح کم و کسر داشتیم نه پول جور شد و نه مصالح حسابی اعضا گروه دغدغمند دنبال جذب کمک میدویدند اما جور نشد.
تقریبا مایوس شده بودیم که متوسل شدیم به یکی از شهدای عشایر؛ دعای توسل و زیارت عاشورا خواندیم و در راستای تامین این مبلغ به شهید «نورعلی رحمتی» متوسل شدیم؛ صبح روز بعد به واسطه دوستان خیری سراغ آمد و گفت دقیقا چقدر کم دارید و ۲۵میلیون تومان درست معادل همان مبلغی که کم داشتیم در اختیار ما قرار داد بلاعوض، این خاطره که محبت شهدا و ردپای خداست همیشه در ذهن گروه حک شد.»
انتهای پیام/۸۹۰۳۳/م