گروه زندگی – سهمیه دهقان زاده: اردیبهشت، این ماه بهشتی در تقویم خورشیدی همیشه طوری است که انگاری قرار است کلی حال خوب و حس قشنگ و تحقق قولها را برایمان سوغات بیاورد. از طبع لطیف طبیعت در نیمهی بهار و ایام گلاب و گلابگیری گرفته تا پاتوق کردن کتابدوستان و کتابخوانان و کتاب خواران در رویدادی فرهنگی به اسم نمایشگاه کتاب تهران آنهم از نوع بینالمللیاش.
محفلی که دو سال در بستر اینترنت روزگار گذراند تا هم صنعت نشر نفس بکشد و زنده بماند و هم احدی نفسش تنگ نشود از کرونا. حال، اما قفل قرنطینه بهواسطه لطف خدا و واکسن و رعایت مردمی بازشده و از چهارشنبه ۲۱ اردیبهشت، درِ نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران به روی هر فرهیخته و فرهنگی و علاقهمندی باز است.
با ما همراه باشید تا به روایت تصویر به گوشه گوشه نمایشگاه سر بزنیم و کمی حظ ببریم بعد از دو سال سکوت و تعطیلی.
تابلو های راهنما در ورودی ایستگاههای مترو «شهید بهشتی» و مترو «مصلی» بازدیدکنندگان را هدایت میکند
*بعد از دوسال به سمت نمایشگاه بین المللی کتاب
ایستگاههای بهشتی و مصلی از خط شماره یک متروی تهران، تابلوهای راهنما، سر ذوقت میآورند که اگر دنبالشان کنی، قرار است چشمت به جمال یک نمایشگاه حضوری و احتمالاً پروپیمان روشن شود.البته که ماشین برقیهایی که طول شبستان را با مسافران مشتاق رسیدن به نمایشگاه طی میکنند هم خالی از لطف نیستند.
کتابفروشیهای برخی انتشاراتیها از همان اول چشم آدم را میگیرد و کسی چه میداند شاید کتابی هم چشمگیر باشد و دلچسب برای خریدن و خواندن.عروسک پوشهای غولپیکر مهربان از بدو ورود در کنار پلههای شبستان با بچهها خوشوبش میکنند و کام بچهها با لبخند شیرین میشود.
هنوز نقشه راهها خیلی در دسترس نیست اما ایستگاههای اطلاعرسانی، همان از من بپرسهای قدیم با روی خوش و حوصله سرشار، آدرسها را تقدیمت میکنند. آدرس نشر و کتاب موردنظر را البته میتوان از باجهها الکترونیکی هم جستجو کرد، اگر اینترنت جواب دهد.
مسئله این است؛ چه بخوانیم!؟
*خرید کتاب، هزینه نیست، سرمایهگذاریست
سالن عمومی کتابها را که ازنظر بگذرانید همه آمدهاند از پیر و جوان و هنرمند و سرباز گرفته تا دانشجو و دانشآموز و بزرگ و کوچکهای کتابدوست دلتنگ نمایشگاه کتاب و سؤال جذاب چه بخوانیم؟ که در هیاهو خودنمایی میکند.مردی میانسال که با چهرهای مشتاق غرفههای سالن عمومی را نظر میگذراند، از حضور دوباره در نمایشگاه کتاب ابراز خوشنودی میکند و میگوید: «سالها من و همسرم به نمایشگاه کتاب میآمدیم، کتاب و محصولات فرهنگی می خریدیم و به خانواده و دوستانمان هدیه میدادیم، امسال هم بعد از دو سال نمایشگاه مجازی، بالاخره دوباره توانستیم بیاییم و از این فضا استفاده کنیم. گرچه قیمت کتابها گران شده، اما به نظر من این نوع پول خرج کردن هزینه کردن نیست و خود خود سرمایهگذاری است».
زنی جوان که دست کودک خردسالش را در دست گرفته، این حرفها را که میشنود سری به نشانه تایید تکان میدهد و میگوید: «حقیقتا درست میگویند، من با همه سختی که وجود دارد با بچه ام به نمایشگاه آمدم تا در ذهنش باقی بماند که کتاب و کتاب خواندن و کتاب خریدن چقدر می تواند قشنگ باشد، آنقدر که برایش جشن میگیرند و به نظرم بچهها که این روزها بیشتر با موبایل هوشمند سر و کار دارند، با حضور در چنین فضاهایی کم کم با کتاب کاغذی هم انس میگیرند».
غرفه مشترک آستان قدس حسینی و آستان مقدس حضرت ابو الفضل(ع) و دلنوشتهها
*مسابقه بدهید، کربلایی شوید
بساط مسابقه و جایزه، این بحث شیرین و جذاب را غرفه مشترک آستان قدسی حسینی و آستان مقدس حضرت ابوالفضل العباس به پا کرده و قرار است روز آخر نمایشگاه بهقیدقرعه، ۶ نفر به سفر بهشتی عتبات مشرف شوند، هدیهای شگفت از غرفهای خاص و دوستداشتنی و صدالبته دل نوشتههایتان هم که جای خود دارد.
بخش بینالملل در طبقه بالای شبستان هم برای اهلش جذاب خواهد بود، اما غرفه کشور کره در کنار کتابها و لباسهای سنتیاش که به برکت سریالهایشان معرف همگان است، ماکتهای بازی مرکب را زدهاند تنگ غرفهشان که صنعت و مدرنیتهشان کامل شود که در نوع خود جالب است.
کتابفروشیهای سیار در نمایشگاه میچرخند
*کتاب قهرمان های ایرانی در دنیا خوانده میشود
اما غرفههای کشورهای عربی، صرفنظر از تشریفات و چیدمان خاص، لباسهای رسمی و سنتی که تن غرفه داران و ناشرانشان است، نوعی احترام و افتخار به سنتشان را به نمایش میگذارد که در نوع خود جذاب است.
ولی جذابتر از آن حس افتخار و به خود بالیدن هر ایرانی است که بعد از تماشای تابلوهایی که نشان میدهد کتابهای قهرمانان دفاع مقدس به زبانهای زیادی ترجمهشده و آدمهایی در سراسر جهان دوست دارند که از این قهرمانها بدانند، به تکتکمان دست میدهد.
*کوله به دوشان مشتاق از مدرسه تا نمایشگاه
حال که هوای مطبوع شبستان سرحالتان آورده، نوبتی هم که باشد، وقت سر زدن به سالن کودک و غرفههای پر از نشاط آن است. پس، از شبستان خارج شوید و از کناریترین قسمت پلهها خود را به سالن شمالی کودک و نوجوان برسانید.
آنجا چشمتان به جمال بچههای قد و نیم قد، پر از شور دیدن و خواندن و فهمیدن باز میشود. پسربچههای اسکوتر سوار، دختربچههای دست در دست مادر یا پدر، دخترانی محجوب و عشق کتاب، بچههایی کنجکاو و پر جنبوجوش، دانشآموزان کوله به دوش که یکراست از مدرسه آمدهاندیکی از این دختران دانشآموز میگوید: «ما کلاس ششمی هستیم و مادر من از طرف بقیه قبول کرد و من و دوست هایم را بعد از تعطیلی مدرسه به نمایشگاه آورد. ما خیلی هیجان داشتیم و الان هم دلمان نمی آید غرفه نوجوان را ترک کنیم، بس که خوش میگذرد، هم دور هم هستیم، هم کلی کتاب هست که میتوانیم از بین آنها انتخاب کنیم».
*اینجا سالن کودکان نمایشگاه کتاب، دنیای رنگی رنگی بچهها
چه دقیق فضا را ترسیم میکند این نوجوان کتابدوست، غرفههایی پر از رنگ و بادکنک و عروسک و اسباب بازی، به علاوه کلی کتاب از هر موضوع و مطلبی که بچهها دوستش میدارند، در جای جای سالن کودکان دیده میشود.
صدالبته که بزرگترها هم بدشان نمیآید به اسم بچهها، کمی به کام خودشان در این سالن که فعلاً کَفَش خاکی است و البته ناشران و غرفه دارانشان نیز، قدم بزنند، دوران کودکی متفاوتشان را مرور کنند و با بچههایشان بچگی.
*بفرمایید غذای روح
خسته شدهاید؟ صدای اذان که در فضا پر شود، اَبَر چادر داخل محوطه آماده است که پس از وضو، میزبانتان باشد به نمازی به جماعت و قابها جالبی که نصیبتان خواهد شد از این جماعت اهلدل. غذای روحتان که تمام شد، انواع غذاهای سنتی و فست فودی هم محیاست برای جسم.
گشتوگذارمان را همینجا نقطه میگذاریم و منتظرتان میمانیم تا بیایید و پس از دو سال، این روایتها را با نگاه و شیوههای منحصربهفردتان زیست کنید.
انتهای پیام/