اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

جامعه  /  رفاه و آسیب های اجتماعی

نخبه‌های این موسسه مهاجرت نمی‌کنند/ماجرای یک خیّر رفیق‌باز و آرزوهای برآورده شده!

فکر کن بروی مطب دکتر یا مدرسه فرزندت، حس کنی این خانم یا آقای دکتر یا معلم را می‌شناسی. کمی که فکر می‌کنی به این نتیجه می‌رسی، کسی که می‌بینی همان دانش‌آموز بااستعدادی است که یک روز حامی مالی او برای ادامه تحصیل بوده ای. کِیف ندارد؟ دارد.

نخبه‌های این موسسه مهاجرت نمی‌کنند/ماجرای یک خیّر رفیق‌باز و آرزوهای برآورده شده!

گروه جامعه؛ نعیمه جاویدی:‌ تجربه مشترکی است؛ همه ما در زندگی از بعضی چیزها جا می مانیم و بیشتر از آرزوهایی که گاه و بیگاه داریم. پس، خوب می دانیم تلخی حسرت و نرسیدن یعنی چه؟! هستند اما بعضی ها که از طبیعی ترین حقوق خود جا می مانند مثل دانش آموزی که از ادامه تحصیل. برای این بچه ها چه می توان و چه باید کرد؟ این همان حس و فکری است که «عبدالرحمن هوتی» یکی از فعالان، خیّران و کنشگران اجتماعی استان سیستان و بلوچستان را پای کار حمایت از دانش آموزان بازمانده از تحصیل آورد. مرد جوانی که دوستانش طی ماجرایی باعث ورود او به این حوزه شدند، بی آنکه خودشان خبر داشته باشند.

آرزوی برآورده شده 150 کودک

در دنیای کودکی، جاماندن از هر چیز سخت و بزرگ به نظر می رسد. عقب ماندن از ادامه تحصیل که حتماً یکی از سخت ترین هاست. شاید کمی توضیح برای درک ملموس ماجرا لازم باشد؛ اینکه میل و استعداد درس خواندن داشته باشی اما نتوانی ادامه بدهی، یعنی شرایط نگذارد که بتوانی! در چنین شرایطی خدا،خدا نمی کنی کسی بیاید پیِ کارت را بگیرد و دوباره تو را پشت نیمکت مدرسه برگرداند؟ این همان حسی است که هوتی را پای کارِ کودکان بازمانده از تحصیل آورده: «سال 1392 که مجوز افتتاح شعبه بنیاد کودک «فنوج» استان سیستان و بلوچستان را گرفتم، حس کردم می توانم بچه ها را به این حق طبیعی خودشان برسانم.»

توضیحاتش بوی عدد و رقم می گوید تا سندی شود بر گفته هایش: «این فرآیند حمایت تحصیلی از دانش آموزان نخبه، عنوانش «بورسیه تحصیلی ملّی» است. تاکنون 150 دانش آموز توسط ما بورسیه شده اند.» درباره قدم هایی که خودش برای مدرسه سازی برداشته یا خیّران انجامش داده اند، می گوید: «شکرخدا در ساخته شدن 12 مدرسه، نقش مستقیم داشتم و 120 مدرسه تک کلاسه یا بیشتر هم با کمک نهادها و خیّران ساخته شده تا کودکان دسترسی بهتری به ادامه تحصیل داشته باشند.»

رفقای جامانده بانی کار خیر شدند

معمولاً جرقه هر کار بزرگ و خیر جایی زده می شود که درد و رنجی را چشیده باشی و بخواهی برای جبرانش و کمک به دیگران، قدم برداری. ماجرای هوتی هم جدا از این نیست. از روزی می گوید که او را به دوندگی های بین سال 1383 تا 1392 رساند. روزی که بالاخره پاسخ تمام دوندگی هایش را گرفت. حالا مسئول شعبه فنوج «بنیاد کودک» است که حمایت مالی و معنوی از کودکان بازمانده از تحصیل دارند. جاماندن دوستانش از تحصیل همان دلیلی است که باعث شد، حامی تحصیلی کودکان باشد.

هوتی درباره هدفی که ده سال سخت برایش دوندگی کرد، می گوید: «من و 7 نفر از رفقایم در آزمون سراسری شرکت کردیم. فقط دوتایمان توانستیم ادامه تحصیل دهیم. بقیه جاماندند. اتفاقاً آن هایی که درس و هوششان بهتر از ما بود. به دلیل مشکلات مالی نمی توانستند هزینه اقامت در خوابگاه را بپردازند پس جاماندند. این برایم داغ دل شد. تصمیم گرفتم برای کمک به این محصلان قدم بردارم. جوان بودم از طرفی بروکراسی اداری زیاد بود. مدام استعلام و مدارک و سلسله مراتب اداری. کلافه و خسته کننده بود اما بالاخره یک روز موفق شدم.»

وقتی 15 روزه قبول شدم

این کنشگر اجتماعی فعال فنوجی از چگونگی افتتاح مرکز حمایت از کودکان بازمانده از تحصیل در فنوج می گوید: «برای رسیدن به هدفم 9 سال دوندگی سخت اما هنوز امید داشتم. سال 1392 بود و من مشغول تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد. فیلمی در فضای مجازی درباره بنیاد حامی تحصیلی دانش آموزان بااستعداد مناطق کم برخوردار دیدم. تماس گرفتم و گفتم که می خواهم در قالب یک همیار افتخاری همکاری کنم. با تمام وجود از جان و دل مایه می گذارم. گفتم که حتی یک ریال هم نمی خواهم. خودم در یک شرکت اسکله سازی دریانوردی در بندرچابهار شاغلم و هدفم فقط کمک به افرادی است که آرزوی ادامه تحصیل به دلشان مانده.»

از امتحانی که برای اثبات امانت داری و صداقتش پس داده می گوید: «مسئولان موسسه برای اینکه مرا محک بزنند و ببینند که چقدر صادق و در تصمیمی که گرفته ام محکم هستم، خواستند یک دفتر اجاره کنم به هزینه خودم برای پیگیری و انجام کارها. کمتر از 15 روز دفتر را افتتاح کردم؛ یکی از دوستانم یک واحد را مدت یک سال بدون دریافت ریالی اجاره در اختیار کار خیر گذاشت. مسئولان بنیاد وقتی سرعت عمل و توانایی در جذب خیّر و تعامل اجتماعی را دیدند در مدتی کوتاه مجوز شعبه فنوج را صادر کردند.»

بازماندگان باهوش تحصیلی

هوتی درباره علت بازماندن از تحصیل در این استان می گوید: «فنوج وسیع است. برخی روستاها دسترسی مناسبی هم ندارند. در استان های دیگر معمولاً بچه های چند روستا از یک مدرسه مشترک استفاده می کنند چون فاصله روستاها از هم زیاد نیست. اینجا اما فاصله ها زیاد است. طبیعتاً این امکان فراهم نشده که بتوان برای هر روستا، مدرسه برای مقاطع مختلف تأمین کرد. این بعلاوه مسائل مالی-فرهنگی سبب شده بعضی دانش آموزان از تحصیل بازبمانند. اگر کسی به وضعیت نظام تعلیم و تربیت این استان اشراف داشته باشد، خوب می داند که «بازماندگی تحصیلی» از شایع و مهمترین مشکلات دانش آموزان سیستان و بلوچستان است.»

کودکان بازمانده از تحصیل که معمولاً یک ویژگی مشترک هم دارند: «به تجربه می گویم این بچه ها اتفاقآً و معمولاً جزو باهوش ترین ها هم هستند. بیشتر دانش آموزان بازمانده از تحصیل را دختران تشکیل می دهند که به دلیل ازدواج زودهنگام، نگاه سنتی-فرهنگی خانواده و نبود مدارس مقطع راهنمایی و دبیرستان برای ادامه تحصیل با آینده درخشانی که می توانند داشته باشند خداحافظی می کنند.»

ساعت ها در مسیر مدرسه!

فاصله زیاد و نبود امکانات اما چطور راه درس خواندن را برای بچه ها سخت می کند؟ این فعال اجتماعی توضیح می دهد: «در بعضی روستاها هنوز فقط وانت بار، وسیله حمل و نقل بچه هاست. چندباری هم در سوانح جاده ای آسیب دیده اند. فاصله مدارس مقاطع بالاتر از روستای بچه ها انقدر دور است که نمی توانند هر روز بروند و برگردند. بنابراین باید در خوابگاه بمانند. این نه از نظر مالی برای همه خانواده ها ممکن است نه فرهنگی. همه خانواده ها راضی نمی شوند، دخترشان دور از خانه بماند. تصمیم گیری درباره پسرها اما آسان تر است.» صحبت هایش را با یک مثال کامل می کند: «اینجا اگر بخواهید از روستایی در شمال زابل به چابهار بروید؛ خودرویی خوب هم داشته باشید، سریع رانندگی کنید و توقف هم نداشته باشید باید حدود 8، 9 ساعت در راه باشید. طی فاصله شرق و غرب استان که طولانی تر هم است. گاهی باید برای رسیدن به جایی که مدّنظرتان است یک روز در مسیر باشید. بعضی جاها خبری از جاده آسفالت هم نیست، مسیر صعب العبور و مشکلات دوچندان است.»

وقتی جاده ها غیب می شوند!

عبدالرحمن هوتی، خیّری جوان و بومی است. ضرورت منطقه را خوب می شناسد و  توصیف می کند: «شرایط فنوج واقعاً خاص و به نظر من پرت است. اینجا خبری از جاده ترانزیت نیست. 150 کیلومتر از مرکز شهرستان فاصله دارد. از این جهت می گویم پرت چون هیچ پل مواصلاتی وجود ندارد و جاده های فرعی اگر نیم ساعت باران بیاید در آب محو و گم می شوند! سیل، راه ها را کور می کند اینجا تبدیل به جزیره می شود و راه بسته می ماند. بارها پیش آمده فردی را عقرب گزیده، مادری باردار بوده یا کسی نیاز فوری به خدمات درمان داشته اما برای رساندنش به مرکز بهداشت و درمان واقعا‍ً با مشکل روبرو شده اند.»

اخیراً یک پایگاه هلی کوپتر امدادی توسط دانشجویان علوم پزشکی در فنوج فعال شده تا برای مواقع اورژانس استفاده شود اما این فقط برای شرایطی است که جو پایدار باشد، او می گوید: «به دلیل بادهای تند، گرد و غبار، شن بادهای معروف و بارندگی های شدید گاهی در این منطقه هلی کوپتر امکان پرواز ندارد. اهالی از هر شیوه که به ذهنشان می رسد و مقدور باشد برای تردد استفاده می کنند. پیش آمده که مادران باردار را در چنین اوضاعی با لودر یا ماشین های کمپرسی اداره راه و ترابری جابجا کردیم. حالا فکر کنید دانش آموزان برای رفتن به مدرسه چه مشکلاتی دارند؟»

استعداد بچه های «الف» نباید هدر برود

بازمانده تحصیلی اگر برای ما یک واژه باشد برای هوتی اما چهره ای از زندگی است که از نزدیک چشیده و لمس کرده: «بچه هایی داریم که با کیف، مانتو و لباس مشترک به مدرسه می روند. خواهران و برادرانی که به دلیل فشار اقتصادی یکی از آن ها از تحصیل عقب می ماند. آموزش و پرورش بانک اطلاعاتی خوبی دارد. اینکه چه تعداد از این بچه ها سابقه تحصیلی، هوش و استعداد خوبی دارند و شرایط خانواده هایشان و علت ترک تحصیلشان چیست؟ اولویت ما شناسایی دانش آموزان معدل الف؛ ممتازان تحصیلی است به خصوص آنانی که یتیم، عضو خانواده طلاق، اعتیاد و به طور کلی آسیب های اجتماعی اند و دقیقاً به سبب همین مشکلات از درس و مدرسه جا ماندند. اگر شرایط مالی موسسه بهتر باشد شاید بتوان از همه بازماندگان تحصیلی هم حمایت کرد تنها دلیل این اولویت بندی فقط همین است.»

آجرها سرنوشت ساز می شوند...

از کارهایی می گوید که در این بنیاد برای بچه ها انجام شده است: «علاوه بر ارائه خدمات تحصیلی سعی می کنیم به کمک خیّران شرایط زندگی را هم برای این بچه ها فراهم کنیم تا به قول معروف، غم نان نداشته باشند و به درسشان برسند. خیرانی داریم که وقتی متوجه شدند بچه ها برای ادامه تحصیل به تبلت نیاز دارند، تهیه می کنند. برخی حتی لوازم زندگی خانواده بچه ها مانند فرش، یخچال، تلویزیون و... را تهیه کرده اند.» از تدبیری می گوید که می تواند تعیین کننده سرنوشت برخی از این بچه ها باشد: «متاسفانه هستند دانش آموزانی که والدین یا یکی از اعضای خانواده دچار اعتیادند. این موضوع خیلی روی درسشان اثر دارد با حمایت خیّران و مقداری مصالح در همان خانه برایشان اتاق جداگانه کوچکی درست کردیم تا محیط درس از محل زندگی خانواده جدا باشد و از اعتیاد و آسیب های اجتماعی در امان بمانند.»

چه آقا/خانم معلمی بشود آن عزیز...

در سیستان و بلوچستان تحصیل یکی از راه های تضمین معاش و اشتغال است، هوتی می گوید: «در این 8، 9 سال که حامی بچه ها بوده ایم تعدادی از آن ها کنکور داده اند و در رشته های بسیار خوب، قبول شده اند. دانش‌آموزی داشتیم که در رشته پزشکی پذیرفته شد. اینجا اما بچه ها بیش از همه رشته ها برای پذیرفته شدن در آزمون تربیت معلم با هم رقابت می کنند. دلیلش هم این است که بنابه وسعت و شرایط منطقه سیستان و بلوچستان، دانشجویان تربیت معلم به محض فارغ التحصیلی شاغل می شوند. چه معلمی بشود آن کسی که خودش از ترک تحصیل نجات پیدا کرده و به اینجا رسیده! کسی که یک روز ممکن بود برای همیشه با نیمکت مدرسه خداحافظی کند حالا با شوق درس می دهد و بچه ها میخکوب می شوند در نیمکت چون آقا/خانم معلم با تمام وجود و عاشقانه درس می دهد.»

از قشنگی های دست به جیب شدن بعضی خیّران با ذوق و شوق تعریف می کند: «بعضی مددجوهای دیروزمان تبدیل شده اند به حامیان امروز. به محض اینکه اولین حقوق را می گیرند، می خواهند گوشه ای از محبت و حمایتی که در حقشان شده را ادا کنند. چندتایی از بچه های رتبه 2 و 3 کنکورسراسری از میان همین بچه های باهوش و استعداد ما بودند. حال باغبانی را دارم که بذری کاشته و حالا فصل لذت بردن از دیدن میوه ها نصیبش شده است.»

نه! به مهاجرت نخبه ای که نمک گیر شده

علاقه و پایبندی به وطن نکته مهمی است برای مایی که دوست داریم، نخبه هایمان همین جا بمانند. گُل هایشان را به سر همین آب و خاک بزنند. کیست که نداند ما حتی اگر از دستمان بر بیاید، دلمان می خواهد دست مهر دراز کنیم و آن نخبه هایی که از این خاک رفته اند و در غربت هستند را هم برگردانیم. با همین وسواس و احساس، نگرانی ها را با هوتی در میان می گذاریم و می پرسیم چه ذکاوتی به خرج می دهند و چه تضمینی وجود دارد که نخبه های غربال شده و رشد یافته این موسسه حمایت تحصیلی، اینجا بمانند و نروند؟!

نکته مهمی مطرح می کند که دلمان را قرص کند:‌ «این بچه ها یک فرق اساسی با بقیه نخبه ها دارند. اگر خیران و همیاران مهربان، محبتشان را از این بچه ها دریغ می کردند، نمی توانستند به درس خواندن ادامه دهند ناچار یا ازدواج می کردند یا برای تامین معاش خودشان و خانواده وارد بازار کار می شدند. شوخی نیست، دانش آموز بااستعدادی که می داند یک نفر که اصلاً او را نمی شناخته برایش مهم بوده که او درس بخواند و ادامه تحصیل بدهد، نمک گیر این مهر و محبت می شود حتماً. جایی نمی رود و اگر برود زود برمی گردد. ما دانش آموزانی داشتیم که خودشان یک روز مددجوی ما بودند و حالا حامی ما هستند؛ این بهترین تضمین برای گفته هایم است. در صورت لزوم هم جلسات مشاوره برگزار می کنیم تا بچه ها برای آینده شان درست و بهتر تصمیم بگیرند.»

وقتی اشک و لبخند گره می خورد!

مددجویان تحصیلی بنیاد کودک فنوج، روزهای خوشی دارند که برای همیارانشان خوش تر است: «بعضی روزها شرایطی را فراهم می کنیم که محصل و همیار با هم تلفنی صحبت می کنند. گاهی برای هم نامه می نویسند. همیار، عکس و تصویر دانش آموز تحت پوشش خود را می بینند.» هوتی وقتی درباره این روزها و لحظه ها حرف می زند، شیرین ماجرا را روایت می کند: «همه ارتباط ها هدفمند و با نظارت انجام می شود. به دلیل ملاحظاتی همیاران نمی توانند شماره و نشانه ای از بچه ها داشته باشند یا بچه ها از آن ها. بچه ها به دفتر می آیند. تماس تلفنی و تصویری برقرار می کنیم باید اینجا باشید و صدا و چهره هایشان را ببینید. انقدر قربان صدقه هم می روند، شاد و خوشحال با هم صحبت می کنند که خدا می داند! گاهی هم از ذوق گریه می کنند. برای بچه هایی که حامی شان ساکن همین شهر باشد اما ماجرا فرق می کند، سعی می کنیم بچه ها شناخته نشوند تا کرامت انسانی شان حفظ شود.»

تحصیل کرده های ما مهاجرت نمی کنند

این فعال اجتماعی فنوج، اطلاعات خوبی درباره مهاجرت جوانان بومی دارد، وقتی کنجکاوی ما درباره سیر مهاجرت در این استان را می بیند، می گوید: «یک نکته به شما بگویم؛ اینکه اینجا بیشتر آن هایی که تحصیل کرده اند، از مهاجرت گریزانند. کسب دانش سبب شده جوانان ما به شأن اجتماعی خودشان بیشتر واقف شوند. آن هایی هم که اوضاع مالی خوبی دارند معمولاً برای تجارت و تفریح به خارج از کشور می روند و اینجا زندگی می کنند. بیشتر، آن هایی که از تحصیل جامانده اند، مهارت و تحصیلات خاصی ندارند، برای تأمین معاش خودشان و خانواده، مهاجرت فصلی یا موقت می کنند. یعنی چند ماه یکبار، می روند کشورهای حاشیه خلیج فارس کارهای خدماتی و کارگری می کنند و بر می گردند. گاهی هم چند سال می مانند سرمایه جمع می کنند و می آیند. متاسفانه بازار کار اینجا برای جوانان خوب نیست که اگر بود، همین افراد هم نمی رفتند و کار در این مملکت برای یک هموطن را به کار برای غیر،‌ ترجیح می دادند. سیستان و بلوچستان ظرفیت های اشتغال زیاد دارد، کافی است مسئولی دل بسوزاند و دست جوان ها را همین جا بند کند برای خدمت به آبادانی زادگاه و کشور.»

وقتی اصرار خیران بیشتر می شود

مدتی است با درک شرایطی که هوتی در بالا توضیح داد و البته نقش فضای مجازی در دیده و شنیده شدن نیازهای استان سیستان و بلوچستان، خیران پای کار آمده اند. جالب اینکه این خیّران، افرادی نیستند که اوضاع مالی خوبی داشته باشند. خیّرجوان فنوجی می گوید: «تجربه ثابت کرده آن هایی که دغدغه اجتماعی دارند، بیشتر توانسته اند برای رفع مشکلات این محدوده مفید واقع شوند و قدم بردارند. یکی از اتفاقات خوب این استان هم این است که بومیان، خیران را راهنمایی می کنند تا بتوانند مدارس را در نقاطی بسازند که کمبود بیشتری حس می شود. خیّر هم استقبال می کند حتی برای رفتن به مناطقی که صعب العبورند یا در شرایط کوهستانی و نقاط صفرمرزی قرار دارند. بعضی جاها حتی جاده مالرو ندارند تا یک مسیر با کمک آفروید، تراکتور و وانت  مصالح را می بریم. بعضی نقاط هست که فقط با کمک مال و موتور می توان خیّر را برد به منطقه. نکته جالب اینجاست که هرچه شرایط و دسترسی سخت تر می شود،‌ خیران برای کمک، مصر و باانگیزه تر می شوند.»

خیرانی که تورم پای کار آوردشان!

یک نکته بسیار جالب از این خیّر جوان می شنویم که حسابی حال آدم را خوب می کند: «چندسالی است که کشور با مشکلاتی روبروست. تورم، شرایط زندگی را برای همه سخت کرده. با این حال تعداد خیرانمان بیشتر شده است. مبالغ شاید کم باشد اما تعداد دست های پر خیر و برکت بیشتر شده است. اینکه مردم مشتاقند در روزهای سخت، بیشتر پشت و پناه هم باشند اصلاً کم چیزی نیست و به نظرم باید به گوش همه رساند تا حالشان خوب شود. این احساس مسئولیت اجتماعی مردم واقعاً ستودنی است. ما به همیارانمان یک عنوان دیگر هم داده ایم؛ پدر و مادران تحصیلی بچه ها. الحق که اشتباه هم نیست، مثل یک والدین واقعی و دلسوز نگران و پیگیر درس و مشق بچه هایند.»

از کوچکترین همیار موسسه هم برایمان می گوید: «خانواده ام هم فرزندانی را برای ادامه تحصیل حمایت می کنند حتی دوستان و آشنایان هم آمده اند پای کار. دلگرمی کوچک اما عمیقی دارم؛ اینکه پسرم صدرا که 6 ساله است هم از 4 سالگی کوچکترین همیار بنیاد کودک فنوج است.»

وقتی قلاب محبت خدا کار می کند...

سرنوشت دوستان هوتی که به نحوی باعث خیر شدند برایمان جالب است. از او می پرسیم که دوستانش هیچ متوجه نقششان در این راه خیرشده اند؟ لبخندی می زند، گویا که اشوق این سئوال را داشته:‌ «بعضی هایشان در بندر کار می کنند. یکی از آن ها بیکار و یکی هم راننده تاکسی است. وقتی شنید، خیلی خوشحال شد حتی در چند برنامه با من همراه شد تا بسته کمک های معیشتی و تحصیلی را به دست خانواده این بچه های بااستعداد برسانیم. باید بودید و می دیدید برق شادی توی چشمانش بود، حس می کرد راهی که او نتوانسته برود و به قله برسد، زیرپای بچه هایی است که مثل خودش بااستعدادند و آینده این کشور را خواهند ساخت.»

سئوالمان بهانه یک توضیح دیگر هم شده است و می گوید: «در مسیر جمع آوری ارزاق و امکانات برای نیازمندان روستاهای دورافتاده گاهی، بعضی افراد ایراد می گیرند. یک نفر بود که خیلی نقد می کرد، به ما اعتماد و به اصلاح وضع امید نداشت. پیشنهاد دادم که اصلاً نیازی نیست کمک مالی کند. فقط یکی، دو بار در برنامه توزیع بسته های معیشتی بین خانواده های نیازمند همراه ما باشد. اولِ راه با تمسخر و اکراه همراه شد. کمی که گذشت و حال خوبِ کار خیر و رساندن امانت مردم به خانواده های محروم را چشید واقعاً احوالش فرق کرد از جلسات بعد خودش به عنوان نیروی داوطلب پا به پای ما آمد و دست بخیر شد. بله! بالاخره آن منتقد دیروز در قلاب محبت خدا گیر افتاد چی از این بهتر؟!»

آشنایی از جنس دغدغه نه لایک!

هوتی از ماجرای شیرین پیدا کردن خیّرها برایمان تعریف می کند و یکی که جالب تر از بقیه بوده: «در اکسپلور یا همان پنجره عمومی اینستاگرام پست هایی که مربوط به سیستان و بلوچستان باشد را حتماً نگاه می کنم. مدتی یک جوان دغدغه مند، محتواهای جالبی می گذاشت و می گفت که دوست دارد به این منطقه بیاید و برای مردم کاری انجام دهد. با او ارتباط گرفتم بعداً متوجه شدم اتفاقاً همسایه ما در تهران است. قول دادم او را به سیستان و بلوچستان ببرم. می خواست مقداری موادغذایی و اقلام را جایی توزیع کند که قبلاً کسی آنجا نرفته باشد تا کمک ها به دست افرادی برسد که واقعاً نیاز دارند. جاهایی از این استان هست که به دلیل شرایط جغرافیایی از امکانات عمومی رایج شهری و روستایی بهره مند نیست؛ رفتیم یکی از همین نقاط. وضعیت را که دید با کمک دوستانش و تعاملاتی که داشت یک مدرسه تک کلاسی برای دانش آموزان ساخت.»

مسافران جاده تهران-گووج گو

از خلاقیتی که آن جوان به خرج داده می گوید: «جوانی هنرمند و خوش ذوق بود. سبک زندگی مردم در آن روستای دورافتاده و کم امکانات، کپرنشینی بود با مصالح مقاوم و بتن مدرسه ساخت. سقف آن را مثل خانه های کپری بومیان با شاخه های نخل محلی و «داز وحشی»؛ یک گیاه کاملاً بومی و محلی پوشاند. مدرسه زیبا و مقاومی شد که بچه ها با ذوق وشوق از آن استفاده می کنند.» از نمک خاصی می گوید گه در سیستان و بلوچستان هست: «به قول ما بومی ها، خاک اینجا نمک دارد. یکبار که با دل بیایی، نمک گیر می شوی و همیشه می آیی. حالا 5 سال است که آن جوان با همسر شهری اش بین تهران و روستای «گووج گو» در رفت و آمدند. حامیان ما که بعداً از دوستان خوبمان هم می شوند معمولاً از طبقه متوسط هستند. افرادی که با وجود مشکلاتی که دارند دیگران را به خودشان ترجیح می دهند چون فکر می کنند هرچه باشد دست کم ساکن مناطق کم برخوردار نیستند و اگر مدرسه، درمانگاه یا خدماتی نیاز داشته باشند، در دسترسشان هست.»

سیستان و بلوچستان را زیبا نشان بده!

صفحات مجازی در چند سال گذشته نگاه های زیادی را به سیستان و بلوچستان جلب کرده اند. این کنشگراجتماعی از توجه به یک نکته مهم و لازم می گوید: «بومیان از آنانی که شأن اهالی را حفظ می کنند، راضی اند. چهره سیستان و بلوچستان ابداً فقر نیست. سنباید این طور نمایش داده شود. اتفاقاً سرشار از نعمت الهی است. خاک اینجا برای کشت گندم و کشاورزی فوق العاده است. به دلیل وسعت و تنوع اقلیم اگر راهسازی توسعه پیدا کند، می تواند قطب گردشگری باشد. نقطه ای استراتژیک و بندری است پس می تواند قطب اشتغال هم باشد وبهترین جا برای انواع سرمایه گذاری.»

با تأکیدی دوباره حرفش را تکمیل می کند: «اینکه بخواهیم چهره فقر و آسیب از این استان که مردمان نجیب، زحمتکش، خونگرم و سخاوتمند حتی در اوج نیاز دارد در فضای مجازی منتشر کنیم، زیبنده نیست. خیران بی ادعایی سراغ دارم که بی سر و صدا تلاش می کنند تا مشکلات حل شود بعد که محرومیت رفع شد، چهره خوب آبادانی را به اشتراک می گذارند.»

گروه های جهادی و خدمات سیّار درمانی

سیستان و بلوچستان، استان پهناوری است با پراکندگی بالای جمعیت و شرایط جغرافیایی خاص که امکان ارائه خدمات و توسعه زیرساخت های شهری و اجتماعی را با محدودیت هایی همراه می کند. به همین دلیل هستند هنوز مناطقی که به برخی امکانات مانند خدمات درمانی دسترسی کافی ندارند. 10 سال است که هوتی و دوستانش دستی بر آتش مدرسه سازی دارند و علاوه بر این برای روستاهای محروم و کم برخوردار هم امکانات بهداشتی و درمانی می برند. پزشکان جهادی و خیری هم پای این کار خیرند: «یکبار به روستایی رفتیم که اغلب خانم ها فکر می کردند کلیه هایشان دچار مشکل شده است. پزشک خانمی متوجه شد از 24بانویی که برای معاینه آمده بودند، 13 خانم که از کلیه درد شکایت داشتند، دچار عفونت زنان بودند نه مشکل کلیه!»

این جوان پای کار سیستان و بلوچستان می گوید: «در ایده آل ترین حالت، بعضی روستاها با نزدیک ترین درمانگاه 50 دقیقه فاصله دارند اما نبود امکانات نقلیه، مسدود شدن راه ها بر اثر سیلاب های فصلی و دسترسی سخت روستا سبب می شود، افراد فقط در شرایط اورژانسی به درمانگاه مراجعه کنند. بنابراین بهترین شیوه برای ارائه خدمات به این روستاها یا احداث درمانگاه است یا خدمات درمانی هفتگی و ماهانه سیّار.»

 

هیچ وقت نگفتم به من ربط ندارد...

برکت کار خیر برای کسی که در این راه قدم بر می دارد انکار شدنی نیست، هوتی از تجربه و حس مسئولیت خودش می گوید: «بارها شده زندگی‌ام به مو رسیده اما پاره نشده. 3، 4 بار تصادف شدید داشتم که قاعدتاً الآن یا باید دور از جان همه و خودم زنده نمی ماندم یا آسیب جدی می دیدم اما خدا بخیر گذراند به برکت دعای خیر همین بچه ها. اوضاع مالی معمولی داشتم اما حس نکردم یک آدم پولدار باید کار را شروع کند و به من ارتباطی ندارد. مدتی در اسکله کار می کردم بعدها نانوا شدم، مدتی هم راننده کامیون معدن بودم حالا هم شکر خدا معلمم و بیشتر به این بچه ها نزدیک. من با همان توانی که داشتم کار را شروع کردم. خوبان خدا و کمک خدا هم از راه رسید. اینجا یک قِران به حساب شخصی من واریز نمی‌شود. تمام کمک های مادی و غیرمالی باید از طریق دفتر مرکزی به دست ما برسد. من سعی می کنم امانت مردم را به دست اهل برسانم. چه کسی اهل تر از دانش آموزی که شوق و استعداد درس خواندن دارد اما توانش را نه؟! کوچکترین قدم ها هم موثر است و برکت راه. ایران کشور ماست با قدم های من و شما آباد می شود نه دیگری.»

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول