فارس پلاس؛ شبکههای اجتماعی: محمّـدصادق حیدری در صفحه شخصیاش نوشت: پرایدم برای خودش مَردی شده و دارد به سن بلوغش نزدیک میشود. بخاطر همین چند وقتی است که گردنکشی میکند و دیگر «خر مراد» نیست و ما را هم به مشتریهای پر و پا قرص سامانهی غیریکپارچه و یکپارچهی قرعهکشی خودرو تبدیل کرده. درست است که به قیمت دولتی هم پول تبدیلش را ندارم اما ادای ثبتنام را درآوردن حداقل نور امیدی به دل خانواده میتابانَد. مخصوصا از موقعی که وسط اتوبان بیمرامی کرد و یک دور سیصد و شصت درجهی با کیفیت برایمان به نمایش گذاشت و اگر خدا و فرشتههایش فرمان را نمیگرفتند و ما را از بین سواری و وانت و تریلر عبور نمیدادند و کنار شانه خاکی جاده، برایمان پارک سیسانت نمیکردند، حالا وسط یکی از قطعات جدید بهشتزهرا چال شده بودیم.
البته این بی انصافی ِ کمی نبود که مثل منی را در جایی دفن کنند که لابد مثل حسن صیاد را همانجا دفن میکنند. کسانی که برای خرجکردن هر «شِکِل» پدرجدّ ِ محاسبه را در میآورند، وقتی این همه هزینه میکنند تا رّد یک مرد را از دمشق تا تهران بزنند و دم در خانه منتظر پرایدش باشند، باید ضربههای سنگینی خورده باشند و صیدهای زیادی که در دست «صیاد» دیدهاند، خیلی گران برایشان درآمده باشد.
خلاصه که مردان بزرگ به جز برآوردن آرزوهای حجیم خودشان، دغدغههای کوچک بقیه را هم حل میکنند. بخاطر همین است که از دیروز، از پرایدم ناراحت که نیستم هیچ؛ باعث افتخارم هم شده. حتی از شما چه پنهان، با خودم قرار گذاشتهام که موقع پیادهشدن کمی هم اینطرف و آنطرف را بپّایم و اگر مورد مشکوکی ندیدم، یک آه حسرت بکشم و بعد به سمت خانه بروم. خدا را چه دیدی؟ بالاخره شاید یک روزی رسید که من هم اینقدر پرجرأت و پرفایده شدم که از آن سر دنیا دنبالم بیفتند و بیایند مرا توی پرایدم و دم در خانهام بکشند. آرزو بر جوانان _ که دیگر باید از جمعشان خداحافظی کنم _ عیب نیست که. اگر عرضه و جربزهاش را ندارم، پرایدش را که دارم...
...پرایدتان وسط کوچه ول شده بود و یک رهاشدگی خاصی داشت. نمیدانم آقازادهای دارید که ماشین را از وسط آن کوچه بردارد و کنار دیوار خانهتان پارک سیسانت کند یا نه؛ اما ممنون که برای ما غمزدههای دنیا، برای ما ترسوهای بیفایده هم فکر و خیال و آرزو و افتخار درست کردید آقای «صیاد»؛ ممنون که ما را «خدایی» کردید؛ ممنون...
انتهای پیام/