اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ  /  مسجد و هیئت

بسته محتوایی روز هشتم محرم| بالابلند بابا، گیسوکمند بابا

امام حسین (ع) بر بالین حضرت علی‌اکبر(ع) آمد. صورت به صورت او گذاشت و فرمود: «خداوند بکشد کسانی که تو را کشتند! چقدر اینان نسبت به خداوند و هتک حرمت رسول خدا صلی‌الله علیه و آله گستاخ شده‌اند. پسرم! بعدِ تو خاک بر سر این دنیا.»

بسته محتوایی روز هشتم محرم| بالابلند بابا، گیسوکمند بابا

به گزارش خبرنگار حوزه مسجد و هیأت خبرگزاری فارس، همزمان با فرارسیدن ماه محرم، متناسب با عزاداری هیأت‌های مذهبی در هر روز این دهه، بسته مقتل به همراه صوت روضه، زمینه، واحد و شور متناسب هر روز منتشر خواهیم کرد.

در هشتمین شب و روز ماه محرم در هیأت‌های مذهبی به عزاداری برای شهادت حضرت علی اکبر (ع) پرداخته می‌شود.

خلاصه‌ای از مقتل شهادت حضرت علی اکبر (ع) ارائه می‌شود:

علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب مشهور به علی‌اکبر فرزند امام حسین (ع) و لیلی بنت ابی‌مرة است. برخی او را بزرگ‌ترین فرزند امام حسین (ع) دانسته‌اند. امام حسین (ع) او را شبیه‌ترین مردم به پیامبر اسلام معرفی کرده و فرموده که هر وقت مشتاق دیدن پیامبر (ص) می‌شدیم، به او نگاه می‌کردیم.

او در زمان خلافت عثمان (خلافت: ۲۳ یا ۲۴ ـ ۳۵ قمری) به دنیا آمد. تاریخ دقیق تولد علی‌اکبر مشخص نیست؛ با این حال در تقویم جمهوری اسلامی ایران، ۱۱ شعبان به عنوان روز ولادتش و روز جوان نامگذاری شده است. برخی محققان سن او را هنگام شهادت، ۲۸ سال دانسته‌اند. بر اساس گفته مذکور، سال تولد او ۳۳ قمری خواهد بود.

کنیه‌اش ابوالحسن است. همچنین او را اکبر نام نهاده‌اند؛ زیرا از برادرش امام سجاد (ع)، امام چهارم شیعیان متمایز شود؛ اما شیخ مفید لقبش را اصغر گفته و اکبر را لقب امام سجاد (ع) دانسته است. برخی از نسب‌شناسان و تاریخ‌دانان، علی‌اکبر را بزرگ‌ترین نیز فرزند امام حسین (ع) دانسته‌اند.

کلینی حدیثی از امام رضا (ع) نقل کرده که حکایت از ازدواج علی‌اکبر و داشتن فرزندی به نام حسن دارد؛در مقابل چنان‌که گروهی از نسب‌شناسان گفته‌اند از وی فرزندی نمانده و نسل امام حسین (ع) تنها از طریق امام سجاد (ع) ادامه پیدا کرده است. در یکی از زیارت‌نامه‌ها، چنین به علی‌اکبر سلام داده شده است: «صَلّی الله عَلَیْکَ وَعَلی عِتْرتِکَ وَأهْلِ بَیْتِکَ وَآبائِکَ وَأبْنائِکَ؛ سلام خدا بر تو و بر عترت و اهل بیت تو و پدران و فرزندانت» (ابن قولویه، کامل الزیارات، نشر صدوق، ص۲۵۳) که نشان از ازدواج و فرزند داشتن اوست.

علی‌اکبر در واقعه کربلا همراه پدرش بود. به گفته عقبة بن سمعان، امام حسین (ع)، در نزدیکی منزلگاه ثعلبیه یا قصر بنی مقاتل بر زین اسب خوابش برد. پس از آنکه بیدار شد، آیه استرجاع را بر زبان جاری کرد و بر اساس خوابی که دیده بود از کشته شدن خود و همراهانش خبر داد و با واکنش علی‌اکبر مواجه شد که «فَإِنَّنَا إِذاً لَا نُبَالِی أَنْ نَمُوتَ مُحِقِّین؛ هنگامی که بر حق هستیم از مرگ هراسی نداریم».

نسب مادر علی‌اکبر به بنی امیه می‌رسید. ازاین‌رو، در روز عاشورا به علی‌اکبر پیشنهاد شد که به یزید بن معاویه بپیوندد؛ ولی او این پیشنهاد را رد کرد و گفت: « اِنَّ قَرابَةَ رَسولِ اللهِ اَحَقُّ اَنْ تُرعیٰ (ترجمه: رعایت خویشاوندی رسول خدا (ص) به حقیقت نزدیک‌تر است). بنا به گفته منابع تاریخی، عمر بن سعد با دیدن وی در میدان جنگ از او خواست که صحنه جنگ را ترک کند تا در امان باشد. علی‌اکبر این پیشنهاد را رد کرد.

یاران امام حسین (ع)، یکی‌یکی پیش می‌آمدند و می‌جنگیدند و کُشته می‌شدند تا آن که جز خانواده‌اش، کسی با حسین (ع) نماند. در این هنگام علی اکبر (ع) قدم به میدان نهاد. امام حسین (ع) نگاهی پر از یأس به او کرد، چشمان خود را پایین انداخت و گریست. آن‌گاه محاسن شریفش را به دست گرفته و فرمود: «بار خدایا! تو خود گواه باش، جوانی به مبارزه این مردم رفت که شبیه‌ترین مردم از نظر صورت، سیرت، اخلاق و منطق به پیامبر (ص) تو بود و ما هرگاه مشتاق دیدار پیامبر (ص) می‌شدیم، به او نگاه می‌کردیم. » سپس امام علیه‌السلام فریاد برآورد و گفت: «ای پسر سعد! خداوند رَحِم تو را قطع کند؛ همان‌طور که تو رَحِم مرا قطع کردی.»

حضرت علی اکبر (ع) به سوی آن قوم حرکت کرد و چنین رجز خواند: «اَنا عَلِیُّ بْنُ الحُسَیْنِ بْنِ عَلی نَحْنُ وَ بَیْتِ اللهِ اَولیٰ بِالنَّبِی تَاللهِ لایَحْکمُ فینا ابْنُ الدَّعِی اَضْرِبُ بِالسَّیْفِ اُحامی عَنْ اَبی ضَرْبَ غُلامٍ هاشِمیٍّ قُرَشی؛ من علی فرزند حسین بن علی هستم، به خانه خدا (کعبه) قسم، ما به پیامبر (ص) سزاوارتریم؛ سوگند به خداوند این زنازاده نمی‌تواند بر ما حکم راند، من شمشیر می‌زنم و از پدرم حمایت می‌کنم؛ آن هم شمشیر زدن نوجوانی از تبار هاشم و قریش.»

او جنگ نمایانی کرد و عده زیادی را به هلاکت رساند تا ناله کوفیان بلند شد. سپس نزد پدر برگشت و گفت سنگینی اسلحه مرا آزار می‌دهد و تشنگی مرا از پای درآورد. اشک از چشمان امام علیه‌السلام جاری شد و فرمود: «وای از بی‌پناهی! فرزندم از کجا آبی بیاورم؟ اندکی دیگر بجنگ که به زودی با جدت رسول خدا صلی‌الله علیه و آله دیدار خواهی کرد و آن حضرت با ظرفی لبریز از آب، تو را سیراب می‌کند؛ آن گونه که بعد از آن دیگر تشنه نخواهی شد.»

حضرت علی اکبر علیه‌السلام به سوی میدان بازگشت و با وجود تشنگی، شجاعانه و قهرمانانه جنگید. ناگاه نامردی به نام مُرّةُ بن مُنقذ شمشیری بر فرق او زد. سپس دیگران بر او حمله‌ور شدند و او را بر زمین انداختند. دشمن محاصره‌اش کرد و با شمشیر قطعه‌قطعه‌اش کردند. برخی گفته‌اند: وقتی ضربه مرة بن منقذ به حضرت اصابت کرد، علی‌اکبر دست در گردن اسبش گرفت و اسب او را به میان لشکر دشمن برد و دشمنان از هر طرف او را قطعه قطعه کردند. در این حال فریاد زد: «پدر جان! از جانب من بر تو سلام باد. این جد من پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله است که به تو سلام می‌رساند و می‌گوید: «زودتر پیش ما بیا. » سپس فریادی کشید و جان به جان‌آفرین تسلیم کرد.

امام حسین علیه‌السلام به سوی میدان، بر بالین حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام آمد. صورت به صورت او گذاشت و فرمود: «خداوند بکشد کسانی که تو را کشتند! چقدر اینان نسبت به خداوند و هتک حرمت رسول خدا صلی‌الله علیه و آله گستاخ شده‌اند. پسرم! بعد از تو خاک بر سر این دنیا.»

در این هنگام حضرت زینب سلام‌الله علیها از خیمه‌گاه به سوی میدان جنگ آمد؛ در حالی که فریاد می‌زد: «ای حبیب من! ای فرزند برادرم!»

حضرت زینب سلام‌الله علیها خود را به او رسانده و روی بدن بی‌جان علی‌اکبر علیه‌السلام افتاد. سیدالشهدا علیه‌السلام جلو آمد، خواهر را بلند کرده و او را به سوی خیمه برد. آنگاه به جوانانش فرمود: «احملوا أخاکم. برادرتان را به خیمه ببرید. » و با صدای بلند این آیه را تلاوت فرمود: «ان‌الله اصطفی آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین ذریة بعضها من بعض والله سمیع علیم (سوره مبارکه آل عمران آیات ٣٣ و ٣٤)

منابع

لهوف/ سیدبن طاووس
مقتل‌الحسین ج ٢/خوارزمی
الارشاد ج ٢/ شیخ مفید

روضة العلما جرعه ـ مرحوم آیت الله فلسفی

چرا آقا نعش حضرت علی اکبر را خودش نیاورد؟ آخر نعش شهدای دیگر را خودش آورده بود، حال چرا نعش علی را نیاورد؟ رو کرد به طرف خیام و فرمود:

«یا فتیان بنی هاشم احملوا اخاکم الی الفسطاط» 
ای جوانان بنی‌هاشم بیایید و نعش علی اکبر را به خیمه ببرید.

آقا امام حسین دو تا بدن را نیاورده است. هر دو را هم‌عذر شرعی داشته است. یکی بدن حضرت ابوالفضل علیه‌السلام است و یکی هم بدن حضرت علی اکبر علیه‌السلام است. چرا؟ چون اسائه ادب به بدن می‌شد، جنازه مسلمان هم محترم است نباید اسائه ادب بشود.

اگر بخواهیم بدانیم چرا پیکر مطهر عباس (ع) را نیاورده است، از حرف‌های بنی اسد به زین العابدین (ع) می‌فهمیم.گفتند: آقا! یک بدن کنار نهر علقمه است اینقدر قطعه قطعه و چاک چاک است که نمی‌شود بدن را برداشت، هر طرف بدن را که می‌گیریم طرف دیگر بدن به زمین می‌آید. فلذا آقا فرمود: قبر عباس(ع) را در کنار بدنش کندند همانجا هم دفنش کردند. اگر بخواهی بدانی ابوالفضل (ع) کجا بر زمین افتاده است، همانجاست که دفنش کردند.

اما بدن علی اکبر (ع) روایت دارد: «فَقَطَّعوهُ بِسُیوفِهم ارباً اربا» خیلی بدن علی اکبر(ع) را صدمه زدند، آقا دید اگر بخواهد یک نفری بدن را بیاورد، ممکن است مثلاً اعضای بدن جدا شود، اهانت به بدن شود. امام حسین علیه‌السلام می‌داند که این کار یک نفر نیست. فلذا فرمود: «یا فتیان بنی هاشم» یعنی ای جوانان بنی هاشم، همگی بیایید و کمک کنید. یکی بازو را بگیرد، یکی پهلو را بگیرد، یکی سر را بگیرد تا بدن علی اکبر (ع) را به خیمه بیاوریم.

شعر ـ سعید نسیمی

ای یکه تاز عرصه پیکار یا علی
ای ترجمان آیه ایثار یا علی

آیینه حسینیِ زهرا که می‌شود
هر لحظه با وجود تو تکرار یا علی

یک لشکراست برق نگاهت که می‌زنی
چون صاعقه به قلب شب تار یا علی

پا در رکاب و دست به شمشیر، کرده‌ای
در کارزار، کار همه زار یا علی

از رزم حیدری تو پاشیده شد سپاه
فریاد زد ز شوق، علمدار یا علی

بازوی لافتایی تو ذوالفقار شد
ای هیبت تو حیدر کرار یا علی

ای قله غرور و قرار دل حسین
تنها مؤذن حرم یار یا علی

ای حامی رقیه ز خیمه سفر نکن
گر می‌روی برو جگرم را خبر نکن

وقتی تن تو طعمه شمشیر می‌شود
آیینه وجود تو تکثیر می‌شود

هرکس که از هراس هجوم تو می‌گریخت
برگشته و به کشته تو شیر می‌شود

ای نازنین جوان رشیدم، کمان شدم
داغ تو بر دل پدرت تیر می‌شود

برخیز ای تمام ادب، پیش پای من
دارد کنار تو پدرت پیر می‌شود

ای که مدافع حرمی، کوه غیرتی
بعد تو خیمه ها همه تسخیر می‌شود

سرو امید من، همه آرزوی من
برخیز خیمه بی‌تو زمین‌گیر می‌شود

بعد تو خاک بر سر دنیای بی‌وفا
بی‌تو ز زندگی دل من سیر می‌شود

ای آیه مقطعه مصحف عبا
ای قاب تکه تکه تصویر مصطفی

شعر ـ  محسن عربخالقی

باز دلشوره‌ای افتاده به جانم چه کنم
تندتر می‌زند آخر ضربانم چه کنم

پسرم رفته و چندیست از او بی‌خبرم
باز هم بی‌خبری برده امانم چه کنم

آه یا راد یوسف پسرم برگردد
نگرانم نگرانم نگرانم چه کنم

همه ترسم از این است صدایم بزند
دیر خود را به کنارش برسانم چه کنم

گرگ‌ها دور و بر یوسف من ریخته‌اند
پدری پیرم و افتاده جوانم چه کنم

به زمین خورده انار من و صد دانه شده
جمع باید کنم او را و ندانم چه کنم

جگر سوخته‌ام را ز حرم پوشاندم
مانده‌ام زار که با قد کمانم چه کنم

در ادامه صوت روضه، زمینه، واحد و شور روز هشتم محرم را اینجا بشنوید:

 

روضه ـ سعید حدادیان

 

زمینه ـ محمود کریمی ـ بالا بلند بابا گیسو کمند بابا 

 

دودمه ـ حنیف طاهری ـ جوانان بنی هاشم بیایید

 

شور ـ محمدحسین حدادیان ـ جنگاور یه تنه لشکر

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول