به گزارش خبرگزاری فارس از ایلام، کوله بارمان را آماده کردیم راهی سفری شدیم که مسیرش درست در ملکوت است؛ سفری که در آن نه پیر میشناسد نه جوان نه زن و نه مرد نه سالم میشناسد نه روی ویلچر اینجا تفاوت هیچ معنی ندارد.
در نقطه به نقطه آن فقط عشق است، کوله بارمان را روی دوش میگذاریم راهی جاده ایی میشویم، جاده ایی که منتهی اش به یک مهمانی است که میزبانش سید الشهدا است.
گوش فرا بدهید روی این جاده نغمههای عاشقانه میشنوید.
مادری روی ویلچر درحالی که اشک چشماش هایش را پاک میکرد جمله های زیبایی را زمزمه میکند: دارد اربعین میآید؛ چهل روز است زینب بی یار است، تنهای تنها، بمیرم برای جگر پاره پاره ات.
آن طرفتر پدری دل شکسته عکس فرزند جهبه رفته اش را روی لباسش چسبانده و ندا سر میدهد: جان فرزندم فدای پیکر پاره پاره علی اکبرت؛ آقا جان مصیبتهای من در برابر مصیبتهای شما اندکی هم نیست.
در اینجا هرکس را بگیری صحبت هایی دارد پای درد و دل هایشان که بنشینی به تازگی متوجه رنگ دنیا خواهی شد.
رنگ دنیای که همه عاشقان در کشتی نجات حسین به مسیر عشق میروند و جان اثارت حسین بر لب دارند.
این عشق به حسین به راستی از کجا میاید؟
اصلا این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست ؟
انتهای پیام/