اردوان مجیدی
جوهره و ماهیت تمدن
به نظر می رسد همانگونه که انسان سرشتی اجتماعی دارد، تمدن نیز در سرشت و جوهره انسانها نهادینه شده است. فطرت انسان و ویژگیهای نفسانی او، ایجاب می کند که تعامل با دیگر انسانها به صورت پایدار در سطح خانواده، قبیله و بعد جامعه، موضوعی ارزشمند برای او تلقی شده، و برای تحقق و پایداری آن تلاش کند. همین ویژگیهای فطری انسان، او را آگاهانه یا ناخودآگاه، به سمت شکل دادن جامعه، تلاش برای حفظ موقعیت خود در جامعه، تلاش برای حفظ خود جامعه و پایدار ساختن آن، ارزش قائل شدن برای ارزشهای آن و اهمیت قائل شدن برای هنجارها و فرهنگ شکل گرفته در آن، هزینه کردن منابع خود برای قرار گرفتن در آن، ایفای نقش در آن، و ارزش یافتن نقشهای دیگر در آن، دریافت خدمت از آن و ارائه خدمت به آن، دفاع از جایگاه خود در آن و دفاع از خود آن، سوق می دهد؛ از جامعه کوچک خانواده گرفته تا خانواده بزرگ، دسته، قبیله، اجتماع، قوم، جامعه، ملت و امت. انسان فطرتا به بودن در جامعه تمایل دارد، و این تمایل به صورت ناخودآگاه به شکل یک مغناطیس هم گرا کننده و جذب کننده، انسانها را به هم نزدیک کرده و رفتار اجتماعی آنها را تولید و بازتولید می کند.
در سلسله یادداشتهائی، به تحلیل ابعادی از تحول و چالشهای تمدن سایبری میپرداختیم. این هشتمین یاداشت از این مجموعه است.
پس از اشاره ای به ابعاد و مسائلی که در تمدن سایبری با آن مواجهیم، کمی به عقب بر گشتیم و طی چند یادداشت، تلاش می کنیم تا ماهیت تمدن را کمی بهتر بشناسیم. دریادداشت هفتم، با یک مثال، برداشتی اولیه از مفهوم تمدن پیدا کردیم، تا در مورد اینکه در مورد چه پدیدهای صحبت می کنیم، فضای ذهنی مشترکی پیدا کنیم. در این یادداشت تلاش می کنیم ماهیت و مولفه های شکل دهنده تمدن را بهتر بشناسیم.
به همان صورت نیز، انسانها در مرحله ای پس از تحقق جامعه، و بهرهمند شدن از مزایا و منافع زندگی اجتماعی، به سمت محقق کردن سطح عالیتری از جامعه و زندگی اجتماعی سوق پیدا می کنند؛ تمدن! هر چه انسان از مزایای هم افزائی اجتماعی بهرهمند می شود، و انتظاراتش از دریافت خدمات از جامعه افزایش یافته و عمیق تر می شود، و بتدریج نظم دریافت این خدمات برای او اهمیت بیشتری یافته، بی نظمی ها و رفتارهای غیر منضبط افراد دیگر جامعه او را آشفته می کند، نظم پایدار و بافت اجتماعی برای تحقق این نظم پایدار، ارزش بیشتری پیدا می کند. این افزایش ارزش، به تدریج به سطحی می رسد که نه تنها برای پیوستن به آن تلاش می کند، بلکه حاضر است منابع خود را برای پیوستن و تحقق آن صرف کند، برای تحقق آن تلاش کند، و از آن نیز دفاع کند. نظم پایداری که در تاروپود یک انتظام، قوانین و مقررات، سازوکارهای حکمرانی و حتی سازههای سکونت و رفت و آمد، شکل می گیرد. تمدن، سطح ارتقاء یافتهای از یک جامعه است که یک انتظام پایدار پیچیده در آن سازمان یافته است.
تمدن، سطح ارتقاء یافتهای از یک جامعه است که یک انتظام پایدار پیچیده در آن سازمان یافته است.
به نظر می رسد که سه ویژگی نظم، پایداری و پیچیدگی، وجوه اصلی ماهیت تمدن باشند. جوهره اصلی تمدن، نظم است. تمدن جامعهای است که نظم و انتظام سازمان یافته و منسجمی در آن شکل گرفته، و انتظارات آحاد جامعه از این نظم برآورده می شود. منتهی دو ویژگی این نظم، قرارگرفتن در جایگاه منحصر به فرد تمدنی را برجسته می کند.
سه ویژگی نظم، پایداری و پیچیدگی، وجوه اصلی ماهیت تمدن است.
اولا اینکه این نظم باید پایدار باشد، و قرنها، در بافت جامعه نهادینه شود. ثانیا این نظم تمدنی، پیچیدهتر و فراتر از نظمهای محدودی است که بتوان با چند تمهید ساده فراهم شود، و متغییرهای مختلفی در شکل گیری آن نقش ایفا می کنند. به همین دلیل این نظم را به سادگی نمیتوان بازتولید کرد، یا تغییر داد.
پیچیدگی نظم تمدنی، به معنای آن است که یک جامعه برای رسیدن به آن، باید متغییرها و مولفه های متعددی را در معادلات خود لحاظ کرده، و سازهها، سازوکارها و سازمانهای مختلفی را برای مدیریت آن ایجاد کند. و پایداری به معنای آن است که این سازهها، سازوکارها و سازمانها، باید در بافت جامعه نهادینه شده و ثبات پیدا کرده باشد. اما ارزش تمدن و مزایای نظم و انتظام شکل گرفته در آن در حدی است که جامعه حاضر است پیچیدگی و عوارض ناشی از آن را تحمل کند.
هر چه سطح این نظام و انتظام افزونتر باشد، می توان سطح تمدنی بالاتری را تصور نمود. به عبارت دیگر از یک منظر، تمدن را می توان یک ارزش نیز دانست، که در مراتب تدریجی و سطح به سطح محقق می شود. این سطح بندی را می توان هم در درون یک تمدن و هم بین تمدنها مشاهده کرد.
تمدن را می توان یک ارزش نیز دانست، که در مراتب تدریجی و سطح به سطح محقق می شود.
یک تمدن در درون خود، می تواند حوزه های مختلفی داشته باشد که برخی از حوزه ها نسبت به برخی حوزه های دیگر، نظم و انتظام کاملتر، وسیعتری و پایدارتری را در بر داشته باشند. مثلا نظم تمدنی موجود در پایتخت، می تواند با نظم تمدنی موجود در شهرهای بزرگ و نیز نظم تمدنی موجود در شهرهای کوچک و روستاها، از نظر سطح متفاوت باشد. یا نظم تمدنی موجود در یک کشور پیشرفتهتر، از نظم تمدنی یک کشور عقب ماندهتر، در سطحی عمیقتر و کاملتر قرار داشته باشد. هر چند که همه آنها در پهنه یک تمدن قرار دارند. و البته با مقایسه دو تمدن متفاوت نیز می توان یکی را از دیگری پیشرفته تر یا عقب مانده تر دانست. و این سطح بندی تمدنی می تواند از زوایای مختلف، به صورت متفاوتی ظاهر شود. مثلا یک تمدن از نظر سلامت و بهداشت پیشرفته تر، ولی از نظر کشاورزی عقب مانده تر از تمدن دیگر باشد.
وجه ارزشی و سطوح تکامل تدریجی ماهیت تمدن را معمولا فقط میتوان در مورد تمدنهای ابتدائی یا پیشرفته متعلق به یک بافت تمدنی مشخص (مثلا تمدن صنعتی)، اظهار کرد. اما فارغ از این وجه، تمدن را می توان یک ویژگی منحصر به فرد و متمایز نیز دانست. هر تمدن ویژگیهای خاص خود را دارد، و ترکیب بندی مولفه های نظم تمدنی آن، می تواند یک تمدن با هویت منحصر فرد را تعریف کند. مثلا تمدن چین باستان، تمدن منحصر به فردی است که ویژگیهای خاص خود، و هویت خود را دارد، و با تمدن هند باستان یا تمدن ایران باستان، متفاوت است. نمی توان اظهار کرد که تمدن چین باستان پیشرفتهتر و ارزشمندتر بوده یا تمدنهای ایران یا هند باستان! ممکن است در یک زمینه مشخص مثلا در کشاورزی، پزشکی یا زمینه دیگر، یک تمدن از تمدن دیگر پیشرفتهتر بوده باشد. اما به صورت مدارج ارزشی عمومی نمیتوان آنها را سطحبندی و رتبهبندی کرد.
ارکان و مولفه های تمدن
به نظر می رسد که نظم تمدنی، در قالب چند رکن اساسی و مولفه های آن محقق می شود:
- نظم و نظام حکومتی، اجتماعی و اقتصادی، که در قالب مولفه هائی نظیر حکومت، پدیده حاکمیت، حکمرانی، قوانین و قوای قانونگذاری، قوای دفاعی و نظامی، قوای انتظامی و قضائی، قوای اجرائی، و نظامها و سازوکارها و سازمانهای حکومتی، اجتماعی و اقتصادی آنها، محقق می شود.
- آگاهی، باورها تربیت و رسانه، که در قالب مولفه هائی نظیر نوع باور و اعتقاد به خدا، دین، شریعت، ایدئولوژی، دانش، رویکرد علمی، نوشته ها، کتابها و دانش مکتوب، زبانها و زبان محوری تمدن، رسانه ها، تعلیم و تربیت، بافت هنری و زیبائی شناختی تمدن، و سازواره رهبری تمدن، محقق می شود.
- فرهنگ، سبک و بافت زندگی، و رفتارهای اجتماعی، که در قالب مولفه هائی نظیر فرهنگ زمینه، سبک زندگی زمینه، و انسانها و خصوصیات آنها و طیف نیازها، نوع تمایلات، و رفتار و اراده جمعی آنها شکل می گیرد.
- نهادهای اجتماعی و جامعه یکپارچه آرمان دار، که در قالب مولفههائی نظیر بازار و چرخه اقتصادی، صنایع، گروهها و احزاب، اجتماعی قومیتها، ملیتها، جوهره و آرمان یکپارچه هویتی جامعه، نهادهای محوری تمدن، سازواره انسجام نهادی، محقق می شود.
- زیست بوم جغرافیائی، فناوری و سکونت، که در قالب مولفه هائی نظیر نوع اهلی کردن و انقیاد طبیعت، ابزارها، جغرافیا و زیست بوم جغرافیائی، بسترهای فنی و محیطی، نوع مراکز تجمع جغرافیایی، بافت شهری و شهرنشینی، و نوع فضا، محیط و ساختمان، محقق می شود.
- و در نهایت یک دوران مستمر تاریخی که تمدن در دوران محقق شده و پایداری داشته باشد.
تعریف تمدن
بر این اساس می توان تمدن را یک جامعه یکپارچه آرمان دار، که در یک دوران تاریخی مشخص مبسوط، در یک محدوده جغرافیایی مشخص و با محوریت شهرها متمرکزشده، یک فرهنگ زمینه مشخص در آن شکل گرفته، و نظم و نظام اجتماعی، سیاسی، حکومتی، اقتصادی، فرهنگی، و کار بخصوصی آن را قوام می دهد، و سبک و بافت زندگی متمایزی را با سایر تمدن ها رقم می زند، تعریف کرد.
یا به صورت اجمالی، تمدن یک جامعه منتظم پیچیده پایدار است.
*****
تمدن یک جامعه منتظم پیچیده پایدار است.
در این یادداشت، با نگاهی به جوهره و ماهیت تمدن، و اشاره ای به ارکان و مولفه های تمدن، تعریفی از تمدن را ارائه کردیم. این تعریف در کالبد شکافی سیر تکاملی تمدن در اعصار گذشته و شناسائی ویژگیهای تمدن سایبری در یادداشتهای بعدی، مورد استفاده قرار خواهد گرفت. ان شاء الله. الحمد لله رب العالمین.