اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

خراسان رضوی

گزارشی که روزی‌مان شد؛ این موکب را حاج قاسم بنا کرده است

چند دقیقه حضور در موکب سیرجانی‌ها که برای زائران حرم مطهر، مشغول پختن نان هستند، قصه ای می سازد که انگار رزق یک خبرنگار همین بوده است تا برای امام رضا (ع) بنویسد.

گزارشی که روزی‌مان شد؛ این موکب  را حاج قاسم بنا کرده است

به گزارش خبرگزاری فارس از مشهد، ساعت یازده ظهر از بازار نزدیک حرم خارج می شوم. از ابتدا نیتم بر این است که خریدهایم را زودتر انجام بدهم و به زیارت برسم. خیابان را ترافیک خودروها قفل کرده و زائران با هر لباس، رنگ و لهجه ای مشغول کاری هستند؛ مادر و دختری زیر تیغ آفتاب به تندی می دوند و از مسیرشان مشخص است که نیت کرده اند تا نماز ظهر را در صحن و سرای حرم بخوانند.

پسرکی با موهای فرفری و پوستی سبزه، چادر محلی مادرش را می کشد تا او را به مغازه اسباب بازی و سوغاتی بکشاند، زن و شوهر جوانی برای فرار از گرما به آبمیوه فروشی های بست نواب صفوی پناه برده اند و من هم با پلاستیک خریدهایم به سمت ورودی حرم می روم. برای این که از گرما در امان بمانم بازار سرپوشیده عباسقلی خان را انتخاب می کنم. پیراهن هایی که مثل گذشته از گوشه و کنار مغازه های فرسوده آویزان است، تاریکی بازار سرپوشیده و پرده های قدیمی تبریک عید و...  من را یاد سال های کودکی ام می اندازد.

پشت درهای موکب

از بازار عبور می کنم و به ورودی حرم می رسم. پرده های سفید، اتاقک های چندین متری و موکب های پذیرایی را تشکیل داده و زائران در صف دریافت غذای نذری ایستاده اند.

درهای ورودی یکی از بزرگترین موکب ها باز است. پسرکی تکه ای نان در دستش گرفته و اجازه نمی دهد داخل بروم اما چندمتر جلوتر و زیر سایه پرده ها، خانم ها و آقایانی مشغول پختن نان های خوشبو هستند. از پسربچه می خواهم که بزرگتر موکب را صدا کند. مسئول موکب را نشانم می دهد که در سایه زیر موکب خوابیده، چه آرامشی...

نان هایی که بوی مادر می دهند

پسرک، راه را باز می کند تا به داخل موکب بروم. چند خانم بزرگتر روی زمین نشسته اند، پیش بند بسته اند و خمیرها را چانه می گیرند. آن طرف، خانم هایی بالشتک های نانوایی در دست شان گرفته اند و چانه های خمیر را روی آن پهن می کنند. آقایان که تعدادشان کمتر است بالشتک های پوشیده از خمیر را تحویل می گیرند و به دیواره تنورها می کوبند.

  وقتی امام رضا (ع) همه چیز را درست می کند

سراغ آقایی سن و سالدار می روم و خودم را معرفی می کنم: خبرنگار هستم و چند کانال خبری در فضای مجازی را مدیریت می کنم. اجازه می دهید چند عکس از این موکب پذیرایی بگیرم؟

پاسخ مثبت می دهد و من هم مشتاقانه چند عکس از زحمت خانم هایی می گیرم که ظاهر ساده و خط های پیشانی شان، مرا یاد مادر خودم می اندازد. خانم ها بی توجه به صدای دوربین تلفن همراهم، کار خودشان را می کنند و به صحبت و شوخی حین کارشان ادامه می دهند. جمله ای در ذهنم نقش می بندد؛ انگار این عکس ها روزی مان شده است. چطور ممکن است سوژه و گزارش امام رضایی‌ مان خودش درست شود؟ تصمیم می گیرم در اولین فرصت، همه این دقایق را روایت کنم.

شربتی که یک قصه را آغاز می کند

عکس ها را می گیرم و از آقا تشکر می کنم. به در خروجی موکب نزدیک می شوم که خانمی با پیش بند سفید، شربت خنک و بنفش تعارفم می کند. نمی دانم چه شربتی است اما با دیدن خنکای روی لیوان های یکبار مصرف، رنگ زیبای شربت و قطرات عرق روی پیشانی نانواها دستپاچه می شوم که لیوان شربت را یک جا بنوشم. شربت متبرکی که یک قصه را آغاز می کند.

این موکب را حاج قاسم، بنا کرده

در حال نوشیدن شربت هستم که همان آقای سن و سالدار جلو می آید و می پرسد خبرنگار کدام رسانه هستی؟ خودم را معرفی می کنم و از صحبت هایش می فهمم که مسئول روابط عمومی موکب است و خودش هم اهل رسانه بوده. او بازنشسته یکی از روزنامه های بزرگ شهرمان است و می پرسم که این جا چه می کند؟ مشتاق می شود تا از جزئیات کار موکب نانوایی بگوید.

اولین جمله اش متعجبم می کند: «این موکب سیرجانی هاست و حاج قاسم، آن را بنا کرده...» حرفش را قطع می کنم و می پرسم این فقط یک تعارف است؟ می گوید: «موکب نانوایی ما سال هاست که در شهرها و مناسبت های مختلف، دایر می شود و همه این ها به دستور حاج قاسم بر پا شده است...»

نان هایی که روزی مان شد

هنوز اولین جملات پیرمرد تمام نشده است. ساعتم را می بینم و پیشنهاد می کنم حالا که موکب نانوایی سیرجانی ها اینقدر ماجرای جالبی دارد فرصت بدهد تا به دفتر کار برسم و یک مصاحبه پر از جزئیات داشته باشیم.

او هم موافق است اما رهایم نمی کند. جلوتر می رود و سه قرص نان متبرک بر می دارد و داخل یک پلاستیک می گذارد. می گویم در راه دفتر کارم هستم. او اما اصرار می کند که این نان ها نذری است و به همکاران تان هم بدهید. فکرم مشغول می شود و جمله چند دقیقه پیش در ذهنم مرور می شود: حالا نه تنها گزارش، بلکه این نان ها هم روزی مان شده است. این ها کار خودِ امام رضاست. دیگر فرصتی برای زیارت نمانده. جلوی درهای ورودی می روم و می ایستم. سلام می دهم و عهد می بندم که به زودی، شاید همین امشب و یا صبح فردا به زیارت بیایم.

گزارشی از زائران امام رضا (ع) که رزق یک خبرنگار شد

با همین عقیده که این عکس ها و روایت های پیرمرد، رزق و روزی مان شده است به دفتر می روم و خودم را برای مصاحبه آماده می کنم و تماس می گیرم.

پیرمرد، خودش را معرفی می کند: سید حسن جاودانی، مسئول روابط عمومی موکب سیدالشهدای سیرجان هستم. من اهل مشهدم و از چندسال پیش به خاطر دوستی و ارتباطم با آقای باسفرجانی، مسئول موکب با خادمان سیرجانی آشنا شدم.

موکبی برای همه مناسبت های مذهبی

او درباره روال کار موکب شان می گوید: موکب سیرجانی ها فقط به مشهد نمی آید. ما هرساله در نیمه شعبان به جمکران می رویم و ده روز، پخت نان داریم. در شهادت حضرت معصومه به قم می رویم و ده روز در این شهر خدمت می کنیم. در ایام اربعین هم به کربلا می رویم و ۲۷ روز نان می پزیم.

حاج قاسم، یکی از خدمه موکب بود

او ادامه می دهد: بنیان گذار اصلی این موکب، حاج قاسم سلیمانی است و خودش هم یکی از خدمه موکب بوده است. موکب ما در ایام دهه کرامت، روزانه 4 هزار قرص نان می پزد و بین زائران و مواکب اطراف حرم توزیع می کند. ما ۱۲۰ خدمه داریم و در ایام اربعین که  کارمان بیشتر می شود حدود ۱۷۰ نفر به کربلا می رویم. عمده خدمه ما خانم ها هستند و شاید ۹۰ نفر از جمعیت موکب دهه کرامت هم خانم ها هستند و ۳۰ نفر از آقایان برای توزیع و جمع آوری نان ها و... کمک می کنند.

از نحوه ارتباطش با موکب می پرسم. می گوید: خادم حرم هستم و یک روز در هفته را در حرم خدمت می کنم. حین خدمت در حرم با عوامل موکب آشنا شدم.

این نان ها را مهمان مردم سیرجان هستید

از سید حسن جاودانی می پرسم که علت پختن نان چیست و چرا مواد غذایی دیگری توزیع نمی کنید؟ می گوید: موکب های زیادی هستند که غذا، صبحانه، نوشیدنی و... توزیع می کنند اما همه این موکب ها در پخت نان مشکل دارند. تهیه آرد، اقدام به پخت و... از کارهایی است که باید آدم های اهل فن و خبره باشند. مثلا همه خانم هایی که در موکب ما فعالیت می کنند کارت بهداشت و مجوز دارند. با سختی های پخت نان، تصمیم گرفتیم که این کار را بر عهده بگیریم. هزینه این موکب با کمک های مردم سیرجانی جمع آوری می شود.

حاج قاسم دوست ندارد از کارهایش تعریف کنیم

او از خاطراتش درباره حاج قاسم می گوید: من حدود ۴-۵ سالی است که با موکب سیرجانی ها همکاری می کنم. اما خادمان قدیمی تر می گویند حاج قاسم بارها گفته است که راضی نیستم درباره همکاری ام با این موکب چیزی بگویید. من هم فقط همین را بگویم که برکت این برنامه به خاطر همان اخلاصی است که حاج قاسم داشت.

او می گوید: حاج قاسم به لحاظ امنیتی نمی توانست دائما در موکب بماند. ولی دوستانم تعریف می کنند سال ها پیش در حد چند دقیقه ای به موکب می آمد و کمک می کرد و خداقوتی می گفت. این موکب از سال ۸۳ فعالیت می کند اما از حدود ده سال پیش کارش را جدی تر پیگیری کرده و الان مجوز هم دارد.

موکب سیدالشهدا، بین المللی است

سید حسن جاودانی در ادامه حرف هایش می گوید: موکب سیدالشهدا به خاطر لطف ائمه اطهار، ویژگی های زیادی دارد. مثلا موکب ما اولین موکبی است که مجوز فعالیت در خارج از کشور را گرفته است و تا الان چندین بار در کربلا خدمت کرده ایم. همه خادمان دوست دارند که برای زائران حضرت رقیه، حضرت زینب، مکه و مدینه هم نان بپزند و امیدواریم این اتفاق بیفتد. در دلم می گویم کاش مثل این گزارش و نان های نذری، حضور در موکب سیرجانی ها در کربلا، سوریه و... هم روزی ام شود.

پایان پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول